بهنام عظمت ایران ایستادهایم – نوشتاری از حجت کلاشی
مدتهاست که صدای زوزهی گرگان را در آذربایجان (یا پیرامون آذربایجان) میشنویم و نسبت به تحرکات پانترکیستی آگاهیم.
سرآغاز این امر درمطامع الحاقگرایانهی پیرانهسر دولت افول یافتهی عثمانی میبود که با مقاومت روشن اندیشان و آزادیخواهان آذربایجان و دیگر نواحی ایران در آن روزگار، نافرجام ماند تا دولت امپریالیستی شوروی دگر باره فرقهی دموکرات را به هر حیث تجهیز و مهیا کرده و به میدان آورد.
پس از شکست فرقه، اکنون بقایای آن به پوشش صرف پانترکیستی خزیده و تولیدات دستگاههای جنگ روانی دولت شوروی را با پشتیبانی دولت خانوادگی علیافها – حلقهی ک.گ.ب – و لابی قدرتمند ترکیه در ایران که در حال حاضر عمدتاً تمایلات اقتصادی دارد و نیز حمایت احزاب برادر بزرگتر در کشور مذکور چون حزب حرکت ملی ترکیه و…. همراهی برخی از عناصر چپ سابق در خوابگرفتگی اسفبار دستگاههای مسوول و گاه همراهیهای معنادار، به کمک دیگر سازمانهایی مانند داک و حرکت ملی و… که دستپروردهی همان ارادههای بیرونی هستند از آذربایجان تا تهران توزیع میکنند.
آنها هویت وحدت و تمامیت ارضی میهنمان را هدف قرار دادهاند. در کمال شگفتی، آنها در اکثر ادارات و سازمانها در پستهای مختلف و گاه کلیدی جا خوش کردهاند. دستهای پشت پرده و هوشیاری، این آرایش و استراتژی را هدایت غیرمستقیم میکنند. چینشها، چینشهای معناداریست. علاوه بر اینکه برخی از آنها حرکت به سمت راس هرم قدرت را در دستور کار دارند و موفق نیز بودهاند، برخی دیگر نواحی میانی قدرت را اشغال کردهاند. این دسته اغلب در منطقه الفراغ جنگ میان نیروهای سیاسی حاکم به سر میبرند و توان تغییر موضع به هر میزان و به هر شدت، دارند. این مساله نشانگر آسیب دیدن هوشیاری ملی از سویی و فلج شدن عصب ارتباطی نهادها و ساختارها با مرکزیت فهم منفعت ملیست، در واقع گسستی بلکه بالاتر، شکافی ژرف میان هشیاری ملی و فرایند اداره کشور و اعمال قدرت به وجود آمده است، بنا براین اغلب قدرت در مجاری جریان مییابد که در واقع درخت منافع ملی آبیاری نشود و به پای درختی برسد که شاخهها و در نتیجه میوهی آن در خانهی همسایه است!
Add comment آوریل 17th, 2011