Archive for جولای, 2008

دانلود فیلم دادگاه کودتای نوژه

 نشانی تارنمابدون فیلتر:http://paniran.blogfa.blogfa.com 

پاينده ايران

دانلود بخشي از فيلم دادگاه تيمسار آيت محققي و افسران و درجه داران كودتاي نوژه زمان ۵۶ .۹ دقيقه

در اين فيلم سرتيپ خلبان آيت محققي فرمانده كودتا چگونگي طرح بمباران خانه امام خميني و فرودگاه مهرآباد و اهداف ديگر براي سرنگوني جمهوري اسلامي را بيان ميكند.

سپهبد مهدیون سرتیپ محققی و دوتن دیگر از درجه داران نیروی هوایی

دانلود با كيفيت خوب – 9.24 مگابايت           دانلود با كيفيت پايين – 3.49 مگابايت

 اگر اينترنت پرسرعت داريد فيلم را آنلاين در يوتيوب ببينيد

فهرست اسامي افسران ودرجه داران قيام 18 تير 1359 

خیزش ارتش ايران در 18 تير ماه 1359 (نوشتار پيشين در همين تارنما)
 

به امید ایرانی آباد و آزاد در سایه حاکمیت ملی

پاینده ایران

Add comment جولای 12th, 2008

بیانیه سازمان جوانان حزب پان ایرانیست – اعتصاب غذا سرور دهقانیان

نشانی تارنمابدون فیلتر:http://paniran.blogfa.blogfa.com 

به نام خداوند جان و خرد

پاینده ایران

                      

بنا به اخبار منتشره ,گروهی از بازداشت شدگان مورخه ی 24/3/1387 از جمله سرور ویدا دهقانیان در اعتراض به وضعیت بازداشت و نگهداری خود ,اقدام به اعتصاب غذا  کرده اند .ضمن اعلام همراهی با یاران خود,سازمان جوانان حزب پان ایرانیست با محکوم کردن نقض گسترده ی حقوق فعالان و زندانیان سیاسی – اجتماعی ,که در اشکال و انحای مختلف اعمال می شود ;نسبت به عواقب این رفتارهای غیر مسوولانه ,غیر دموکراتیک و غیر قانونی به شدت هشدار می دهد.

سازمان جوانان حزب پان ایرانیست با خطاب به ملت بزرگ ایران و فعالان و زندانیان سیاسی وطن پرست ,متذکر می شود که این سرزمین را هزاران هزار ایرانی آزاده و فداکار و جانباز در طول هزاران سال از آفات زمان پاس داشته اند و چه مشقتهایی که در این راه به جان خریده اند .چه خون دل ها خورده و چه شکنجه ها و دردهایی کشیده اند و چه جانهایی بدین راه سرفرازانه نثار کرده اند .به یاد می آوریم !در طول هشت سال دفاع مقدس ,فرزندان این آب و خاک با دستهای خالی به مصاف دشمنان شتافتند ;شهادت و نقص عضو را پیش چشم خود دیدند و دانستند اگر اسیر دست دشمن شوند در نبود هیچ حامی و پناهی در سکوت سازمانهای حقوق بشری و نهادهای بین المللی در زندانهای دشمن با شکنجه هایی مخوف روبه رو می شوند .اما در تما م این مدت نه جبهه ها از سرباز خالی شد و نه رسالت پاسداری از وطن فراموش.

امروز شما ای فرزندان ایران ,در میان 70 میلیون خانواده ی خود به سر می برید .خانواده ای که باید تک تک افرادش یارو یاور و پشت هم باشند و چنین نیز خواهد بود.ما بر خود وظیفه می دانیم که صدای دوستان خود را با بهره بردن از تمامی امکانات مشروع به گوش آزادگان و هموطنان خود برسانیم .نه زندان و نه شرایط سخت هیچ کدام مانعی جدی در راه آرمان سرفرازی ملت ایران نمی تواند باشد.

امیدواریم مسببین این وضعیت با اصلاح عمل خود مانع از گسترش فضای بوجود آمده در داخل زندان به محیط خارج ازآن شوند.

                                                                                            پاینده ایران

                                                                            سازمان جوانان حزب پان ایرانیست

                                                                                    18/4/1387 خورشیدی

بخش بيانيه هاي حزب پان ايرانيست

Add comment جولای 10th, 2008

18 تیر روایت نخست : کودتای نوژه – خیزش ارتش ایران در 18 تیر ماه 1359

کودتای نوژه – خیزش ارتش ايران در 18 تير ماه1359

سرتیپ خلبان آیت محققی 

 کارنامه ارتش ايران در هنگامه شورش سال ١٣۵٧(١٩٧٩) توسط گروهی از ارتشيان خائن خدشه دار شد. دو سال بعد گروه ديگری از افسران ميهن پرست و رشيد ايران آبروی بجوب رفته را باز خريدند. گروهی از ارتشيان که امروز بعد از ٢۵ سال مدعی هستند که بدلايل سياسی مجبورشدند تن به ذلت مصالحه با جمهوری اسلامی و بيعت با خمينی بدهند پشيمان شده و ميخواهند خود را تبرئه نموده و عمل اشتباه خود را به نعل و ميخ بزنند. ارتشيان کسانی بودند که ميتوانستند براحتی جلوی رژيم را گرفته و مانع ورود هواپيمای  مردی که ايران برای او “هيچ” بود بشوند. 

قيام ١٨ تير ١٣۵٩يکی از تجليات با شکوه هم آهنگی ملت و ارتش ايران برای نجات کشور بشمار ميرود. اوج دلاوری ارتشيان را زنده يادان افسران و درجه داران ارتش شاهنشاهی ايران همراه با ميهن پرستان دلير در درون مرز نشان دادند. اين قيام به سبب توطئه بيگانگان و خيانت بيگانه پرستان، پيش از موفقيت نهائی به خون نشست و بيش از ٢٨٣ تن از دلاوران غيور ايران را به جوخه های تيرباران سپرد.حماسه ١٨ تيرماه ١٣٥٩ ، حماسه جانبازی دليرانی بودکه درتلاشی نوميدانه ولی مصمم برای نجات کشورشان ازسقوط به ظلمات قرون وسطائی، مرگی مردانه رابه جان خريدند در این برنامه بنا بود که با پرواز هواپیماها از پادگان شاهرخی بیت خمینی،فرودگاه امام و چندین نقطه حساس در تهران بمب باران و رژیم فلج شود که البته به دلایلی ناکام ماند. حتی يکنفر ازآنان ،چه زن وچه مرد، چه لشگری وچه کشوری،پيرو جوان، ازبالاترين رده های ارتشی گرفته تاسربازساده دربرابر دژخيمان اظهار عجز نکردوسرفرودنياورد. حماسه ای که اينان آفريدند يکی از غرورانگيزترين حماسه تاريخ ماپس از قيامهای پياپی دوقرن اول اسلامی دربرابرتازيان استيلاگربود.

ريشهری قاضی ٢٤ ساعته که در اين مدت کوتاه حکم اعدام بيش از ٢٤٠ نفر را صادر کرد؛ درباره اين دليران قيام ١٨ تيرماه ميگويد: بطوريکه دربازجوئيهامشخص کرديم عناصراصلی کودتای نافرجام نوژه عبارت بودنداز: ساواکی ها؛ ماموران ضدانقلاب رژيم سابق؛ بهائی ها؛ تعدادی از دراويش وعده زيادی زنان فاحشه!

قيام مردانه حماسه آفرينان ١٨ تير اصولا” بخت بسياری برای پيروزی نداشت زيراکه درآن هنگام منافع سياسی ونظامی واقتصادی وخصوصی بسياری؛ شکست چنين قيامی راايجاب ميکرد. ولی ترديد نداشته باشيم که همه ناگفته های اين فاجعه گفته خواهدشد؛ وهمه واقعيتهای اين حماسه شکوهمند که چگونه اين شيرمردان فداکار را دست وپابسته تسليم دشمنان کردند؛ به آگاهی آيندگان خواهد رسيد.

سرگرد خلبان فرخزاد جهانگيری درجلسه دادرسی درپاسخ ريشهری گفت» : مابرای پول يابرای مقام دست به قيام نزديم. «.دراينصورت لازم نيست بپرسيد که ازکارمان پشيمان هستيم ويانيستيم؟ البته که نيستيم .

جلسه دادگاه

روایت میکنند که یکی از سربازان زیر فشار روانی شب پیش از عملیات جریان را با مادر خویش در میان می گزارد و او هم ماموران حکومتی را خبر میکند که البته این رواین چندان درست و مستند نیست و از سوی دیگر بسیاری با لاف وگزاف وبا تفاخر ادعاکردندکه کشف کودتای نوژه ازمفاخر آنها است. ابوالحسن بنی صدر رئيس جمهورملايان مدعی شدکه روزپيش از قيام (دوگروه سياسی) جريان رابه اواطلاع داده بودند. سرتيپ ظهيرنژاد ادعا کرد که يک ماه پيش اطلاعات مربوط به اين قيام به دفتراورسيده بودودوهفته بعد از آن ١٥ نفر در اين رابطه دستگيرشده بودند.مسعودرجوی اطمينان ميداد که (کودتا) را او لو داده است. وکيانوری رهبر حزب توده تاکيدداشت که اين اطلاعات رااولين بار اودراختياررژيم گذاشته است. ريشهری نيزمدعی بود که دانشجويان ازپنج ماه پيش اين برنامه رابه او خبرداده بودند. ابوشريف؛ مصطفی چمران و جواد باهنرهرکدام اين افتخار را مربوط به خودشان دانستندهر چه هست عوامل چپ و کمونیست ها در این باره  تاثیر گزار بودهع اند.

چهره بسياربارز اين گروه ٢٨٠ نفری سرتيپ خلبان آيت محققی است که ازنظرسلسله مراتب نظامی بعد از سپهبد سعيدمهديون مقام ارشدگروه بود و ازبهترين خلبانان ارتش شاهنشاهی بشمارميرفت.

ويديوی ضبط شده جلسات دادرسی او توسط خود رژيم تهيه شده بود که مورداستفاده تبليغاتی قراربگيرد ؛بيانات آرام؛شمرده وروشن سرتيپ محققی که ازآغاز تاپايان آن هيچ جانشانی ازضعف درآن نميتوان يافت؛ نمونه غرورانگيزی ازطرزفکروسخن يک سربازشايسته ايران است.او در محاکمه خود به ريشهری ميگويد:

يادم هست که دريک بازجوئی قبلی؛ بشماگفته بودم که ممکن بود در دو ساعت اول حداکثر ٢٠ % از ارتش و يامردم ازماحمايت کنند. ولی بعد ازدوساعت اول حداقل ٤٠ % حمايت خواهندکرد؛ تا غروب ٨٠ % و تا صبح روزبعد احتمالا %١٠٠” «.  

تصاویر تعدادی از اعدامیان نوژه

سپهبد مهدیون

     

     

گوشه ای دیگر از تلاش های میهن پرستان  ارتش شاهنشاهی برای سرنگونی رژیم ایران در سی سال گذشته: 

*زنده ياد سپهبد بقراط جعفريان يکی از اميران دلاور ارتش شاهنشاهی ايران بود که در بحبوحه شورش سال 57 به قصد فرو نشاندن آن دست بکوشش زد. شورشيان و حاميان بيگانه آنها اين امير دلاور را در حين پرواز با هلی کوپتر ميان دزفول و اهواز که بمنظور هم آهنگ کردن حرکت يگانهای تحت فرماندهی خود جهت عزيمت به سوی پايتخت و سرکوب شورشيان در حرکت بود به آتش بستند و بقتل رساندند. چه کسانی ايشان را بدون پشتيبان گذاشت و چه کسانی گلوله و تفنگ در اختيار اوباش و اراذل گذاشت؟!

*زنده ياد ناخدا شهريار شفيق يکی از اولين افسران ارتش شاهنشاهی ايران بود که پس از شورش سياه سال 57 به مبارزه با جمهوری اسلامی برخاست و تلاش گسترده ای برای از بين بردن جنايتکاران و ترور آفرينان نمود.اما جنايتکاران اسلامی اين مرد دلاور را ترور کردند تا حرکت ارتشيان را در نطفه خفه کنند که البته موفق نشدند و دوستان و همرزمانش راه او را ادامه دادند.

*زنده ياد سرتيپ جواد معين زاده، امير ارتش شاهنشاهی ايران بود که با ايجاد “ارتش رهائی بخش ايران” اولين سازمان(نظامی –سياسی) را بر عليه رژيم مذهبی ایران بنيان گذاشت . “آرا” ارگان رسمی اين سازمان در سال های ابتدائی شورش ۵٧ اولين نشريه مبارزان خارج از ايران بود که ميهن پرستانی را برای سرنگونی رژيم آخوندی در کنار هم قرار داد.

*زنده ياد ارتشبد غلامعلی اويسی، از اميران ارتش شاهنشاهی بود که بر عليه رژيم جمهوری اسلامی قيام کرد. بسياری از ارتشيان و ميهن پرستان مبارز به حرکت اين امير نامدار پيوستند و گروهی از آنان نيز در پايگاهی در مرز های ايران مستقر شدند. اما او همراه برادرش غلامحسين اويسی با گوله مزدوران رژيم و ايادی بيگانه به قتل رسيد.

*زنده ياد سرلشگر علاء الدين ناظم که به قصد سرنگونی رژيم قد علم کرده بود حرکت خود را به داخل ايران برد که تلاش های او با توطئه مزدوران بيگانه و رژيم خونخوار بی نتيجه ماند.

*زنده ياد ارتشبد بهرام آريانا امير دلاور ديگر ارتش شاهنشاهی ايران بود که برای سرنگونی حکومت آخوندی با رشادت بپا خاست و در ترکيه حرکت رهائی بخش ايران را آغاز نمود؛ حرکت اين امير ايران پرست با توطئه حاميان حکومت آخوندی نا کام ماند. عمليات ربودن ناوچه تبرزين نيز از جمله تلاش هائی بود که به فرماندهی افسران نيروی دريائی شاهنشاهی انجام گرفت ولی بدليل عدم استقبال از جانب بعضی افراد بی نتيجه ماند. 

ويديوی دادگاه افسران ارتش در کودتای نوژه را میتوانید فردا از این تارنما دانلود کنید.در این فیلم تیمسار آیت محققی چگونگی طرح را بیان میکند.

دانلود فیلم دادگاه کودتای نوژه (کلیک کنید)

به امید ایرانی آباد و آزاد در سایه حاکمیت ملی

پاینده ایران

5 comments جولای 6th, 2008

بندیِ بند209 – نامه ای از فرزاد کمانگر آموزگار کرد محکوم به اعدام

 

نخست براي گرفتن کمونيستها آمدند
من هيچ نگفتم
زيرا کمونيست نبودم
بعد براي گرفتن کارگران و اعضاي سنديکا آمدند
من هيچ نگفتم
زيرا من عضو سنديکا نبودم
سپس براي گرفتن کاتوليکها آمدند
من باز هيچ نگفتم
زيرا من پروتستان بودم
و سرانجام براي گرفتن من آمدند
ديگر کسي براي حرف زدن باقي نمانده بود
¹


هنگامي که از گوشه چشم تابلو بازداشتگاه اوين را خواندم آنچه را از اين زندان از گذشته دور تا امروز در ذهن داشتم و يا خوانده بودم مرور کردم ، ناخودآگاه خون ارغوانها²در ذهنم تجلي دوباره يافت . خيلي دوست داشتم کاش آن سرود را حفظ کرده بودم ، لحظه ورود به راهروهاي 209 و انفرادي هاي آن بويي غريب و ناآشنا را حس ميکردم با خودم گفتم شايد اين بوي زندان ، بوي خفقان و بيداد باشد .
چشم بند تا خروج از 209 جزئي جدا نشدني از زنداني است که مرا به ياد کساني انداخت که سلاطين در سياهچالها چشمانشان را در مي آورند
تا بينايي ، حسي که انسان بيشترين ارتباط را با دنياي اطراف ميگيرد را از او بگيرند و حال چشمانت را مي بستند ، غافل از اينکه گاهي ديوارها مانع بينش و ديدن نميشوند .
209 يعني انفرادي ، انفرادي که قريب ترين و گمنام ترين واژه
کتابهاي قانون ماست يعني توهين ، تحقير ، بازجويي هاي چندين و چند ساعته ، بي خبري مطلق ، ايزوله کردن و در خلاء نگهداشتن ، خرد کردن به هر قيمت و هر وسيله اي . انفرادي يعني شکنجه سفيد يعني شبهاي بي پايان و اضطراب ، بعد از شکنجه سفيد شب و روز فرقي با هم ندارد فقط نبايد هيچ اخبار يا اطلاعات تازه اي به تو برسد . اطلاعات و اخبار تو تنها القائاتي است که روزي چند بار در اتاقهاي سبز رنگ بازجويي طبقه اول در گوشهايت تکرار ميشود تا تو را ضربه پذير سازد و تو در سلولت وعده هاي بازجويت را در ذهن بررسي ميکني و فردا و فرداها دوباره همان برنامه در اتاقهاي سبز بازجويي شبيه اتاق جراحي تکرار ميشود و آنقدر اين عمل تکرار ميشود تا گفته هاي بازجو ملکه ذهن تو ميگردد و تو باور ميکني که چه موجود بدي بوده اي !
و هر روز که از اتاق بازجويي به سلولت
برميگردي هر آنچه در سلولت هست زير و رو شده است يا بهتر بگويم شخم زده شده است ، خمير دندان ، صابون ، شامپو ، پتوهاي سياه بد بويت ، موکت رنگ و رفته و حتي ليوان چندبار مصرفت را بدنبال چيزي جابجا کرده اند . شايد به دنبال ردي از لبخند ، اميد ، شادي ، آرزو و خاطره ميگردند تا مبادا پنهان کرده باشي ، و هر شب که تو در روياي ديدن دوباره مهتاب به ديوار سلولت چشم ميدوزي چيزي مانند شبح از دريچه کوچک سلولت سرک ميکشد و تو را زير نظر ميگيرد ، مبادا به “خواب شيرين” رفته باشي و يا در روياي شبانه ات مادر بر بالين فرزند آمده باشد و در آن تاريکستان لالايي را مرهم زخمهاي فرزند نموده باشد.
به ديوارها که چشم ميدوزي به يادگاريهايي که ميهمانان قبلي سلولت از خود به جا
گذاشته اند از عرب و ترک و کرد و بلوچ و معلم و کارگر و دانشجو گرفته تا فعال حقوق بشر و روزنامه نگار ، همه به اينجا سري زدند . گويي درون 209 عدالت در حق همه به طور مساوي اعمال شده است چون اينجا فارغ از قوميت ، فازغ از جنسيت ، فارغ از مذهب و فارغ از هرگونه طبقه اي همه به گونه اي مساوي به زندان مي آيند .
از سلولهاي انفرادي تا سلولهاي عمومي تنها بيست تا سي متر فاصله است که بعضي ها چند ساله و بعضي ها چند ماهه طي ميکنند ، سلول عمومي يعني ديدن و حرف
زدن با انسانهايي شبيه خودت يعني شنيدن صداي انسانهايي که بايد صدايشان شنيده شود ، سلول عمومي يعني نوشيدن يک ليوان چاي داغ يعني رفتن به حمام به دلخواه خودت ، سلول عمومي يعني اجازه اصلاح سر و صورت و براي بعضي ها يعني اجازه ديدن چشمان نگران عزيزان ، پشت ديوارهاي شيشه اي و
براي من يعني رفتن به هواخوري بعد از ماهها ، بعد از ماهها براي اولين بار به هواخوري رفتم ، هقته اي سه بار و هر بار 20 دقيقه ، هواخوري اتاق کوچکي بود با ديوارهاي بلند و سقفي نرده کشي شده و مشبک ، براي من که آسمان و خورشيد را هر روز از دامن زاگرس عاشقانه نگريسته بودم اينجا گويي آسمان را پشت ميله ها زنداني کرده بودند .خورشيد دزدکي به گوشه اي از هواخوري سرک کشيده بود و انگار او هم ميدانست که نبايد به ديوارهاي امنيت ملي نزديک شد ، دوربيني هم بالاي سرمان تند و تند ميچرخيد تا همه جا را زير نظر داشته باشد ، مبادا با خورشيد خانم نگاهي رد و بدل کنيم و چشمکي بزنيم که به حساب ارتباط با بيگانگان گذاشته شود و يا به نسيم بگوييم حال همه ما خوب است و اين خبر موجب “تشويش اذهان عمومي

Add comment جولای 4th, 2008

Next Posts


تازه ها :

پیوندها

بایگانی‌ها