رخداد 30 تیر 1331 چه بود؟

جولای 20, 2009

ماجرا از کجا آغاز شد؟

روز هفتم اردی‌بهشت ماه 1331 ، دوره‌ی هفدهم مجلس شورای ملی گشایش یافت و پس از تصویب اعتبارنامه‌ی بیش‌تر نمایندگان ، روز 14 تیر ماه اعلام آمادگی كرد . دكتر مصدق كه چند روز پیش از مسافرت به لاهه بازگشته بود ، برپایه‌ی قرارداد پارلمانی ، از كار كناره گرفت و در سخن‌رانی كه از رادیو پخش شد ، برای ادامه‌ی خدمت اعلام آمادگی كرد و افزود :

« چه این دولت سر كار باشد و چه نباشد ، محال است كه دیگر وضع سابق تجدید شود و آب رفته به جوی باز آید…» (1) 

فردای آن روز (15 تیرماه)، اكثریت نمایندگان مجلس شورای ملی در جلسه‌ی خصوصی، به نخست‌وزیری دكتر محمد مصدق، ابراز تمایل كردند. همان روز، مجلس سنا در عریضه‌ای به شاه، خواستار آن شد كه فرمان نخست‌وزیری به نام دكتر مصدق صادر شود تا این كه مجلس پس از تشكیل دولت و بررسی برنامه‌ی آن، نظر خود را نسبت به آن اعلام دارد. اما دكتر مصدق، همان روز گفت كه پیش از ابراز تمایل مجلس سنا، حاضر به پذیرش نخست‌وزیری نخواهد بود. دو روز بعد ، مجلس سنا با اكثریت ضعیف ، تمایل خود را نسبت به نخست‌وزیری دكتر مصدق اعلان كرد :

« نخست‌وزیر، ابتدا به كمی رای سنا معترض بود و آن را برای قبول زمامداری كافی نمی‌دانست، ولی پس از ملاقاتی كه با هیات رییسه سنا به عمل آورد ، حاضر به قبول مسئولیت گردید.» (2)

حزب‎ پان‎ایرانیست، با توجه به تحولات داخلی و نیز بررسی جریان‎های خارجی، به این نتیجه رسید كه روز‎های سختی در پیش خواهد بود. با توجه به این بررسی‎ها، در روز‎های میانی تیر ماه 1331، به افراد خود در سرتاسر كشور، دستور داد:

« در هر كجا كه هستید، با دشمنان مصدق مبارزه كنید، با زبان، با قلم، با مشت، با تظاهرات، با هر وسیله كه می‎توانید، حمایت قاطع حزب را از برنامه‎های دكتر مصدق اعلام دارید. بلشویك‎های مزدور، نوكران بی‎آزرم انگلیس، این دشمنان ایران و معاندین مصدق را منكوب كنید. »(3)

 

ماجرا از کجا آغاز شد؟


 
روز هفتم اردی‌بهشت ماه 1331 ، دوره‌ی هفدهم مجلس شورای ملی گشایش یافت و پس از تصویب اعتبارنامه‌ی بیش‌تر نمایندگان ، روز 14 تیر ماه اعلام آمادگی كرد . دكتر مصدق كه چند روز پیش از مسافرت به لاهه بازگشته بود ، برپایه‌ی قرارداد پارلمانی ، از كار كناره گرفت و در سخن‌رانی كه از رادیو پخش شد ، برای ادامه‌ی خدمت اعلام آمادگی كرد و افزود :

« چه این دولت سر كار باشد و چه نباشد ، محال است كه دیگر وضع سابق تجدید شود و آب رفته به جوی باز آید…»(1)

فردای آن روز (15 تیرماه)، اكثریت نمایندگان مجلس شورای ملی در جلسه‌ی خصوصی، به نخست‌وزیری دكتر محمد مصدق، ابراز تمایل كردند. همان روز، مجلس سنا در عریضه‌ای به شاه، خواستار آن شد كه فرمان نخست‌وزیری به نام دكتر مصدق صادر شود تا این كه مجلس پس از تشكیل دولت و بررسی برنامه‌ی آن، نظر خود را نسبت به آن اعلام دارد. اما دكتر مصدق، همان روز گفت كه پیش از ابراز تمایل مجلس سنا، حاضر به پذیرش نخست‌وزیری نخواهد بود. دو روز بعد ، مجلس سنا با اكثریت ضعیف ، تمایل خود را نسبت به نخست‌وزیری دكتر مصدق اعلان كرد :

« نخست‌وزیر، ابتدا به كمی رای سنا معترض بود و آن را برای قبول زمامداری كافی نمی‌دانست، ولی پس از ملاقاتی كه با هیات رییسه سنا به عمل آورد ، حاضر به قبول مسئولیت گردید.» (2)

حزب‎ پان‎ایرانیست، با توجه به تحولات داخلی و نیز بررسی جریان‎های خارجی، به این نتیجه رسید كه روز‎های سختی در پیش خواهد بود. با توجه به این بررسی‎ها، در روز‎های میانی تیر ماه 1331، به افراد خود در سرتاسر كشور، دستور داد:

« در هر كجا كه هستید، با دشمنان مصدق مبارزه كنید، با زبان، با قلم، با مشت، با تظاهرات، با هر وسیله كه می‎توانید، حمایت قاطع حزب را از برنامه‎های دكتر مصدق اعلام دارید. بلشویك‎های مزدور، نوكران بی‎آزرم انگلیس، این دشمنان ایران و معاندین مصدق را منكوب كنید. »(3)

دكتر مصدق ، با توجه به تركیب مجلس شورای ملی، رای اخیر مجلس سنا و جبهه‌بندی‌های جدید داخلی، به این نتیجه رسید كه در حال حاضر شاید مبارزه در جبهه‌ی داخلی، سخت‌تر از مبارزه با استعمارگران خارجی است از این‌رو، برای پیش‌گیری از گزندهای احتمالی باید جبهه‌ی داخلی را نیرومندتر سازد . از این‌رو ، وی بر آن شد كه مسئولیت اداره‌ی وزارت جنگ را برپایه‌ی قانون اساسی، دولت عهده‌دار گردد و برای رویارویی با بحران برخاسته از محاصره‌ی اقتصادی ایران ، اختیاراتی از مجلس درخواست كند .

محمدرضا شاه پس از تغییر قانون اساسی در سال 1328 ، عنوان تشریفاتی فرماندهی كل قوا را به دست آورده بود . وی با بهره‌گیری از این عنوان تشریفاتی، نیروهای مسلح را در اختیار گرفته بود . وزیران جنگ از زمان قدرت‌گیری رضاشاه ، از سوی شاه ، منصوب می‌شدند .

روز 25 تیرماه ، پس از یك گفت‌وگوی سه ساعته با شاه، دكتر مصدق كه نتوانسته بود موافقت وی را با گزینش وزیر جنگ از سوی نخست‌وزیر به دست آورد، استعفا كرد . دكتر مصدق در این باره گفت :

« پس از مراجعت از لاهه كه دولت می‌بایست به مجلس معرفی شود، برای این كه اختلاف دربار با دولت راجع به بعضی از اصول متمم قانون اساسی به صورت بارزی جلوه‌گر نشود، چنین به نظر رسید كه وزارت جنگ را این جانب عهده‌دار شوم … این بود كه روز 25 تیر 1331 قبل از ظهر به پیشگاه ملوكانه شرفیاب شدم و این پیشنهاد را نمود كه مورد موافقت قرار نگرفت و اعلی‌حضرت همایون شاهنشاهی … فرمودند: پس بگویید من چمدان خود را ببندم و از این مملكت بروم . چون هیچ وقت حاضر نمی‌شدم چنین كاری بشود ، فورا استعفا دادم و از جای خود حركت كردم . ولی چون اعلی‌حضرت پشت در اتاق كه بسته بود ایستادند و از خروج من ممانعت فرمودند، این كار مدتی طول كشید. دچار حمله شدم و از حال رفتم و پس از بهبودی كه اجازه‌ی مرخصی دادند، فرمودند تا ساعت هشت بعدازظهر اگر از من به شما خبری نرسد ، آن وقت استعفای خود را كتباً بفرستید و چنانچه برای من پیش‌آمدی بكند، از شما انتظار مساعدت دارم كه عرض شد كه به اعلی‌حضرت قسم یاد كردم و به عهد خود وفا دارم .»(4)

از آن جا كه تا ساعت هشت ، آگاهی از سوی شاه به نخست‌وزیر نرسید ، دكتر محمد مصدق از سمت خود استعفا داد:

پیشگاه مبارك اعلی حضرت همایون شاهنشاهی

چون در نتیجه‌ی تجربیاتی كه در دولت سابق به دست آمده ، پیش رفت كار در این موقع حساس ایجاب می‌كند كه پست وزارت جنگ را فدوی شخصا عهده‌دار شود و این كار، مورد تصویب شاهانه واقع نشد . البته بهتر است كه دولت آینده را كسی تشكیل دهد كه كاملا مورد اعتماد باشد و بتواند منویات شاهانه را اجرا كند . با وضع فعلی ممكن نیست مبارزه‌ای را كه ملت ایران شروع كرده است ، پیروزمندانه خاتمه داد. (5)

فدوی ـ دكتر مصدق      25 تیرماه 1331

متن استعفای دكتر مصدق ، از رادیو خوانده شد و در روزنامه‌ها به چاپ رسید. این خبر، مردم را به هیجان آورد و تظاهرات در حمایت از دكتر مصدق از سوی حزب‌های ملی آغاز شد . بیش‌تر مغازه‌های شهر و به ویژه بازار تهران، به حالت تعطیل درآمدند .

روز 26 تیرماه، مجلس شورای ملی، بدون حضور نمایندگان جبهه‌ی ملی و در نتیجه داشتن شمار لازم برای تشكیل و گرفتن تصمیم،به نخست‌وزیری احمد قوام اظهار تمایل كرد و شاه فرمان نخست‌وزیری را با لقب « جناب اشرف » ، به نام وی صادر كرد .

احمد قوام، فردای آن روز، یعنی روز بیست و هفتم تیر ماه 1331، اعلامیه‎ای صادر كرد :

« ایران دچار دردی عمیق شده و با دارو‎های مخدر درمان‎پذیر نیست … باید ملت، هم‎كاری بی‎دریغ خویش را از من مضایقه ندارد تا بتوانم به این بیماری، علاج قطعی بدهم. مخصوصا در یك سال اخیر، موضوع نفت، كشور را به آتش كشیده است… این همان موضوعی است كه ابتدا من عنوان كردم … بعضی، تصور می‎كردند اشاره در این مورد ، باعث سقوط حكومت من شده … اما من، از اقدام خود ، نادم نیستم. زیرا جانشین آینده من جناب آقای مصدق السلطنه، آن فكر را با سرسختی بی‎مانندی دنبال نمود و در مقابل هیچ فشاری ، از پای ننشست… من هم به همان اندازه كه از عوام فریبی در امور سیاسی بی‎زارم، در مسایل مذهبی نیز از ریا و سالوس منزجرم. كسانی كه به بهانه‎ی مبارزه با افراطیون سرخ، ارتجاع سیاه را تقویت نموده‎‎اند، لطمه‎ی شدید‎ی به آزادی وارد ساخته، زحمات بانیان مشروطیت را از نیم قرن به این طرف، به هدر داده‎اند. من در عین احترام به تعالیم مقدسه‎ی اسلام ، دیانت را از سیاست ، دور نگاه خواهم داشت و از نشر خرافات و عقاید قهقرایی جلوگیری خواهم كرد…» (6)

اشتباه مرگ بار قوام ، بخش فرجامین اعلامیه‌ی او بود. در این بخش، خودكامگی و تحقیر مردم ، موج می‌زد و لحن برخورنده‌ی آن، بر خشم مردم افزود. قوام در این اعلامیه گفته بود :

«… وای به حال كسانی كه در اقدامات مصلحانه‏‌ی من اخلال نمایند و در راهی كه در پیش دارم ، مانع بتراشند ، یا نظم عمومی را بر هم بزنند. این گونه آشوب‌گران، با شدیدترین عكس‌العمل از طرف من روبرو خواهند شد… به عموم اخطار می‌كنم كه دوره‌ی عصیان سپری شده و روز اطاعت از اوامر و نواهی حكومت فرا رسیده است. كشتی‌بان را سیاستی دگر آمد . » (7)

27/4/1331
رییس الوزرا ـ احمد قوام

در این میان ، احمد قوام چنان به موفقیت خود اطمینان داشت كه از شاه خواسته بـود كه بـا انحلال مجلس هفدهم موافقت كند و او نیز موافقت كرده بود .(7)

احمد قوام در باز گرداندن آذربایجان به ایران، همراه با ندادن نفت به روس‎ها، كار بزرگی انجام داد:(8)

قوام‎السلطنه ، زیركانه روس‎ها را با دست به دست كردن كار آذربایجان و نفت، فریب داد تا كار تخلیه‎ی آذربایجان انجام گرفت.
باید انصاف داد كه در این كار، سخت كامیاب شد و در این راه، به میهن خود ایران، خدمت بزرگی كرد .

البته باید دانست كه هر گاه روس‎ها در برابر تخلیه آذربایجان موفق شده بودند كه امتیاز نفت شمال را به دست آوردند ، در آن صورت ملی كردن صنایع نفت در سرتاسر كشور در سال 1330 ، امر غیر ممكن بود. اما احمد قوام، با استادی و مهارت هر چه تمام‎تر
حریف مسكوی خود را در موقعیتی قرار داد كه این حریف، هر ورقی را بازی می‎كرد، قوام دست بالایش را می‎آورد.
اگر روی نفت متمركز می‎شد، آذربایجان را به عنوان یكی از اقمار احتمالی از دست می‎داد و اگر آذربایجان را می‎پایید، نفت را می‎باخت.(9)

بسیاری از پژوهش‎گران و تاریخ نگاران بر این باورند كه بدون «قوام»، آذربایجان از دست رفته بود.فشار زیادی كه برای حل غائله‎ی آذربایجان بر احمد قوام وارد شد، او را به كلی فرسوده و پیر كرده بود. اما او بدون توجه به پند خواجه شیراز كه «چون پیر شدی حافظ ، از میكده بیرون شو »، خود را هنوز جوان «گود سیاست» می‎دانست. او در حالی برای چندمین و آخرین بار، كرسی نخست وزیری را پذیرفت كه افزون بر فرسودگی و پیری، بیمار بود و برای رهایی از گرمای تابستان، از تهران بیرون رفت و در كاخ تابستانی وزارت امور خارجه در شمیران (پل رومی)، مستقر شد.بدین سان، او در فرجامین حضور سیاسی، همه دست‎آورد و اندوخته‎ی گران قدر در حل غائله‎ی آذربایجان را در معرض مخاطره و دست‎اندازی قرار داد. بر پایه‎ی اسناد و مدارك موجود او حتا با آن نوشتار روان و تسلط كامل بر ادب فارسی ، تهیه‎ی اعلامیه اعلامیه‎ی روز 27 تیر ماه را به دیگران واگذار كرده بود.(10)

لحن فرجامین بخش اعلامیه‌ی قوام و منم منم كردن‌های او و تهدید مردم به واكنش تند و گفتن این جمله كه « روز اطاعت از اوامر و نواهی حكومت فرا رسیده است » كه بیش‌تـر بـه سخـن فـرمانده‌ نیروی اشغال‌گر می‌مانست تـا نخست‌وزیر كشور، « نفت» ی بود كه بر آتش شعله‌ور خشم مردم پاشیده شد.

لحن اعلامیه‌ی قوام، سخت به مردم برخورد و به مردم گران آمد و توفان خشم مردم ، دولت او را روز 30 تیر 331 ، از بنیان كند .



بخش دوم ـ خیزش 30 تیر

روز 26 تیرماه ، نمایندگان جبهه‌ی ملی در مجلس شورای ملی ، اعلام كردند (11)

ما امضاكنندگان ذیل ، نمایندگان مجلس شورای ملی ، در تایید سوگندی كه برای حفظ مبانی مشروطیت در مجلس شورای ملی یاد كرده‌ایم و به علت این كه در شرایط فعلی ادامه نهضت ملی ، جز با زمامداری دكتر مصدق میسر نیست ، متعهد می‌شویم با تمام قوای خود و وسایل موجود از دكتر مصدق پشتیبانی نماییم :

 اصغر  پارسا ـ صفایی ـ  مهندس احمد زیرك‌زاده ـ دكتر عبدالله  معظمی ـ دكتر  سیدعلی شایگان ـ دكتر مظفر بقایی ـ سید شمس‌الدین قنات‌آبادی ـ حسین مكی ـ سید جوادخلخالی ـ سید مهدی حاج سید جوادی ـ محمود نریمان ـ‌ سید ابوالحسن حایری‌زاده ـ علی اصغر مدرس ـ نادعلی كـریمـی ـ سید مرتضی شبستری ـ احمد اخگر ـ سید محمدعلی انگجی ـ سید ابراهیم میـلانـی ـ فخرالـدین فرزانه ـ مهندس كاظم حسیبی ـ ناصر قشقایی ـ خسرو قشقایی ـ سید باقر جلالی موسوی ـ محمدابراهیم شاپوری – مهندس سید احمد رضوی ـ یوسف مشار ـ حسین‌علی راشد ـ دكتر  ابوالحسن ملكی ـ  دكتر احمدناظرزاده كرمانی …

آیت‌الله سید ابوالقاسم كاشانی نیز ، اعلامیه‌ای در پشتیبانی از دولت ملی دكتر مصدق منتشر كرد . در این اعلامیه آمده بود :

« برادران عزیزم… كوشش من و شما برادران مسلمان در قطع ریشه استعمار و برانداختن مظاهر و آثار استثمار، به عنایات پروردگار می‌رفت كه نتیجه قطعی خود را بخشیده و ایران را برای همیشه از شر اجانب رهایی بخشد، ولی سیاستی كه قرون متمادی دولت‌های مزدور را بر سر كار می‌آورد، بالاخره حكومت دكتر مصدق را كه بزرگترین سد راه خیانت خود می‌دانست، بر كنار و درصدد برآمد عنصری را كه در دامان دیكتاتوری و استبداد پرورش یافته و تاریخ حیات سیاسی او پر از خیانت و ظلم و جور است و بارها امتحان خود را داده و دادگاه ملی حكم مرگ و قطع حیات سیاسی او را صادر كرده است، برای چندمین بار بر مسند خدمتگزاران واقعی گمارد…
احمد قوام باید بداند، در سرزمینی كه مردم رنجیده آن پس از سال‌ها رنج و تعب، شانه از زیر دیكتاتوری كشیده‌اند نباید رسما اختناق افكار و عقاید را اعلام و مردم را به اعدام دسته‌ جمعی تهدید نماید. من صریحا می‌گویم كه بر عموم برادران مسلمان لازم است كه در راه این جهاد اكبر كمر همت محكم بر بسته و برای آخرین مرتبه به صاحبان سیاست استعمار ثابت كنند كه تلاش آن‌ها در به دست آوردن قدرت و سیطره‌ی گذشته محال است و ملت مسلمان ایران، به هیچ یك از بیگانگان اجازه نخواهد داد كه به دست مزدوران آزمایش شده، استقلال آن‌ها پایمال، و نام با عظمت و پرافتخاری را كه ملت ایران در اثر مبارزه مقدس خود به دست آورده است، مبدل به سرشكستگی شود…»(12)

همان روز (بیست و ششم تیر ماه 1331) ، حزب پان ایرانیست ، با صدور اعلامیه‌ای در پشتیبانی از دولت ملی دكتر محمد مصدق ، اعلام داشت: (13)

زنده باد مصدق … مرگ بر دشمنان ایران

هم میهنان! زنان! مردان! کارگران! برزگران! اصناف! پیشه وران! اکنون میهن ما در آستانه انجام یک توطئه بزرگ و جنایت تاریخی قرار گرفته است. این جنایتی است که به دست عوامل بیگانه و نوکران نشاندار انگلیس برای شکست ملت ایران و در راه دشمنی با دکتر مصدق به کار میرود.

ما اکنون اعلام می داریم که جز دکتر مصدق هیچ کس را شایسته رهبری در این نبردهای رهایی بخش نمی شناسیم.هزاران هزار جوانان نیرومند حزب پان ایرانیست در سراسر ایران از رهبر انحراف ناپذیر مبارزه ملی “دکتر مصدق” حمایت خواهند کرد.ما نخواهیم گذارد یکبار دیگر تیرگی همه جا را فراگیرد و ظلمت ِ استعمار میهن ما را جولانگاه جنایتکاران قرار دهد.ما نبرد خونین خود را بر ضد همه دستگاه های بیگانه پرست ادامه می دهیم. ما همه مردم ایران را فرا میخوانیم که در راه به خاک سائیدن پوزه ی اجنبی پرستان همدوش مصدق دلیر همچنان به پیش روند.

ایرانی…خون و شرافت تاریخ ملت تو به تو حکم می کند که نگذاری مرز و بوم ایران باز اسیر پنجه های خون آشام استعمار گردد.

هم میهن … در صفوف مبارزه مجهز باش.

نبرد خونین ادامه خواهد یافت.

به پیش … با ما… در راه ایران …همدوش با مصدق.

دفتر مرکزی حزب پان ایرانیست    شامگاه پنجشنبه 26 تیر 1331

به دنبال اعلامیه‌ی كمیته عالی رهبری حزب پان ایرانیست، پایگاه‌ها و سازمان حزب در تهران و دیگر شهرهای كشور، بر تلاش خود برای رویارویی با خیانت آشكار دربار و هیات فاسد حاكمه، افزودند .

پایگاه البرز، به عنوان نیرومندترین یگان دانش‌آموزی كشور، همراه با پایگاه‌های دیگر دانش‌آموزی، مانند پایگاه دبیرستان مروی ، هدف ، دارالفنون، پیرنیا، فیروز بهرام، ادیب، رهنما و… دست‌اندركار برنامه‌ریزی گسترده برای انجام تظاهرات همگانی، میتینگ‌های موضعی ، چاپ و پخش اعلامیه،‌ شعارنویسی بر روی دیوارها ، تظاهرات در گروه‌های 3- 2 نفره در درون اتوبوس‌ها و… شدند.

سازمان‌های جوانان، بانوان،  كارمندان و اصناف حزب در تهران نیز، همه‌ی افراد خود را برای شركت در تظاهرات، بسیج كردند و برنامه گسترده‌ای را تدارك دیدند.

هم‌چنین یگان كارگری حزب پان ایرانیست در تهران نیز دست اندركار برنامه‌ریزی و اجرا شد. نشست همگانی مسئولان سندیكای ملی لوكوموتیورانان راه آهن و سندیكای ملی كارگران دخانیات (وابسته به حزب پان‌ایرانیست)، همراه با نمایندگان كارگران ملی سیلو، بلورسازی و چیت‌سازی، زمینه‌ی گسترده‌ای را برای حضور كارگران در تظاهرات علیه دولت قوام و پشتیبانی از دولت ملی دكتر مصدق ، فراهم آورد .سازمان‌های حزب پان‌ایرانیست در شهرستان‏ها نیز، با شتاب فراوان ، خود را بیش از پیش، آماده‌ی شركت در تظاهرات كردند.

حزب پان ایرانیست، در سرتاسر خوزستان دارای تشكیلات گسترده‌ای بود، به گونه‌ای كه تشكیلات در خوزستان دارای سرپرستی ویژه‌ی به خود بود. سرپرستی سازمان‌های حزب پان‌ایرانیست در خوزستان را ، شادروان دكتر حسین طبیب كه در شهر اهواز مستقر بود ، به عهده داشت.

تشكیلات حزب در مشهد و دیگر شهرهای خراسان، دارای گسترش زیادی بود. به گونه‌ای كه تشكیلات حزب در مشهد كه سرپرستی شهرستان‌های استان را نیز به دوش می‌كشید، هفته‌نامه‌ای به نام « ندای خون » را با شمارگان زیادی منتشر می‌كرد.

با وجود استواری تشكیلات حزب پان ایرانیست در شهر رشت، قلب تپنده‌ی تشكیلات حزب در استان گیلان، در شهر رودسر می‌زد. در هیچ كجای دیگر ، حزب دارای تشكیلات روستایی به گستردگی رودسر نبود .

در شهر زاهدان، تنها تشكیلات موجود حزبی، تشكیلات حزب پان‏ایرانیست بود كه از اقبال خوبی در میان مردم ، برخوردار بود . امیر قاسم بهزادی مسئول تشكیلات، با روشن‌بینی و پشتكار ، توانسته بود دفتر حزب پان ایرانیست در زاهدان را به مركز گره‌گشایی و تظلم مردم بدل كند .

تشكیلات حزب پان ایرانیست در كرمانشاه نیز از گستردگی قابل توجهی برخوردار بود و در روز 30 تیر، توانست ، نقش راهبری تظاهرات مردم را به عهده گیرد. حزب پان ایرانیست، در قزوین دارای تشكیلات پهناوری بود و تشكیلات حزب، اتحادیه‌های كارگری و شهری مانند سندیكای ملی كارگران بافنده، اتحادیه درشكه‌چی‌ها، صنف قهوه‌چی، نانوایان، قصاب‌ها و … را دربرمی‌گرفت.

هم‌چنین تشكیلات حزب در روستاهای مهم قزوین مانند « شال » و « اسفرودین »، زرشك و … دارای شعبه‌های فعال و پرعضو بود .دماوند نیز از مناطق نفوذ كامل حزب پان ایرانیست بود و در تظاهرات روز 30 تیر ، بسیاری از اعضای حزب در دماوند، خود را به میدان بهارستان رسانیده بودند .

در شهرهای آذربایجان، به ویژه در تبریز و رضاییه (ارومیه)، حزب دارای تشكیلات منظم و گسترده بود. در بوشهر و بندرعباس نیز، حزب دارای تشكیلات گسترده‌ای بود و با توجه به اداره‌كنندگان حزب، از نفوذ زیاد محلی برخوردار بود .

روزنامه باختر امروز درباره رویدادهای روز آدینه 27 تیرماه در برابر مجلس شورای ملی ، نوشت: (14 )

در مقابل مجلس، پلیس و سرباز، جوانان میهن‌پرست ایرانی را به خاك و خون می‌كشند و كامیون‌ها بود كه مرتبا از مجروحین پر می‌شد. جوان پان ایرانیست، در حالی كه در خون خود می‌غلتید و پلیس او را كشان كشان به طرف كامیون می‌برد ، فریاد می‌زد :

زنده باد دكتر مصدق

روزهای بیست و هشتم و بیست و نهم تیرماه 1331 ، تظاهرات مردمی، بیش‌تر اوج گرفت و با اعلام سازمان‌ها و حزب‌های سیاسی كشور برای برگزاری تظاهرات گسترده در روز 30 تیر، همه در انتظار رویارویی سرنوشت‌ساز، در این روز بودند. روز 29 تیر، بازار و بیش‌تر مغازه‌های شهر بسته بود و همه جا سخن از روز 30 تیر بود . مردم ایران تصمیم داشتند كه در این روز ، دوباره حاكمیت ملی را برقرار كنند و با در هم كوبیدن توطئه ، راه را برای برقراری دوباره‌ی دولت ملی دكتر مصدق ، هموار سازند .

خیزش ملی 30 تیر 1331 یکی از روزهای فراموش نشدنی نهضت ملی ایران و مباززات ضد استعماری ملت بزرگ ایران به شمار می رود. دهها تن از جوانان میهن پرست ایران زمین در این روز که مانند میدان جنگ بود به خاک و خون کشیده شدند؛ یکی از آنان “سرور هوشنگ رضیان” کوشنده جوان پان ایرانیست بود که جان خود را  در این مبارزات از دست داد.*  

در فردای پیروزی مردم در 30 تیر، حزب پان ایرانیست با صدور بیانیه دوم خود خواستار برپایی دادگاه های ملی و محاکمه عاملان کشتار مردم گردید. (15)

باید دادگاه ملی به ریاست دکتر مصدق و آیت الله کاشانی تشکیل گردد

هم میهنان استعمار با تمام قدرت و نیرنگبازی در برابر اراده آهنین شما به زانو درآمد.

قوام عامل جنایتکار و قاتل صدها نفر از مردان و زنان و کودکان هموطن بیگناه ما مجبور شد از کار برکنار شود.مشت دو رویان و مزدوران باز شد و حیله نابکارانه آنها علیه نهت مقدس ملت ایران بی اثر گشت.اینک وقت آن رسیده است که از نتایج ثمر بخش مبارزات هماهنگ خودآگاهانه تر استفاده کنید و در صفوف به هم فشرده ی زبده مردان پان ایرانیست که کوشش های اساسی و ریشه دار آنها عاملی موثر در بیداری و پیروزی ملت ایران بوده است فراگیرند تا به نیروی وحدت آرماخواهان، انتقام خون شهدای روز دوشنبه 30 تیر ماه را که به خاطر وطن قربانی شده اند ، از قاتلین و محرکین بازگیریم و پایه های ایران بزرگ،آزاد و آباد را بنا نهیم.

هم میهنان! شما که این همه شهید داده اید تا پیروز گردیده اید،با ما همصدا شوید و بخواهیم که دادگاه ملی به ریاست شرافتمندانه ترین فرد ملت ما دکتر مصدق و آیت الله کاشانی پیشوای مسلمانان جهان تشکیل گردد و جنایتکاران را به سزای فجایع وحشیانه خود برسانند.

ما قوام را قرین تیره روزی خواهیم کرد و تسلیم قانون خشک و بی عاطفه می کنیم.انتقام مظهر عدل الهی است.

پیروز باد نهضت نجات بخش نهضت ایران

نیرومند باد سنگر آرمان خواهان حزب پان ایرانیست

درود به قهرمانان ملی

افتخار بر شهدای 30 تیر

دفتر مرکزی حزب پان ایرانیست    31 تیر 1331

در روز سه شنبه 31 تیر حزب پان ایرانیست تظاهرات بزرگی را با کاروانی از اتومبیل ها برپا نمود که پس از عبور از خیابان های تهران، برابر خانه دکتر مصدق اجتماع کرده و پنج تن از نمایندگان حزبی (سرور پزشکپور، سرور دکتر عاملی تهرانی، سرور اسماعیل فریور،سرور حسین تجدد،سرور مهدی صدیقی) مدت یک ساعت با ایشان دیدار کرده و به تحلیل اوضاع سیاسی پرداختند.

در عصر روز دوم مرداد 1331 سرور عاملی تهرانی در رادیو تهران به مناسبت پیروزی ملت ایران خطابه ی آتشینی در بررسی و تجزیه و تحلیل معادلات سیاسی روز انجام دادند. بدین گونه در 30 تیرماه 1331برگ زرین دیگری به دفتر مبارزات ضد استعمار ملت بزرگ ایران و حزب سرافراز پان ایرانیست افزوده شد.

پیوست : نامهای جانباختگان 30تیر 

 آرامگاه هوشنگ رضیان و دیگر از جانباختگان 30 تیر در ابن بابویه نزدیک آرامگاه شهید دکتر محمدرضا عاملی تهرانی اندیشمند بزرگ پان ایرانیست قرار دارد. نامهای جانباختگان 30تیر  که در این آرامگاه هستند به  ترتیب الفبا :

1- شهيد راه وطن  اسماعيل عينك‌چي فرزند علي‌محمد  2- شهيد راه وطن  جبار سفيدگر رشيدي فرزند آقابالا   3- شهيد راه وطن  محمد ابراهيم قاسمي فرزند يارعلي   4- شهید راه وطن  رستمي كلخوران   5- شهید راه وطن  اصغر اسكندريان فرزند قاسم
6- شهید راه وطن  بدون نام    7- شهید راه وطن  رستم زينعلي تهراني   8- شهید راه وطن  محمدسرندي نژاد   9- شهید راه وطن  عباس لوءلوء   10- شهید راه وطن نوروز كفايي فرزند مبارك   11- شهید راه وطن پرويز رجالي فرزند محمد   12- شهید راه وطن  بدون نام    13- شهید راه وطن علي‌اكبر جهان‌فر   14- شهید راه وطن حسن نيكوسخن فرزند حسين   15- شهید راه وطن محمود يموتي
16- شهید راه وطن اسماعيل صلواتي   17- شهید راه وطن كاظم محبي   18- شهید راه وطن سعدي اسكندي ميرحسيني فرزند سعيد   19- شهید راه وطن ابوالقاسم بنكدار فرزند محمدجعفر   20- شهید راه وطن گمنام   21- شهید راه وطن قدرت‌الله سليمي فرزند نصرالله   22- شهید راه وطن گمنام   23- شهید راه وطن گمنام   24- شهید راه وطن رضي دستخوش فرزند حسين   25- شهید راه وطن هوشنگ رحمت‌الله رضيان فرزند مهدي

 

پی‌نوشت‌ها

1 ـ جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران و … ـ ص 219
2 ـ همان ـ ص 220
3 ـ هفته‎نامه ندای پان‎ایرانیسم ـ شنبه 14 تیر ماه 1331 ـ شماره 35
4 ـ خاطرات و تالمات دكتر محمد مصدق ـ ص 259
5 ـ روزنامه‌های صبح و عصر 25 تیرماه 1331
6 ـ یادداشت‌های سیاسی سی‌ام تیر ماه 1331 ـ حسن ارسنجانی (پیرایه روزنامه بامشاد) 1339 / جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران و … ـ ص 223
7 ـ همان / همان ـ صص 224-223
8 ـ ما و بیگانگان (خاطرات سیاسی دكتر جهان شاهلو افشار ـ ص 169)
9 ـ جنگ جهانی در ایران ـ ص 392
10 ـ پاره‎ای بر این باورند كه این اعلامیه، نوشته‎ی حسن ارسنجانی است و پاره‎ای، آن را نوشته‎ مخبر‎الدوله سپهر می‎دانند
11 ـ جنبش‎ ملی شدن صنعت نفت ایران ـ ص 225
12 ـ روزنامه كیهان ـ 26 تیرماه 1331
13 ـ روزنامه ندای پان ایرانیسم – شماره 27 – مرداد 1331
14 ـ باختر امروز ـ شنبه 28 تیر 1331

15- روزنامه ندای پان ایرانیسم – شماره 29 – مرداد 1331 

 بيانيه هاي حزب پان ايرانيست و دو بيانيه حزب پان ايرانيست خوزستان در باره ۳۰ تير را جداگانه در اينجا ببينيد

روشنگری :بخش هایی از نوشتار بالا از دکتر هوشنگ طالع می باشد. برخی موارد در متن اصلی از جمله متن و تاریخ بیانیه های حزب پان ایرانیست در حمایت از دکتر مصدق دارای اشتباه بوده که بدینوسیله متن درست با آوردن بن مایه آنان از هفته نامه ندای پان ایرانیسم افزوده شده است. علاوه یر افزودن بخش هایی به متن بالا نام افرادبلندپایه حزب نیز که ممکن است به اشتباه از قلم افتاده اند ذکر گردیده است.

بايگاني جستاري:نوشتارهاي پان ایرانیستي و یادواره ها،جشنها،روزهاي مهم تاريخ

Entry Filed under: Uncategorized. .



No Comments yet Add your own

  • 1.    شرر کنور تبریزی  |  جولای 22nd, 2009 at 4:21 ق.ظ

    30 تیر1388هموندان جبهه ملی ایران بهمراه عده زیادی از هم میهنان در میدان 7تیر بازداشت شدند.برای آگاهی بیشتر تارنگار میهن ورجاوند را ببینید.

Leave a comment

hidden

Some HTML allowed:
<a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>

Trackback this post  |  Subscribe to the comments via RSS Feed


تازه ها :

پیوندها

بایگانی‌ها