Archive for آگوست, 2008

آن بامداد خونین، سوم شهریور روز یورش بیگانگان و متجاوزین به ایران

 آن بامداد خونین

سوم شهریور برگی دیگر از تاریخ پر رنج دست درازی متجاوزین تاریخی ایران یعنی روس و انگلیس است و در برابر آن استادگی میهن پرستانی که حماسه ها آفریدند. در همین تاریخ نهضت جاودان پان ایرانیسم نیز آغاز می گردد.

علیرغم اعلام بی طرفی در جنگ جهانی دوم، کشور شاهنشاهی ایران مورد هجوم نیروهای متفقین قرار گرفت و در این هنگام خیانت بزرگ سرلشگر نخجوان و اعلام مرخصی همگانی و خالی نمودن پادگان ها از سربازان در برابر نیروهای پرقدرت بیگانه ضربه ای سهمگین بود که ایران را به زانو در آورد؛ باز هم دست خیانت خودی در کار آمد تا فصلی جدید در تاریخ ایران گشوده شود. فصلی جدید که با پایان یافتن دوره طلایی رضا شاه بزرگ پدر ایران نوین آغاز گشته بود. نخستین برخورد ها با نیروی دریایی ایران در خلیج پارس بود آنجا که بایندر  و یارانش رشادت ها کرده به شهادت رسیدند. نوشتار زیر به پاس و یادآوری دلاوری های آن ایران پرستان است. بایسته است یادآوری کنم این نوشتار به شکل متن در چارچوب jpg از سرور دکتر منصور نراقی  به دست ما رسید که با تایپ همراه ویرایش و افزوده هایی به آن با چند روز دیر کرد به شما یاران پیشکش می گردد.

 ******

 * یادی از جانبازی های فرزندان فداکار ایرانزمین و یادی از پایداری نیروی دریایی شاهنشاهی ایران

* ننگ بر متجاوزین نامرد سوم شهریور و ننگ بر فراریان سوم شهریور

* پرچم های دزدیده شده ایران در سوم شهریور 1320 را باید از جهانخواران پس گرفت

* چرا رسانه های گروهی ایران ساکن آمریکا و انگلیس و… در برابر این هجوم تاریخی خاموش هستند؟گویا برای این رسانه ها ، اهمیت این فاجعه تاریخی به اندازه اعتصاب غذای برخی از ایرانیان نیست!!

 یادی از سرداری بزرگ و شاهنشاهی آرمانخواه

 

رادمردی که علیه استعمار زدگی و بیگانه پرستی از سرزمین اسپهبدان ایران بپا خواست و سنت آزادگی نژاد ایرانی را از ژرفای تاریخ و فرهنگ ملت ما بیرون کشید و به پهنه کوششهای اجتماعی گسیل داشت ؛ سرداری توانا و کوشا، ناسیونالیستی آگاه و بیدار دل و شاهنشاهی بزرگ و آرمانخواه.

یکی از آماج توطئه و یورش اهریمنان در سوم شهریور 1320 ، این سردار بزرگ میهن ما بود که با نیرنگ استعماری از ایرانزمین دورش کردند.او بدور از وطن، با مشتی از خاک نیاخاک که با خود برده بود، در غم و اندوه و با یاد ایران جان سپرد.درود ما بر این سرباز دلیر و سردار بزرگ میهن که سرچشمه ،پایه گذار و عامل بسیاری از آبادانی ها و پیشرفت ها برای ایران گشت.

ناخدا بایندر است این…

ناخدا بایندر

بزرگ سرداری که در برابر پیام تسلیم شدن از سوی ناو انگلیسی به خود و یارانش با آگاهی به اینکه یارای ایستادگی در برابر آنها را ندارند جانانه تا پای مرگ ایستادند و اهریمنان جهانخوار سینه پرامید او و دیگر دلیران نیروی دریایی شاهنشاهی ایران را به رگبار مسلسل بستند و خون آنان را بر آبها و خاکهای میهن بریختند.

جوشش این خونها بر پهنه نیا خاک ماست که به سده ها و هزاره ها ، حماسه جاودانه نسل و نژاد ایرانی را سر داده و میهن ما را از گزند دشمنان و اهریمنان نجات داده است.

 شادباد، شادباد، شاد باشيد اي شهيدان راه ايران كه به قرن ها در دل دشت ها، كوه ها و درياهاي ميهن، به خون خود كفن پوشيده و خفته ايد، نام شما و ياد شما، افتخار ماست و درس زندگي ما.

 چکامه زیر سروده ای است از استاد حسین مسرور (چاپ شده در نشریه خاك و خون ارگان حزب پان ایرانیست شماره 123 تاریخ 03/06/1345 ) که به انگیزه دلیری و جانبازی دریادار شهید میهن، غلامعلی بایندر رادمردی که در برابر تجاوز و یورش دشمنان اهریمنی ایران تاآخرین نفس و قطره خون ، از دریای همواره ایرانی پارس،از کرانه های میهن و از شرف ملت ایران پدافند نمود و جان باخت.

 كیست یاران خفته در دامان بهمنشیر ایجا ؟

زیر این خاك سیه، با چكمه و شمشیر اینجا ؟

از چه هر كس پا گذارد، می شود دلگیر اینجا ؟

بهمن ” اینجا، ” اردشیر ” اینجا، ” نژاد شیر ” اینجا،

ناخدا ” بایندر “ است این، تن مشبك، جامه گلگون

خون ایرانی است آری گشته با این خاك معجون

ناخدای ماست، پس كو كشتی دریا گذارش ؟

سازمان نوجوانش، نوجوانان دیارش ؟

غرقه كرد اما بخون خویش خصم نابكارش

حالیا، افكنده دریا تخته ی تن بر كنارش

می زند موج خروشان بوسه هر دم بر مزارش

بوسه های ماست این امواج لب بر لب نهاده

بهر دیدار مزارش، پشت بر پشت ایستاده

ناخدای ما چرا افتاده اینسان بر كرانه،

دست از سُكان كشیده، مست ِخواب جاودانه ؟

رستم است اینجا شده تیر خیانت را نشانه ؟

یا كه بهرام است این، گم كرده اینجا تازیانه ؟

گور سرباز وطن، پامال كین دشمن است این

شعله یزدان فسرده از دم اهریمن است این

زد بعمر چند روزی پشت پای بی نیازی

با مسلسل، چون سر زلف مسلسل كرد بازی

گفت با پرچم چو كرد آنرا بخون خود نمازی

ای درفش سرفرازان، بیش بادت سرفرازی

آبت از خون می دهیم تا جاودان بالنده باشی

بر سر گردان ایران، اختری تابنده باشی

خوش بخواب ای سر كه زیر تاج عز و افتخاری

شاد باش ای تن كه در آغوش مام سوگواری

از نژاد شیر گیران دیارت یادگاری

گرچه اندر گوشه ای بر گوش ایران گوشواری

باش تا روزی پرستشگاه دلیرانت ببینم

لوح جاویدان ایوان ایرانت ببینم

*********

  ناخدا سوم شهید حسن میلانیان

 ناخدا سوم شهید حسن میلانیان

 زنده یاد ناخدا سوم شهید حسن میلانیان، نشان پایداری و فداکاری ملت ایران در برابر یورش غارتگران جهانی براستی حماسه آفرید.

این سرباز دلیر میهن بر فراز ناو پلنگ که آن زمان چشم  چراغ نیروی دریایی شاهنشاهی ایران بود، تا آخرین نفس مردانه جنگید. در ان پگاه که گلوله های دشمن نامرد پیکرش را از هم می پاشید و او با ناو خود به ژرفای آبهای دریای همیشه ایرانی پارس فرو می رفت، با غرش خود باز هم فریاد بر می داشت و فرمان می داد: آماده … آتش       آماده … آتش

گویی هنوز هم، فرمان این میهن پرست جانباز در سراسر خلیج پارس بگوش می رسد که:   آماده … آتش

 *********

ناخدا سوم شهید نصراله نقدی

 ناخدا سوم شهید نصرالله نقدی

زنده یاد ناخدا سوم شهید نصراله نقدی پدر بود.دشمنان تاریخی ایران در سپیده دمان سوم شهریور 1320 به نامردی خونش را ریختند و او دیگر فرزندانش را ندید. اما فداکاری های این جانباز وطن در راه پدافند از آبها و خاکهای میهن درس زندگی همه فرزندان ایران خواهد بود. باشد که بار دیگر بر پهنه خلیج همواره ایرانی پارس، ناوگان نیرومند ایران پرچم مقدس سه رنگ شیرو خورشید نشان ایران را به اهتزاز در آورند و ناوی های سرافراز ،سرود ستایش بر ناخدا سوم شهید نقدی شجاع و دیگر دلیران ایران را سر دهند.

 ***********

 ناوبان ابراهیم هریسچی

ناوبان ابراهیم هریسچی

روانشاد ناوبان ابراهیم هریسچی رادمرد ایران پرستی بود که دلیرانه در ان یورش نابکارانه اهریمنان در سوم شهریور1320 بر دریای پارس آنقدر جنگید تا به افتخار بزرگ شهادت در راه ایران نائل آمد. ناوبان هریسچی برای میهن و نیروی دریایی جوان و نوبنیاد ایران غرور و سرافرازی آفرید. روانش شاد و نامش در تاریخ ایران همیشه جاودان باد.

 ***********

ناوبان یکم شهید کهنمویی

 ناوبان یکم شهید کهنمویی

زنده یاد ناوبان یکم شهید کهنمویی جوان بود و پرامید اما گلوله های دشمنان ایرانزمین در پگاه سوم شهریور1320 غافلگیرانه به زندگی او پایان داد ولی شراره های فروزان آیین و آرمان های او را هیچیک از قدرت های اهریمنی جهان نمی توانند در دل ملت ایران خاموش کنند.

***********

ناوسروان شهید یداله بایندر

ناوسروان شهید یداله بایندر، ایرانپرست آگاه  شجاعی بود که مردانه در سوم شهریور 1320 برابر یورش دشمنان دیرینه و متجاوزین شمال ایران و در راه پدافند از آبها و دریای مازندران ایستادگی کرد و جان سپرد. برچنین دلیری ها و قهرمانی های فرزندان جانباز ایران و در آیین انتقام خون آنان از دشمنان ایران است که پایندگی نیاخاک ما در درازای تاریخ رقم زده شده است. در آن هنگامه  جنگ و مرگ و در واپسین لحظات زندگی ، آخرین فریادش این بود: پاینده ایران

  ***********

 دست استعمار از خلیج پارس بریده باد

بر دریای ایرانی پارس،همیشه پرچم سه رنگ شیرو خورشید نشان ایران در اهتزاز خواهد بود

درود گرم ما به روان شهیدان سوم شهریور1320

 

به امید ایرانی آباد و آزاد در سایه حاکمیت ملی

پاینده ایران

۳ شهریور روز یورش اهریمن و آغاز نهضت ورجاوند پان ایرانیسم

Add comment آگوست 30th, 2008

در هفتمین روز سوگ شاعر میهن پرست ایران، استاد تورج نگهبان

مرد هزار ترانه ی دیار ِکارون

اشک در چشمان و بغضم در گلوست مرگ او را از کجا باور کنم؟

صحبت از پژمردن یک برگ نیست وای جنگل را بیابان می کند 

هفت روز از رفتن مردی میهن پرست می گذرد.بزرگ ترین صفت استاد نگهبان عشق به مردم و ایران بود.میهن پرست صفتی است که به هر کسی نمی توان داد اما براستی برای استاد تورج نگهبان برازنده است. هر گاه چهره ای میهن پرست و عاشق ایران از میان ما رفته و خرقه تهی میکند هزار افسوس بدرقه راهش خواهد بود و در این میان تلخ ترین بخش حادثه، دوری او از خاک ایران است. براستی غم تنگیز ترین مورد برای من این است که چرا این بزرگان دور از خانه و کاشانه خود راهی دیار همیشگی می گردند و ما در این سو حسرت بودن بر مزار آنان را داشته باشیم.آوارگی میلیون ها نفر ایران و عاشق ایران در سراسر دنیا غمی است بس بزرگ؛ ما در این سو غم دوری آنان می خوریم ،خود در آن سو چه می کشند…غم غربت مرگ تدریجی است.

تورج نگهبان در روز هفتم اردیبهشت ۱۳۱۱ در شهر اهواز به دنیا آمد. نگهبان کار ترانه سرایی را از نخستین سال های دبیرستان و در سال ۱۳۲۸ با همکاری همایون خرم، امین الله رشدی  و مجید وفادار آغاز کرد و نخستین ترانه هایش به ترتیب با صدای محمود کریمی، امین الله رشدی، منوچهر همایون پور و داریوش رفیعی از رادیو پخش شد.علاوه بر این نخستین ترانه های مرضیه، خواننده مطرح موسیقی ایرانی با آهنگ های مجید وفادار و همایون خرم با کلام تورج نگهبان همراه بوده است. برای خواندن زندگی نامه تورج نگهبان از تارنمای شخصی او روی پاینده ایران کلیک کنید.این شاعر ،نویسنده و ترانه سرای بزرگ ایران در سن هفتاد و شش سالگی، بامداد روز چهارشنبه ۳۰ مرداد ماه در شهر لس آنجلس آمریکا برای همیشه از میان ما رفت هرچند ترانه هایش در میان مردم جاریست. او نمرده است هرگز نخواهد مرد. 

… تورج عاشق ایران و ایرانی بود ( عکس آرامگاه کوروش بزرگ در ابتدای تارنمای شخصی او در بالای نوشتار آمده است) و خود شرح عاشقی اش را چنین می گوید:  

در روح و جان من می مانی ای وطن 
به زیر پا فتد آن دلی، که بهر تو نلرزد 
شرح این عاشقی ، ننشیند در سخن 
که بهر عشق والای تو ، همه جهان نیرزد
 

ای ایران ایران دور از دامان پاکت دست دگران ، بد گهران 
ای عشق سوزان ، ای شیرین ترین رویای من تو بمان ، در دل و جان 
ای ایران ایران ، گلزار سبزت دور از تاراج خزان ، جور زمان 
ای مهر رخشان ، ای روشنگر دنیای من به جهان ، تو بمان 
 
سبزی سر چمن ، سرخی خون من ، سپیدی طلوع سحر ، به پرچمت نشسته 
شرح این عاشقی ، ننشیند در سخن 
بمان که تا ابد هستیم ، به هستی تو بسته 
 
ای ایران ایران دور از دامان پاکت دست دگران ، بد گهران 
ای عشق سوزان ، ای شیرین ترین رویای من تو بمان ، در دل و جان 
ای ایران ایران ، گلزار سبزت دور از تاراج خزان ، جور زمان 
ای مهر رخشان ، ای روشنگر دنیای من به جهان ، تو بمان
(1) 
 
 در هنگامه نزدیک شدن به روز واقعه(22 بهمن 57) از آن دسته شاعران و ترانه سرایان بود که باد انقلاب او را با خود نبرد و با سرودن ترانه هایی به مردم هشدار داد که این چنین نکنند اما گوش هایی انقلابیون جز ندای رهبرشان خمینی بت شکن چیزی نمی شنید و دریغا که آنچه باید می شد! شد. از اینکه در آن بازه زمانی انقلاب شوم 57 رسانه ای برای بازتاب نوشته ها و ترانه ها آنان نبود گله می کرد و هنگامی که بهارلو مجری سدای آمریکا از تورج نگهبان پرسید: در گرماگرم آن روزها ترانه هایی بر آتش انقلاب می دمید شما در برابر آن چه می کردید؟ و تورج نگهبان با ناراحتی گفت : من و بسیاری دیگر ترانه می گفتیم و کسی نمی شنید؛ و پس از سالها ترانه ای سرود برای برخواستن دوباره به همگان و بویژه آنان که زنهار او و دیگر میهن پرستان را نشنیدند، و آن روزها را یادآور شد که من و تو در گذر تند باد حادثه ها ، هزار مرتبه اوج و حضيض ديده ايم ، مپوش چشم اميد از وطن ،که ما زين بيش به عمر خويش چه ضد و نقيض ها ديدم…: 

 
نگفتمت تنها مرو شب در کمين نشسته  
سيمای عمر آزاده را غم بر جبين نشسته  
نگفتمت با من بيا تا سرزمين خورشيد  
که رنگ غم بر قامت اين سرزمين نشسته  
نگفتمت که ظلمت بر جاده ها نشسته  
صد پيچ کاروان کش تا شهر ما نشسته  
رفتی و به راه مانده ای در شب سياه مانده ای  
رفتی و به راه مانده ای در شب سياه مانده ای  
… 
آماده شو ای همسفر که بر خطر بار دگر پا بنهيم  
به يکدگر باردگر دست دل و يگانگيها بدهيم  
کن رها بازوی دربند مرا پای دربند دماوند مرا  
خيز و چيره شو بر خطر فکر چاره کن همسفر  
… 
همت کن و از عزم خود ياری طلب که پشت شب ميشکند 
که جلوه خورشيد ما پلاس شب زخانه بيرون فکند 
کن رها بازوی دربند مرا پای دربند دماوند مرا  
خيز و چيره شو بر خطر فکر چاره کن همسفر
(2) 
 

غم آنچه که سرزمینش ایران می گذشت همه گاه در چهره اش بود. برنامه هایش در کانال تصویر ایران را به یاد می آورم که همیشه نشان فروهر و پل سفید اهواز در پشت سرش خود نمایی می کرد استاد دریغ و افسوس خود از ویرانی ایران و دوری از میهن خویش را اینچنین در ترانه “یاران” با صدای داریوش به گوش میلیون ها ایرانی رساند: 
 

یاران زه چه رو رشته الفت بگسستند 
عهدی که روا بود دگر باره نبستند 
آن مردمکان از سر اندیشه ندیدند 
که این بی خردان حرمت انسان بشکستند 
ما را دگر ازطعنه دشمن گله ای نیست  
که آن عهد که بستیم رفیقان بشکستند 
 
افسوس همه سلسله داران بغنودند 
آن یکه سواران همه از پا بنشستند 
ای قافله سالار کجائی که ببینی 
دزدان همگی همره این قافله هستند 
دردا در گنجینه بماران بگشودند 
اندوه که بر دوست ره خانه ببستند 
دردا در گنجینه بماران بگشودند 
اندوه که بر دوست ره خانه ببستند 
 
افسوس که کاشانه به دشمن بسپردند 
آن قوم که بیگانه و بیگانه پرستند 
افسوس که کاشانه به دشمن بسپردند 
آن قوم که بیگانه و بیگانه پرستند 
 
افسوس همه سلسله داران بغنودند 
وان یکه سواران همه از پا بنشستند 
ای قافله سالار کجائی که ببینی 
دزدان همگی همره این قافله هستند 
دردا در گنجینه به ماران بگشودند  
اندوه که بر دوست ره خانه ببستند 
دردا در گنجینه به ماران بگشودند  
اندوه که بر دوست ره خانه ببستند
(3) 

 
 در جای دیگر آنچه در درونش می گذشت را با صدای داریوش فریاد زد تا همیشه به یادآوریم بزرگ مردی که شعرش را به دشمن نفروخت… 

افسانه عشق و جنون ٫ رفته ز خاطر تاکنون 
آن تک سوار قصه ها ٫ با اسب خود شد واژگون 
 
بس عهدها بشکسته شد ٫ ديگر خدا هم خسته شد 
در کارزار زندگی ٫ بازوی مردان بسته شد 
 
ای چرخ افسونت چه شد؟  
الوند و سيحونت چه شد؟ 
بر تنب كوچك تا ارس٫ 
کاوه فريدونت چه شد؟ 
 
صفرا طلايه دار كو؟ 
آن نقطه پرگار كو؟ 
در شهر آزادي ،دري، 
بر قامت ديوار كو؟ 
 
شهنامه خاني دير شد ٫ سيمرغ در زنجير شد 
آرش، كماندار زمان ٫ آماج زخم تير شد 
 
فريادها بر باد شد ٫ فرياد زير آب شد 
ارابه‌ء سردار عشق ٫ افسانه اي در خواب شد
(4) 
 
 بهترین و ماندگار ترین تصویری که تورج نگهبان برای همیشه در یاد من خواهد ماند هنگامه حضور چند ماه پیش او در برنامه میزگردی با شما صدای آمریکا بود. از ایران و عشق به ایران می گفت ،چهره ای مهربان که از انسانیت موج می زد و پرچم شیرو خورشیدی که بر گوشه کت او نماد غرور بود و سربلندی.

به احترامش سر تعظیم فرود می آورم. روحت شاد  میهن پرستِ هزار ترانه ی دیار کارون. 

1. ترانه :  ایران ایران ،  آلبوم : دلاویزترین ، خواننده : محمد نوری  ، آهنگ : محمد سریر 

2. ترانه : تند باد حادثه ها ، خواننده : داریوش ،» آلبوم : گل بیتا

3. آهنگ : یاران ،آهنگ ساز : توحید عظیمی ،تنظیم : رامین زمانی ، آلبوم :گل بیتا، داریوش

4. ترانه : افسانه ها ،آهنگ و تنظیم: کاوه حقیقی ،خواننده : داریوش ،آلبوم : دوباره می سازمت وطن

 

به امید ایرانی آباد و آزاد در سایه حاکمیت ملی

پاینده ایران

1 comment آگوست 27th, 2008

دانلود کتاب تزارها و تزارها از دکتر هوشنگ طالع

پاینده ایران

دانلود کتاب – گنجایش 5.47 مگابایت

آموزش دانلود فایل ( از مدیا فایر)

هر ایرانی باید نخست کشور راستین (واقعی) خود را بشناسدکه در دو سده پیش چگوه تکه تکه گردید. آنچه در این کتاب ارزشمند می خوانید: چگونگی جدایی سرزمین های ایرانی از یکدیگر با دسیسه های استعمار روس و انگلیس و تلاش مردم آن سامان برای بازگشت به آغوش مام میهن به همراه متن کامل عهدنامه های گلستان و ترکمانچای و وصیت نامه معروف پتر کبیرو…

به امید ایرانی آباد و آزاد در سایه حاکمیت ملی

پاینده ایران

Add comment آگوست 25th, 2008

4 شهریور سالگرد درگذشت زنده یاد مهدی اخوان ثالث گرامی باد

آخر شاهنامه 

اين شكسته چنگ بي قانون 
 رام چنگ چنگي شوريه رنگ پير 
 گاه گويي خواب مي بيند 
 خويش را در بارگاه پر فروغ مهر 
طرفه چشم نداز 
شاد و شاهد زرتشت 
 يا پريزادي چمان سرمست 
در چمنزاران پاك و روشن مهتاب مي بيند 
روشنيهاي دروغيني 
 كاروان شعله هاي مرده در مرداب 
 بر جبين قدسي محراب مي بيند 
 ياد ايام شكوه و فخر و عصمت را 
 مي سرايد شاد 
 قصه ي غمگين غربت را 
هان ، كجاست 
 پايتخت اين كج آيين قرن ديوانه ؟ 
 با شبان روشنش چون روز 
 روزهاي تنگ و تارش ، چون شب اندر قعر افسانه 
 با قلاع سهمگين سخت و ستوارش 
 با لئيمانه تبسم كردن دروازه هايش ،سرد و بيگانه 
 هان ، كجاست ؟ 
 پايتخت اين دژآيين قرن پر آشوب 
 قرن شكلك 
چهر 
بر گذشته از مدارماه 
ليك بس دور از قرار مهر 
قرن خون آشام 
 قرن وحشتناك تر پيغام 
 كاندران با فضله ي موهوم مرغ دور پروازي 
 چار ركن هفت اقليم خدا را در زماني بر مي آشوبند 
 هر چه هستي ، هر چه پستي ، هر چه بالايي 
 سخت مي كوبند 
 پاك مي روبند 
 هان ، كجاست ؟ 
 پايتخت اين بي آزرم و بي آيين قرن 
 كاندران بي گونه اي مهلت 
 هر شكوفه ي تازه رو بازيچه ي باد است 
 همچنان كه حرمت پيران ميوه ي خويش بخشيده 
 عرصه ي انكار و وهن و غدر و بيداد است 
پايتخت اينچنين قرني 
بر كدامين بي نشان قله ست 
 در كدامين سو ؟ 
 ديده بانان را بگو تا خواب نفريبد 
 بر چكاد پاسگاه خويش ،دل بيدار و سر هشيار 
 هيچشان جادويي اختر 
 هيچشان افسون شهر نقره ي مهتاب نفريبد 
بر به كشنيهاي خشم بادبان از خون 
ماه ، براي فتح سوي پايتخت قرن مي آييم 
تا كه هيچستان نه توي 
فراخ اين غبار آلود بي غم را 
 با چكاچاك مهيب تيغهامان ، تيز 
غرش زهره دران كوسهامان ، سهم 
پرش خارا شكاف تيرهامان ،تند 
نيك بگشاييم 
 شيشه هاي عمر ديوان را 
 ز طلسم قلعه ي پنهان ، ز چنگ پاسداران فسونگرشان 
 خلد برباييم 
بر زمين كوبيم 
ور زمين 
گهواره ي فرسوده ي آفاق 
دست نرم سبزه هايش را به پيش آرد 
 تا كه سنگ از ما نهان دارد 
 چهره اش را ژرف بخشاييم 
 ما 
 فاتحان قلعه هاي فخ تاريخيم 
 شاهدان شهرهاي شوكت هر قرن 
 ما 
 يادگار عصمت غمگين اعصاريم 
 ما 
 راويان صه هاي شاد و 
شيرينيم 
قصه هاي آسمان پاك 
نور جاري ، آب 
 سرد تاري ،خاك 
 قصه هاي خوشترين پيغام 
 از زلال جويبار روشن ايام 
 قصه هاي بيشه ي انبوه ، پشتش كوه ، پايش نهر 
قصه هاي دست گرم دوست در شبهاي سرد شهر 
 ما 
 كاروان ساغر و چنگيم 
لوليان چنگمان 
افسانه گوي زندگيمان ، زندگيمان شعر و افسانه 
 ساقيان مست مستانه 
هان ، كجاست 
پايتخت قرن ؟ 
 ما براي فتح مي آييم 
 تا كه هيچستانش بگشاييم 
 اين شكسته چنگ دلتنگ محال انديش 
 نغمه پرداز حريم خلوت پندار 
 جاودان پوشيده از اسرار 
 چه حكايتها كه 
دارد روز و شب با خويش 
اي پريشانگوي مسكين ! پرده ديگر كن 
پوردستان جان ز چاه نابرادر نخواهد برد 
 مرد ، مرد ، او مرد 
 داستان پور فرخزاد را سر كن 
آن كه گويي ناله اش از قعر چاهي ژرف مي آيد 
نالد و مويد 
 مويد و گويد 
 آه ، ديگر ما 
 فاتحان گوژپشت 
و پير را مانيم 
 بر به كشتيهاي موج بادبان را از كف 
 دل به ياد بره هاي فرهي ، در دشت ايام تهي ، بسته 
تيغهامان زنگخورده و كهنه و خسته 
كوسهامان جاودان خاموش 
 تيرهامان بال بشكسته 
ما 
 فاتحان شهرهاي رفته بر باديم 
با صدايي ناتوانتر زانكه بيرون آيد 
از سينه 
 راويان قصه هاي رفته از ياديم 
كس به چيزي يا پشيزي برنگيرد سكه هامان را 
گويي از شاهي ست بيگانه 
 يا ز ميري دودمانش منقرض گشته 
 گاهگه بيدار مي خواهيم شد زين خواب جادويي 
 همچو خواب همگنان غاز 
 چشم مي ماليم و مي گوييم : آنك ، طرفه قصر زرنگار 
 صبح شيرينكار 
ليك بي مرگ است دقيانوس 
 واي ، واي ، افسوس 

“آخر شاهنامه” از دفتر شعر “آخر شاهنامه” -زنده یاد مهدی اخوان ثالث

به امید ایرانی آباد و آزاد در سایه حاکمیت ملی

پاینده ایران

Add comment آگوست 24th, 2008

3 شهریور روز یورش اهریمن و آغاز نهضت ورجاوند پان ایرانیسم

شهریور ماه آغاز نهضت ورجاوند پان ایرانیسم

 پاينده ايران

هم ميهن 

نهضت پان ايرانيسم شصت و هفت سال است مبارزه در راه وحدت و بزرگي ايران زمين را آغاز كرده است .

در شهريور ماه 1320 هنگام اشغال ايران توسط نيروهاي بيگانه انگليس و روس و آمريكا و عبور تانكهاي شوروي از خيابانهاي تهران در محل پل چوبي تهران سر كوچه آسياب بادي ( نزديك به ميدان فوزيه يا امام حسين فعلي ) چند نوجوان با سنگ تانكها را مورد حمله قرارداند که خسرو معتضد تاریخدان معاصر نیز اشاره ای به اسناد این رویداد در بایگانی راکد وزارت امور خارجه شوروی نیز داشته است. اين نوجوانان عبارت بودند از : محسن پزشكپور ـ محمد رضا عاملي تهراني ـ ابوالقاسم پور هاشمي ـ پرويز صفياري ـ فريد سياح سپانلو ـ مهدي بهره مند و چند تن ديگر كه نام نشاني از آنان در دست نداريم . … و این آغاز این نهضت پان ایرانیسم بود.

اين جوانان پس از ورود به دبيرستان پايه  كوششهاي ميهن پرستانه را نهاده و با نامهاي انجمن ايران دوست ـ جويندگان ـ رستاخيز ملي ايران ـ نهضت محصلين و . . . به همراه گروه ديگري از جوانان وطن پرست دست به مبارزه زدند

مكتب پان ايرانيسم به صورت جلوه تشكيلاتي نهضت پان ايرانيسم از پانزدهم شهريور ماه 1326 بنيان گذاري و تا پايان شهريور ماه 1330 به كوشش ادامه داد .

حزب پان ايرانيست جهت پرورش نيروهاي اداره كننده كشور از ديماه سال 1330 بربنياد مكتب  پان ايرانيسم شكل گرفت و تا امروز با نیز به کوشش های خود در راه آرمان ایران بزرگ در پهنه سیاست ادامه داده است. باشد كه در راه ايراني بزرگ و آباد و آزاد با نظامي شايسته ملت بزرگ ايران و حكومتي ايرانپرست و آرمانخواه دست در دست يكديگر بگذاريم. در روز های آینده با نزدیک شدن به 15 شهریور روز بنیاد مکتب پان ایرانیسم، فیلمهای سخنرانی هموندان (اعضا) شورای عالی رهبری و جزوه های آشنایی با نهضت،مکتب و حزب در چارچوب پی دی اف روی تارنما جای خواهد گرفت. 

به امید ایرانی آباد و آزاد در سایه حاکمیت ملی

پاینده ایران

مصاحبه سرور پندار در مورد جزایر سه گانه و خلیج فارس – پان ايرانيست كرمان

به ياد درگذشت ترانه سراي ميهن پرست تورج نگهبان –  فرمان آريا

Add comment آگوست 23rd, 2008

رنجنامه ای در باره سقوط میهن پرستی در اندیشه بازنشستگان سیاسی

پاينده ايران

بیگانه پرستی و دشمن ستایی از خصوصیات شکست خوردگانی ست که در پی راه چاره ، گوهردانایی خودرا گم کرده اند و در هر قدم گور خود را عمیق تر می کنند.  
شکست های بزرگ تاریخی ملت ما ، بسیاری از اندیشمندان میهن مارا در دوران های گوناگون به باتلاق هایی اینچنین فرو افکنده است و امروز بر نسل جوان و آینده ساز ایرانی واجب است که خود را و فرهنگ خودرا از این بیماری خطرناک وزیانبار پاکسازی کنند و جز به منافع ، مصالح و استقلال میهن خود به هیچ چیز دیگر به عنوان معیار اصلی حرکت خود نیاندیشد. عوارض فرهنگی این بیماری بیشمار است و میهن پرستان را همواره آزرده ومی آزارد. از نامگذاری فرزندان ایرانی به نام های خون ریزترین مهاجمان به خاک ایران عزیز مانند: اسکندر ، چنگیز ، تیمور وغیره تا نظریه پردازی های خطرناک تاریخی و فرهنگی . تاریخ ما پراست از اندیشمندان ، شعرا ، سخنوران و سیاستمدارانی که ستایشگر بیگانگان بدخواه میهن وملت بوده اند و بدتر از آن اینکه همینان پایه گذاران فرهنگ بردگی و بندگی در برابر سروری و آزادگی ملت ایران بوده اند و ترویج اندیشه های اسارت بار و خرافی آنان دستاویز تحریک ملت ایران و بر باد دادن احساسات و نیروهای بیکران مردم سرزمین ما گشته است، بدون آنکه حتا منافع ، مصالح و استقلال ایران را دورنمای خواست ملی آنها معرفی کنند. زمانی ادیب الملک فراهانی در سوگ” خرابی ایران ” شعر ” برخیز شتر بانا ” را می سراید واشغال ایران به دست سپاهیان تازی را ستایش میکند و زمانی علی شریعتی برای بر انگیختن جوانان ” بازگشت به خویشتن خویش ” را مطرح میکند ودر نهایت احیای خلافت عثمانی را در اندیشه ایرانیان میکارد. زمانی میرزاکوچک خان ساده لوح از آقای لنین تقاضای فتح ایران را میکند وزمانی حزب توده خواستار دادن امتیاز نفت شمال به رفیق استالین میشود . زمانی مشروطه خواهان در سفارت انگلیس پناه می جویند و سیاستمدارانی مملکت را به انگلیس می فروشند و به قول شاعر میهن پرست ما میرزاده عشقی : ” هیئتی هم بهر ایشان خان گسترانی میکنند ” .

در دوران جنگ جهانی اول گروهی از مدعیان ملی گرایی سپاهیان عثمانی را نجات بخش ملت ایران معرفی میکردند و جمعی دیگر بین الملل کمونیستی را کعبه آمال دانستند وحتا امروز برای نجات ایران و سرنگونی حکومت ضد بشری جمهوری اسلامی ، برخی بمب افکن های ایالات متحده و اسرائیل را تنها راه نجات می خوانند و برخی نیز منتظر اتحادیه اروپا برای اصلاح رژیم فاشیستی حاکم بر تهران هستند و گروهی نیز چشم براه سازمان ملل برای تغییر رژیم از راه رفراندوم هستند.

 
در دو دهه قبل از انقلاب 1357 خورشیدی ، نسل قبلا انقلابی آن زمان معجونی از رهبران و قهرمانان کمونیست و عرب را به عنوان دوست وراهنمای خود می پنداشتند که هیچکدام نه دلسوز ایران و ملت ایران بوده اند ونه حتا تاجی به سر مردم خود زده بودند.

از مائو گرفته تا چگوارا ، از قذافی تا یاسر عرفات و از همه بدتر صدام حسین خون آشام وجمال عبدالناصر بنیان گذار مکتب پان عربیسم را افرادی ملی ودر رده ی دکتر محمد مصدق می نامیدند.

 
کدامیک از اینان برای سعادت و آزادی ملت ایران گامی برداشته بودند ؟ همانگونه که غرب زدگی در حکومت موجب تدوین برنامه های نامناسب و سردرگمی فرهنگی و تضعیف میهن پرستی و غرور ملی گردید تا جایی که حتا در مراحل طرح خیانت بار تجزیه غیرقانونی بحرین از خاک ایران به جز سرور محسن پزشکپورو گروه پارلمانی پان ایرانیست ویارانش در مجلس نه تنها اعتراض گسترده ای را از جانب مدعیان رهبری ملت برنیانگیخت بلکه بسیاری از مدعیان ناسیونالیسم همراه و همگام این حرکت خود را به خیانت علیه میهن آلوده کردند. (فیلم سخنرانی ماندگار و فراموش نشدنی سرور پزشکپور در مجلس شورای ملی در مخالفت با این طرح ضد ایرانی را از اينجا دانلود كنيد). پخش اعلاميه محدود از سوي زنده ياد فروهر رهبر حزب ملت ايران فراموش نگردد.
 
از سوی دیگر کمونیست زدگی و عرب زدگی هم در میان مخالفان حکومت ، مردم را به بیراهه کشید و ناسیونالیسم ملت ایران و ملی گرایی را به فراموشی سپرد و بی شک از عوامل اصلی سیاسی فرهنگی فاجعه حکومت اسلامی بیش از همه عرب زدگی بخش قابل توجهی از روشنفکر نمایان و رهبران انقلابی موجب آن شد که برای مدتی مردم ، ایجاد رژیم تماما ضد ایرانی و ایران ومعتقد به انترناسیونالیسم امت گرامی عربی اسلامی را پذیرا شوند.

رای آری به چنین نظامی به تبعیت از فتوای روح اله خمینی توسط جناح هایی از جبهه ملی گرفته تا گروه های چپ در رفراندوم شوم و فریبکارانه فروردین 1358 خورشیدی بدون شک در استقرار ومشروعیت چنین رژیمی موثر بود.

فاجعه جنگ هشت ساله ، تجاوز وحشیانه ، جنایات ، صدمات بی حساب صدام حسین تکریتی به میهن ما، همدستی و مشارکت اکثر کشورهای عربی با صدام بعثی به همراه تبلیغات نژادپرستانه ضد ایرانی آنان، نوکر صفتی ونمک نشناسی یاسر عرفات که خود از غارت بیت المال ایران به دست کار بدستان حکومت اشغالگر جمهوری اسلامی نیز سهم برده بود ، بخش عظیمی از تاثیرات عرب زدگی و فلسطین زدگی تحمیل شده از سوی نسل پیشین را از میان برداشت ولی افسوس که در خارج از کشور به خصوص درمیان نسل قبلا انقلابی و انقلاب باخته ی پیشین وضع همان است که بود. در طول این چند سال که عده ای میهن پرست به اجبار مقیم خارج شده اند، بسیاری از انقلابیون قدیم به جز تمسخر میهن پرستی ، خوار شمردن ناسیونالیسم و عدم حساسیت آنان نسبت به منافع و مصالح ملی واستقلال ایران چیزی ندیده اند. همانگونه که در دوران جنگ تحمیلی علیه ایران و ایرانیان هم چندان تحرکی از خود نشان ندادند.

عدم حساسیت نسبت به ضدایرانی و ملی بودن رژیم اشغالگر حاکم بر ایران ، نسبت به قراردادهای ننگین خارجی ، نسبت به غارت نفت ، نسبت به تحریکات شیخک های خلیج فارس وحتا نام خلیج همیشه فارس ، نسبت به مالکیت همیشه ایرانی جزایر خلیج فارس ، نسبت به قتل دریانوردان و ماهیگیران ایرانی به دست دزدان دریایی ساکن حاشیه جنوبی خلیج همیشه فارس ، نسبت به تقسیم بدتر از ترکمانچای دریای مازندران بسیار غم انگیز وتاسف بار است. اگر حساسیت نداشتن نسبت به استقلال ، منافع ، مصالح وناموس ملی چنین است عنایت بسیاری از مدعیان ملی گرایی نسبت به دشمنان ایران به واقع حیرت انگیز است و به قول عشقی: 

  یا رب این مخلوق را از چوب بتراشیده اند ؟  
بر سر این خلق خاک مردگان پاشیده اند ؟  
در رگ این قوم ، جای حس و خون شاشیده اند ؟  
کا ین چنین با خصم جانش رایگانی می کند.

 پس از مدت ها خون گریستن در فعالیت انقلاب باختگان پیشین در دفاع از صدام حسین ، خونریزترین دشمن ایران و ایرانی ، پس از مرگ عرفات مقالات واعلامیه هایی در سوگ اين دشمن فطری میهن ما انتشار یافت است که گویای ابعاد فاجعه فرهنگی وملی پیش گفته در خارج از کشور است. آن هم در زمانی که تهاجم تبلیغاتی شیخک های حاشیه جنوبی خلیج فارس در باره جزایر ایرانی و نام خلیج فارس به اوج رسیده است ، از جانب اینان با سکوت ویا بی اهمیتی جلوه داده شده است. هواداری از یاسر عرفات و سوگواری برای او از جانب ایرانیان چیزی جز فراموشی معیار های ملی ودور افتادن از خود نبود. مشارکت عرفات و عوامل او در اشغال سرزمینمان توسط کاربدستان حکومت اسلامی، غارت دارایی ایران در جهت ادامه جنگ میان اعراب واسرائیل و تامین زندگی اشرافی و شاهانه برای خانواده عرفات در اروپا و برای همدستان او غزه جنگ زده و فقرزده ، دبی ، کویت.همدستی و همراهی با صدام حسین جلاد ، چشمداشت به تمامیت ارضی ایران از طریق عربستان خواندن خوزستان ، جعل نام خلیج فارس وتایید همیشگی مطامع اعراب در برابر منافع ملی ایران ، سیاهه برخی از دلایلی است که عرفات را در جبهه دشمنان همیشگی ایران و منافع ملی ما قرار داده است . چشم پوشی بر این مسئله به همراه صدمه به میهن ، گویای فلسطین زدگی ادامه دار این بازنشستگان سیاسی است . و اما تاسف بار تر از همه ، سوگواری بخشهایی از مدعیان طرفداری از آرمان های مصدق ،( از ابوالحسن بنی صدر و نهضت آزادی گرفته تا بخشهایی از جبهه ملی و مدعیان راه نهضت مقاومت ملی) برای دشمن مام میهن، بی شک گویای میزان ضعف ، عدم اعتقاد به خود و اتکا به ملت خود و عدم باورقلبی به ناسیونالیسم است.

 همچنین ،” آزادیخواه ” خواندن یاسرعرفات در زمانی که او قانون شرع را رسماً حاکم بر دولت فعلی و آینده فلسطین کرده است با شعار جدایی دین از حکومت اینان بسیار شبهه انگیز است.در زمینه دیدگاه این مدعیان پیروی از دکتر مصدق از ایران مورد نظر ایشان و قوانین حاکم برآن در آینده نگران کننده است.

 ضمن ابراز تاسف از عکس العمل های اخیر در زوال میهن پرستی و هشدار به میهن پرستان درون این جریانات از آنان می خواهیم که در اين باره روشنگري هاي بي پرده نمايند.

پان ایرانیستم دوستان و دشمنان ایرانزمین را تنها وتنها بر پایه منافع و مصالح ملی می شناسد و هیچ معیار دیگری برای آن ندارد.

 
*ز انزلی تا بلخ و بم را اشک من گل کرده است  
غسل برنعش وطن خونابه دل کرده است  
دل دگر پیراهن دلدار را ول کرده است  
بر زوال ملک دارا نوحه خوانی میکند

به امید ایرانی آباد و آزاد در سایه حاکمیت ملی

پاینده ایران

5 comments آگوست 21st, 2008

حاکمیت ملت شماره 106 – نشریه داخلی حزب پان ایرانیست

دانلود

Hakemiat mellat 106.pdf    7 MB 

نمای روجلد

شماره های پیشین را از کتابخانه پان ایرانیست دریافت کنید

به امید ایرانی آباد و آزاد در سایه حاکمیت ملی

پاینده ایران

Add comment آگوست 20th, 2008

دانلود کتاب دکتر محمد مصدق آسیب شناسی یک شکست

پاینده ایران

نمایی از جلد کتاب

           دانلود (لينك دانلود مستقيم) 

   2.38 MB

اشـاره:

«دکتر محمد مصدّق: آسیب شناسی یک شکست»، بخشی از کتابی است که  منتشر شده است. این مقاله – در واقع- بخشی از تأمّلات نویسنده در آسیب شناسی سیاسی – فرهنگی ما از انقلاب مشروطیّت تا انقلاب اسلامی 57 می باشد.

به نظر نویسنده، دکتر محمد مصدّق، پُل انتقال یا ارتباط تجربیّات تاریخی ملّت ما از انقلاب مشروطیت به انقلاب اسلامی است، هم از این روست که پرداختن به عقاید و عملکردهای سیاسی دکتر مصدّق می تواند به ما – برای درک علل و عواملِ تاریخی شکست ما  در استقرار آزادی و جامعه ی مدنی – کمک و یاری نماید.

مفهوم «آسیب شناسی» – اساساً – ناظر بر ضعف ها و نارسائی ها و اشتباهات است، از این رو، نویسنده ضمن احترام عمیق به شخصیّت های ممتاز تاریخ معاصر ایران، در تحلیل خود، از مدح و ثناهای رایج سیاسی پرهیز کرده است. برای آگاهی بیشتر اینجا کلیک کنید.

با سپاس از تارنمای روزنامک

به امید ایرانی آباد و آزاد در سایه حاکمیت ملی

پاینده ایران

2 comments آگوست 19th, 2008

محبوبه کرمی به چه گناهی در زندان بسر می برد؟


محبوبه کرمی به چه گناهی در زندان بسر می برد؟

آنچه مي خوانيد روایتی است كوتاه از ۳۲ روز بازداشت كوشنده پان ايرانيست بانو  ویدا دهقانیان در زندان اوین به قلم ایشان.

ويدا دهقانيان                                                                      محبوبه كرمي

اواسط خرداد ماه بود که آقایی بنام پالیزدار که فردی ناشناخته بود علیه مفاسد اقتصادی دست به افشاگری زد و سروصدایش از همدان تا تهران و از تهران تا به سرتاسر ایران رسید و سپس به یک مساله ی مهم سیاسی تبدیل شد.شبکه ی ماهواره ای کانال یک از مردم خواست که روز 24 خرداد به مساله مفاسد اقتصادی که رئیس جمهور بصورت سربسته و بی نام و نشان از آن یاد کرده و البته تهدید نمود که اسامی آنها را فاش خواهد کرد و اکنون آقای پالیزدار اسم و رسم دارشان کرده بود ,در مقابل پارک ملت اعتراض کنند. از این دعوت گروهی از مردم استقبال کرده و در زمان مقرر در محل موعود گرد آمده بودند که البته در همان اوان بازداشت وسیع همراه با ضرب و شتم مردم توسط لباس شخصیها نیز آغاز می شود و هر آنکس را که می توانستند و در آن حوالی می دیدند با کتک مفصلی گرفته و بازداشت می کردند .من نیز آنروز می خواستم به محل کار یکی از دوستانم در حوالی میدان ونک سری زده و حالی از او سراغ کنم که سر خیابان نیایش چند لباس شخصی به من نزدیک شده و خواستند که با آنها بروم.ابتدا فکر کردم که می توانم مساله را به آنها توضیح داده و ختم کنم که البته اشتباه می کردم چرا که تا خواستم توضیح دهم ,فحش و کتک آغاز شد تا بفهمم زبان حاکم در اینجا با گفتگو بیگانه است و مفاهیم از طریق دیگری صورت می گیرد ,مقاومت من منجر شد که یک فرد  بلند قامت درشت بسیار قوی هیکل به سوي من آمد و سپس گردنم را گرفت و از زمین کند و چند قدم برد و داخل ماشین انداخت و سپس بهمراه دیگر بازداشت شدگان که خانم بودند  ما را به کلانتری وزرا منتقل کردند.در آنجا اغلب روحیه هایشان خوب بود و بیشتر نسبت به وضعیت بازداشت اعتراض داشتند و اعتراضشان را با سروصدا نشان میدادند ,مامورین قول دادند که تا آخر وقت آزاد خواهیم شد ;فقط بایستی روال اداری پایان پذیرد.

در وزرا بود که دختری کنار من قرا گرفت که از شدت ضرب و شتم لباسش پاره شده بود .پس از اندکی با او در مورد مسائل مختلفی از آشنایی تا حقوق و عدالت اجتماعی سخن گفتیم .شب هنگام خلاف وعده ما را به اوین بردند و من دو هفته را در انفرادی تحت بازجویی بسر بردم.وقتی به بند 240 و سپس به بند عمومی منتقل شدیم با آن دختر آرام که اکنون اسمش را می دانستم محبوبه کرمی است هم سلولی شدیم .این وضعیت باعث شد که ما بیشتر به هم نزدیک شویم و از سویی دیگر با گفتگوهایی که می کردیم گذر عمر در زندان برایمان راحتتر شد و البته مفیدتر .

از محبوبه دلیل و چگونگی بازداشتش را جویا شدم .گفت:”داخل اتوبوسی بوده که عده ای با متوقف کردن ماشین به داخل آن رفته و با ضرب و شتم بازداشتش می کنند”با بسیاری دیگر نیز برخورد کردم که می گفتند کاملا اتفاقی در مسیر این قضیه قرار گرفته و بازداشت شده اند .اینگونه بود که ابتدا این پرسش برایم مطرح شد که چرا می بایست عده ای بیگناه که تنها از روی تصادف در آن محل بوده اند و نه شعاری داده اند و نه کاری انجام داده اند ,مدتی دور از خانواده و در وضعیت روحی نامناسب بسر برند!چه کسی مسوول پاسخگویی این وضعیت نامناسب است؟حقوق شهروندی بسیاری غیر قانونی و غیر اصولی توسط افرادی که منصب قانونی برای برخورد نداشته و با توجه به وضعیت حتما تخصص هم نداشته اند ,مخدوش شده بود اما نهادهای حقوقی جامعه هم نمی توانستند کار شایسته و بایسته ای به انجام رسانند و نسبت به این شرایط اعتراض خود را اعلام دارند و یا دست کم بازداشت شدگان را با حقوق قانونی شان آشنا سازند.

پس از 32 روز بود که با گذراندن بازجویی ها ,با وثیقه ای یک میلیارد ریالی آزاد شدم و پس از چند روز برای محبوبه نیز قرار یک میلیارد ریالی صادر شد .خود او و خانواده اش نسبت به این امر اعتراض داشتند و از تودیع وثیقه خودداری کردند و الان محبوبه شصت و اندی روز است که در زندان بسر می برد و من پرسش دیگری برایم مطرح شده است که با پرسش اولم متفاوت است; در جامعه ای که رئیس جمهورش هم مدعی وجود مفاسد اقتصادی است گروهی ,دختری , پسری,پیری ,جوانی بخواهد به این امر اعتراض کند ,بخواهد به بی عدالتی معترض باشد, آیا سزایش فحش و کتک و زندان و سپس وثیقه ی یک میلیارد ریالی است؟آیا می بایست همه معتاد و دزد و الاف و بی کار شوند و سرخود بالا نگیرند تا از عدالت سخن بگویند؟چگونه است در حکومت شیعی ,خواستن و سخن گفتن از عدالت که یکی از اصول مذهب شیعه است چنین عواقب وخیمی به همراه می آورد؟عجبا که دیگر راه را برای امر به معروف و نهی از منکر هم بسته اند که البته از حقوق شهروندی و حق اعتراض و تجمع سخن نمیگویم و گرچه می دانم پرسش هایم بی پاسخ خواهند ماند اما شاید مردم این سرزمین بخواهند به این پرسش ها چون من بیاندیشند و همه با هم امیدوار باشیم و بکوشیم که زندان جای امثال محبوبه کرمی نباشد.

به امید ایرانی آباد و آزاد در سایه حاکمیت ملی

پاینده ایران

Add comment آگوست 18th, 2008

کودتا ، ضد کودتا یا قیام 28 مرداد 1332


کودتا ،  ضد کودتا  یا  قیام  28 مرداد 1332

 بررسی عوامل موثر در ایجاد حوادث مرداد 1332

 مصدق : من برای مخالفین پشیزی ارزش نمیدهم

 مصدق : از خدا میخواهم بمن رای کبود بدهند و بروم

 اوضاع سیاسی کشور تحت تاثیر احزاب چپ و ملیون – دولت و منتقدین

  امیر تیمور کلالی و روایت دولت دکتر مصدق

نوشتار زیر دیدگاه رسمی حزب پان ایرانیست نبوده و دیدگاه شخصی نویسنده است.

  محمد ابراهیم امیر تیمور کلالی از اعضای فعال جبهه ملی اول و دوره های بعد، از معدود چهره هایی است که در میان گروه های سیاسی مختلف و حتی متضاد از احترام و مقبولیت بالایی برخوردار است . کلالی ضمن داشتن سوابق طولانی در نمایندگی مجلس پیش از ملی شدن صنعت نفت ، در این ایام نیز در زمره نمایندگان جبهه ملی وارد مجلس شد و دراولین هیئت دولت دکتر مصدق ابتدا وزارت کار سپس در تغییرات کابینه در 9 آذر با حفظ سمت وزارت کار به وزارت کشور رسید و در همان روز با حفظ سمت سرپرست شهربانی هم شد ولی در 14 دی از وزارت کشور و وزارت کار توأمان استعفا کرد .

     از محمد ابراهیم امیر تیمور کلالی مجموعه ای ارزشمند باقی مانده که شامل 5 ماه دستنوشته های روزانه ایشان است که در سال 1377 جمع آوری و درسال 1380 به کوشش مرتضی رسولی پور و توسط  چاپ و نشر نظر به چاپ رسیده است . اما چند افسوس وجود دارد .اول اینکه این وقایع نگاری روزانه فقط از 15 خرداد تا 16 آبان 1330 را دربر می گیرد و این در حالی است که ایشان از 2 اردیبهشت 1330 تا 14 دی همین سال وزیر مهم کابینه بوده است . وی در ماههای آخر همزمان وزیر کار – وزیر کشور و سرپرست شهربانی بوده است . دوم اینکه ایشان هم عضو جبهه ملی و هم دوستی پایداری با بسیاری مقامات مخالف و مستقل ها داشته و حتی یک بار ( حداقل 1 بار) گلایه های خود را در باب مسائل کشور و مسئولیت و ضرورت مداخله محمدرضا شاه درمسایل سرنوشت ساز مملکت را حضوراً به سمع پادشاه جوان ایران می رساند و نیز از طریق حسین علا  وزیر دربار رابطه ای با اعلیحضرت داشته است . لذا ضمن علاقه به دکتر مصدق و فلسفه نهضت ملی ، در امور اجرایی نظرات کاملاً مستقل و متفاوتی داشته که باعث می شود از دگم اندیشی و یکجانبه نگری بری شود . وی به  دفعات مسائل مهم امنیتی را با شخص دکتر مصدق بیان می دارد و گاه بین او و مرادش بگو مگو در می گیرد . سوم اینکه اگر ایشان تا آخر دوره 2 سال ونیم دولت نهضت ملی حضور میداشت و حتی پس از آن نیز نظراتش را در پایان سالهای دهه 1330 توسط خودش باز بینی و رفع عیب می کرد و ناگفته ها را هم بدان می افزود و زود تر منتشر می ساخت ، امروز تاریخ دانان ایران گنجینه ای از وقایع روزانه دولت نهضت ملی در اختیار داشتند. افسوس چهارم برای من است که چرا این کتاب را اینقدر دیر در فروردین 1387 یافتم و از صحت اصل چند واقعه بیشتر و بهتر آگاه میشدم . بطور مثال واقعه 23 تیر 1330 را که به نقل از منابع دیگر در شماره 4 ( شماره قبل ) آوردم با واقعیت تفاوت دارد و گزارش امیر تیمور که بر اساس گزارش داخلی هیئت دولت است صحیح تر و معقول تر میباشد که در شماره های بعد اصلاح شده آنرا خواهم آورد چنانکه برای سایت پدرم – منوچهر يزدي – متن اصلاح شده را تقدیم کردم .

     در مجموع نوشته های امیر تیمور بسیاری از ایده های قبلی من ناشی از مطالعه اسناد و خاطرات ونظرات اشخاص مطلع را تایید می کند و لذا می توان مطالب ایشان را جایگزین حداقل 10 منبع دیگر که شائبه طرفیت و جانبداری در آنها وجود دارد ، قرارداد تا اینگونه مسائل در این تحقیق از بین برود .

     لازم به ذکر است که من برای یافتن سؤالات تاریخی خود که به نوشتن این سری مقالات انجامیده تا کنون بیش از 65 منبع و مأخذ را مورد بررسی قرار داده و از 20 سال قبل تا کنون در صدد یافتن علل و عوامل داخلی و خارجی وقایع 3 اسفند 1299 و مرداد 1332 بوده و هستم و هنوز هم اعتقاد دارم که حجم افسانه ها بیش از تاریخ مستند است و من وظیفه خود دانستم تا حداقل برای نسل جوان و بی اطلاع از تاریخ معاصر ، در موضوع تاریک این به اصطلاح کودتا  چراغی روشن کنم و از بسیاری مردان ومردمان این مرز و بوم که به خیانت متهم هستند ،  رفع اتهام کرده و واقعیت را رونمایی کنم . در مجموع در این شماره به ادامه مباحث قبلی پرداخته و تا حد امکان از نظرات امیر تیمور کلالی بهره خواهیم گرفت و در شماره بعد به تحلیل عملکرد سال اول دولت نهضت ملی و مخالفین خواهیم پرداخت .واینک روزشمار امیر تیمور کلالی را با هم مرور میکنیم :

 

(بیشتر…)

Add comment آگوست 17th, 2008

دانلود گفتگوی پروفسور کاوه فرخ در میزگردی با شما صدای آمریکا

پاینده ایران

پس از چاپ نوشتاری در روزنامه آلمانی اشپیگل و دیلی تلگراف انگلستان درباره کوروش بزرگ هخامنشی و توهین هایی که به این اسطوره بزرگ ایران زمین و نخستین پیام آور حقوق بشر روا داشتند کانال ماهواره ای صدای آمریکا در اقدامی شایسته و پسندیده از پروفسور کاوه فرخ باستانشناس و استاد دانشگاه در کانادا دعوت کرده و در برنامه میزگردی با شما در این باره گفتگویی انجام داد که شما را به دیدن و شنیدن آن فرا می خوانم.این گفتگو در دو بخش با کیفیت پایین برای دوستدارانی که  اینترنت کم سرعت دارند آماده شده است.بخس نخست بخش اصلی و بخش دوم پرسشهای بینندگان از پروفسور فرخ و پاسخ های ایشان است.

دانلود بخش نخست – ۲۷ دقیقه – 9.63 مگابایت      http://www.mediafire.com/?mjmif6lymre 

دانلود بخش دوم – ۲۶ دقیقه  – ۷۴. ۸ مگابایت           http://www.mediafire.com/?tmm9njlfrj5

بخش نخست با کیفیت بالا  ۱۹.۵ مگابایت    http://www.mediafire.com/?mmcmmm4yysw

 

**سخنان آقای شاشی تارو معاون دبیرکل سازمان ملل در باره منشور حقوق بشر کوروش بزرگ را حتما دانلود کنید.  زمان ۱.۲۳ دقیقه – گنجایش۱.۹۱  مگابایت

  http://www.mediafire.com/?1g0iinmekj9

 نامه پروفسور کاوه فرخ به نشريه اشپيگل درباره حمله به ميراث کورش بزرگ

 

 به امید ایرانی آباد و آزاد در سایه حاکمیت ملی

پاینده ایران

1 comment آگوست 15th, 2008

قفقاز در آتش فتنه ای دوباره نوشتاری از سرور مهرداد

به نام خداوند ایران زمین 

  قفقاز در آتش فتنه ای دوباره 

از: سرور مهرداد 

قفقاز سرزمین جدا شده از ایران طی قراردادهای تحمیلی گلستان(1813 میلادی) و ترکمانچای(1828میلادی) و اشغال شده توسط روسیه تزاری و شوروی سوسیالیستی،پس از فروپاشی دیکتاتوری بی رحم کمونیست در دو دهه گذشته می رفت هویت تاریخی خود را باز یابد اما پس از گذشت سالها و فرو نشستن گرد و غبار متلاشی شدن بلوک شرق باز همه صحنه درگیری و چانه زنی قدرت های بزرگ شد.

جنگ بین ارمنی ها و آرانی ها در قره باغ و درگیری های داخلی در گرجستان(آجارستان،آبخازی و اوسِتیای جنوبی) و جنگ خونین در چچنستان و گِروزنی که در اشغال روسیه می باشد نشان دهنده وضعیت نامتعادل و ناآرام در منطقه است .

در خبرها آمده است که نیروهای نظامی گرجستان در نیمه شب روزی که چشمان همه جهانیان به پکن برای برگزاری المپیک2008 دوخته شده بود به شهر تِسخینوالی مرکز اوسِتیای جنوبی (که نیم دیگر آن به نام اوستیای شمالی به مرکزیت آلان در اشغال روسیه می باشد) وارد شده و در طی چند ساعت شهر را تسخیر کردند و در حالی که تنش ها وارد روز سوم می شود این جنگ بیش از 2000 کشته و بیش از 34000 آواره داشته است در حالی که جمعیت منطقه اوستیای جنوبی حدود 100000 نفر تخمین زده می شود وگستره(مساحت)آن   5000 کیلومتر مربع می باشد تنش ها و تهدیدها در آبخازی نیز رو به افزایش است.براي ديدن نقشه بزرگ و باكيفيت اينجا كليك كنيد

بسیاری از کارشناسان درگیری های منطقه قفقاز را جدال بین دو  قدرت روسیه وآمریکا برای گسترش نفوذ بیشتر می دانند بویژه اینکه احداث خط لوله نفت و گازحوزه آسیای میانه، دریای مازندران و قفقاز که با فشار غرب و بویژه آمریکا از گرجستان و اوستیای جنوبی می گذرد،این منطقه را دارای حساسیت بیشتری کرده است.

گرچه منطقه قفقاز در درازای تاریخ تا دو سده اخیربخشی از خاک ایران بوده و مردم آن منطقه ایرانی تباراند و پیوندهای بسیاری حتا پس از اشغال منطقه به دست روسها تا آغاز سده بیستم وجود داشته اما همیشه جدال بین ایران به عنوان صاحب سرزمین و روسیه به عنوان اشغالگردر میان بوده است ؛ شوربختانه امروز می بینیم که مدعی سومی از آن سوی دنیا نقش فعالی را در منطقه بازی می کند و این حکایت از اعمال سیاسیت های دراز مدت کشوری به نام امریکا دارد که هزاران فرسنگ از منطقه قفقاز دور است و شوربختانه از نقش فعال و تاثیرگذار ایران که داری حقوق تاریخی در منطقه است اثری نمی بینیم.

این در حالی است که ترکیه و اسراییل در حال گسترش نفوذ خود در منطقه قفقاز هستند و هرچه حضور ایران که سابقه تاریخی و فرهنگی دراز مدت در منطقه داشته،به تاخیر افتد جا برای اِعمال نفوذ قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای (روسیه، آمریکا، اتحادیه اروپا، ناتو، ترکیه، اسراییل) بیشتر خواهد شد و باعث تهدید هرچه بیشتر منافع ملی ایران و تباه شدن حق ایرانی تباران قفقاز می گردد.

روزگاری مردم قفقاز هر گاه دچار تهدید می شدند از هم تباران ایرانی و دولت  های ایران درخواست کمک می کردند و وجود ایرانی نیرومند برای قفقاز امنیت و آبادانی به ارمغان داشت.اما در روزگار کنونی گویا حتا سیاستی آشکار در باره دفاع از ایرانی تباران این خطه نمی بینیم و چه بسا سیاست های اشتباه باعث رنجش هم تباران ما در قفقاز و دیگر جاها شده است.امید است ملت ایران جدای از درگیری های سیاسی بین قدرت های بزرگ که نتیجه ای جز ویرانی ، جنگ و تباهی و از هم گسیختگی فرهنگی ندارد(و نمونه ای از آن را هم اکنون در قفقاز می بینیم) به یاری هم تباران ستمدیده خود در قفقاز و دیگر جای ها بشتابند و مناسبات خود را با اقوام و سرزمین ها ایرانی گسترش دهند. در پایان یادآوری این نکته ضروری که تنش ها و رویدادهای کنونی نتیجه ای جز آنچه در قرادهای گلستان و ترکمانچای بر سر سرزمین ها و نژاد ایرانی آورده است یعنی پراکندگی و جدایی هم نژادان و هم تباران ما ، در پیش نخواهد داشت. 

به امید یکپارچگی اقوام و سرزمین های ایرانی

بامداد بیستم امرداد 1387 خورشیدی

پاینده ایران       مهرداد

1 comment آگوست 11th, 2008

Previous Posts


تازه ها :

پیوندها

بایگانی‌ها