١١ سپتامبر : ریشه ها، بازاندیشی ها و رهائی ملّی ما

سپتامبر 11, 2007

 پاینده ایران

   11سپتامبر سال 2001 كه در امريكا به روز 11 – 9 معروف شده است، جهان با عمليات بي سابقه اي كه انتظار آن نمي رفت رو به رو شد. تني چند و عمدتا از اتباع دولت سعودي با نقشه قبلي، چند هواپيماي مسافر بر را ربودند و آنها را بر ساختمان وزارت دفاع امريكا و برجهاي دوقلوي شهر نيويورك كوبيدند كه ضمن آن جمعا 2 هزار و 819 تن كشته شدند و جهان با نوع تازه اي از جنگ و مبارزه رو به رو شد كه گرهارد شرودر صدراعظم وقت آلمان آن را جنگ غيردولتي نام نهاد.

*************************************************************

 ما پان ايرانيست ها بارها گفته ايم : دين آري ،حكومت ديني نه

روي اين سخنان جناب مير فطروس بنياد گرايان اسلامي است و نه مومنان. زيرا تا سخن از اسلام به ميان مي آيد رگها بيرون مي زند و تعصبات بيهوده راه رابر هر سخني مي بندد.به هرروي هيچكس كشتن عده اي زن و مردپير و جوان را در اين ترور تاييد نكرد و حتا در آن زمان جمهوري اسلامي در برابر اين حركت موضع گيري كرد.با اين پيش زمينه نوشتار زير را كه از گفتگوي انجام شده علي ميرفطروس با نشريه تلاش در همان زمان است،بخوانيد.دراين گفتگو كه دربرگيرنده نكاتي بسيار مهم و اساسي است پرشس ها حذف گرديده است.

( بازخوانی یک گفتگو)

* بنیادگرائی اسلامی واکنش قهرآمیز مسلمانان افراطی در مقابله با نفوذ فرهنگ و ارزش های غربی است. این بنیادگرائی – بصورت جنبشی تمام خواه و ایدئولوژیک – چه در حوزهء عمل و چه در حوزهء عقاید، شباهت های فراوانی با توتالیتاریسم و خصوصاً فاشیسم دارد.

* اسلام- همانند دیگر ادیان و مذاهب- می تواند به تلطیف اخلاقی جامعه و تقویت تعاون اجتماعی کمک کند نه اینکه بفکر حکومت و سیاست باشد. تنها در اینصورت است که هم جنبهء قُدسی دین و هم جایگاه معنوی روحانيّت، محترم و محفوظ خواهد ماند.

  نخستين گامها همواره طنينی پايدار می يابند !
امروز واژه ء بنيادگرائی اسلامی در ذهن , تصويری است هولناک از جهالت و تعصب مذهبی , ايمان کور و نفرت آميخته به تهاجم خشونت بار عليه هر آنچه ” غيرخودی ” و خارج از حيطهء اخلاق و ارزشهای اسلامی است .
شايد برای جهان, ١١ سپتامبر و برای ما انقلاب اسلامی اجتناب ناپذير می نمود تا به عمق ويرانگری و تخريب بنيادگرائی اسلامی پی بريم. امّا درآستانهء انقلاب ايران علی ميرفطروس از انگشت شمار روشنفکرانی بود که نسبت به ظهور اين پديده ء ويرانساز هُشدار داد. وی در موج فزاينده ء اسلامگرائی در انقلاب ٥٧ کوشش علمی و تحقيقی خود را بر کانون اصلی خطر نشانه رفت و توجه خود را روی پايه های فکری و آرمان های سياسی ـ اجتماعی رهبران مذهبی انقلاب متمرکز ساخت. علی ميرفطروس در پيگيری اين خط فکری به الگوهای آن در صدر اسلام رسيد و تلاش نمود تا اين همانندی ها را در آثار مختلف خويش ( بويژه ” اسلام شناسی “ و ” ملاحظاتی در باره ء تاريخ ايران “ ) نمودار سازد.
امروز فضای فکری و روشنفکری ما, سرشار از تلاشهای ارزشمندی در بررسی و نقد گذشته است و آثار ارزشمندی در بازشناسی اسلام نگاشته می شوند, امّا طنين نخستين گامهای علی ميرفطروس همواره در حافظهء تاريخی جامعه ما , پايدار خواهد ماند.

                                                                 *****

بنيادگرائی اسلامی را می توان واکنش قهرآميز مسلمانان افراطی در مقابله با نفوذ فرهنگ و ارزش های غرب دانست . در واقع با حضور و سلطهء استعماری انگليس و فرانسه ( و بعداً آمريکا ) در کشورهای عَرَبی , جوامع اسلامی خود را مورد هجوم ” اروپای استکباری و مسيحی ” احساس کردند , اروپائی که بنظر اين مسلمانان , در حال تدارک حملات ويرانگری عليه ارزش های دينی و فرهنگی شان بوده است . با چنين حسّ و حالتی , جوامع اسلامی خود را مانند قربانيان مظلومی می ديدند , قربانيان مظلومی که در يک حالت مرگ و زندگی , خود را ” برحق ” می دانستند تا در برابر هجوم ارزش های غربی ايستادگی کنند . بنيادگرائی اسلامی , اساساً يک ايدئولوژى جهان سومی است و بهمين جهت در کشورهای دموکراتيک و پيشرفته و صنعتی , پايگاهی ندارد . اين ايدئولوژى از آغاز قرن بيستم و همزمان با حضور روزافزون دولت های استعماری غرب در کشورهای مسلمان , آشکار شد که در مصر و سوريه بصورت گروه” اخوان المسلمين ” و در ايران بصورت گروه ” فدائيان اسلام ” ظاهر گرديد . پيدايش دولت اسرائيل در سرزمين های اشغال شده ء فلسطين و خصوصاً شکست حقارت بار اعراب از اسرائيل ( در جنگ شش روزهء ١٩٦٧ و اکتبر ١٩٧٣) و حمايت بيدريغ دولت های غربی از اسرائيل , به کينه و نفرت جوامع اسلامی نسبت به ” غرب ” بُعد ديگری داد و با توجه به نفرت تاريخی مسلمانان نسبت به يهوديان ـ که از ظهور پيغمبر اسلام آغاز شده و در سراسر سوره های قرآن آشکار است ( اين کينه و نفرت حتی در زمان محمد باعث کشتار دسته جمعی يهوديان” بنی قُريظه” وسرانجام , موجب تغيير قبلهء مسلمانان از” بيت المقدس” به ” بيت الحرام ” ( مکه ) گرديد . ) اين مسائل , به ” جهاد ” مسلمانان عليه ” غرب استکباری ” و ” اسرائيل غاصب ” مشروعيّت دينی و سياسی داد .
تفسير واقعهء ١١ سپتامبر بعنوان ” برخورد ” يا ” جنگ تمدّن ها ” ( که در نظرات پروفسور ساموئل هانتينگتون Samuel Huntington ارائه شده ) شايد اغراق آميز باشد چرا که ابتدا بايد وجود چيزی بنام ” تمدّن اسلامی ” را احراز کرد تا سپس به علل جنگ و برخورد آن با تمدن غربی پرداخت . بطوری که در گفتگوهای گذشته گفتم : ” تمدن اسلامی ” ـ اساساً ـ يک مسئلهء ” تاريخی ” است و مانند بسياری پديده های تاريخی اينک تنها در اسناد و افسانه های تاريخی می تواند وجود داشته باشد، بعبارت ديگر : تمدن اسلامى ، قرن ها است که مرده است و مردگان ، امکان برخورد و گفتگو ندارند !
بنظر من : ريشهء فاجعهء ١١ سپتامبر را بايد در خصلت تعاليم اسلام جستجو کرد . اين، مسئله ای است که متأسفانه در تحليل های مربوط به فاجعهء ١١ سپتامبر توجهی به آن نشده است . ببينيد ! قرآن کتابی است که کلمهء ” قتال ” ( کشتن ) و اشتقاقات اين کلمه، در آن فراوان تکرار شده است بطوری که می توان آنرا “مانيفست خشونت” ناميد . از طرف ديگر : در تاريخ اديان، پيغمبر اسلام به” پيغمبر مسلّح “ مشهور است، پيغمبری که بقول دکتر علی شريعتی : برای پيشبرد عقايدش می گفت : ” يا از سرِ راه من کنار برويد ! و يا نابود می شويد ! ” فلسفهء سياسی حضرت محمد در اين جملهء معروف او خلاصه شده كه می گفت :


” من آمده ام که درو کنم نه بکارم ! بهشت، در زير سايهء شمشير عربان است “

در تاريخ اديان بزرک جهان، هيچ دينی را نمی توان يافت که مثل اسلام برای پيشبرد تعاليم و انديشه هايش، اينهمهبه تهديد و قتل و ارعاب متوسّل شده باشد . درواقع، تاريخ رشد و گسترش اسلام را نمی توان فهميد مگر اينکه ابتداء خصلت خشن، تند و مهاجم آنرا بشناسيم . مسئلهء ديگر، مفهوم ” شهادت”، در اسلام است که نوعی حقانيت دينی و تاريخی به ” شهيد ” می دهد که طی آن، اگر چه فرد ( شهيد ) از زندگی دنيوی دست می شويد، امّا با شهادت خويش به ” لقاالله ” نائل می گردد و در ” آن دنيا ” جاويد می ماند، اين چنين است که بقول دکتر شريعتی : ” شهيد ، قلب تاريخ است “يا بقول مرتضی مطهری : ” شهيد ، شمع تاريخ است”. . . اعتقاد به ” شهادت “، از خودبيگانگی فرد را دامن می زند و در ارتکاب عمل باعث نوعی “بی حسی اخلاقی” می گردد که طی آن هر عمل و جنايتی، ” مشروع”می شود، اعتقادی که بی باکی، جسارت و دليری مجاهدان اسلامی را بر می انگيزد و معمولاً باعث” پيروزی حق بر باطل ” می گردد . فاجعهء ١١سپتامبر، بارزترين نمونهء اين اعتقاد و ” پيروزی” است !
بنيادگرائی اسلامی ـ بصورت جنبشی تمام خواه و ايدئولوژيک ـ چه در حوزهء عمل و چه در حوزهء عقايد ، شباهت های فراوانی با توتاليتاريسم و خصوصا ًفاشيسم دارد . ( نگاه کنيد به : ملاحظاتی در تاريخ ايران ، بخش سوم ) 

بنيادگرائی اسلامی ابتداء خصلتی ” روشنفکرانه ” و غيرتوده ای داشت و حضور آن ، بيشتر در محافل روشنفکری و دانشگاهی احساس می شد ، امّا چندان نمی توان آنرا ” بازتاب و نتيجهء تلاش های روشنفکران اسلامی ” دانست ، بلکه ـ بتدريج ـ يعنی با رشد ناموزون و شتابان مناسبات سرمايه داری و ورود ارزش های غربی به جوامع اسلامی ، و سيل مهاجرت روستائيان از دهات به حاشيهء شهرهای بزرگ ، بنيادگرائی از حالت گروهی و ” روشنفکری” به جنبشی گسترده و مردمی بدل گرديد . جنبش های اسلامی اگرچه در شهرهای بزرگ ظاهر شدند و ” جنبش شهری ” بشمار می آيند ، امّا از نظر انديشه و ايدئولوژی ، حامل انديشه ها و ارزش های قبيله ای و پيش سرمايه داری ( با الهام از تعاليم قرآن ) هستند . در اين ايدئولوژی ، ” حکومت صدر اسلام ” چنان ” ايده آليزه ” گرديده که در باور توده های مسلمان ، دوران حضرت محمد يا علی , دوران اوج آزادی ، عدالت اجتماعی ، برابری و برادری بشمار می آيد .
مشخصه های اين ” تمدن خيالی ” روان آسيب ديده و روح تحقير شدهء مسلمانان را تسکين می داد : فريب بزرگی که انعکاسات فکری آن به جامعهء ما نيز کشيده شد بطوری که مثلاً بعضی از روشنفکران ملی ـ مذهبی ما انتشار کتاب ” سير تحول تدريجی قرآن ” ( نوشته مهندس مهدی بازرگان ) را ” کشفی همسنگ کشف اسحق نيو تن ” دانستند !!!

کاربُرد اصطلاح ” ملّی ـ مذهبی ” هم مانند بسياری از کلمات و اصطلاحات سياسی ديگر ( مثل محافظه کار ، ميانه رو , اصلاح طلب و غيره ) دارای ابهام ، اشتباه و آشفتگی است . اين کلمه ( ملّی ـ مذهبی ) نشانهء همان التقاط فکری ، فلسفی روشنفکران ما از مشروطيت تا کنون است . به زعم اين دسته از روشنفکران ، هويّت ملی ما بر دوپايهء ايرانيت و اسلاميتاستوار است . خوب ! اولين اشکال اين ” تعريف” اينست که : پس آن ميليون ها ايرانی زرتشتی ، ارمنی ، کليمی و آسوری و غيره در کجای اين ” هويت ملی ” جای دارند ؟ می دانيم که مثلاً در طول اين قرن های سلطهء اسلام ، زرتشتی ها در حفظ آئين ها و عقايد ملّی ما نقش اساسی داشته اند .
از اين گذشته ، اسلام با اعتقاد به “اُمّت” ـ اساساً ـ با هرگونه” مليّت” و ملی گرائی مخالف است بهمين جهت است که بسياری از کشورهای متمدن ( مانند مصر و سوريه ) با پذيرش اسلام ، خود را در اُمّت اسلامی ، منحل و مضمحل کرده اند ، در اين ميان فقط ما ـ ايرانيان ـ بوديم که با اسلام به گونه ای خاص و شايد هم رندانه و هنرمندانه برخورد کرده ايم ، يعنی بجای آنکه در تماميّت اسلام ، ذوب شويم , برخوردی خاص و ايرانی با آن داشته ايم، بعبارت ديگر ، در طول تاريخ ايران بعد از اسلام ، هويت ملی ما از طريق زبان پارسی و آئين هائی مانند نوروز و مهرگان و جشن سده و غيره تداوم يافت و اسلام ( با همهء فرقه های متعدد و مخالف و مختلفش ) در واقع ” تابع ” اين روند تاريخی بوده است ، با توجه به اينکه در طول تاريخ ايران بعد از اسلام ، علمای اسلامی ما بيشتر ” عَرَب زده ” بودند و ٩٠ درصدر آثار و تأليفات اين ” حضرات ” به زبان عربی نوشته شده ،هويّت ملی ما جز در زبان پارسی ، شعر و عرفان و حماسهء ما پايگاه و پناهگاهی نداشتاز اين طريق بود که حسّ ملّیما از گذشته به آينده تداوم يافت . شما اين مسئله را در هيچيک از کشورها و ملّت های مسلمان ديگر نمی توانيد ببينيد .
واقعاً اين چه ” تمدّن اسلامی”، است که از خودش حتّی يک صفحه کتاب نداشت , بزرگترين هنرمندان و نويسندگان و مورخين و متفکرانش ، ايرانی هستند و حتی دستور زبان و صرف و نحو اين ” تمدّن اسلامی ” را يک نفر ايرانی انديشمند ـ بنام سيبوَيه نحوی ـ تهيه و تدوين کرده است . . . در اين ٢٣ سال حکومت اسلامی در ايران ، اسلام و روشنفکران ملی ـ مذهبی ما ـ در يک موقعيّت استثنائی ـ تمام بضاعت و توان فکری ، فلسفی و سياسی خويش را ” عرضه “کرده اند که نتيجه اش : اين شکست و شرمساری بزرگى است که روی دست ملّت ما باقی گذاشته اند ، اين شکست و شرمساری ـ يک بار ديگر ـ اين حقيقت را ثابت می کند که : جامعهء ما تا زمانی که از اين صحرای کربلای احساس و انديشه، از اين فلکلورعزا و مرثيه و زاری، از اين ” د

Entry Filed under: Uncategorized. .



No Comments yet Add your own

  • 1.    حجت  |  سپتامبر 11th, 2007 at 9:48 ب.ظ

    سرور مزدک در مورد اون اهنگی هم که خواستید باید بگم بله دارم ولی کلیپش به قشنگی کلیپ اصلی نیست دنبالش میگردم تا کلیپ اصلی رو پیدا کنم

  • 2.    irlibarary  |  سپتامبر 11th, 2007 at 10:09 ب.ظ

    درود فیلمی که گفته بودید رو در 4 بخش با کیفیت خوب برای دانلود قرار دادیم

  • 3.    برگزیده  |  سپتامبر 11th, 2007 at 10:17 ب.ظ

    عذاب رمضان

  • 4.    قابل توجه دانشجویان دانشگاه های خراسان  |  سپتامبر 12th, 2007 at 5:09 ق.ظ

    قابل توجّه دانشجویان دانشگاه های استانهای خراسان(رضوی – شمالی – جنوبی) به استحضار می رساند که قرار است برای مقابله با انحصارطلبی ولایت مداران جبهه ای با نام “جبهه مردمی مقابله با انحصارطلبی ولایت مداران” تشکیل گردد برای این منظور ابتدا قرار است واحد دانشجویی جبهه مردمی ایجاد گردد. بدینوسیله از تمامی دانشجویان استانهای خراسان(رضوی – شمالی – جنوبی) تقاضا می شود ما را در انجام این مهم یاری نمایند.برای کسب اطلاعات بیشتر پیرامون جبهه مردمی مقابله با انحصارطلبی ولایت مداران به وبلاگ جبهه مردمی به نشانی http://jebheyemardomi.blogfa.com و یا به وبلاگ تشکّل فریاد حق طلبی به نشانی http://faryadehaghtalabi.blogfa.com مراجعه نمائید.پیروز باشیدجبهه مردمی مقابله با انحصارطلبی ولایت مداران شاخه استانهای خراسان(رضوی – شمالی – جنوبی)

  • 5.    روزبه  |  سپتامبر 12th, 2007 at 2:18 ب.ظ

    درود همیار نازنین بروزم و چشم براه حضور سبز و پر مهرت نازنین

  • 6.    روح الله  |  سپتامبر 12th, 2007 at 4:02 ب.ظ

    ما بیش از اینکه ایرانی باشیم یک مسلمانیم.من یک مسلمان سیعه ایرانی آذری زبان هستم.اگر قومیتم با ملیتم تعارض پیدا بکند من یک ایرانی هستم و اکر ملیتم با دین و اعتقاداتم تعارض پیدا کند من یک مسلمان شیعه هستم.

  • 7.    یورقون  |  سپتامبر 14th, 2007 at 12:41 ب.ظ

    با سلام و درود به شما به سایت ما هم سر بزنین

Leave a comment

hidden

Some HTML allowed:
<a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>

Trackback this post  |  Subscribe to the comments via RSS Feed


تازه ها :

پیوندها

بایگانی‌ها