بیانیه تاریخی حزب پان ایرانیست _آنچه هست … آنچه بر ما می گذرد…
مارس 13, 2008
پاينده ايران به نام خداوند جان و خرد
آنچه هست … آنچه بر ما مي گذرد…
1- مرد بيهمتاي تاريخ معاصر ايران، سرور محسن پزشكپور كه تمامي عمر خود به راه سرافرازي ايران مؤمني پايدار بوده و لحظهلحظهي عمر خود برای احقاق «همهي حقوق» ملت ايران بانگ برآورده؛ چندي است با سن 80 سالگي و بيماري ناشي از سكتهي مغزي در بستر بيماري است. بستري كه امروز تبديل شده به تريبوني كه محسن پزشكپور از آن، دردها و رنجهاي ملت ايران را لحظه به لحظه، دقيقه به دقيقه و آن به آن بر زبان آورد و سكون و ايستايي نشناسد؛ فرزندان ايران را فرا بخواند كه به ايران بيانديشيد و ياران خود را به كوشش براي پايندگي و سربلندي و سرافزاري ايران!
برخي از ياران حزبي و نهضت پان ايرانيسم بنا به سنت «قدرشناسي» كه برآمده از فرهنگ رخشاي ايراني و سپارش رهبرشان «پندار بزرگ» است بر آن بودند كه بزرگداشتي براي اين فرزند شايستهي مادر ميهن كه در راه آن همهي حقوق اجتماعياش به غارت رفته و خم به ابرو نياورده، برگزار كنند. اين نيت كافي بود كه دستگاه امنيتي با اين فرض كه اين بزرگداشت به كنگرهي حزبي منجر خواهد شد؛ دست به ارعاب و تهديد و احضار ياران حزبي بزند!
به نام خداوند جان و خرد
پاينده ايران
آنچه هست … آنچه بر ما مي گذرد…
1- مرد بيهمتاي تاريخ معاصر ايران، سرور محسن پزشكپور كه تمامي عمر خود به راه سرافرازي ايران مؤمني پايدار بوده و لحظهلحظهي عمر خود برای احقاق «همهي حقوق» ملت ايران بانگ برآورده؛ چندي است با سن 80 سالگي و بيماري ناشي از سكتهي مغزي در بستر بيماري است. بستري كه امروز تبديل شده به تريبوني كه محسن پزشكپور از آن، دردها و رنجهاي ملت ايران را لحظه به لحظه، دقيقه به دقيقه و آن به آن بر زبان آورد و سكون و ايستايي نشناسد؛ فرزندان ايران را فرا بخواند كه به ايران بيانديشيد و ياران خود را به كوشش براي پايندگي و سربلندي و سرافزاري ايران!
برخي از ياران حزبي و نهضت پان ايرانيسم بنا به سنت «قدرشناسي» كه برآمده از فرهنگ رخشاي ايراني و سپارش رهبرشان «پندار بزرگ» است بر آن بودند كه بزرگداشتي براي اين فرزند شايستهي مادر ميهن كه در راه آن همهي حقوق اجتماعياش به غارت رفته و خم به ابرو نياورده، برگزار كنند. اين نيت كافي بود كه دستگاه امنيتي با اين فرض كه اين بزرگداشت به كنگرهي حزبي منجر خواهد شد؛ دست به ارعاب و تهديد و احضار ياران حزبي بزند!
به بانو زهرا غلامي پور (صفاپور) زني وطن خواه پا به سن گذاشته، در اين شرايطي كه منفعت هاي شخصي راهبرندهي افراد و گروههاست، هيچ نكرده و هيچ نخواسته جز سر بلندي ايران وايراني، از طريق تماس تلفني، هشدار جدي داده شد كه مبادا خانهي خود را در اختيار دوستان براي برگزاري كنگره قرار دهد! راستي آدمي با چه رويي ميبايست به شيرزني كه به سرزمينش و به فرزندان وطنش ميانديشد، چنين گستاخي و بيآزرمي كند و از در ستيز با زني تنها بر آيد!؟ همين كردار با سرور مجيد ضامني شوهر خواهر سرور محسن پزشكپور، كه به همراه خانوادهي فداكار خود رسالت نگهداري از رهبرشان را به عهده شناخته و بردوش به نيكي گرفتهاند، تكرار شده و عجبا كه ايشان را هشدار دادهاند، خانهاش را پلمپ كرده و آجر چينش خواهند كرد.
سروران حسين شهرياري، رضا كرماني ، به دستگاه امنيت شهرستان كرج فراخوانده شده و رويهي نا انديشيدهي دستگاه يعني ترساندن كه بند است و كند شما را سزاوار تكرار شده. بر مركب تهديد نشسته سخت تاختهاند كه نشان دهنده مایيم و قدرت ناپايان و بدانيد «از حلب تا كاشغر ميدان سلطان سنجر است» و از اين سياق عبارات ناسنجيده با رانيدهاند نه بر سر تهمتنان خمانندهي كمان پيلتنان، بل بر سر كساني كه دو تن از آنان بالاتر از 70 و اندي سال دارندو البته بيسليح و مريح!
2- اما كنگرهي پان ايرانيستها چيست و جلوگيري و ترس دستگاههاي امنيتي از برگزاري آن از چه روي است؟
در اساسنامهي حزب پان ايرانيست مصوب 1381 (كنگرهي نهم حزب) در مادهي چهارم فصل دوم، اركان حزب پان ايرانيست به اين صورت دانسته شده است:
الف. كنگرههاي عادي و فوق العاده ، ب. شوراي عالي رهبري
ج. دبير كل و سازمانهاي تشكيلاتي د. شوراي داوران
در مادهي پنج فصل دوم، در چه بودگي كنگرهي عادي چنين ميخوانيم : «كنگرهي عادي حزب پان ايرانيست مجمعي است متشكل از اعضاي رسمي حزب كه هر سه سال يك بار – ترجيحاً در شهريور ماه – تشكيل ميشود. حداقل اندامان شركت كننده در كنگره نبايد كمتر از 60 نفر نمايندگان منتخب اعضاي حزب در سراسر كشور باشند.
مادهي شش اساسنامه نيز ميگويد : «كنگرههاي حزبي با شركت نمايندگان اندامان رسمي حزب برگزار ميگردد كليهي شركت كنندگان در كنگره داراي حق راي مساوي هستند». در مادهي هفت وظايف كنگرهي عادي به اين صورت بيان شده است :
الف. شنيدن و بررسي گزارشهاي شوراي عالي رهبري و دبير كل حزب
ب. شنيدن و بررسي گزارش داوران
پ . بررسي فعاليتهاي گذشته و تعيين خط مشي آينده
ت. حذف، افزايش يا اصلاح ماده يا موادي از اساسنامه
ث. انتخاب اعضاي شوراي عالي رهبري و داوران
ج. بررسي وتصويب هر موضوع ديگري كه كنگره لازم بداند.
همانگونه كه روشن است در كنگره هيچ عمليات خارق العاده اي رخ نمي دهد و به طور مطلق و صرف به مسايل داخلي تشكيلات مربوط ميباشد. بديهي است كه يك تشكيلات ميبايست در برهههاي زماني معيني عملكردها، خط مشيها، استراتژي و تاكتيك خود را مورد بازبيني و ارزيابي قرار دهد. به اين توجه كند آيا كارگزاران توانستهاند به بايستههاي خود عمل كنند. آيا راه را درست رفته. كردهها و گفتارها و نوشتارهايش بر پايهي آرمانها و رهنمودهاي كنگره بوده است و … از سوي ديگر آيا تحليل ها و نگرشهاي كلي حركت – حزب – مطابق با واقعيات بوده و يا نياز به بازبيني و اصلاح دارد. چه راهي را ميبايست براي مدت معين ديگر – مثلاً سه سال – در پيش روي داشت و چه كساني ميتوانند ظرفيتها و توانهاي لازم براي رسيدن به چشم اندازهاي ترسيم شده را پديد آورند. همانطور كه ديده ميشود هيچ كدام از اين مسائل اولاً و با لذات مربوط به امر بيروني نبوده و به امور داخلي حزب مربوط هستند. از سوي ديگر بسياري از اين كارها را ميتوان بدون برگزاري كنگره نيز انجام داد، اغلب چنين نيز ميشود بايد دانست كه كنگره حالت رسمي داشته و سندش منتشر ميشود، بنابراين در معرض نقد و افكار عمومي قرار ميگيرد و اين اهميت دارد. اما پرسش اينست كه جلوگيري حكومت از اين گردهم آيي از چه بابت است؟ چگونه است كه حكومت نيروهاي انتظامي تا امنيتي را براي برخورد با افرادي كه بدون صلاح و بدون هيچ گونه تشبث به عملي كه وهني بر نظم عمومي يا امنيت وارد كند و در يك مكان سربستهاي خواهان رسيدگي به امور داخلي خود هستند؛ بسيج ميكند.
در سال 1384 حزب برپايهي اساسنامهي خود خواهان برگزاري كنگرهي عادي دهم خود شد. كميته ي برگزاري كنگره قريب به 500 نفر از نمايندگان اندامان رسمي و ميهمانان را براي كنگره با ارسال كارت رسمي دعوت كرد از چند روز پيش از روز برگزاري كنگره دستگاه امنيتي ياران و اعضاي شوراي عالي رهبري را تحت فشار جدي قرار داده و هشدار داد كه با تمام توان از برگزاري كنگره جلوگيري خواهد كرد. شوراي عالي رهبري بدون توجه به تهديدها، تصميم به برگزاري كنگره گرفت. صبح روز جمعه هنگامي كه ياران خواهان ورود به محل برگزاري كنگره بودند، با مقاومت نيروهاي امنيتي مواجه شدند كه محل را به محاصره در آورده و از ورود افراد به محل كنگره جلوگيري ميكردند!
از آنجايي كه شوراي عالي رهبري مبنا را بر عدم درگيري و مقاومت فيزيكي گزارده بودند، ياران جداجدا و نه به قصد برگزاري كنگره به محل سكونت محسن پزشكپور رفتند كه با كمال تعجب آنجا نيز پس از دقايقي به محاصره درآمده و نيروهاي امنيتي با ورود به محل بر تخليهي محل پافشاردند.
نزديك به يك سال پس از آن رخداد، شورا دوباره خواهان برگزاري كنگره شد. البته اينبار با شكلي دگرگون و در ابعادي محدودتر. اما با كمال تعجب اينبار نيز قبل از برگزاري كنگره هشدارهاي تهديد آميز به دوستان و ياران حزبي آغازيد و بصورت رسمي عنوان شد كه نحوهي برخورد بسان گذشته بوده و از برگزاري كنگره جلوگيري خواهند كرد. طبيعي بود كه شورا جانب عدم برگزاري كنگره را بگيرد و چنين نيز كرد.
چهارشنبه و پنج شنبه (15 و 16 اسفند) نيز بر آن منوال آنان برگزاري بزرگداشت را محتمل دانستند كه به كنگره ختم خواهد شد و بسان گذشته اقدامات خود را آغازيدند. اما پرسش اينست كه اين رويكرد و كنشها از چه منطقي پيروي ميكنند كه هر باره تكرار ميشود؟ و چه پيامي براي جامعه دارد و چه عواقبي؟!!
3- حزب پان ايرانيست بر پايهي نهضت پان ايرانيسم، بيش از شش دهه است كه پا به ميدان سياسي و كوششهاي اجتماعي ايران گزارده و واكنشي است بر سير قهقرايي حيات ايران زمين كه تجزيه هاي خونين بار بخشهايي از آن ز همديگر، نشانههاي ان زوال ميباشند. زوالي كه با فساد اخلاقي و فروپاشي فضيلتها و رخت بربستن دانش از اين سرزمين پرگهر همراه ميبود و خود از آن بر ميخواست. حزب پان ايرانيست افراد جامعهي ايراني را فاعلان حقيقي برون رفت از اين «چاه نژند» دانسته و از اينروست كه به «دانش نوآیين» كه از آن معرفتي نو و فضيلتي كه لازمهي چنين حركت مهم تاريخي باشد برخيزد، ميانديشد و در حوزهي رابطهي دولت و مردم بر آن است كه ميبايست خاستگاه حكومتها ملت بوده و نيز ميبايست فرزندان وطن از قدرت خودسر و بي مسؤوليت حكومتها آزاد باشند و حكومتها به قانون كه همانا فلسفهي آن تأمين خير عموم و منافع ملي است و افق آن نيز برون رفت از اين «چاه نژند» مشروط و محدود باشند. بديهي است كه اين نگاه و اين رويكرد در تقابل با كساني است كه به بازوي خويش فرمان ميرانند و بهر بازوي خود زر ميخواهند، و زر و زور سالاري را جانشين مردمسالاري ميكنند. نادانسته با مركب راهوار در مسير قهقرايي ميتازند و فسوسا كه فرازي ميجويند از راهي كه به فرودين ميرود و از راهي كه فراز آمدگان راست پائين ميروند.
اما حزب پان ايرانيست نحوهي مبارزهي خود را بر روشنگري نهاده است و ميكوشد وجه فساد نظرها و عملهاي هيأتهاي حاكمه را با نقادي منصفانه و سخته كه همانا منافع ملي سنجهي آن است؛ روشن سازد آنرا باز گويد و امور را از آنجا و سرچشمهاي كه كج شده به اصلاح آورد و نيز كادرهاي توانمندي بپرورد كه بتوانند با اين بينش به كارهاي بايسته نيز توانا باشند. اگرچه اين روش اصولي، سختيهاي بسياري را براي ياران پان ايرانيست به همراه آورده از كشته شدن تا كند و زنجير و زندان و گاه هجرت از خاك پاك وطن، اما هنوز ياران همپيمان، بر اين پا بوده و از آن كناره نگرفته اند و شگفتي اين پايداري، كه از خردي روشن برخاسته، آنكه؛ در آن زمان كه مبارزه با گلولههاي سربي و انقلابي تنها نشانه ي مبارز و بر حق بودن ميبود پان ايرانيستها روشها و رويكردهاي خود را كنار ننهاده و برتند باد انقلابي گري نپيوسته و آماج خويش را فرو نهليدند و بر آن ماندند كه هر كاري را پيمانهي ويژهي آن باشد.
رويكردهاي هيأت حاكمه در برابر پان ايرانيستها نشان ميدهد كه پس از سه دهه، هنوز حكومتگران نميتوانند مشي اصولي و سنجيدهي پان ايرانيستها را برتابند در حالي كه بر آنان سخت تنگ گرفته اند و شمشير دامولكس را از دست فرشتهي عدالت به ستم گرفته و بر گلوي پان ايرانيستها نهادهاند و اين رفتار در آستانهي برگزاري انتخابات مجلس شوراي اسلامي تكرار ميشود. انتخاباتي كه هيأت حاكمه آن را بعنوان بازنمود دموكراسي و نشانهاي از آزاديهاي مدني ميخواند. اما اين نحوهي برخورد و اين جامهي پولادين بيدست و پايي كه بر قامت رخشاي آزادي دوختهاند به روشني نشان ميدهد كه همهي اين هاي و هويها چيزي نيست جز آهو گرداني و فريفتن چشمهاي به دوران افتاده كه از بسياري از بازي به دور افتادهاند. آري در منظر حقيقت بينان منصف اين آزادي نيز بت دست ساختهي استبداد است كه هر لحظه بتي سازد و هر وقت كه خود مقتضي داند و باشد دست در آستين اين مجسمههاي بي روح كرده و به حركت وا ميدارد و الا چگونه ميتوان اين سركوبها و آن شعارها را گرد هم آورد. ميخواهند بر قلبها حكومت رانند همان سان كه در حكومتهاي مبتني بر خير عموم رسم است و شيوه. در آن حكومتها با فرشتهي عدالت و روح منفعت ملي قلبها را تسخير ميكنند بيآنكه بر پوستها شكاف اندازند، اما در استبداد اگر قلبها به سخن رام نشد استخوانها را ميشكافند تا قلبها را تسخير كنند. آگاهان هشدار ميدهند كه اين سرمستي نوشين شب هودهي بيهودهايست كه سردرد هنگام دوش و پايان نالهي مرغ سحر سرانجام آن است. شعر روزگار ديگر با اين قافيه پيش نمي رود. قافله سالار سخت قافيه باخته است و بانگ جرس قافله با قافيهي استبداد سخت ساز ناسازي كوك كرده و داستان امروز و فردا در اوزان ساختهي استبداد نمي گنجد و در بدان لنگه نمي چرخد.
جداي از آن اين برخوردها از شكافي ژرف ميان شعور و شعار و عمل هيأت حاكمه نيز خبر ميدهد. جبر واقعيتهاي ملموس زمان حاكمان را به نكتهي حساس اتحاد ملي كه مقدمهي لازم براي حداقل بقاء و دوام يك ملت و مملكت است دلالت كرده است و امسال كه مزين به نام «اتحاد ملي» ميبود به پايان ميرسد و سال اتحاد ملي سپري ميشود همانگونه كه سال عدالت، عزت و … سپري شد و افسوس كه اين سال و اين سالها چه بيبر گذشت. به حكايت آن يخ فروش ميماند كه باري از يخ داشت و آفتاب تموز بود؛ پايان كار به افسوس پشت دست ميخوایيد و ميگفت : «نفروختيم و تمام شد»! اين برخوردها نشان ميدهد؛ اگرچه اين مفاهيم در عالم معني رخ نمودهاند اما سيستم از اين معنا تخالف دارد و اساساً براي شناخت اين مفاهيم طراحي نشده است و در ژرفاي جدايي ميان شعور و عمل آنچه ميدان فراخ يافته همانا شعار است و آنچه از شعارها برخاسته سخت تنك و كم مايه! مگر اتحاد ملي را كه از كردار و رفتار هيأت حاكمه موريانه بر بنيان استوار آن افتاده؛ ميتوان بيآنكه مقدمات كافي و بايسته فراهم آورد؛ خستگي زدود و تيمار داشت. چه معني دارد روح اتحاد ملي را از جامعهاي گرفتن و به طنابهاي پوسيده دل خوش كردن. اتحاد ملي را روحي مي بايست و سيستمي كه به اين روح قائم وزنده باشد و كردارش بازنمود آن روح. از اين روست كه در برزخ شعور و عمل در ميدان گستردهي شعار، در سال اتحاد ملي، بر وطن پرستان و خواهندگان اين اتحاد باز مي تازند و سخت مي گيرند و هنوز به ديدهي اغيار مي نگرند.
4- «ما بارگه داديم اين رفت ستم بر ما» آنانكه از دور بر حوادث مي نگرند يعني قاطبهي اهالي اين مملكت پيش خود مي گويند اينانكه به راه خرد و به مشيء روشنگري راه پيمودند پيمانهشان را اين گونه مي پيمايند و از اين مقدمه نزد عموم اين بر مي آيد كه پس اين راهش نيست ميبايست پيمانهي هيأت حاكمه را به پيمانهي خود آنان پيمود و اين نتيجه ايست كه از رفتار و كردار هيأت حاكمه نصيب قاطبهي اهالي مملكت مي شود و مي بايست به جد هشدار داد كه اين بري است كه از كاشتهي شما سر بر خواهد داشت. طوفان و گردبادي است كه آگاهان از آن بيم دارند و چون بر اين خانه برافتد نه تر شناسد و نه خشك!
راه را بر منصفان خردمند نبنديد و به پوستهي تنگ نخزيد، آدمي به گوش فربه شود، پس گوشها را به سخنان حق باز كنيد و بگذاريد گام به گام آنچه بايستهي حيات ماست پيوسته گردد.
5- ما به راه سرفرازي ايران و ايراني سربازاني وفادار و سوگند خوردهايم! ما ميرویيم و ميباليم و بالا مي گيريم.سرشتمان روشني خواه و روشني جوست. ما فرزندان مبارزهايم و سوگند به پرورگار بيهمتا كه تن به ذلت نخواهيم داد و اين يك حقيقت شيرين براي ماست كه مبارزه به راه ملت ايران انحصار در كالبدهاي ما ندارد!
پاینده ایران
حزب پان ایرانیست
۱۸/۱۲/۱۳۸۶
Entry Filed under: Uncategorized. .
4 Comments Add your own
Leave a comment
Some HTML allowed:
<a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>
Trackback this post | Subscribe to the comments via RSS Feed
1. پوپی | مارس 14th, 2008 at 5:00 ق.ظ
هموطن بدان كه تو با راي دادن خود به وطن خود خيانت كرده اي و رژيمي را تاييد ميكني كه با سركوب و جنايت دسيسه و كشتار پابر جاست. تو در قبال اشك مادراني كه فرزندانشان به دست سازمان مخوف “اطلاعات” ناپديد، شكنجه و زنداني شدند و در قبال دختران و زناني كه براي تامين نان شب تن خود را ميفروشند مسئول هستي و بترس از روزي كه خود در چنگال خونين اين سركوبگران گرفتار ميشوي .یادتون باشه قرار بود پول نفت بیاد سر سفره ها اون که نشد هیچی بوش رو هم بردن که هوایی نشیم .
2. مهدي رفعتي | مارس 15th, 2008 at 12:54 ب.ظ
با درودآينده ي روشن با جستار” دكتر مصدق و يك سند تاريخي” به روز شد
3. تکتم | مارس 15th, 2008 at 7:42 ب.ظ
درود بی کران بر تو ای ایرانی گردهمايي بزرگ ايرانيان اول فروردين ماه 1387 درجوار کوروش بزرگ پدر ايران – پاسارگاد . با تجمع در اين مکان مقدس به فردايي روشن اميد خواهيم داشت . پاينده ايران . جاويد ايران . من اگر برخیزم تو اگر برخیزی همه بر می خیزند . من اگر بنشینم تو اگر بنشینی چه کسی برخیزد .
4. تیرداد بنکدار | مارس 16th, 2008 at 4:03 ب.ظ
درودنشانی وبلاگ من تغیر یافت: http://www.tirdadbonakdar.blogfa.comخواهشمندم نسبت به اصلاح لینکتان اقدام فرمایید.با سپاس فراوان