تولد ققنوس از پس بامداد خونین

به قلم سرور فرهاد باغبانی ، به مناسب سالروز بنیاد مکتب پان ایرانیسم ، منتشر شده در ویژه نامه سازمان جوانان حزب پان ایرانیست به مناسبت این روز

 ازپس آن بامداد خونین درسوم شهریورماه ۱۳۲۰ که بیگانگان یعنی دول متفق روس ،انگلیس و آمریکا برخلاف همه قواعد و قوانین بین المللی میهن عزیز ما را اشغال کردند چه بسا زنگ خطروبیداری عظیمی درمیان وطن پرستان ایرانی هویدا شد که مسیر تاریخ را ورق می زد.سوم شهریورهمزمان که نشان دهنده شکست وخیانت بزرگ ونابخشودنی به میهن بود،آغازگرنهضت وجنبش بزرگی است که دربرابراین یورش ناجوانمردانه وخفت بارازخود واکنش متهورانه نشان داد.

درسوم شهریورکه چه بسا بزرگترین خیانت در تاریخ معاصرازسوی سیاست پیشگان خائن وامرای ارتش وطن فروش صورت پذیرفت،برای اولین بار میهن مابدون مقاومتی چشمگیرتسلیم و اشغال بیگانه گردید.بی گمان دراین میان خیانتی که درسوم شهریوربه سرزمین ما شد برابری می کند به آن شب تیره و تاری که نادرشاه افشار درچادرخویش به ضرب کینه مقتول شد ویا هم سان کودتایی است که درقلعه شوشی تفلیس برعلیه آقا محمد خان آخرین سرداربزرگ ایران زمین صورت گرفت.درآن شب آغشته به ننگ وخیانت آن هنگام که خنجر آن ناجوانمرد صادق نهاوندی ودوخائن دیگر پهلوی سردار بزرگ ایران زمین را می درید،آقا محمد خان گویی آینده شوم و تار ایران زمین را به چشم بصیرت می دید، خطاب به کودتاگران گفت:
شماآقا محمد خان را نکشتید بلکه ایران را کشتید.چه سخن عمیق و دوراندیشانه وازسرمهرعجین شده به عشقی پایان ناپذیر به میهن!. بله سوم شهریور ۱۳۲۰ نیز برای ملت ایران اتفاق نامیمونی بود ازاین دست.ولی چنانچه بپذیرم ازپس هرتزی،آنتی تزی است که سنتز خود را می آفریند. هرچه تضاد خود را می آفریند.دربرابراین یورش سهمگین وهجوم ناجوانمردانه دفاعی شکست ناپذیر؛عمیق ومبتنی بر آموزهای ریشه درباورهایی نیاخاکی این سرزمین شکل گرفت.
چندی ازسوم شهریور نگذشته بود که نهضت مقابله با این یورش بزرگ از کالبد ونهاد وجدان بیدارجامعه ایرانی نمایان گشت.
درهمین شهریورماه عده ای از نوجوانان در محل پل چوبی تهران سر کوچه آسیاب بادی (نزدیک به میدان فوزیه یا امام حسین فعلی) با توجه به خدشه ای که به غرور ملی آن ها وارد آمده بود با همان حس کودکانه خود به مقابله با تانک ها و سربازانی روس برآمدند و با سنگ و آجر وچوب به بیگانه حمله ور شدند. این نوجوانان عبارت بودند از : محسن پزشکپور ـ محمد رضا عاملی تهرانی ـ ابوالقاسم پور هاشمی ـ پرویز صفیاری ـ فرید سیاح سپانلو ـ مهدی بهره مند و چند تن دیگر که نام نشانی از آنان در دست نداریم .
 جرقه ای که آغاز گر نهضت بزرگ پان ایرانیسم درایران شد. ولی بی گمان این اقدام آن ها ریشه درگذشته داشت. چنانچه سرور مهندس کرمانی در جستارهایی پیرامون شکل گیری نهضت پان ایرانیسم می نویسد: درنخستین یک شنبه آبان ماه ۱۳۱۶ خورشیدی ، در کلاس درس چهارم دبستان امیر معزی تهران  چهار دانش آموز که در کلاس به ایران دوست بودن یکدیگر پی برده بودند ، گردهم آمده و با خون  خویش متنی را امضاء نمودند که همواره در راه ایران تلاش کنند . این چهار نفر عبارت بودند از : محسن پزشکپور ، محمدرضا عاملی تهرانی ، ابوالقاسم  پورهاشمی و مهدی بهره مند.
بعدها این نهضت وجنبش درعناوین مختلف متجلی گشت (بانامهای انجمن ایران دوستان،نهضت محصلین ونهضت رستاخیز ایران) اکنون نهضت پس از کسب تجربه های فراوان در مبارزه که شرح آن در این مجال نمی گنجد وپس از شهادت علی رضا رییس در ۱۵ شهریور ماه ۱۳۲۶ نام راستین  وجلوه تشکیلاتی خود به نام پان ایرانیسم را برگزید.گفتنی است  نوشته ای سراسرمیهنی و آغشته به پیمان خون و باور به خاک به نام فرمان رییس ازسوی سرور محسن پزشک پور تهیه شد که همچون سوگند نامه ومیثاقی بود که از سوی این جوانان میهن پرست برای پاسداری از ارزش های ملی و نیاخاکی تهیه شده بود.متن این فرمان که آغشته به امضا خون این جوانان میهن پرست وبرومند بودسندی ازاحیای دوباره ناسیونالیزم ایرانی است که توسط محسن پزشک پورنوشته شد:
«ما بنیان گذاران انجمن ، که نخستین پایه ی ایران پرستی را به روی شانه های خود برپا کردیم ، امروز در این ساعت به خاطر آن که انجمن مقدس خود را وارد یک راه تغییر ناپذیر و به سوی یک هدف مقدس جاوید رهسپار سازیم و به خاطر آن که آرزو و ایده مشترکی را که همگی در قلب داریم تقدیم جامعه ی ایرانی نموده و مبنای تعلیمات وفلسفه و کلیه عقاید انــجمــن خویــش سازیـم می گوییـم پان ایرانیسم آن آرزوی مقدسی است که بر قلوب جملگی حکومت می کند . اکنون به خدای خود وشرافت انجمن خود و به خون نخستین شهید و سرباز فداکار انجمن  علیرضا رییس سوگند یاد می کنیم که برای همیشه و تا ابد جز پان ایرانیسم برای خود هدف وآرزویی تخصیص ندهیم و ایران را جز به سوی این آینده درخشان و دوست داشتنی نرانیم .ای آیندگان ، ای کسانی که روزی زمام امور انجمن کنونی ما را در دست می گیرید .مردان مبارز- کسانی که برای عظمت ایران به سازمان مقدس ما می پیوندید ، زمامداران ، ای افرادی که فرزندان داریوش و کوروش حکومت می کنید ، ای  خواننده ی عزیز ، شاید وقتی که این سطور را می خوانی اجساد ما خاک شده باشد. شایدکه جای ما کنج زندان باشد و شاید به جرم وطن پرستی آواره ی کوه و دشت باشیم ، یا قلوب ما را که کانون آتش ایران پرستی است تیره های جانگداز دشمنان میهن سوراخ سوراخ نموده باشد.
اما ازتومی خواهیم وبه تومی گوییم و تو را به اهورامزدا خدای بزرگ ایران سوگند می دهیم که به پاس احترام روح شهدای ایران و به یاد بنیان گزاران انجمن و به خاطر عظمت ایران و برای همیشه تو نیز یک آرمان داشته باشی و معتقد به یک عقیده ی کلی گردی ، پان ایرانیسم ، شاید این آرزو در زمان ما و در دوره ی تو به حقیقت نپیوندد ، اما باشد ، تو موظفی ذره ای از این اخگر را که در سینه داری در قلوب دیگران و آیندگان وارد کنی تا سینه به سینه بگردد و خاموش نشود مطمئن باش روزی می رسدکه این آتش پلیدی ها را بسوزاند و جز پاکی چیزی برجای نگذارد ، تا آن روز این وصیت ماست شما هاله ی سیاه را از پرچم ایران برنگیرید ، این هاله نشانه ی عزاداری و ماتم ماست تا وقتی که به هدف مقدس خود نرسیده اید تا زمانی که عظمت ایران را اعاده ننموده اید شما را به ناموس وطن سوگند این هاله را برنگیرید و نعره کشان بگویید.
به پیش برای محو این هاله ی سیاه ، به پیش برای روز تاریخی و مقدس
 آن روز سعادت بار فرح بخش ، آن روز برای نخستین بار پرچم سه رنگ  ما بدون هاله سیاه در دست جوانان فداکار ایران و سربازان غیور  انجمن در اهتراز خواهد بود .
هم وطنان درود برشما و شهدای ایران ، درود بر قهرمان پیش آهنگ و شهید راه آزادی ایران ، علیرضا رییس ، ایران را به شما می سپاریم و شما را به اهورامزدا.
پاینده ایران
آری این چنین بود که پس از آن یورش شوم و خفت بار یکی از بزرگ ترین جنبش های میهن پرستانه شکل گرفت که خود را نگاهبان و پاسدارارزشهای ملی و فرهنگی تبار ایرانی درطول تاریخ می داند. جنبشی که تنها راه نجات و بهروزی جامعه ایرانی را برقراری پیوند های دوباره فرهنگی و تباری همه اقوام وتیره های جدا گشته از مام میهن می داند. اکنون ۶۵ سال از ۱۵ شهریور ۱۳۲۶ می گذرد.
نهضت پان ایرانیسم همچنان در مقام پاسدار فرهنگ و آیین نیاخاکی به ایفای مسوولیت در برابر ملت و میهن خود  می پردازد.
پان ایرانیسم همچنان با اتکا و باور به آرمان های همان نوجوانانی که در برابر بیگانه با دست خالی در محله پل چوبی به مبارزه برخواسته بودند راه  مبارزه خویش را برای از هم زدودن همه چهره های سیاه وپلیدی که دامان ایران زمین را فرا گرفته ادامه می دهد.
 پان ایرانیسم همچنان به فرد فرد جامعه بزرگ ایرانی این نوا ونغمه جاودانه را صلا می دهد که: به پیش تا مرز خویش.
پان ایرانیسم اکنون پس از گذار از تندبادهای بسیار همچنان در برابر هر گونه اندیشه ی تجزیه طلبانه و نوای شومی که از سوی بیگانگان برای به مخاطره افکندن کیان ملی ما صورت می پذیرد پویا و استوار چونان دژی مستحکم و خدشته ناپذیر ایستادگی می کند.
پان ایرانیسم همچنان در  راه اعاده حق ارده ملت در تعیین و ایفای حقوق ملی خویش مبارزه خویش را پیگیرانه  ادامه خواهد داد.
آری همچنان بر سر پیمانی که با خون آغشته گشت خواهیم بود. به ایران بزرگ  می اندیشیم وهر لحظه و هر هنگام که زمان می گذرد جامعه بزرگ ایرانی و اقوام و تیره های وابسته به این سرزمین بیش از پیش به عمق و راستی  این پیام ونهضت بزرگ پی می برند.
حال ازپس این حوادث در طول نزدیک هفت دهه کوشش و جانبازی در راه ایران، نهضت پان ایرانیسم چونان فولاد آبدیده شده به راه خویش ادامه می دهد. اکنون آن نوجوانان که یا در راه ایران چون دکتر عاملی کشته شدند و یا چون سرور پزشک پور غریبانه بازدر شب تیرو تاری که آغشته به ننگ و خیانت به ایران بود به خاک سپرده شده اند و دار فانی  و زندگی خاکی را بدرود گفته است ،پرچم مبارزه برای برپایی جامعه بزرگ ایرانی را  دوباره به دست جوانانی سپرده اند که با تجربه ای گرانبها از سال های نا آرامی به ایفای وظیفه در برابر تبار ونژاد ایرانی می پردازند.
گزافه نخواهد بود که گویی که ازپس این هم مصیبت و رنج که برمیهن مظلوم ما روانه گشته وسینه میهن پرستان مملو ازغم و رنجی وصف ناشدنی  به میهن است نهضت و جنبش گویی تولدی دوباره داشته است .چونان ققنوسی که از پس خاکستر آتش پرمی گشاید.
نهضت پان ایرانیسم  نیزدر قلوب ملت ایران شعله ور گشته است.
پان ایرانیسم اکنون بانگ رستاخیز خود را بلند تر از همیشه چونان صور اسرافیل در تمام فلات ایران زمین صلا داده است… به پیش تا مرز خویش
سرانجم چه نسل ما بتواند و چه نسل های آینده : کنگره بزرگ اقوام ایرانی را به تاسی از  وصیت نابغه دروان نادر ایران زمین به روزگاری در دشت مغان بر پا خواهد شد. روز رستاخیز بزرگ تبار ایرانی.
آری اکنون ۶۴ سال از آغاز جنبش و نهضت  ما می گذرد. پان ایرانیسم خود را نقطه آغاز نمی داند بلکه خطی است ممتد درادامه نهضت های پیشین جامعه بزرگ ایرانی در برابر هرگونه یورش و تجاوز به میهن. در برابر اشغالگزان. پان ایرانیسم مجموع نقطه هایی است که خط دفاعی و تهاجمی تاریخ ایران را در طول زمانه و دوران ها ترسیم و تدوین می کند.
آری اینچنین بود که از پس آن بامداد خونین سوم شهریور که به ننگ خیانتی  نابخشودنی ونزدونی آکنده بود نهضتی  شکل گرفت که خود را وامدار فرهنگ و تبار ایرانی می داند برای همیشه و برای تاریخ.
چنین است آتش ایران پرستی و مهر به میهن که حتی در سخت ترین لحظات و هنگامه های دشوار تاریخی، در زمانی که هیچ امیدی به بهبود و نجات میهن نیست بزرگ ترین مقاومت های تاریخی نیزهمزمان شکل می گیرند،چنین است رمز وراز ماندگاری و پایداری این سرزمین مقدس و ورجاوند. چنین است که از پس خاکستر هرآتشی  ققنوسی مبارک متولد می شود و مام میهن را از گزند اهریمنان محفوظ می دارد.
آری همیشه خیانت های بزرگ  بر این سرزمین بوده ولی آن چه که نمایان تر می شود، وجود همین فداکاری ها واز جان گذشتگی هاو مقاومت هاست.
بدین سان ایران پس از یورش اهریمن  در سوم شهریور ماه ۱۳۲۰هنگامی که هیچ کس گمان مقاومت و ایستادگی نداشت  عده ای نوجوان  آرمان خواه نهضتی را پدید آورند شگفت. گویی دست غیبی که ما خداوند ایران زمین می نامیمش همیشه به توسط فرزندانی فداکار،این سرزمین را از اهریمن، دشمن و بدسگالان در امان نگاه داشته است. این است راز ماندگاری سرزمین ما. تولد ققنوس از پس بامداد خونین.

Add comment سپتامبر 15th, 2012

دره چهار شیر دیگر؛ در یازدهمین سالروز شهادت احمدشاه مسعود

به قلم سرور فرهاد باغبانی

وقتی که برای اولین بار ایده ی «مثلث اتا» را از روانشاد نوربخش رحیم زاده شنیدم و پی به رابطه ی تنگاتنگ وی با احمدشاه مسعود بردم، عشق و ارداتم به وی فزونی گرفت. یعنی علاوه بر احساس، اینبار مکتب و اندیشه ایران گرایی را با آن مقاله بهتر درک کردم وجهان ایرانی را می فهمیدم….چرا باید به یاری مسعود بشتابیم؟
در مقاله «مثلث اتا» استاد نوربخش ایده ای را برای اتحاد بین ایران، تاجیکستان و افغانستان پیشنهاد نموده بود. یک سند راهبردی برای جغرافیای سیاسی ایران زمین. مثلث می توانست طبق این نظر تبدیل به مربع و بعد حتی پنج ضلعی و شش ضلعی شود. وقتی این مقاله چاپ شد از سوی شیر دره پنچ شیر با استقبال بسیاری روبرو شد. به گونه ای که هزاران نسخه از این مقاله در کشورهای افغانستان و تاجیکستان و بویژه در مناطق تحت نفوذ فرمانده چاپ و تکثیر شد.
روانشاد نوربخش رحیم زاده ارتباط تنگاتنگی با ائتلاف شمال برقرار کرده بود. به استاد ربانی و احمد شاه مسعود ارادت ویژه داشت و به حکومت ایران به خاطر عدم توجه و کمک لازم به ائتلاف شمال بسیار گلایه مند.کار به جایی رسید که به شورای عالی امنیت ملی کشور نامه ها نوشت و اعلام کرد که اگر دولت ایران قصد یاری به شمالی ها در برابر طالب ها را ندارد، خود می تواند با توجه به امکانات و نیرویی که در دست دارد به یاری همتباران خویش بشتاید.
می گفت: من آنقدر در ایلم (بختیاری) و در میان نهضت پان ایرانیسم هوادار و هواخواه دارم که به این ندای آرمان خواهانه پاسخ در خور و شایسته داده خواهد شد.
صد افسوس که زمان مهلت نداد و درست در همان هنگام که برج های دوقلو فرو می ریختند تیر نه چندان غیب به سوی سردار بزرگ ایران زمین روانه شد. احمد شاه مسعود در توطئه ای بس هولناک اینبار نیز با دسیسه تازیان به شهادت رسید. خبر نخست را من و یکی دیگر از سروران به استاد نوربخش دادیم و ایشان از پشت تلفن گریه نمی کردند بلکه آنچه که می شنیدم صدای ضجه بود. می گفت دوباره و چه نابهنگام  پهلوان سرو قامتی فرو افتاد، چه بسیارند روزهای شوم در این دیار و سرزمین و چه اندک روزهای خوش. هنگامی که مرور کنیم آنگاه بیشتر پی به حال روز تبار ایرانی خواهیم برد. صداها در گوشم پیچ می خورد و زنگ آن شیون بیرون نمی رفت. همه یاران پان ایرانیست از این واقعه هولناک و شوم بسیار متاثر بودند.

چند روز پس از خبر شهادت احمد شاه مسعود روانشاد رحیم زاده مقاله ای سراسر آغشته به خون و اشک خطاب به همتباران خود نوشت:
«دره پنج شیر داشت و حالا چهار شیر دیگر هنوز هستند. نکند چهار شیر از پای بیاستند و از شر طالب ها آسوده خاطر شوند.»
می خواست با این پیام به اهالی پنج شیر قوت قلب بدهد؛ زندگی و مبارزه همزاد یکدیگرند. رابطه نهضت پان ایرانیسم و ائتلاف شمال از طریق روانشاد نوربخش بسیار صمیمی و گسترده بود. ایشان در زمانی که کابل در محاصر طالب ها قرار گرفته مسوولیت رساندن سوخت به احمد شاه مسعود را برعهده گرفت. و همچنان این پیوند عمیق و گسترده باقی مانده است.
او می گفت: اگر چه مسعود را ناجوانمردانه کشتند ولی هنوز دل خوش و امیدوار به بهترین شاگرد او دکتر عبدالله عبدالله هستم.  این امید به عبدالله در روح و جان پان ایرانیست ها هنوز پر رنگ است. عبدالله با مچ بند سبزش فرزند راستینی از همان دیار پنج شیر شمالی است.
دکتر عبدالله هنوز یکی از چهار شیر دیگر دره پنج شیر است و برای پیاده شدن ایده «مثلث اتا» هم که شده باید دولت ایران از یاری و مساعدت به او غفلت نکند، او یادگار راستین مسعود است . دریغا که تهران بنیه و قوت ندارد! سال هاست که خاک تهران سست است.
نوربخش  رحیم زاده نوشته بود: دره چهار شیر دیگر!
آیا هنوز پس از گذر این سال ها چهار شیر دره نباید فزون تر می شدند…؟! راستی برای دره تاریخ ساز ما چند شیر دیگر باقی مانده است؟!

Add comment سپتامبر 12th, 2012

باور بفرماييد جناب بنی طرف، تجزيه ايران به این سادگی ها نخواهد بود!

فرهاد باغباني

بعد از پاسخ دادن به گفته های«یوسف عزیزی بنی طرف» که در برنامه صفحه آخر بیان شد و نقد عملکرد صدای آمریکا، «بنی طرف» برآشفته از شبکه هوشیاری ملی و اطلاع رسانی دقیق و هوشمندانه عناصر ایران گرا در خوزستان نسبت به تحرکات رسانه ی دولتی وابسته فارسی زبان همچون «بی بی سی و صدای آمریکا» و اعتراض نسبت به حضور افرادی با گرایشات گریز از مرکز و معارض با تمامیت ارضی کشور، به پرخاشگری و ایراد انواع اتهام به جریانات ایران پرست و بویژه پان ایرانیست ها در خوزستان پرداخت. در این مجال نه تنها در مقام پاسخ به بنی طرف، بلکه در جهت اطلاع رسانی و وظیفه ای که در برابر تبار ایرانی در این هنگامه دشوار از تاریخ زیست ملت بزرگ ایران بر عهده داریم، ذکر مطالبی مهم ضروری به نظر می رسد:

1-     «یوسف عزیزی بنی طرف» با عصبانیت و قلمی سرشار از تهمت پراکنی به جای پاسخ دادن منصفانه به پرسشهای نگارنده، سراسیمه و پرخاشگرایانه و نگران ازسیل هجوم انتقادها و اعتراضها توسط ایرانگرایان به دلیل حضور مکرر عناصر معارض تمامیت ارضی ایران دربرنامه های شبکه های فارسی زبان وابسته به دولت های خارجی می نویسد:

«پس ازحمله چند روز پیش عناصر اطلاعاتی سایت “خوز بلاگ”، اینک حزب فاشیستی پان ایرانیست! مرا هدف قرارداده است. حزبی که عناصرش در اهواز با مدارای همین اطلاعاتی ها،علناً فعالیت می کنند، درصورتی که جوانان فعال مدنی و فرهنگی عرب، زندانی می شوند و درمعرض اعدام قراردارند. من از آزادیخواهان همه ملیتها در ایران تقاضا دارم برای دفاع از برنامه مصاحبه ام در “صفحه آخر” و در پاسخ به شانتاژ نژادپرستان، نظر خود را در صفحه فیسبوک “صفحه آخر” بنویسند و از حق، برابری و عدالت قومی در ایران دفاع کنند تا تلویزيون صدای آمریکا در برابر این فاشیستها عقب نشینی نکند. حال معنی” دموکراسی وحقوق بشر” از دیدگاه ناسیونالیست های افراطی رافهمیدیم. آنان حتی اظهارنظر مرا به مدت ربع ساعت در این برنامه تحمل نکردند.»

2-      بنی طرف به سان توده ای های سابق به جز تهمت زنی و وارد کردن اتهامات بی اساس چاره ای در پیش رو نمی بیند. در چهار سطر نوشته، چند بار بدون ارايه هیچ گونه سند و مدرکی مخالفانی که به نقد آرا و دیدگاههای ایشان پرداختند را به انواع وابستگی های اطلاعاتی وامنیتی متهم می کند واژگانی همچون عناصر اطلاعاتیِ خوزبلاگ، حزب فاشیستی«پان ایرانیست»، مدارای دستگاه اطلاعاتی با آنها، نژادپرستان، ناسیونالیستهای افراطی استفاده مي کند. جالب آنکه وی  بعد از  زدن  انوع و اقسام برچسب های گوناگون، فریاد مظلومیت سرداده و از صدای آمریکا میخواهد نسبت به گسترش اعتراضات مردمی نسبت به حضورش در برنامه هایی از نوع «صفحه آخر»کوتاه نیاید!!

3-     انتظار این بود که در برابر پرسشهای مطروحه در مقاله اينجانب از سوی کسی که خود را ژورنالیست و دارای سوابق آنچناني سیاسی می داند، واکنش منطقی و بدور از انواع اتهام زنی ارايه میشد…هر چند به جزاین یاد نداد استادت. بار دیگر در شبکه هوشیاری ملی برای چندمین بار برای روشن شدن افکار عمومی پرسش های خود را با شما مطرح می کنیم تا سره از ناسره و راست و دروغ برای ملت ایران آشکار و روشن  گردد. همزمان منتظر پاسخ گویی بنی طرف به عنوان دبیر به اصطلاح «کانون مبارزه با نژاد پرستی و عرب ستيزي در ایران» به این پرسش های صریح هستیم، البته نه اینبار با عصبانیت و پرخاشگری!!!

* درسخنان و نوشته های خود سخن از اقلیم الاهواز به زبان می آورید (اقلیم درعربی به معنای کشور است) در همان آمریکا که خود را مهد دموکراسي جهان آزاد به دنیا معرفی میکند اگر کسانی یا گروه هایی سخن از اقلیم «تگزاس» یعنی کشور تگزاس به زبان آورند چه برخورد امنیتی و اطلاعاتی با آنها خواهد شد؟!!! یادتان هست در همان لندنی که زندگی می کنید انگلوساکسون ها با ایرهای جدایی طلب چه برخورد قهر آمیزی کردند… آیا یکشنبه خونین ایرلند یادتان هست؟

* آیا شما معتقد به جغرافیایی سیاسی با نقشه مجعول «الاحوازیه» مي باشيد که از سوی عناصر تجزیه طلب و سایت های الاحوازیه و العربستان و تعدادي سايت ديگر تبلیغ و تکثیر می شوند و نفرت نژادی در سراسر مطالب آن ها منعکس می باشد؟

* منظور شما از به کار بردن استان عربستان به جای نام تاریخی خوزستان در رسانه های عمدتا وابسته به دولت های خارجی چیست؟

* درصورت تاکید بر نام عربستان آیا تاریخ و نوشته های عهد کهن و کتیبه ها نیزبا سخن شما همنوا وهمرای هستند؟!

* آیا در طول تاریخ درخوزستان به جز قوم عرب ایرانی دیگر اقوام سکنا نداشته اند؟ پارس ها، بختیاری ها، شوشتری ها، رامهرمزی ها، بهبهانی ها، دزفولی ها…آیا این همه تنوع قومی در خوزستان را میتوان نادیده گرفت و سخن از استان عربی با نام مجعول عربستان راند؟!

* در برنامه هایی که در رسانه های عربی زبان مانند العربیه وبی بی سی عربی به عنوان کارشناس مسايل عرب شرکت می کنید بارها از واژه مجعول خلیج العربی استفاده کرده اید. استفاده از نام«الخلیج» یا «خلیج العربی» جز دشمنی آشکار و معارضه با تاریخ و غرور ملی ایرانیان چه معنای دیگری خواهد داشت؟

* در خوزستان چفیه قرمز بر سر کردن نشان از تظاهر به وهابی گری است. آیا شما هم با سر کردن چفیه سرخ رنگ، مبلغ وهابی هاي عربستان شده اید؟!

* اگر خود را یک ایرانی دارای حقوق شهروندی می دانید و به تمامیت ارضی ایران می اندیشید، چرا تاکنون سخن و موضعی از شما در برابر یاوه گویی های امارات درباره جزایره همیشه ایرانی نشنیده ایم؟! نکند همچون شیوخ حاشیه خلیج فارس این جزایر همیشه ایرانی «تنب بزرگ،تنب کوچک و بوموسا» را حق خاندان آل نهیان می دانید. حتی یک کلام اعتراضی نسبت به سرکوب گسترده برادران شیعه در بحرین توسط خاندان آل خلیفه و اشغال این سرزمین توسط ارتش آل سعود از شما نشنیدیم. آیا شیعیان بحرینی به دلیل مذهبی که دارند، برادران عرب شما محسوب نمیشوند یا چون خاندان مرتجع  آل سعود قصد تغییر جمعیتی جزایر بحرین به سود وهابیون رادارد، مهرسکوت بر لب زده ايد؟

*چرا تاکنون یک سطر مکتوب يا یک کلام شفاهي نسبت به تضییع حقوق زنان عرب در منطقه خاورمیانه بویژه آل سعود در عربستان و یا حتی زنان زحمتکش عرب خوزستانی از شما نشنیده ایم. آیا آن ایرانی هایی که در عربستان اعدام شدند مشمول قوانین حقوق بشری مورد اعتقاد شما نمیشوند؟ حتی در مورد سنتهای ارتجاعی و نگاه سلفی گري حاکم بر زنان در عشیرههای عرب مقاله ای نمی نویسید و سخنی نمیگویید. نکند مقوله ی جهان شمول حقوق بشر را نیز تقسیم بندی قومی، نژادی، جغرافیایی، سیاسی و ایدولوژیک کرده اید.

4-     آقای بنی طرف شما سالها در ایران زندگی کردید، کتاب چاپ کردید، در روزنامه های خوزستان و حتی نشریات سراسری مطلب مینوشتید، ازسوی نمایندگان مجلس شورای اسلامی تقدیر شدید، درخانه احزاب وزارت کشور سخنرانی کردید، در مناظرههای بسیار شرکت میکردید، در همایشها و سمینارهای گوناگون دیدگاههای خود را مطرح می کردید، ولی آیا کسی بابت این  همه حضور در محافل و مجالس وابسته به هیات حاکمه اتهام اطلاعاتی بودن را به شما مي زد؟! شما آزادانه در خوزستان و در نشریاتی چون فجر(کارون امروز) مصاحبه های چند صفحه با آقای مهدی مکارمی  انجام میدادید و حتی با استناد به سخنان بی مسوولانه آقای خاتمی در سازمان ملل: سخن از ملیتهای ایرانی میگفتيد. وقتی که مسوول وقت تشکیلات حزب پان ایرانیست در خوزستان زنده ياد «دکتر ابراهیم میرانی» قصد پاسخگویی به نظرات و دیدگاه های شما را داشت همان روزنامه عليرغم مصاحبه با ایشان و تا امروز تحت تاثیر فشارهایی که بر روزنامه وارد مي آمد از چاپ و انعکاس دیدگاه های پان ایرانیستها در برابر اندیشه های خلق عربی جلوگیری به عمل آورد.

5-     راستی بفرمایید اگر ستم قومی فارسها بر علیه عربها در خوزستان اعمال میشود پس چگونه است که در دومین دوره شورای شهر اهواز هر 9 نفر اعضای آن از برادران عرب بودند و یا حتی در همین دوره پیش 3 نفر نماینده مردم اهواز در مجلس شورای اسلامی عرب بودند. در این دوره نیز ترکیب دو به یک سود نمایندگان عرب است. همین حضور نمایندگان عرب در مجلس شوراي اسلامي و شوراهاي شهر و روستا نشان دهنده حضور گسترده برادران و خواهران عرب اهوازی در پای صندوقهای رای میباشد. برخلاف پارسها و یا بختیاری ها که در این چند ساله کمتر پای صندوق هاي رای رفتند… نوعی قهر و اعتراض به وضع موجود در هنگام انتخابات در میان رای دهندگان غیر عرب در اهواز مشهود است. راستی یادتان هست که وزیر دفاع ایران به مدت هشت سال یک عرب ایرانگرا بود. شاید بنا به دیدگاه ایديولوژیکی و نه حقوق بشری، ملاک عرب بودن برای شما تنها آن عده اندک از فریب خوردگانی هستند که جز معارضه با تمامیت ارضی ایران و دشمنی با فارسها  و گسترش نفرت قومی هدفی در سر ندارند!!! از ديد شما عرب اصیل کسی است که در خیابان های اهواز بمب منفجر می کند!!!

6-    گفته اید حزب پان ایرانیست درخوزستان آزاد است. یادمان باشد هر شهروند ایرانی و همچنین احزاب به شرطی که مخل به مبانی اسلام نباشند و مشی مسلحانه نداشته باشند، از حق فعالیت آزاد قانونی  فعالیت برخوردارند و باید به عنوان شهروندان ایران از همه حقوق تصریح شده در قانون اساسی جمهوری اسلامی برخوردار باشند و برای احقاق و اعاده حقوق ملت و برقراري حکومت قانون تلاش و کوشش مدنی و مطالبه محور را سرلوحه فعالیت های خود قرار دهند. حتی اگر برخی نهادهای قدرت با این خواست مدنی مخالف باشد ولی تاکید بر گفتمان مطالبه محور حول گفتمان شهروند محوری تنها راه رسیدن به دمکراسی و جامعه مدنی است. با مبارزه مسلحانه و عملیات های بمبگزاری آنچنان که در سال 1384در اهواز شاهد بودیم، تنها نهادهای مدنی و نیروهای دمکراسی خواه متضرر شده و در مسلخ خشونت؛ قربانی اسلحه خواهند شد. با این همه شما حقیقت را نمی گویید. پان ایرانیست ها درخوزستان آزادانه فعالیت نمی کنند، پان ایرانیستها در خوزستان دفتر سیاسی ندارند، از داشتن روزنامه و ارگان حزبی و حتی برگزای کنگره های قانونی خود محرومند. پان ایرانیستها  حتی به اندازه شما در همان دوران اصلاحات اجازه نداشتند در روزنامه ها مقاله و مطلب بنویسند و درهمایشهای دولتی و نیمه دولتی و یا خانه احزاب به ایراد سخنرانی بپردازند!!!

7-      راستی کدام اندیشه مبلغ فاشیست است؟ آنکه میکوشد با استفاده از احساسات برادران عرب نوعی کینه توزی و دشمنی و نفرت قومی از فارسها! در بین آنها بپراکند؟ آنکه بر طبل استقلال طلبی اعراب (بخوانید تجزیه طلبي) میکوبد یا اندیشه ای که سخن از یگانگی و اتحاد همه اقوام و تیره های ایرانی را آرمان و فلسفه وجودیش می داند. اندیشه ای که میگوید:«ما همه شهروندان ایرانیم.» معتقد به حقوق برابر و یکسان برای همه اقوام و تیره های ایرانی بلوچ، کرد، آذری، عرب، فارس و…مي باشد؛ اندیشه ای که در منشور سربلندی ملت ایران به صراحت می نویسد«هیچکدام از مردم ایران تافته جدا بافته نیستند»همه اجزای یک پیکره مانا و پایا به نام ملت ایرانند و از نظر اجتماعی و قانون هیچگونه تفاوت، نابرابری جنسی، قومی و نژادی با یکدیگرندارند. اندیشه ای که میگوید:«همه  از تبار ایرانیم» و در برابر قانون از حقوق مساوی برخورداریم. درواقع تک تک آحاد ملت ازحق مشاع و برابر در سرزمین مادری خویش برخوردارند، دریک جمله «ماهمه ایرانیم.»

8-      ناسیونالیست افراطی را معنا کنید. آیا براداران ایرانی عرب که در جنگ هشت ساله و دفاع مقدس از ناموس ایران، وطن خویش در برابر صدام بعثی جانانه دفاع کردند و خونشان در راه ایران ریخته شد، از جریان ناسیونالیستهای افراطی هستند؟ چون با فارسهای بیگانه برعلیه سردارقادسیه همدست شدند متهم به شوونیست بودن و خاک و خون پرستی هستند؟ آیا آنها از نظر شما خیانت به باورهای ملت واحد عربی، ناصر، صدام و قذافی کردند؟ آیا شما صدام را همچون سایر بعثی ها شهید قوم عرب می دانید؟ لطفا از اعراب کویتی که صدام به کشورشان تجاوز کرد، نيز پرسش کنید.

9-     به هرحال میدانیم که خوب میدانید، پان ایرانیستها در این سالها با چه مصايب، مخاطرات و دشواری هایی در ایران مواجهه بودند، ولی ما هرگز قصد مظلوم نمایی و بزرگ نمایی نداشته و نداریم. اگر یا بازداشت شدیم، به زندان رفتیم و کشته شدیم، بدون خواستم هیچ مابه ازایی همه را برای معبود خویش ایرانِ مظلوم و بی پناه کردیم. حتی همان سایت سازمان جوانان حزب پان ایرانیست هم که به آن اتهام وارد کردید، شوربختانه در ایران فیلتر است.

10- با مظلوم نمایی گفتید پان ایرانیست ها تحمل 15 دقیقه برنامه را نداشتند؛ ما تحمل 1000 ساعت شنیدن را هم داریم. خود بهتر می دانید در این سالها برای بیان دیدگاه ها و نظرات قوم گرایانه خویش، تا چه میزان از امکانات رسانه هاي بیگانه بهره برده اید. رسانه هایی که تاکنون حتی حاضر نشدند در برابر شما یکی از فعالان حزب پان ایرانیست در خوزستان را بنشانند تا رودرو به هرکدام از القايات و شبهات شما پاسخ داده شود.

11- آن که باد میکارد لاجرم توفان درو میکند. آنان که در اهواز بمبگزاری کردند همه یا وهابی و یا وابستگان فکری لجستیکی به حزب بعث بودند. بین آنها و مطالبات به حق و شهروندمحور برادران ایرانی عرب هیچگونه سنخیت و نسبتی وجود ندارد. بمبگزاران حتی خواسته های مدنی شهروندان عرب ایرانی را به مسلخ بردند. حتما میدانید در جریان بمبگزاریها درخیابانها و مراکز دولتی اهواز چه تعداد عرب زبان به شهادت رسیدند، آیا نسبت به این شیوه و عملیاتهای ضد انسانی و حقوق بشری تا کنون واکنشی از سوی شما صورت پذیرفته است؟ آیا عملیاتهای خرابکارانه آنها را تقبیح میکنید یا این نوع مبارزه را که باعث ریخته شدن خون بی گناهان بسیاری شد، عملی مدنی و مردمی از سوی خلق ستم کشیده عرب «اقلیم الاحواز»؟! برعلیه فارسهای اشغالگر عربستان!!!؟ دانسته و آنرا تاييد میکنید؟

12- خود را مسوول و دبیر کانون مبارزه با نژاد پرستی و عرب ستیزی در ایران میدانید. حتما به سایتهای «العربستان و الاحوازیه» سرمی زنید. آنها به گونه ای بسیار سازمان دهی شده دیدگاه ها و تفکرات قوم گرایانه ضد تمامیت ارضی ایران را تبلیغ و پوشش خبری دروغین می دهند. در آن سایتها اندیشه های فاشیستی، انتقام جویانه، ضد فارس و دشمن با تاریخ و فرهنگ ایران به وفور ديده مي شود. نسبت به مطالب تفرقه افکنانه و نژادپرستانه این سایتها تاکنون چه واکنشی از خود نشان داده اید؟ آیا ما نژاد پرستیم یا سایتهایی که نامشان برده شد؟ چه کسی براي بزرگان ایران زمین تهمت شوونیست و نژادپرست را بارها تکرار کرده است؟ شما همسو با اندیشه های سلفی، رجعت به سنت ارتجاعی و با تفکر کینه ورزانه بزرگان تاریخ ایرانزمین همچون فردوسی، کسروی، صادق هدایت، بزرگ علوی و… را ضدعرب و شوونیست معرفی می کنید. راستی برای نخستین بار چه کسانی حمله ور شدند؟

متجاوزایرانیان نبودند. ایرانیان همواره درموضع دفاع مشروع از سرزمین و تبار خویش درطول تاریخ قرار گرفته اند.

به هرحال این سخن پایان ندارد. امیدوارم با حوصله و صبورانه و بدون برچسب زنی و تهمت پراکنی به هرکدام از این پرسشها با تکیه بر منطق مباحثه و کلام پاسخ درخور و شایسته بدهید.

و کلام پاياني…باور بفرمایید جناب بنی طرف، تجزيه ايران به این سادگی ها نخواهد بود…!!!

پاینده ایران ـ خوزستان- فرهاد باغبانی

پيوند دايمي به اين نوشته

3 comments جولای 10th, 2012

سرور فرهاد باغبانی از اعضاي پان ایرانیست خوزستان به یکسال زندان محکوم شد

صبح امروز یکشنبه 13شهریور ماه1390 شعبه 4 دادگاه انقلاب اهواز، سرور فرهاد باغبانی از اعضاي حزب پان ايرانيست تشكيلات خوزستان را به جرم عضویت در حزب پان‌ایرانیست به یکسال زندان محکوم گردید. حكم يك سال زندان به مدت دو سال تعلیق خواهد شد. قاضي دادگاه براي اتهام تبليغ عليه نظام نيز حكم تبرئه صادر كرد.

سرور باغبانی در تاريخ ششم اسفندماه سال 1388 به همراه سرور مهندس رضا کرمانی پيشكسوت حزب پان‌ایرانیست و سرور دكتر سليماني كه براي چهلم سرور ميراني مسوول تشكيلات خوزستان به اهواز سفر كرده بودند، همراه با مهدي نور يكي از ياران خوزستاني توسط ماموران امنيتي در فرودگاه اهواز دستگير شد. سرور باغباني همراه با مهندس كرماني به مدت یک‌هفته در بازداشتگاه اطلاعات و امنيت نيروي انتظامي بسر برد و سپس به قید وثیقه 200ميليون ريالي آزاد شد.در مدت يك سال و نيم گذشته چندين جلسه بازپرسي براي اين دو مبارز ميهن پرست برگزار شد كه نهايتا امروز به صدور راي براي سرور باغباني انجاميد اما پرونده مهندس كرماني همچنان در حال بررسي است.

اين در حالي است كه مهندس كرماني دو پرونده ديگر در شهرهاي شاهين شهر و كرج دارد كه براي پرونده بازداشت در كرج نيز به يكسال زندان محكوم شد و هفته پيش ماموران امنيتي براي سپري كردن زندان ايشان را به زندان قزل حصار  منتقل كردند.

سرور مهندس رضا کرمانی با 78 سال، هم اكنون مسن‌ترین زندانی سیاسی کشور می‌باشد، سابقه دوبار سكته مغزي و بيماري سرطان را دارد و نگراني پيرامون بازداشت وي با چنين وضعيتي در زندان وجود دارد.

در همين باره نگاه كنيد:

بازداشت چهار عضو حزب پان ایرانیست در فرودگاه اهواز  سازمان جوانان پان ايرانيست 7 اسفند 1388

بازداشت چهار عضو حزب پان ایرانیست در فرودگاه اهواز   تارنماي پان ايرانيست خوزستان

انتقال اعضای بازداشت شده حزب پان ایرانیست به زندان کارون  8 اسفند 1388

بیانیه سازمان جوانان حزب پان‌ایرانیست پیرامون بازداشت مهندس رضا کرمانی   8اسفند1388

هرانا؛ احضار فرهاد باغبانی، از روزنامه نگاران خوزستانی   8 تير 1389

برگزاری دادگاه دو تن از فعالین حزب پان ایرانیست در اهواز   15 فروردين1390

بازداشت دسته جمعی پان ایرانیستها در خوزستان   3 تيرماه1390

حجت کلاشی، فرهاد باغبانی و میلاد دهقان همچنان در بازداشت   3 تيرماه1390

Add comment سپتامبر 4th, 2011

برگزاری دادگاه دو تن از فعالین حزب پان ایرانیست در اهواز

جلسه دادگاه فرهاد باغبانی و مهندس رضا کرمانی به اتهام عضویت در حزب پان ایرانیست و تبلیغ علیه نظام ۱۰ صبح دوشنبه پانزدهم فروردین ماه جاری در شعبه ۴ دادگاه انقلاب اهواز برگزار شد.

در این جلسه که بیش از سه ساعت به طول انجامید قاضی کیاستی با استناد به حکم صادره در سال ۱۳۸۱ توسط شعبه یکم دادگاه انقلاب تهران و همچنین با استناد به نامه رییس اداره اطلاعات خوزستان، فعالیت این حزب سیاسی قدیمی را غیرقانونی و مخالف نظام عنوان کرد.

به گزارش «رهانا» سامانه خبری «خانه حقوق بشر ایران» قاضی پرونده در پایان صدور حکم درباره این دو متهم را منوط به استعلام از وزارت اطلاعات کرد.

مهندس رضا کرمانی ۷۷ ساله دبیرکل اسبق حزب پان ایرانیست ساکن کرج و فرهاد باغبانی روزنامه نگار ساکن اهواز اسفندماه ۱۳۸۸ در فرودگاه اهواز توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده و پس از چند روز با قید وثیقه آزاد شدند.

مهندس رضا کرمانی هم اکنون دارای پرونده های مفتوحه در دادگاه انقلاب اصفهان و کرج نیز است که برای یکی از آنان به تحمل یکسال حبس محکوم شده است.

پایان پیام

خبرگزاری حقوق بشر ایران – رهانا

2 comments آوریل 7th, 2011


تازه ها :

پیوندها

بایگانی‌ها