'يادواره'

عکسی تاریخی از همسر و دختران رضاشاه در روز کشف حجاب

17day1314kashfe hejab

1 comment ژانویه 7th, 2015

بر پایه اسناد محرمانه انگلستان، جزایر سه گانه هیچ گاه در هیچ دوره ای در حاکمیت اعراب نبوده است

گزارش از میلاددهقان: هشتم آذرماه۱۳۹۰به مناسبت چهلمین سالگرد اعاده حاکمیت ایران بر جزایر سه گانه تنب کوچک بزرگ و ابوموسا، همایش «تاریخچه بحرین و جزایر سه گانه ایرانی خلیج فارس از دریچه اسناد» در فرهنگسرای ابن سینا در شهرک غرب تهران برگزار گردید. در این برنامه دکتر مجید تفرشی پژوهشگر و سند شناس مقیم لندن، دکتر هوشنگ طالع و دکتر شروین وکیلی به سخنرانی پرداختند. دکتر تفرشی پژوهشگر و سند شناس مقیم لندن است که به عنوان تنها ایرانی اجازه دسترسی به اسناد تازه یاب وزارت امورخارجه و آرشیو ملی بریتانیا را یافته است. طبق قانون پس از یک دوره سی ساله اسناد محرمانه آزاد می شوند. در این اسناد حاکمیت ایران بر جزایر سه گانه تنب بزرگ و تنب کوچک و بوموسا آشکار است.Hamayesh-tarikhche-bahrein-va-jazayer-irani4-209x300

 

دکتر مجید تفرشی: بر پایه اسناد محرمانه تازه آزاد شده آرشیو ملی بریتانیا، جزایر سه گانه هیچ گاه در هیچ دوره ای در حاکمیت اعراب نبوده است.

دکتر مجید تفرشی پژوهشگر اسناد ساکن لندن، سخنان خود را درباره روند آزادسازی اسناد محرمانه آرشیو ملی در کشور انگلستان آغاز کرد. طبق قوانین بریتانیا، اسناد طبقه بندی شده پس از ۳۰ سال در اولین روز سال جدید میلادی پس از تولید، می توانند آزاد شود.

اسناد مربوط به سالهای ابتدایی دهه۷۰ میلادی و جزایر سه گانه ایرانی در آرشیو ملی بریتانیا می بایست در اول ژانویه ۲۰۰۲ آزاد می شدند.آزادسازی حدود ۹۰ درصد آن انجام شد، اما دولت انگلستان اعلام کرد چون آزادی اسناد مربوط به خلیج پارس و جزایر سه گانه ممکن است کفه ترازو را به سمت یکی از طرفین دعوا (ایران) سنگین کند،دسترسی به آنها ۱۰ سال دیگر به تعویق می افتد. به همین دلیل پس از طی این مدت حدود۷۵ درصد آزاد شده و بقیه اسناد در یکماه آینده نیز آزاد خواهد شد. در همین باره حدود ۵۰۰۰ برگ سند وجود دارد.

 دکتر تفرشی اشاره کرد که دسته بندی و  انتشار اسناد جزایر سه گانه یکی از بهترین بخش های پژوهشی وی بوده است که گام بزرگی در راستای منافع ملی ایران می باشد اما هنوز روی ۴۵۰۰ برگ اسناد مذاکرات بحرین کار جدی انجام نداده است که از برنامه های آینده می باشد.

با توجه به عدم وجود هیچ سند رسمی درباره موضوع پس گرفتن سه جزیره ایرانی در قبال کوتاه آمدن ایران از ادعای مالکیت بحرین، دکتر تفرشی ۶جلسه ی دو ساعته مصاحبه در طی سه روز با اردشیر زاهدی داشته است.ایشان همچنین درباره جزایر فرور و سیری، قشم، درگهان و فارسی توضیحاتی بیان کرد و اشاره داشت بر اساس اسناد موجود جزایر سیری و فارسی تا سالهای آغازین دهه۱۳۲۰ مورد ادعای بریتانیا بوده است؛ همچنان که در ۱۹۰۳ سه جزیره تنب بزرگ و کوچک و بوموسا را توسط قوای نظامی خود اشغال کرد.

دکتر تفرشی به یکی از اسناد مهم درباره تعلق جزایر سه گانه به ایران پرداخت که از سوی وزارت جنگ دولت بریتانیا به ناصر الدین شاه قاجار هدیه شده است. در این نقشه که در سال ۱۸۸۶ تهیه و دو سال بعد در سال ۱۸۸۸ به ایران هدیه شد، جزایر سه گانه به رنگ دیگر بخش های سرزمین ایران کشیده شده بود و اتفاقا نخستین کسی که متوجه این موضوع گردید شخص ناصرالدین شاه بود! این نقشه هم اکنون در موزه مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی ایران موجود است.

درسال ۱۹۶۸میلادی بریتانیا تصمیم به خروج از خلیج پارس گرفت و به ۱۰ شیخ نشین وعده داد که با حمایت های خود باعث تشکیل امارات متحده عربی شود که البته کشورهای بحرین، قطر و کویت از این اتحادیه خارج شده و خواستار تشکیل کشورهای مستقل گردیدند.

شیخ نشین راس الخیمه ادعای مالکیت جزایر تنب بزرگ و کوچک را داشت و شیخ شارجه نیز در مورد بوموسا مدعی بود. در اسناد بریتانیا آمده است که ایران برای حل مساله جزایر سه گانه که مورد ادعای این شیخ نشین ها قرار گرفته بود چند پیش شرط مهم گذاشت و به شدت بر آنها پافشاری می کرد.

۱.در حل و فصل مساله جزایر به هیچ عنوان با اعراب کاری ندارد و آنها را طرف مقابل خود نمی داند بلکه انگلستان طرف گفتگو و مذاکره است.

۲. تنها در صورت پس گرفتن جزایر سه گانه و اعاده کامل حاکمیت خود، با تشکیل امارات متحده عربی موافقت می کند و اگر این اتفاق نیفتد تا آنجا که می تواند در جهت ضدیت با تشکیل این امارات و تخریب آن می کوشد.

نهایتا با توافق طرفین، از سوی ایران وزیر امورخارجه آقای اردشیر زاهدی، دکتر فریدون زندفر و امیر خسرو افشار- معاون زاهدی در لندن- معرفی می شوند. یک حقوقدان نیویورکی به نام “ایلی” و یک جوان ۲۷ساله دورگه ایرانی عراقی به نام “حمیدضیا جعفر” به عنوان نماینده از سوی شیخ شارجه معرفی می شوند.مادر حمید ضیا جعفر ایرانی و از خاندان قاجار بود. وی بعدها کمپانی بزرگ«کِرِسِنت» را تاسیس کرد که در زمینه ی گاز تجارت می کند و دعاوی حقوقی در مورد استخراج گاز با ایران نیز داشت.

یک نکته مهم و جالب توجه که به کرات و عینا در اسناد جدیدا آزاد شده ی مذاکرات وجود دارد، این است که این اعراب مدعی جزایر، بسیار فقیر بوده و دقیقا خواستار کمک های مالی شاه ایران برای خروج از این بدبختی و فقر خود بودند. آنها در باره میزان کمک های مالی دولت ایران نیز گلایه و شکایت نیز داشتند به گونه ای که در مواردی، شیخ راس الخیمه اعتراض دارد که چرا به شیخ شارجه ۱۰میلیون و به ایشان ۵ میلیون یاری شده است و خواستار کمک های یکسان بوده اند!!!

موضوعی که در این اسناد به روشنی آشکار می شود این است که شیخ نشین ها برای جبران شکست سخت در جنگ شش روزه اعراب و اسراییل، بازیابی آبروی از دست رفته خود و التیام روحی و روانی، در اقداماتی هماهنگ در موضوع جزایر سه گانه روبروی ایران ایستادگی می کنند.

شیخ نشین ها اختلافات ارضی بسیاری با خود داشتند و برای نشان دادن اتحاد، موضع یکسانی در برابر ایران اتخاذ کردند. یکی دیگر از دغدغه های مهم آنان بی آبرویی از شکست در برابر ایران و درپی آن آشوب های گروه های تندرو ناسیونالیست پان عرب و گروه های مارکسیست -از جمله در عمان- بود، به همین دلیل پیشنهاد خرید جزایر توسط ایران را مطرح کردند تا آبرومندانه در این جدال کنار روند که این پیشنهاد هم بامخالفت ایران روبرو شد.

در اسناد آرشیو ملی بریتانیا ذکر گردیده است که اردشیر زاهدی به عنوان مذاکره کننده ارشد ایران فرد بسیار سرسختی است و با وجود او امکان پیشرفت و به سرانجام رسیدن مذاکرات وجود ندارد و به همین دلیل دو فرد سرسخت در این مذاکره کنار گذاشته می شوند. سر دنیس رایت از سوی انگلستان و اردشیر زاهدی از سوی ایران. دکتر تفرشی درباره دلایل این برکناری گفت که تنها به موضوع جزایر سه گانه مربوط نمی شد و هر دو طرف برای پیشرفت مذاکرات چنین تصمیمی گرفتند.

پس از برگناری زاهدی، عباسعلی خلعتبری در تابستان ۱۹۷۱ برای نخستین بار وارد گفتگو با اعراب نیز شد. ایران مجددا شرط خود را خروج نیروهای بریتانیایی از خلیج پارس بیان کرد تا با تشکیل امارات متحده عربی موافقت کند.در ۲۹ نوامبر ۱۹۷۱ انگلستان خلیج پارس را ترک کرد و دو روز بعد در دوم نوامبر ۱۹۷۹ کشور ایران با تشکیل امارات متحده عربی موافت نمود.

البته پس از سالها اعراب درباره جزایر سه گانه به شورای امنیت سازمان ملل شکایت می کنند که به دلیل تکراری بودن موضوع این پرونده حقوقی، رد می شود.

دکتر تفرشی در بخش پایانی سخنان خود افزود بر پایه اسناد این جزایر سه گانه همواره به ایران تعلق دارند، و مالکیت اعراب بر این جزایر هیچ گونه پایه حقوقی و تاریخی ندارد.

از نظر تاریخی مالکیت جزایر سه گانه همواره سه وضعیت داشت است. نخست اینکه این جزایر در اختیار قطعی ایران یا افراد تحت الحمایه ایران بوده است. دوم این که در یک دوره ۶۸ ساله در دست بریتانیا بوده است و سومین حالت اینکه در هرج و مرج بوده و در دست راهزنان بوده است.

نکته مهمی که در این اسناد محرمانه تازه آزاد شده وجود دارد این است که این جزایر هیچ گاه در هیچ دوره ای در حاکمیت اعراب نبوده است.

پیوندک http://paniranist.net/?p=2251

Add comment نوامبر 30th, 2014

سرزمين هاي جدا گشته از ايران زمين در 200 سال گذشته

آخرین نقشه بین المللی ایران پیش از جدا شدن سرزمینهای تاریخی آن، انتشارات تامسون (1814میلادی/ 1193 خورشیدی

iranzamin 1814

سرزمین کنونی ایران، تنها سی درصد از ناحیه‌ای وسیع است که در تاریخ با نام‌های‎ «ایران‌زمین»،«ایران‌بزرگ» یا «ایرانشهر» و در ‏جغرافیا با نام «فلات ایران» شناخته می شود. ترفند ها و دسیسه های بیگانگان و سستی پادشاهان بی کفایت گذشته بخش های زیادی از این سرزمین کهن را در طول فاصله کوتاه 196 ساله از ایران بزرگ جدا نمود که مروری بر چگونگی هر یک از این جدایی ها به رغم تلخی بسیار برای میهن گرایان ایرانی جهت الزام جدیت و حساسیت ما دست کم برای حفظ سرزمین های باقیمانده موجود بسیار آموزنده خواهد بود.
گستره سرزمین‌های جدا شده از ایران در قراردادهای ترکمانچای، گلستان، آخال، پاریس و… به قرار زیر است:

سرزمین های جدا شده قفقاز بر اساس قرارداد های گلستان و ترکمانچای با روسیه(1813 و 1828 م)
آران و شروان: ۸۶۶۰۰ کیلومتر مربع؛
ارمنستان: ۲۹۸۰۰ ک .م؛
گرجستان: ۶۹۷۰۰ ک.م؛
‎داغستان: ۵۰۳۰۰ ک.م؛
اوستیای شمالی: ۸۰۰۰ ک.م؛
چچن: ۱۵۷۰۰ ک .م
اینگوش: ۳۶۰۰ ;ک.م‎
جمع ‏کل: ۲63700 کیلومتر مربع

سرزمین‌های جداشده ایران شرقی براساس پیمان پاریس و پیمان منطقه ای مستشاران انگلیسی(1875میلادی/1254خورشیدی)

هرات وافغانستان: ۶۲۵۲۲۵ ک.م
بخش‌هایی از بلوچستان و مکران: 3۵۰۰۰۰ ک.م
جمع کل: ۹۷۵۲۲۵ کیلومتر مربع

سرزمین‌های جداشده ‏وَرارود(ماوراءالنهر) بر اساس پیمان آخال با روسیه(1881 م)

ترکمنستان: ۴۸۸۱۰۰ ک.م؛
ازبکستان: ۴۴۷۱۰۰ ک.م؛
تاجیکستان: ۱۴۱۳۰۰ ک.م؛
‎بخش‌های ضمیمه شده ‏به قزاقستان:  ۱۰۰۰۰۰ک.م؛
بخش‌های ضمیمه شده به ‎قرقیزستان: ۵۰۰۰۰  ک.م؛
جمع کل: 1226500 کیلومترمربع

‏‎ سرزمین های جداشده جنوب خلیج فارس بر اساس پیمان منطقه ای مستشاران انگلیس

امارات:83600  ک.م:
بحرین:694  ک.م:
قطر:11493 ک.م:
عمان:309500 ک.م:
جمع کل: 405287 کیلومتر مربع

مساحت سرزمین‌های جدا شده از ایران درونی به همراه دو سوم کردستانات (که در دوره صفویه به اشغال عثمانی در آمد و بعدها در بین سه کشور ترکیه،عراق و سوریه تقسیم شد) به مساحت تقریبی 200000 ک.م. و نیز عراق به مساحت437318 ک.م. در جمع حدود 3.5 میلیون کیلومتر مربع بالغ می شود که این مقدار تجزیه یک کشور در کل تاریخ ایران و دنیا بی سابقه است.

پاینده ایران

برگرفته از كتاب چكيده تاريخ تجزيه ايران – نوشته دكتر هوشنگ طالع

پیوندک http://paniranist.net/?p=2172

5 comments اکتبر 21st, 2014

بیانیه نوروزی سازمان جوانان حزب پان ایرانیست

به نام ملت و سعادت میهن به حبس و حصر و زندان مخالفان سیاسی پایان داده شود.

پان ایرانیست خوزستان : سازمان جوانان حزب پان ایرانیست به مناسبت نوروز با صدور بیانیه ای از همه اقشار ملت ایران به دلیل کوشش در راه “سعادت ایران و ایرانی” تقدیر کرده است. در این بیانیه چهار روند برای بهبود وضعیت کشور در سال جدید پیشنهاد شده است. همچنین در این بیانیه برای دموکراسی خواهی مردم باکو ، بحرین و سوریه آرزوی موفقیت شده است.

متن کامل این بیانیه در ادامه می آید :

 

به نام خداوند جان وخرد

پاینده ایران
نوروز، شراره جاوید فرهنگ ایرانزمین را به همه فرزندان ایران بزرگ و تمام کسانی که آنرا ارج می‌نهند شادباش می‌گوییم و این افتخار را داریم که بار دیگر این آیین ورجاوند ملی را در کنderafsh2ار یکایک ایرانیان پاس بداریم. امیدواریم بهار امسال بهاری نیکو و آغاز سالی پربار باشد. زندگی‌ها پر معنا، درختان پر شکوفه، دشت‌ها پر گل، رمه‌ها فراوان، آب‌ها و چشمه‌ها جوشان و لب‌ها پر خنده و قلب‌ها پر امید باشد. شادی از در و دیوار شهر ریزان، صدای رقص و ترنم و ترانه از خانه‌ها و کوچه‌ها برخاسته و دروغ، کینه و نفرت، آز و حسد از میان ما رخت بر بندد و ما دست در دست هم به کوشش پرداخته تا صنعت و آفرینش در کشور عزیز و پر رونق شود. 

فرهنگ ایران، فرهنگ سپاسگزاری و قدر‌شناسی است. در پایان یک سال کاری قدر می‌نهیم و سپاسگزاریم از: کشاورز ایرانی که با دست پینه بسته و چهره آفتاب سوخته زمین را بارور و غذای ما را فراهم می‌کند. اگر چه محصولش به ثمن بخس خریداری و در پی بی‌مهری مسولان سطح کیفیت زندگی‌اش اغلب پایین است. از دامداران و دامپروارن و چوپانان که منبع غذای جامعه ایرانی را فراهم می‌کنند. از کارمند وکارگر ایرانی که با حداقل دستمزد و با تحمل مرارت‌ها و سختی‌ها به کار و کوشش پرداخته وعامل عمرانی و آبادی هستند. از صنعت گران و تولید کنندگان و کارآفرینان و کارفرمایان که موجب توسعه کشور و رونق کار و زندگی‌اند. از معلمان و دانشجویان و دانش آموزان و هنرمندان و اهل قلم که شعله‌های دانش، فرهنگ و ادب کشورند و از وهمه کسانی که در تامین امنیت و آسایش میهن می‌کوشند و از وکلا و پزشکان و… و همه کسانی که در سال گذشته در راه سعادت ایران و ایرانی کوشیده‌اند.
ادای احترام و ادب داریم نسبت به شهدا و جانبازان وطن که با گذشتن از جان و سلامت خود اقدام به دفاع از کشور و ملت ایران نمودند. ادای احترام داریم به زندانیان سیاسی که در پی کوشش برای سربلندی و آزادی ملت در زندان به سر می‌برند. ادای احترام داریم به خانواده شهدا، جانبازان و زندانیان سیاسی که با صبرو استواری، هم پای عزیزان خود یک مقاومت تاریخی را رقم زدند.
آرزومندیم سال جدید، سالی سرشار از صلح و دوستی و عاری از جنگ و خونریزی برای همه مردم جهان باشد. آرامش و امنیت و دموکراسی در سوریه برقرار گردد. مردم بحرین و باکو بتوانند در مسیر دموکراسی خواهی خود پیروز شوند و حکومتی بر پایه فرهنگ و تاریخ خود برپا دارند. آرزومندیم آشفتگی و ترور و بی‌نظمی از افغانستان، پاکستان و عراق رخت بر بندد و منطقه روی آرامش ببینند.
در مسیر زندگی و سرنوشت ملی، تاکید بر راه اصولی و اندیشیدن به راه عقلانی می‌بایست سر لوحه فعالیت‌های سیاسی سال جدید باشد. سالی که گذشت سال دشواری برای مردم ایران بود. ناکارآمدی و ناکاستی‌های مدیریتی در کنار تحریم شیرازه امور را به هم ریخته ومردم را در تنگنا قرار داد. صنعت، کشاورزی، کار و اقتصاد بی‌رونق‌تر و رو به مرگ رفت. به جای گسترش و شکوفایی اقتصاد و تولید ملی، واردات عنان گسیخته به جای آن نشست. مافیای پول و قدرت گلوی زندگی عمومی را بیشتر فشرد و گوشه‌هایی از رسواییشان از پرده بیرون افتاد. فضای سیاسی، امنیتی ترو جامعه مدنی با فشارهای بیشتر مواجه گردید و شکاف‌های اجتماعی فرا‌خ‌تر و فزون‌تر گردید. نتیجه سیاست‌های غلط خارجی انزوای بیشتر ایران و تحریم بیشتر و نزدیک شدن به آستانه برخورد شد.
جامعه ایران امروزی دچار بحران ناکارآمدی، مشروعیت، مقبولیت و توزیع عادلانه ثروت و قدرت بوده و خطرات ناشی از این امر اقدامات درست و عاجل از جایگاه عقل می‌طلبد. به طور کلی با توجه به فلسفه تاریخ و حیات ملیمان مردم ایران می‌بایست در مسیر حاکمیت ملت و دلالت‌های آنکه عبارت از به رسمیت شناخته شدن مسولیت ملی تک تک افراد در اداره سرزمین خود و برخورداری از حقوق شهروندی و ملی در جهت انجام این مسولیت می‌باشد پیش رفته و برای اعمال مسولیت و ایجاد مناسبات و ساز و کار مناسب فعال‌تر شود و در برابر قدرتی که بر خلاف جهت این منطق پیش می‌رود مقاومت کند و در خود توانایی‌های لازم برای گذار به این وضعیت و کیفیت اصولی را فراهم کند و مسیر صحیح و عقلانی را بر هر مسیر احساسی و تند غیر عقلانی ترجیح دهد. در پایان با تاکید بر حساسیت امسال و تاکید بر اهمیت انتخابات پیش رو و با عنایت به حساسیت شرایط و دعوت همگان به اندیشیدن مسولانه پیرامون آن، با امیدی سرشار به آینده و برآمدن بهاری پر برکت به مسولان و اهالی قدرت توصیه می‌کنیم که به استقبال مسیر درست رفته و با اصلاح رویه گذشته بکوشند تا انتخاباتی آزاد در کشور برگزار شود. در این راستا به نام ملت و سعادت میهن:
۱-به حبس و حصر و زندان مخالفان سیاسی پایان داده شود. 
۲-زمینه بازگشت و مشارکت سیاسی هموطنان خارج از کشور به عنوان یک روند فراهم شود. 
۳- با تن دادن به حکومت قانون دید امنیتی از جامعه مدنی رفع وفضای باز سیاسی به همراه مطبوعات و رسانه‌های آزاد برقرار شود. 
۴-حقوق اساسی مردم رعایت و با درک روح زمانه ملزومات آن فراهم شود. 
۵-رویه آشتی ملی به معنی صحیح کلمه به عنوان یک راه اصولی در دستورکارقرار گیرد.

 

پر فروغ و همایون باد نوبهار ملت ایران
سازمان جوانان حزب پان ایرانیست
یکم فروردین ماه ۱۳۹۲ خورشیدی

Add comment مارس 20th, 2013

باورها نه؛ آدمی محترم است

مهندس پرویز ظفری مسئول تشکیلات اروپایی و یکی از ۵ معاون رهبر حزب پان ایرانیست و آخرین نماینده مردم نهاوند در مجلس شورای ملی بودند. سرور ظفری در یکی از درگیریهای پان ایرانیست ها با نیروهای کمونیست ایرانی در آلمان یک چشم خود را از دست داد. کنگره ششم حزب پان ایرانیست که به دلیل هجوم نیروهای امنیتی حکومت و جلوگیری آنان به طور فوق العاده در اردی بهشت ماه ۱۳۵۰ برگزار گردید به پاس کوشش های ایشان” کنگره ظفری” نام گذاری گردید. یادداشتی به قلم ایشان را می خوانیم.

خرد را و جان را که یارد ستود// وگر من ستایم که یارد شنود ( فردوسی )

ما در سخت ترین وپر امید ترین دوران جنگ هزار ساله ی زندگی فرهنگی خود هستیم . امیدوارم که فتح الفتوح فرهنگی ایرانیان را در روزهائی نه چندان دور جشن بگیریم .
باید از سر چشمه های حیات فرهنگی خود بیا غازیم . به یاری همه ی دانش های این روزگار به باز بینی گذشته ی دور ودراز وپر فرود و فراز خود باشیم . بختمان بلند است . دور از چنگال خونریز مردمکشان میتوانیم صدایمان را چنان بلند سر دهیم که همه ی جهان هستی آنرا بشنود وبرای همیشه ی روزگار به گونه ی سنگ نبشته ای جاویدان آنرا ثبت کند . شبکه ی رایانه ای را میگویم . ارزش ها را از نو بسنجیم .پنیکو بد را معنا کنیم . کشمکش ما از اینجا آغاز میشود .
من میگویم جان نیکوست و خرد نیکوست . اگر دنبال مقدسات می گردیم باید جان و خرد را در یابیم . این جوشش زلال سر چشمه ی فرهنگ ما پس از گذشت هزاره ها همچنان پاکیزه و زلال است . اما باورها ؟ آنها را چگونه ببینیم ؟ : باورها سنجیدنی اند . از راه خرد که کار برد دانش در پیشرفت جان و هستی اش معنا میکنم باید سنجیده شوند .
باورها محترم نیستند . آنچه محترم است جان انسان هاست ، انسانهایند ، آنها که هر زمان در پرتو دانش ها و کاربرد آنها در پاسداری از جان باورها را بی ترس وباک از راه خرد عیار میزنند و سره از ناسره جدا می کنند و هر روز به باوری تازه ، دانشی تر ، پاکیزه تر ، درخشان تر و سودبخش تر میرسند . این عیار زدن باورها تا بی کران زمان ودر همه ی هنگام ها و هنگامه ها دنبال میشود ، بی ایست و بی خستگی . ابزار این سنجش از این دست به آن دست واز این نسل به آن نسل همواره وهمیشه جاریست . هزار سال است که دست های ما را از دست زدن به این کار باز داشته اند .
هزار و اندی سال پیش پس از شکسته شدن شمشیرها وبه خاک افتادن دلیرانی چون ابومسلم ، یعقوب ، بابک ، مازیار و …. دوران بیداری و روشنگری ایران آغاز شد وپهلوانان اندیشه و فرهنگ به جای نیزه های پولادین نیزه قلم بر گرفتند و پای در پهنه ی پیکار رهائی بخش نهادند .
رازی ، پور سینا و فردوسی بزگ اختران فروزان این دوران زرین فرهنگ مایند . به نیروی اندیشه ی آنان ایرانی دوباره جان گرفت . گر چه این بزرگمردان در زیر فشار آدمکشان بیابان های آسیای میانه که به خدمت خلیفه های بغداد در آمده بودند در نداری ، در به دری و بی کسی جان سپردند ، ولی میراث آنان بر جاست .
ما امروز پس از سده هائی که سر به هزاره می کشد از زیر تیغ خونریز پاسداران دین وشریعت سر رافراخته ایم تا جنبش روشنگری سرکوفته ی هزاره ی پیش را در جهانی که بر موج الکترونیک سوار است به پیروزی برسانیم .
پیروزی در این راه ، برتری وغلبه همه انسانی ملت ما خواهد بود ، روزی که نشیب دراز پایان یابد وراه ما به فرازی تازه گشوده شود . راه به سوی این نبرد غرور آفرین باز است . پهنه ی این نبرد گوی زمین و پیکارگرانش هر ایرانی دل آگاه وآرزومند رهائی از طلسم هزاره ای آکنده از زور ، فشار ، بریده زبانی ، سرکوب و مردمکشی است .
از بخت خود سپاسگزار باشیم که در دوره ی دگرگونی های بنیادی زنده ایمو امید راندن اهریمن از دل و جان ، اندیشه وروان و ایرانمان در ما نیروئی شگرف آفریده است

Add comment سپتامبر 20th, 2012

پیام تسلیت سازمان جوانان حزب پان ایرانیست به مناسبت درگذشت استاد محمدجان شکوری بخارایی

پاینده ایران

بامداد یکشنبه ۲۶ شهریور ماه ۱۳۹۱ استاد محمد جان شکوری بخارایی، یکی از بزرگان و پیشگامان فرهنگ و ادب پارسی در تاجیکستان، در سن ۸۷ سالگی در بیمارستان ابن سینا شهر دوشنبه جهان خاکی را بدرود گفت.

استاد شکوری بخارایی از اعضای فرهنگستان علوم تاجیکستان و عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادبیات پارسی و یکی از برجسته ترین شخصیت های علمی، فرهنگی  و ادبی در آسیای میانه بود.

از استاد شکوری حدود ۴۷ کتاب و بیش از ۵۰۰  مقاله در زمینه های گوناگون ازجمله زبان و ادبیات فارسی، تاریخ و فرهنگ و تمدن فراررود و جامعه شناسی بر جای مانده است که از میان این آثار ارزشمند می توان به کتابهایی چون تذکراشعار و مساله شعر نو، از معارف پروری تا چنگیز پرستی، واژه گزینی در تاجیکستان، سیر ادبی صدرالدین عینی، همبستگی فرهنگی و فرهنگ دو جلدی فارسی – تاجیکی اشاره نمود.

محمد جان شکوری در سال ۱۳۰۴ در بخارای شریف و در خانواده ای شعر دوست و ادیب به دنیا آمد. سالهای کودکی و نوجوانی او مصادف بود با تعرض دوباره روسیه به به این مناطق ایرانی همراه با بلوای بلشویک های پان ترکیست که کمر فرهنگ ایرانی در آن مناطق را شکست و منجر به تبعید و مهاجرت گسترده مردمان امارت بخارا به دوشنبه گردید. در آن روزگار بیشتر مکتب های شهر دوشنبه به زبان روسی بود و مردم فارسی زبان مجبور بودند که فرزندانشان را برای گذران آینده زندگی در این مکاتب بگذارند.

در دوران اتحاد جماهیر شوروی، استاد شکوری همگام با دیگر دانشوران جوان تاجیک از جمله جلال اکرامی، ساتم الغ زاده، کمال عینی، محمد عاصمی، استاد سیف الدین و لایق شیر علی به جنبشی پیوستند که کسانی چون صدر الدینی آغاز کرده بودند و هدف این چنبش پاسداری از فرهنگ فارسی زبانان و ایرانی تباران آسیای میانه بود.

این وارثان فرهنگ بخارای شریف در شهر دوشنبه، یا به گفته خودشان جزیره فارسی زبانان در دریای ترک زبانان، تلاش داشتند تا با تاکید بر نقش تاجیکان به عنوان پدید آورندگان و پیشگامان زبان فارسی دری، این زبان فاخر را جایگزین زبانی کنند که از سوی حکومت شوراها برای قطع پیوند تاجیکان با گذشته تبلیغ می شد.

ارزش واقعی این تلاش ها زمانی آشکار می شود که در نظر بگیریم در آن سال ها عواملی چون تغییر الفبای فارسی به لاتین و سپس روسی، تعقیب و آزار روشنفکران در دوران استالینی، از بین رفتن ادیبان و معلمان زبان فارسی در جنگ جهانی دوم، تسلط زبان دولتی روسی و گسسته شدن رابطه تاجیکستان با کشورهای فارسی زبان ، عرصه را بر فرهنگ ایرانی و زبان فارسی تنگ کرده بود.

پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، استاد شکوری به همراه دیگر همفکران نقش مهمی در پایه گذاری  فرهنگ نوین تاجیکستان ایفا نمودند که نتیجه این تلاش ها در سال ۱۹۸۹ منجر به رسمی و دولتی شدن زبان فارسی در تاجیکستان گردید.

استاد شکوری پس از فروپاشی شوروی بیشتر به پژوهش های تاریخی پرداخت و در مجموعه مقالات “خراسان است اینجا” که در سال ۱۹۹۶ منتشر شد، جایگاه تاریخی تاجیکان و پیوند آنان با زبان فارسی و فرهنگ ایرانی را طرح و از آن به شدت پشتیبانی کرد که با استقبال روشنفکران تاجیک مواجه شد.

همکاری دانشمندانی چون استاد شکوری با ادیبان درون مرز  ایران می توانست نمادی برای شروع ساختار یک فرهنگستان مشترک بین کشورهای فارسی زبان باشد که متاسفانه مورد غفلت قرار گرفت و امید است با نشر آثار دانشمندانی چون استاد شکوری در داخل کشور، تا حدی جبران گردد.

سازمان جوانان حزب پان ایرانیست ضمن ابراز تاسف از فقدان این دانشمند بزرگ ایران زمین، ضایعه در گذشت ایشان را به همه فارسی زبانان و ایرانیان سراسر جهان به ویژه هم تباران تاجیک در تاجیکستان، ازبکستان و افغانستان دل آرامی و تسلیت می گوید.

روانش شاد

پاینده ایران

سازمان جوانان حزب پان ایرانیست

۲۶ شهریورماه ۱۳۹۱

Add comment سپتامبر 19th, 2012

تولد ققنوس از پس بامداد خونین

به قلم سرور فرهاد باغبانی ، به مناسب سالروز بنیاد مکتب پان ایرانیسم ، منتشر شده در ویژه نامه سازمان جوانان حزب پان ایرانیست به مناسبت این روز

 ازپس آن بامداد خونین درسوم شهریورماه ۱۳۲۰ که بیگانگان یعنی دول متفق روس ،انگلیس و آمریکا برخلاف همه قواعد و قوانین بین المللی میهن عزیز ما را اشغال کردند چه بسا زنگ خطروبیداری عظیمی درمیان وطن پرستان ایرانی هویدا شد که مسیر تاریخ را ورق می زد.سوم شهریورهمزمان که نشان دهنده شکست وخیانت بزرگ ونابخشودنی به میهن بود،آغازگرنهضت وجنبش بزرگی است که دربرابراین یورش ناجوانمردانه وخفت بارازخود واکنش متهورانه نشان داد.

درسوم شهریورکه چه بسا بزرگترین خیانت در تاریخ معاصرازسوی سیاست پیشگان خائن وامرای ارتش وطن فروش صورت پذیرفت،برای اولین بار میهن مابدون مقاومتی چشمگیرتسلیم و اشغال بیگانه گردید.بی گمان دراین میان خیانتی که درسوم شهریوربه سرزمین ما شد برابری می کند به آن شب تیره و تاری که نادرشاه افشار درچادرخویش به ضرب کینه مقتول شد ویا هم سان کودتایی است که درقلعه شوشی تفلیس برعلیه آقا محمد خان آخرین سرداربزرگ ایران زمین صورت گرفت.درآن شب آغشته به ننگ وخیانت آن هنگام که خنجر آن ناجوانمرد صادق نهاوندی ودوخائن دیگر پهلوی سردار بزرگ ایران زمین را می درید،آقا محمد خان گویی آینده شوم و تار ایران زمین را به چشم بصیرت می دید، خطاب به کودتاگران گفت:
شماآقا محمد خان را نکشتید بلکه ایران را کشتید.چه سخن عمیق و دوراندیشانه وازسرمهرعجین شده به عشقی پایان ناپذیر به میهن!. بله سوم شهریور ۱۳۲۰ نیز برای ملت ایران اتفاق نامیمونی بود ازاین دست.ولی چنانچه بپذیرم ازپس هرتزی،آنتی تزی است که سنتز خود را می آفریند. هرچه تضاد خود را می آفریند.دربرابراین یورش سهمگین وهجوم ناجوانمردانه دفاعی شکست ناپذیر؛عمیق ومبتنی بر آموزهای ریشه درباورهایی نیاخاکی این سرزمین شکل گرفت.
چندی ازسوم شهریور نگذشته بود که نهضت مقابله با این یورش بزرگ از کالبد ونهاد وجدان بیدارجامعه ایرانی نمایان گشت.
درهمین شهریورماه عده ای از نوجوانان در محل پل چوبی تهران سر کوچه آسیاب بادی (نزدیک به میدان فوزیه یا امام حسین فعلی) با توجه به خدشه ای که به غرور ملی آن ها وارد آمده بود با همان حس کودکانه خود به مقابله با تانک ها و سربازانی روس برآمدند و با سنگ و آجر وچوب به بیگانه حمله ور شدند. این نوجوانان عبارت بودند از : محسن پزشکپور ـ محمد رضا عاملی تهرانی ـ ابوالقاسم پور هاشمی ـ پرویز صفیاری ـ فرید سیاح سپانلو ـ مهدی بهره مند و چند تن دیگر که نام نشانی از آنان در دست نداریم .
 جرقه ای که آغاز گر نهضت بزرگ پان ایرانیسم درایران شد. ولی بی گمان این اقدام آن ها ریشه درگذشته داشت. چنانچه سرور مهندس کرمانی در جستارهایی پیرامون شکل گیری نهضت پان ایرانیسم می نویسد: درنخستین یک شنبه آبان ماه ۱۳۱۶ خورشیدی ، در کلاس درس چهارم دبستان امیر معزی تهران  چهار دانش آموز که در کلاس به ایران دوست بودن یکدیگر پی برده بودند ، گردهم آمده و با خون  خویش متنی را امضاء نمودند که همواره در راه ایران تلاش کنند . این چهار نفر عبارت بودند از : محسن پزشکپور ، محمدرضا عاملی تهرانی ، ابوالقاسم  پورهاشمی و مهدی بهره مند.
بعدها این نهضت وجنبش درعناوین مختلف متجلی گشت (بانامهای انجمن ایران دوستان،نهضت محصلین ونهضت رستاخیز ایران) اکنون نهضت پس از کسب تجربه های فراوان در مبارزه که شرح آن در این مجال نمی گنجد وپس از شهادت علی رضا رییس در ۱۵ شهریور ماه ۱۳۲۶ نام راستین  وجلوه تشکیلاتی خود به نام پان ایرانیسم را برگزید.گفتنی است  نوشته ای سراسرمیهنی و آغشته به پیمان خون و باور به خاک به نام فرمان رییس ازسوی سرور محسن پزشک پور تهیه شد که همچون سوگند نامه ومیثاقی بود که از سوی این جوانان میهن پرست برای پاسداری از ارزش های ملی و نیاخاکی تهیه شده بود.متن این فرمان که آغشته به امضا خون این جوانان میهن پرست وبرومند بودسندی ازاحیای دوباره ناسیونالیزم ایرانی است که توسط محسن پزشک پورنوشته شد:
«ما بنیان گذاران انجمن ، که نخستین پایه ی ایران پرستی را به روی شانه های خود برپا کردیم ، امروز در این ساعت به خاطر آن که انجمن مقدس خود را وارد یک راه تغییر ناپذیر و به سوی یک هدف مقدس جاوید رهسپار سازیم و به خاطر آن که آرزو و ایده مشترکی را که همگی در قلب داریم تقدیم جامعه ی ایرانی نموده و مبنای تعلیمات وفلسفه و کلیه عقاید انــجمــن خویــش سازیـم می گوییـم پان ایرانیسم آن آرزوی مقدسی است که بر قلوب جملگی حکومت می کند . اکنون به خدای خود وشرافت انجمن خود و به خون نخستین شهید و سرباز فداکار انجمن  علیرضا رییس سوگند یاد می کنیم که برای همیشه و تا ابد جز پان ایرانیسم برای خود هدف وآرزویی تخصیص ندهیم و ایران را جز به سوی این آینده درخشان و دوست داشتنی نرانیم .ای آیندگان ، ای کسانی که روزی زمام امور انجمن کنونی ما را در دست می گیرید .مردان مبارز- کسانی که برای عظمت ایران به سازمان مقدس ما می پیوندید ، زمامداران ، ای افرادی که فرزندان داریوش و کوروش حکومت می کنید ، ای  خواننده ی عزیز ، شاید وقتی که این سطور را می خوانی اجساد ما خاک شده باشد. شایدکه جای ما کنج زندان باشد و شاید به جرم وطن پرستی آواره ی کوه و دشت باشیم ، یا قلوب ما را که کانون آتش ایران پرستی است تیره های جانگداز دشمنان میهن سوراخ سوراخ نموده باشد.
اما ازتومی خواهیم وبه تومی گوییم و تو را به اهورامزدا خدای بزرگ ایران سوگند می دهیم که به پاس احترام روح شهدای ایران و به یاد بنیان گزاران انجمن و به خاطر عظمت ایران و برای همیشه تو نیز یک آرمان داشته باشی و معتقد به یک عقیده ی کلی گردی ، پان ایرانیسم ، شاید این آرزو در زمان ما و در دوره ی تو به حقیقت نپیوندد ، اما باشد ، تو موظفی ذره ای از این اخگر را که در سینه داری در قلوب دیگران و آیندگان وارد کنی تا سینه به سینه بگردد و خاموش نشود مطمئن باش روزی می رسدکه این آتش پلیدی ها را بسوزاند و جز پاکی چیزی برجای نگذارد ، تا آن روز این وصیت ماست شما هاله ی سیاه را از پرچم ایران برنگیرید ، این هاله نشانه ی عزاداری و ماتم ماست تا وقتی که به هدف مقدس خود نرسیده اید تا زمانی که عظمت ایران را اعاده ننموده اید شما را به ناموس وطن سوگند این هاله را برنگیرید و نعره کشان بگویید.
به پیش برای محو این هاله ی سیاه ، به پیش برای روز تاریخی و مقدس
 آن روز سعادت بار فرح بخش ، آن روز برای نخستین بار پرچم سه رنگ  ما بدون هاله سیاه در دست جوانان فداکار ایران و سربازان غیور  انجمن در اهتراز خواهد بود .
هم وطنان درود برشما و شهدای ایران ، درود بر قهرمان پیش آهنگ و شهید راه آزادی ایران ، علیرضا رییس ، ایران را به شما می سپاریم و شما را به اهورامزدا.
پاینده ایران
آری این چنین بود که پس از آن یورش شوم و خفت بار یکی از بزرگ ترین جنبش های میهن پرستانه شکل گرفت که خود را نگاهبان و پاسدارارزشهای ملی و فرهنگی تبار ایرانی درطول تاریخ می داند. جنبشی که تنها راه نجات و بهروزی جامعه ایرانی را برقراری پیوند های دوباره فرهنگی و تباری همه اقوام وتیره های جدا گشته از مام میهن می داند. اکنون ۶۵ سال از ۱۵ شهریور ۱۳۲۶ می گذرد.
نهضت پان ایرانیسم همچنان در مقام پاسدار فرهنگ و آیین نیاخاکی به ایفای مسوولیت در برابر ملت و میهن خود  می پردازد.
پان ایرانیسم همچنان با اتکا و باور به آرمان های همان نوجوانانی که در برابر بیگانه با دست خالی در محله پل چوبی به مبارزه برخواسته بودند راه  مبارزه خویش را برای از هم زدودن همه چهره های سیاه وپلیدی که دامان ایران زمین را فرا گرفته ادامه می دهد.
 پان ایرانیسم همچنان به فرد فرد جامعه بزرگ ایرانی این نوا ونغمه جاودانه را صلا می دهد که: به پیش تا مرز خویش.
پان ایرانیسم اکنون پس از گذار از تندبادهای بسیار همچنان در برابر هر گونه اندیشه ی تجزیه طلبانه و نوای شومی که از سوی بیگانگان برای به مخاطره افکندن کیان ملی ما صورت می پذیرد پویا و استوار چونان دژی مستحکم و خدشته ناپذیر ایستادگی می کند.
پان ایرانیسم همچنان در  راه اعاده حق ارده ملت در تعیین و ایفای حقوق ملی خویش مبارزه خویش را پیگیرانه  ادامه خواهد داد.
آری همچنان بر سر پیمانی که با خون آغشته گشت خواهیم بود. به ایران بزرگ  می اندیشیم وهر لحظه و هر هنگام که زمان می گذرد جامعه بزرگ ایرانی و اقوام و تیره های وابسته به این سرزمین بیش از پیش به عمق و راستی  این پیام ونهضت بزرگ پی می برند.
حال ازپس این حوادث در طول نزدیک هفت دهه کوشش و جانبازی در راه ایران، نهضت پان ایرانیسم چونان فولاد آبدیده شده به راه خویش ادامه می دهد. اکنون آن نوجوانان که یا در راه ایران چون دکتر عاملی کشته شدند و یا چون سرور پزشک پور غریبانه بازدر شب تیرو تاری که آغشته به ننگ و خیانت به ایران بود به خاک سپرده شده اند و دار فانی  و زندگی خاکی را بدرود گفته است ،پرچم مبارزه برای برپایی جامعه بزرگ ایرانی را  دوباره به دست جوانانی سپرده اند که با تجربه ای گرانبها از سال های نا آرامی به ایفای وظیفه در برابر تبار ونژاد ایرانی می پردازند.
گزافه نخواهد بود که گویی که ازپس این هم مصیبت و رنج که برمیهن مظلوم ما روانه گشته وسینه میهن پرستان مملو ازغم و رنجی وصف ناشدنی  به میهن است نهضت و جنبش گویی تولدی دوباره داشته است .چونان ققنوسی که از پس خاکستر آتش پرمی گشاید.
نهضت پان ایرانیسم  نیزدر قلوب ملت ایران شعله ور گشته است.
پان ایرانیسم اکنون بانگ رستاخیز خود را بلند تر از همیشه چونان صور اسرافیل در تمام فلات ایران زمین صلا داده است… به پیش تا مرز خویش
سرانجم چه نسل ما بتواند و چه نسل های آینده : کنگره بزرگ اقوام ایرانی را به تاسی از  وصیت نابغه دروان نادر ایران زمین به روزگاری در دشت مغان بر پا خواهد شد. روز رستاخیز بزرگ تبار ایرانی.
آری اکنون ۶۴ سال از آغاز جنبش و نهضت  ما می گذرد. پان ایرانیسم خود را نقطه آغاز نمی داند بلکه خطی است ممتد درادامه نهضت های پیشین جامعه بزرگ ایرانی در برابر هرگونه یورش و تجاوز به میهن. در برابر اشغالگزان. پان ایرانیسم مجموع نقطه هایی است که خط دفاعی و تهاجمی تاریخ ایران را در طول زمانه و دوران ها ترسیم و تدوین می کند.
آری اینچنین بود که از پس آن بامداد خونین سوم شهریور که به ننگ خیانتی  نابخشودنی ونزدونی آکنده بود نهضتی  شکل گرفت که خود را وامدار فرهنگ و تبار ایرانی می داند برای همیشه و برای تاریخ.
چنین است آتش ایران پرستی و مهر به میهن که حتی در سخت ترین لحظات و هنگامه های دشوار تاریخی، در زمانی که هیچ امیدی به بهبود و نجات میهن نیست بزرگ ترین مقاومت های تاریخی نیزهمزمان شکل می گیرند،چنین است رمز وراز ماندگاری و پایداری این سرزمین مقدس و ورجاوند. چنین است که از پس خاکستر هرآتشی  ققنوسی مبارک متولد می شود و مام میهن را از گزند اهریمنان محفوظ می دارد.
آری همیشه خیانت های بزرگ  بر این سرزمین بوده ولی آن چه که نمایان تر می شود، وجود همین فداکاری ها واز جان گذشتگی هاو مقاومت هاست.
بدین سان ایران پس از یورش اهریمن  در سوم شهریور ماه ۱۳۲۰هنگامی که هیچ کس گمان مقاومت و ایستادگی نداشت  عده ای نوجوان  آرمان خواه نهضتی را پدید آورند شگفت. گویی دست غیبی که ما خداوند ایران زمین می نامیمش همیشه به توسط فرزندانی فداکار،این سرزمین را از اهریمن، دشمن و بدسگالان در امان نگاه داشته است. این است راز ماندگاری سرزمین ما. تولد ققنوس از پس بامداد خونین.

Add comment سپتامبر 15th, 2012

دره چهار شیر دیگر؛ در یازدهمین سالروز شهادت احمدشاه مسعود

به قلم سرور فرهاد باغبانی

وقتی که برای اولین بار ایده ی «مثلث اتا» را از روانشاد نوربخش رحیم زاده شنیدم و پی به رابطه ی تنگاتنگ وی با احمدشاه مسعود بردم، عشق و ارداتم به وی فزونی گرفت. یعنی علاوه بر احساس، اینبار مکتب و اندیشه ایران گرایی را با آن مقاله بهتر درک کردم وجهان ایرانی را می فهمیدم….چرا باید به یاری مسعود بشتابیم؟
در مقاله «مثلث اتا» استاد نوربخش ایده ای را برای اتحاد بین ایران، تاجیکستان و افغانستان پیشنهاد نموده بود. یک سند راهبردی برای جغرافیای سیاسی ایران زمین. مثلث می توانست طبق این نظر تبدیل به مربع و بعد حتی پنج ضلعی و شش ضلعی شود. وقتی این مقاله چاپ شد از سوی شیر دره پنچ شیر با استقبال بسیاری روبرو شد. به گونه ای که هزاران نسخه از این مقاله در کشورهای افغانستان و تاجیکستان و بویژه در مناطق تحت نفوذ فرمانده چاپ و تکثیر شد.
روانشاد نوربخش رحیم زاده ارتباط تنگاتنگی با ائتلاف شمال برقرار کرده بود. به استاد ربانی و احمد شاه مسعود ارادت ویژه داشت و به حکومت ایران به خاطر عدم توجه و کمک لازم به ائتلاف شمال بسیار گلایه مند.کار به جایی رسید که به شورای عالی امنیت ملی کشور نامه ها نوشت و اعلام کرد که اگر دولت ایران قصد یاری به شمالی ها در برابر طالب ها را ندارد، خود می تواند با توجه به امکانات و نیرویی که در دست دارد به یاری همتباران خویش بشتاید.
می گفت: من آنقدر در ایلم (بختیاری) و در میان نهضت پان ایرانیسم هوادار و هواخواه دارم که به این ندای آرمان خواهانه پاسخ در خور و شایسته داده خواهد شد.
صد افسوس که زمان مهلت نداد و درست در همان هنگام که برج های دوقلو فرو می ریختند تیر نه چندان غیب به سوی سردار بزرگ ایران زمین روانه شد. احمد شاه مسعود در توطئه ای بس هولناک اینبار نیز با دسیسه تازیان به شهادت رسید. خبر نخست را من و یکی دیگر از سروران به استاد نوربخش دادیم و ایشان از پشت تلفن گریه نمی کردند بلکه آنچه که می شنیدم صدای ضجه بود. می گفت دوباره و چه نابهنگام  پهلوان سرو قامتی فرو افتاد، چه بسیارند روزهای شوم در این دیار و سرزمین و چه اندک روزهای خوش. هنگامی که مرور کنیم آنگاه بیشتر پی به حال روز تبار ایرانی خواهیم برد. صداها در گوشم پیچ می خورد و زنگ آن شیون بیرون نمی رفت. همه یاران پان ایرانیست از این واقعه هولناک و شوم بسیار متاثر بودند.

چند روز پس از خبر شهادت احمد شاه مسعود روانشاد رحیم زاده مقاله ای سراسر آغشته به خون و اشک خطاب به همتباران خود نوشت:
«دره پنج شیر داشت و حالا چهار شیر دیگر هنوز هستند. نکند چهار شیر از پای بیاستند و از شر طالب ها آسوده خاطر شوند.»
می خواست با این پیام به اهالی پنج شیر قوت قلب بدهد؛ زندگی و مبارزه همزاد یکدیگرند. رابطه نهضت پان ایرانیسم و ائتلاف شمال از طریق روانشاد نوربخش بسیار صمیمی و گسترده بود. ایشان در زمانی که کابل در محاصر طالب ها قرار گرفته مسوولیت رساندن سوخت به احمد شاه مسعود را برعهده گرفت. و همچنان این پیوند عمیق و گسترده باقی مانده است.
او می گفت: اگر چه مسعود را ناجوانمردانه کشتند ولی هنوز دل خوش و امیدوار به بهترین شاگرد او دکتر عبدالله عبدالله هستم.  این امید به عبدالله در روح و جان پان ایرانیست ها هنوز پر رنگ است. عبدالله با مچ بند سبزش فرزند راستینی از همان دیار پنج شیر شمالی است.
دکتر عبدالله هنوز یکی از چهار شیر دیگر دره پنج شیر است و برای پیاده شدن ایده «مثلث اتا» هم که شده باید دولت ایران از یاری و مساعدت به او غفلت نکند، او یادگار راستین مسعود است . دریغا که تهران بنیه و قوت ندارد! سال هاست که خاک تهران سست است.
نوربخش  رحیم زاده نوشته بود: دره چهار شیر دیگر!
آیا هنوز پس از گذر این سال ها چهار شیر دره نباید فزون تر می شدند…؟! راستی برای دره تاریخ ساز ما چند شیر دیگر باقی مانده است؟!

Add comment سپتامبر 12th, 2012

یادی از کوشنده راستین نهضت پان ایرانیسم ، سرور حیدر قلی(اشکان) آسترکی

نوشته سرور رضا کرمانی

سرور اشکان آسترکی، از هموطنان بختیاری و زاده ۱۳۲۷ در خوزستان بود. او از سال ۱۳۴۵ به عضویت حزب پان ایرانیست در آمد و به عنوان یک دانشجوی فعال در سازمان جوانان حزب پان ایرانیست شروع به مبارزه راستین و خستگی ناپذیر در راه آرمان های نیاخاکی کرد.

 ایشان در رشته مددکاری اجتماعی از دانشگاه تهران فارغ التحصیل و بعدها در سازمان های مربوطه مشغول به خدمت شدند. در دوران دانشجویی و خدمت سربازی که او در تهارن به سر می برد، مسول گارد حزب پان ایرانیست بود.

وی از سال ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۴ از طرف قائم مقام رهبر حزب پان ایرانیست روانشاد شهید دکتر عاملی تهرانی (آژیر) به عنوان مسوول حزب در کردستان ایران منصوب شد. او به همراه همسرش بانو حاتمی-وی نیز از اعضای حزب پان ایرانیست بود- به شهر مهاباد نقل مکان کرده و در دنبال کردن اهداف حزب پان ایرانیست و سازماندهی تشکیلات در کردستان خدمات بسیار ارزنده ای به حزب پان ایرانیست و میهن خویش نثار نمود.

 ایشان از سال ۱۳۵۵ توسط سرور مهندس کرمانی -مسوول تشکیلات حزب پان ایرانیست در خوزستان- به سمت مسول سازمان جوانان حزب پان ایرانیست در خوزستان منسوب و در استان خوزستان مشغول به فعالیت شد. در سال های ۱۳۵۵ تا ۱۳۵۹ ضمن اینکه ریاست بهزیستی کل استان خوزستان را بر عهده داشت، به خوبی از پس وظایف و مسوولیت های حزبی بر آمد و همچنین خدمات اجتماعی و فرهنگی ارزنده ای را به عنوان مدیر کل بهزیستی استان انجام داد.

سرور اشکان همچنین در زمان انتخابات دوره نخست ریاست جمهوری ایران در سال ۱۳۵۸ رییس ستاد انتخاباتی شادروان تیمسار احمد مدنی در استان خوزستان بودند. در انتخابات یاد شده در این استان تیمسار مدنی  بیشترین رای را آورد.

از دیگر کوشش های سرور آسترکی، انتشار هفته نامه “خلیج فارس ” پس از انقلاب ۵۷ در استان خوزستان بود. هفته نامه خلیج فارس در شهرستان اهواز به صاحب امتیازی و مدیر مسولی وی، بدون وقفه منتشر و چاپ و در گستره ایران زمین پخش و توزیع می شد.

یکی از پرطرفدار ترین بخش های هفته نامه خلیج فارس سرمقاله های آن بود که از آن جمله دو  مورد زیر را کامل به خاطر دارم.

 – شاهزادگان عمامه به سر: (اشاره به محمد منتظری و نقد عملکرد ایشان به هنگام پرواز هواپیمای ایران به سوی لیبی بدون بازرسی گمرکی. که شایعات بسیاری را در آن زمان زبانزد خاص و عام شد به گونه ای که پدر ایشان وی را دیوانه خطاب کرد)

 – اینجا ایران است: آقای منتظری که شما می توانید در نماز جمعه آن اینچنین سخن بگویید که نقدی بود بر سخنان آیت الله منتظری قائم وقت رهبری که ملت ایران را امت اسلامی خطاب کرده بود.

نشریه خلیج فارس به دلیل نگاه مستقل و  انتقادی که داشت بیش از ۱۶ هفته دوام نیاورد و ماموران امنیتی جمهوری اسلامی ضمن حمله به چاپخانه و دفتر نشریه، ضمن تخریب اموال به پلمپ این دو مکان اقدام نمودند.

 همچنین سرور آسترکی پس از پیروزی انقلاب در مقابل اعمال فشارها و بسته شدن فضای اجتماعی ایران ایستادگی می کرد. از جمله می توان به قانون حجاب اجباری برای کارمندان زن در ادارات دولتی اشاره کرد که ایشان با جمع کردن کارمندان زن در سالن اجتماعات اداره بهزیستی اعلام کرده بود: ” حجاب طبق این حکم اجباری شده است ولی من نمی توانم به شما توهین کنم و بخواهم به اجبار حجاب داشته باشید. لذا این حکم را می خوانم ولی تن دادن به آن را اجبار نه، که به اختیار خودتان می گذارم.”

نهایتا دادگاه انقلاب اهواز در اوایل سال ۵۹ ضمن لغو امتیاز هفته نامه خلیج فارس، ایشان را تحت پیگرد قانونی قرار داد و با توجه به وقوع اعدامهای گروهی در بیدادگاه های جمهوری اسلامی، ایشان با وجود همسر جوان و فرزندان خردسال متواری شد.

هر چند راه خروج وی از ایران برای حفظ جانش هموار شده بود اما به دلیل وقوع حمله نظامی عراق به ایران در نیمه سال ۵۹ ترجیح داد در ایران بماند و تا سال ۶۲ همراه با خانواده مخفیانه زندگی می کرد و در نهایت هم به دلیل مشکلات ناشی از زندگی خانوادگی مخفیانه، خود را به دادگاه انقلاب اهواز معرفی که بلافاصله بازداشت شد و پس از جلسات دادرسی به دلیل خدمات ارزنده فرهنگی- اجتماعی در دوران خدمتش در بهزیستی وی را تبرئه کرده ولی از اشتغال به کلیه خدمات دولتی منع و در اصطلاح پاکسازی شد.

سرور آسترکی پس از تبرئه و آزادی از زندان و تا پایان جنگ عراق و ایران چند بار داوطلب اعزام به جبهه شد ولی به دلیل سابقه سیاسی با درخواست وی مخالفت شد.

پس از انتقال اینجانب از خوزستان به کرج ایشان یکی از سه نفر مسوولین حزب در خوزستان بودند که تا زمان مسولیت سرور دکتر میرانی در خوزستان به خوبی و شایستگی از پس مسوولیت حزبی خویش سربلند بیرون آمدند.

سرانجام سرور آسترکی پس از سال ها مبارزه در راه آرمان و باورهای خود و ملت بزرگ ایران، در حادثه مشکوک رانندگی در مسیر بروجرد به نهاوند در اسفند ماه سال ۱۳۷۳ و در سن 47 سالگی کشته شدند. وی از زمان آزادی از زندان تا آخر عمر به عنوان پیمانکار ساخت پروژه های عمرانی مشغول فعالیت بود.

خاطره ای که هیچ گاه از مراسم خاکسپاری ایشان فراموش نمی کنم اینست که:

در مراسم تشییع پیکر ایشان در اصفهان همسر گرامشان بانو حاتمی،  با صدای بلند به جمعیت حاضر می گفتند:

اشکان عزیزم رستم بختیاری ها بود.

اشکان رستم پان ایرانیست ها بود.

اشکان رستم مددکاران بود.

اشکان رستم خبرنگاران بود.

 اشکان رستم پیمانکاران بود.

روانت شاد و راهت پر رهرو باد سرور اشکان آسترکی عزیز

 

پاینده ایران

Add comment آگوست 7th, 2012

شهريورشوم سروده‌‌اي ازحيدررقابي – هاله

به مناسبت سوم شهريور روزي كه متفقين جنگ جهاني دوم به خاك ايران هجوم آوردند.

شهریور شوم

از شام مرگ، شوم تر وتیره گون تر است

روزی که بر وطن برسد پای اجنبی

خواهد ز ما جدائی هر پاره خاک ما

جز این نبود و نیست تقاضای اجنبی

لیک همواره ملت ایران باستان

خندد بدین توقع بیجای اجنبی

تا نشنود بگوش خود این نغمه های شوم

گیرد بدست همت خود نای اجنبی

کاری کند با اجنبی بد گهر که کرد

با نوکران خائن و رسوای اجنبی

آری که نشنود آوای شوم آن

شهریوری که بشنود آوای اجنبی

(بایندر) آن فدائی میهن که رفت

تا از وطن بریده شود پای اجنبی

سیما ز خون بآب وطن شست و جان سپرد

هرگز نگه نکرد بسیمای اجنبی

دیگر بخاک تیره گوراست جای ما

خاک وطن اگر بشود جای اجنبی

ما تن به مرگ داده و از جان گذشته ایم

مارا بدینقرار چه پروای اجنبی

آزاد ملتی که بپوشد قبای مرگ

این جامه را بریده به بلای اجنبی

دشمن گذشت و محنت دیروز ما گذشت

بنگر تو (هاله) محنت فردای اجنبی

حیدر رقابی (هاله) دوم شهريور 1330

برگرفته از نشريه ساسانی(ارگان حزب پان ايرانيست) شماره 36  

                                                *** 

درباره سوم شهريور بنگريد:

آلبوم تصاویر پان ایرانیست ۲- سوم شهریور روز یورش متفقین و اشغال ایران

آن بامداد خونین، سوم شهریور روز یورش بیگانگان و متجاوزین به ایران (تصاوير شهداي سوم شهريور)

Add comment آگوست 24th, 2011

جشن باستانی نوروز 1390 بر ملت بزرگ ایران خجسته باد

نوروز ۱۳۹۰ خورشیدی بر ملت بزرگ ایران فرخنده باد

ای خدایی که از برترین برتریها به برترین برتری…به تو نماز آوریم .به تو نیاز آوریم ،تا هرآن کس که سالها بر او گذشته و در آستان سالی نو به پیشگاه پر شکوه تو برپاست،به بزرگی خود،به آن شگرف نیروی خود راهبر شوی تا رخ نپوشی تو ای برترین بزرگ . ای زورمندترین توانا، ای زیباترین هستی که چون تو رخ پوشی دیگر ما خود نبینیم . ای زهر چه برتر .تو خودمایی که خدایی تو خدایی که خود مایی
تو رخ پوشی چه باشیم.چو رخ پوشیم چه باشی . بی تو نه بزرگی هست که بزرگترین نیست ، نه زیبایی هست که زیباترین نیست ، نه راستی هست که راسترین نیست
خدا با ما باش . توهمه چیزی باش که چیزی باشیم.
***
تا ایران باشد تا ایران باشد تا ایران باشد
ایران که جایگاه شناسایی توست .ایران که جای فرهنگهاست . ایران که جای مردهاست . تو در ایرانی و ما در ایران ….گر ایران نباشد دیگر…دیگر تا زیبایی پرستیم ، تا نیکی آموزیم ،تا دوست بداریم ،تا مهر ورزیم .چون مهر به گلها، به سبزه ها، به گیاهان ،به جانداران، به زیبایان

تا مهر پرستیم . مهر زیبا و رخشان را . مهر پاسدار پیمانها را . مهر پاسبان دودمان ها را . مهر پیروزگر سپاهیان را .مهر هستی بخش ایران را. تا خوب باشیم :چون دریا ،به خروشیدن .جوشیدن و بودن،به کوشیدن و رفتن و نیاسودن
چون کوه ، به آرامی و سنگینی و شکوه ، به بلندی ، به سرکشی چون شیر که به نیروی بسیار غرش به نرمی کنیم . چون شاهین که فراز دوست باشیم و نیلگونی آسمان پرست . چون سرو راست و چون شراب خندان
***
دیگر تا بجنگیم .. که تو به ما هستی داده ای .باید که باشیم .که توخواسته ای .باید که بجنگیم تا باشیم
تا بسازیم . بیافرینیم . آفرینش از آفریدنی است همیشه و بی ایست . آن هستی که هست و به جنگ است . آفریدن است ، ای آفریدگار و ما که هستیم .آفریده ای هستیم و چون خواهیم باشیم . جنگند ه ای آفریدگار
بجنگ آفرین که به جنگ است جهان آفرین.به ما آفرین که بجنگیم همچنان
دیگر تا به راه نیاکان باشیم و بیاد نیاکان .تا چون بفرودگان بفراز آیند و بر ما نگرند .نگران نشوند بدانند که به خوی ایشانیم و به سوی ایشان .به نیکی یادشان کنیم و بکوشش یادشان در جهان بر جای داریم . دیگر تا شاد باشیم به هرکار پیروز باشیم به هر پیکار سرباز باشیم به جنگی مدام به راه ایران .

“نیایش نوروزی از زنده یاد دکتر محمدرضا عاملی تهرانی اندیشمند پان ایرانیست”

برگرفته از تارنمای سازمان جوانان پان ایرانیست

Add comment مارس 23rd, 2011

پيام همدردي فرزندان شیر و خورشید ایران به فراخورد پرواز جاودانه سرور محسن پزشکپور پندار

پرواز جاودانه یکی از بزرگان این سرزمین ،از جان گذشته ای پاک باز که از دودمان آزادگان این دیار که دلش مگر برای یگانگی ایران بزرگ وآزادی میهن نتپید ومگر در راه سربلندی وسرافرازی ایران و ایرانیان گامی برنداشت ومردم و تاریخ ایران زمین گواه بیش از نیم سده کوشش خستگی ناپذیر او برای گسترش آزادی و یگانگی سرزمین های ایرانی در این بزنگاه ارزشمند تاریخی ونگهبانی از آیین شکوهمند همیشه جاوید ایرانی است. بزرگ مردی ایستاده سرافراز دربرابر توفان ها که از نه تاریکی ترسید و نه ازمرگ . راد مردی که درهنگامه ی پیکار با اهریمنان پرخروش وجانباخته ،چون سرداری بزرگ از همه ی هستی خویش برای ایران وایرانی گذشت وهیچ گاه هیچ نیرویی نتوانست او را خاموش کند. سرور سروران محسن پزشکپور پندار جاوید مردی که همه ی زندگی خویش را برای سربلندی ایران و دادهای بنیادین مردم به کار برد. ما فرزندان شیروخورشید ایران به همه کسانی که از پرواز جاودانه این بزرگ مرد که برای ایران وایرانی کوشید ،اندوهگینند ،همدردی کرده ،دل آرامی گفته وآرزومندیم نامش نیک ویادش جاودان و روانش به مینو شاد و آرام باد.

ایدون باد. باشد که گامهایمان استوار، باورهایمان ماندگار وراهمان پر رهجو باد. زنده باد پیروزی.

خراسان – توس فرزندان شیر و خورشید ایران

Add comment ژانویه 15th, 2011

Previous Posts


تازه ها :

پیوندها

بایگانی‌ها