'نوشتارها'

یادی از کوشنده راستین نهضت پان ایرانیسم ، سرور حیدر قلی(اشکان) آسترکی

نوشته سرور رضا کرمانی

سرور اشکان آسترکی، از هموطنان بختیاری و زاده ۱۳۲۷ در خوزستان بود. او از سال ۱۳۴۵ به عضویت حزب پان ایرانیست در آمد و به عنوان یک دانشجوی فعال در سازمان جوانان حزب پان ایرانیست شروع به مبارزه راستین و خستگی ناپذیر در راه آرمان های نیاخاکی کرد.

 ایشان در رشته مددکاری اجتماعی از دانشگاه تهران فارغ التحصیل و بعدها در سازمان های مربوطه مشغول به خدمت شدند. در دوران دانشجویی و خدمت سربازی که او در تهارن به سر می برد، مسول گارد حزب پان ایرانیست بود.

وی از سال ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۴ از طرف قائم مقام رهبر حزب پان ایرانیست روانشاد شهید دکتر عاملی تهرانی (آژیر) به عنوان مسوول حزب در کردستان ایران منصوب شد. او به همراه همسرش بانو حاتمی-وی نیز از اعضای حزب پان ایرانیست بود- به شهر مهاباد نقل مکان کرده و در دنبال کردن اهداف حزب پان ایرانیست و سازماندهی تشکیلات در کردستان خدمات بسیار ارزنده ای به حزب پان ایرانیست و میهن خویش نثار نمود.

 ایشان از سال ۱۳۵۵ توسط سرور مهندس کرمانی -مسوول تشکیلات حزب پان ایرانیست در خوزستان- به سمت مسول سازمان جوانان حزب پان ایرانیست در خوزستان منسوب و در استان خوزستان مشغول به فعالیت شد. در سال های ۱۳۵۵ تا ۱۳۵۹ ضمن اینکه ریاست بهزیستی کل استان خوزستان را بر عهده داشت، به خوبی از پس وظایف و مسوولیت های حزبی بر آمد و همچنین خدمات اجتماعی و فرهنگی ارزنده ای را به عنوان مدیر کل بهزیستی استان انجام داد.

سرور اشکان همچنین در زمان انتخابات دوره نخست ریاست جمهوری ایران در سال ۱۳۵۸ رییس ستاد انتخاباتی شادروان تیمسار احمد مدنی در استان خوزستان بودند. در انتخابات یاد شده در این استان تیمسار مدنی  بیشترین رای را آورد.

از دیگر کوشش های سرور آسترکی، انتشار هفته نامه “خلیج فارس ” پس از انقلاب ۵۷ در استان خوزستان بود. هفته نامه خلیج فارس در شهرستان اهواز به صاحب امتیازی و مدیر مسولی وی، بدون وقفه منتشر و چاپ و در گستره ایران زمین پخش و توزیع می شد.

یکی از پرطرفدار ترین بخش های هفته نامه خلیج فارس سرمقاله های آن بود که از آن جمله دو  مورد زیر را کامل به خاطر دارم.

 – شاهزادگان عمامه به سر: (اشاره به محمد منتظری و نقد عملکرد ایشان به هنگام پرواز هواپیمای ایران به سوی لیبی بدون بازرسی گمرکی. که شایعات بسیاری را در آن زمان زبانزد خاص و عام شد به گونه ای که پدر ایشان وی را دیوانه خطاب کرد)

 – اینجا ایران است: آقای منتظری که شما می توانید در نماز جمعه آن اینچنین سخن بگویید که نقدی بود بر سخنان آیت الله منتظری قائم وقت رهبری که ملت ایران را امت اسلامی خطاب کرده بود.

نشریه خلیج فارس به دلیل نگاه مستقل و  انتقادی که داشت بیش از ۱۶ هفته دوام نیاورد و ماموران امنیتی جمهوری اسلامی ضمن حمله به چاپخانه و دفتر نشریه، ضمن تخریب اموال به پلمپ این دو مکان اقدام نمودند.

 همچنین سرور آسترکی پس از پیروزی انقلاب در مقابل اعمال فشارها و بسته شدن فضای اجتماعی ایران ایستادگی می کرد. از جمله می توان به قانون حجاب اجباری برای کارمندان زن در ادارات دولتی اشاره کرد که ایشان با جمع کردن کارمندان زن در سالن اجتماعات اداره بهزیستی اعلام کرده بود: ” حجاب طبق این حکم اجباری شده است ولی من نمی توانم به شما توهین کنم و بخواهم به اجبار حجاب داشته باشید. لذا این حکم را می خوانم ولی تن دادن به آن را اجبار نه، که به اختیار خودتان می گذارم.”

نهایتا دادگاه انقلاب اهواز در اوایل سال ۵۹ ضمن لغو امتیاز هفته نامه خلیج فارس، ایشان را تحت پیگرد قانونی قرار داد و با توجه به وقوع اعدامهای گروهی در بیدادگاه های جمهوری اسلامی، ایشان با وجود همسر جوان و فرزندان خردسال متواری شد.

هر چند راه خروج وی از ایران برای حفظ جانش هموار شده بود اما به دلیل وقوع حمله نظامی عراق به ایران در نیمه سال ۵۹ ترجیح داد در ایران بماند و تا سال ۶۲ همراه با خانواده مخفیانه زندگی می کرد و در نهایت هم به دلیل مشکلات ناشی از زندگی خانوادگی مخفیانه، خود را به دادگاه انقلاب اهواز معرفی که بلافاصله بازداشت شد و پس از جلسات دادرسی به دلیل خدمات ارزنده فرهنگی- اجتماعی در دوران خدمتش در بهزیستی وی را تبرئه کرده ولی از اشتغال به کلیه خدمات دولتی منع و در اصطلاح پاکسازی شد.

سرور آسترکی پس از تبرئه و آزادی از زندان و تا پایان جنگ عراق و ایران چند بار داوطلب اعزام به جبهه شد ولی به دلیل سابقه سیاسی با درخواست وی مخالفت شد.

پس از انتقال اینجانب از خوزستان به کرج ایشان یکی از سه نفر مسوولین حزب در خوزستان بودند که تا زمان مسولیت سرور دکتر میرانی در خوزستان به خوبی و شایستگی از پس مسوولیت حزبی خویش سربلند بیرون آمدند.

سرانجام سرور آسترکی پس از سال ها مبارزه در راه آرمان و باورهای خود و ملت بزرگ ایران، در حادثه مشکوک رانندگی در مسیر بروجرد به نهاوند در اسفند ماه سال ۱۳۷۳ و در سن 47 سالگی کشته شدند. وی از زمان آزادی از زندان تا آخر عمر به عنوان پیمانکار ساخت پروژه های عمرانی مشغول فعالیت بود.

خاطره ای که هیچ گاه از مراسم خاکسپاری ایشان فراموش نمی کنم اینست که:

در مراسم تشییع پیکر ایشان در اصفهان همسر گرامشان بانو حاتمی،  با صدای بلند به جمعیت حاضر می گفتند:

اشکان عزیزم رستم بختیاری ها بود.

اشکان رستم پان ایرانیست ها بود.

اشکان رستم مددکاران بود.

اشکان رستم خبرنگاران بود.

 اشکان رستم پیمانکاران بود.

روانت شاد و راهت پر رهرو باد سرور اشکان آسترکی عزیز

 

پاینده ایران

Add comment آگوست 7th, 2012

برسد به دست ابومحمد المُحَمَراوی تجزيه طلب

دروغ هايي از نوع جبهه دمکراتیک مردمی اهواز (بخوانيد تجزيه طلبان غير دموکراتيک)

مقاله ای پیرامون سخنان محمود احمدی نژاد در سایت جبهه دمکراتیک مردمی اهواز (1) به قلم ابومحمد المحمراوي دیدم. در آن نکاتی دیدم که لازم دانستم به عنوان يک عرب خوزستانی به جماعت پان عرب گوشزد کنم.

جناب ابومحمد نخست پیشنهاد می کنم که آن دو عکس را به نام “تمدن اهواز” در سايت زده اید برداريد، تمدنی به نام اهواز وجود ندارد، آنچه وجود دارد تمدنی به نام ایران است. جالب است تصویری از قلعه باستانشناسی شوش را  که توسط مورگان فرانسوی جهت کاوش در محوطه تاريخي تپه هاي باستاني شوش و کاخ آپادانا بر روی تپه آکروپل ساخته شده است، از آثار باستاني تمدن اهواز! محسوب کرده ايد.

دیگر، عکسي از زیگورات چغازنبیل که سازه اي مربوط به دوره ايلامي است. از آنجا که در جعليات خودتان تمدن ايلامي را عرب مي دانيد و ايلامي ها را از نسل سامي مي دانيد، اين را هم مربوط به تمدن اهواز مي دانيد. اين بنا متعلق به تمدن ايلام است و هيچ ارتباطي با نژاد و فرهنگ عرب و سامي ندارد و پژوهشگران تاريخ و اساتيد اين حوزه بارها اين جعل بزرگ تاريخي را با شواهد و مدارک بسيار رد کرده اند.

مورد دیگر تصویر شیخ خزعل هست که احتمالا او را بنيانگذار “تمدن خيالي اهواز” مي دانيد. مي خواهم از شما بپرسم این عکس مربوط به چند هزار سال پیش می باشد؟! چيزي به نام تمدن اهواز در هيچ منبع تاريخي ذکر شده است و در طول هزاره هاي پيش خوزستان بخشي از تمدن ايراني بوده است و در يک دوره تاريخي شيخ خزئل بر بخش هايي از اين ناحيه حکمراني مي کرده و تابع دولت مرکزي ايران بوده است. شيخ جابر پدرشيخ خزئل هميشه وفادار و خدمتگزار و خراجگزار دولت قاجاريه بوده است و اين سرزمين هيچ وقت دولت مستقل نداشته است.

اما در مورد سخنان محمود احمدی نژاد…. در این که احمدی نژاد روحیات و سخنان پوپولیستی دارد هیچ شکی نیست ولي بيان حقيقت درباره تاريخ ايران از زبان هرکس باشد فرقي ندارد. با نکاتی که شما در آن مقاله به نگارش در آورده اید چند توضيح ضروري پیش می آید:

1.شما سخنان احمدی نژاد در مورد تاریخ 7000ساله ایران را بلوفی بیش ندانسته اید. حتا تاريخ 2500 ساله را هم بلوف دانسته اید بدون اینکه سندی در رد سخنان احمدي نژادبه عنوان حقايق مسلم تاريخي ارايه بدهید. شما را به همان تصاویری که در سایت خود گذاشته اید ارجاع میدهم.

قلعه آكروپل كه به قلعه شوش يا قلعه فرانسوي ها نيز معروف است به دست هيات باستان شناسي فرانسوي در سال1897ميلادي بر روي بلندترين نقطه شهر شوش بنا شده است و مربوط به صد و اندي سال پیش می باشد و به منظورکاوش محوطه باستاني تپه هاي شوش، از آجرهاي کاخ 2500 ساله آپاداناي داریوش هخامنشی و زيگورات چغازنبيل ساخته شد. آن تصویر زیگورات هم مربوط به زيگورات چغازنبيل با قدمت حدود 3250 سال مي باشد که براي ستايش ايلهاک اينشوشيناک می‌باشد. «چغازنبیل» که نام باستانی این بنا است، واژه‌ای محلی و مرکب از دو واژه «چُغا» (در زبان لري به معنی «تپه») و زنبیل (به معنی «سبد») است که اشاره‌ای است به مکان معبد که تپه بوده و آن را به زنبیل واژگون تشبیه می‌کردند. زيگورات هم از فعل آکدي زغارو ( به معني برافراشته) گرفته شده است. فکر کنم این دو مورد از هزاران مورد برای شما کافی باشد.

2.از دیگر موارد جالب شما تحلیل هايي است که انجام مي دهيد، اینکه مردم در ابوموسا به زبان عربی صحبت میکنند پس این منطقه عربی میباشد. آقای مُحَمَراوی ما هم در خانه به زبان عربی صحبت میکنیم. عرب هاي ساکن استانهاي ديگر هم عربي صحبت ميکنند آيا آنجا هم منطقه عربي است؟ آيا در هر منطقه اي عرب وجود داشته باشد و به عربي صحبت کند آن منطقه عربي به حساب مي آيد. به نظر من اين نه تنها دلیل کافی برای این مساله نمی باشد بلکه حرف بچه گانه اي است و بر همين اساس است که خوزستان را يک سرزمين عربي مي دانيد.

3. در جایی دیگر مرقوم نموده اید که جوانان عرب بیکار هستند و آنها را سرکار نمی برند در مورد بیکاری که متاسفانه معضل اساسي ايران و اکثر کشورها است با شما هم عقیده هستم ولي از شما پرسشی دارم: چگونه انتظار دارید جوانی را که مدرک تحصیلی بالایی ندارد – مثل خود من – در اداره ای که نياز به تخصص دارد به صورت رسمی استخدام کنند؟ پیشنهاد می کنم به اهواز تشریف بیاورید شما را به شرکت نفت ببرم و هموطنان عرب زبانی را نشانتان بدهم که در آن شرکت مشغول به کار هستند. شما را به بانک ها ببرم که درصد بالایی از کارمندان آن را عرب زبانان تشکیل داده اند. شمار زيادي از کارکنان و کارمندان شهرداري از بالاترين رتبه تا پايينترين رتبه عرب هستند. آیا خود شما انتظار دارید کسي پول را بدون کار کردن و عرق ريختن راحت در جیبتان بگذارد و اينطور تنبلی را در جامعه بیشتر کنید؟ اگر هم بخواهيد از تحصيل کرده ه اي بيکار حرف بزنيد که شامل همه اقوام در خوزستان مي شود. اين يک تبعيض قومي و مخصوص عربها نيست و به همه شهروندان ايران مربوط مي شود.

4. بگذاريد يک یادآوری کنم. کارگران نیشکر هفت تپه را که اکثر کارگرهای شریف آن عربزبانان هستند، یادتان هست؟ آنها چندین ماه حقوق خود را نگرفته بودند؛ يک جوان لربختياري از رامهرمز در مقام دفاع از حق و حقوق آنان در آمد و اکنون به خاطر آن اقدامات در زندان اوین در حال گذراندن 12 سال محکومیت خود است. در آن زمان شما داعیه داران حمايت از اعرب کجا بودید؟ می گویم؛ شما در اندیشه های شوم تجزيه طلبانه خود غوطه ور بودید که نتایج آن کشته شدن مردم میهنم و اعدام جوانان عرب زبان و به زندان انداختن آنان شد.

آقای محمراوی در پایان این را بگویم که شماهایی که فامیلی جعلی الاحوازی و المحمراوی و غيره را که نشان از ترس شماست برای خود برگزیده اید چگونه میخواهید از به قول خود حق ملت عرب دفاع کنید؟ 

 پاينده ايران- امید دهدارزاده –اهواز تيرماه1391

Add comment جولای 20th, 2012

باور بفرماييد جناب بنی طرف، تجزيه ايران به این سادگی ها نخواهد بود!

فرهاد باغباني

بعد از پاسخ دادن به گفته های«یوسف عزیزی بنی طرف» که در برنامه صفحه آخر بیان شد و نقد عملکرد صدای آمریکا، «بنی طرف» برآشفته از شبکه هوشیاری ملی و اطلاع رسانی دقیق و هوشمندانه عناصر ایران گرا در خوزستان نسبت به تحرکات رسانه ی دولتی وابسته فارسی زبان همچون «بی بی سی و صدای آمریکا» و اعتراض نسبت به حضور افرادی با گرایشات گریز از مرکز و معارض با تمامیت ارضی کشور، به پرخاشگری و ایراد انواع اتهام به جریانات ایران پرست و بویژه پان ایرانیست ها در خوزستان پرداخت. در این مجال نه تنها در مقام پاسخ به بنی طرف، بلکه در جهت اطلاع رسانی و وظیفه ای که در برابر تبار ایرانی در این هنگامه دشوار از تاریخ زیست ملت بزرگ ایران بر عهده داریم، ذکر مطالبی مهم ضروری به نظر می رسد:

1-     «یوسف عزیزی بنی طرف» با عصبانیت و قلمی سرشار از تهمت پراکنی به جای پاسخ دادن منصفانه به پرسشهای نگارنده، سراسیمه و پرخاشگرایانه و نگران ازسیل هجوم انتقادها و اعتراضها توسط ایرانگرایان به دلیل حضور مکرر عناصر معارض تمامیت ارضی ایران دربرنامه های شبکه های فارسی زبان وابسته به دولت های خارجی می نویسد:

«پس ازحمله چند روز پیش عناصر اطلاعاتی سایت “خوز بلاگ”، اینک حزب فاشیستی پان ایرانیست! مرا هدف قرارداده است. حزبی که عناصرش در اهواز با مدارای همین اطلاعاتی ها،علناً فعالیت می کنند، درصورتی که جوانان فعال مدنی و فرهنگی عرب، زندانی می شوند و درمعرض اعدام قراردارند. من از آزادیخواهان همه ملیتها در ایران تقاضا دارم برای دفاع از برنامه مصاحبه ام در “صفحه آخر” و در پاسخ به شانتاژ نژادپرستان، نظر خود را در صفحه فیسبوک “صفحه آخر” بنویسند و از حق، برابری و عدالت قومی در ایران دفاع کنند تا تلویزيون صدای آمریکا در برابر این فاشیستها عقب نشینی نکند. حال معنی” دموکراسی وحقوق بشر” از دیدگاه ناسیونالیست های افراطی رافهمیدیم. آنان حتی اظهارنظر مرا به مدت ربع ساعت در این برنامه تحمل نکردند.»

2-      بنی طرف به سان توده ای های سابق به جز تهمت زنی و وارد کردن اتهامات بی اساس چاره ای در پیش رو نمی بیند. در چهار سطر نوشته، چند بار بدون ارايه هیچ گونه سند و مدرکی مخالفانی که به نقد آرا و دیدگاههای ایشان پرداختند را به انواع وابستگی های اطلاعاتی وامنیتی متهم می کند واژگانی همچون عناصر اطلاعاتیِ خوزبلاگ، حزب فاشیستی«پان ایرانیست»، مدارای دستگاه اطلاعاتی با آنها، نژادپرستان، ناسیونالیستهای افراطی استفاده مي کند. جالب آنکه وی  بعد از  زدن  انوع و اقسام برچسب های گوناگون، فریاد مظلومیت سرداده و از صدای آمریکا میخواهد نسبت به گسترش اعتراضات مردمی نسبت به حضورش در برنامه هایی از نوع «صفحه آخر»کوتاه نیاید!!

3-     انتظار این بود که در برابر پرسشهای مطروحه در مقاله اينجانب از سوی کسی که خود را ژورنالیست و دارای سوابق آنچناني سیاسی می داند، واکنش منطقی و بدور از انواع اتهام زنی ارايه میشد…هر چند به جزاین یاد نداد استادت. بار دیگر در شبکه هوشیاری ملی برای چندمین بار برای روشن شدن افکار عمومی پرسش های خود را با شما مطرح می کنیم تا سره از ناسره و راست و دروغ برای ملت ایران آشکار و روشن  گردد. همزمان منتظر پاسخ گویی بنی طرف به عنوان دبیر به اصطلاح «کانون مبارزه با نژاد پرستی و عرب ستيزي در ایران» به این پرسش های صریح هستیم، البته نه اینبار با عصبانیت و پرخاشگری!!!

* درسخنان و نوشته های خود سخن از اقلیم الاهواز به زبان می آورید (اقلیم درعربی به معنای کشور است) در همان آمریکا که خود را مهد دموکراسي جهان آزاد به دنیا معرفی میکند اگر کسانی یا گروه هایی سخن از اقلیم «تگزاس» یعنی کشور تگزاس به زبان آورند چه برخورد امنیتی و اطلاعاتی با آنها خواهد شد؟!!! یادتان هست در همان لندنی که زندگی می کنید انگلوساکسون ها با ایرهای جدایی طلب چه برخورد قهر آمیزی کردند… آیا یکشنبه خونین ایرلند یادتان هست؟

* آیا شما معتقد به جغرافیایی سیاسی با نقشه مجعول «الاحوازیه» مي باشيد که از سوی عناصر تجزیه طلب و سایت های الاحوازیه و العربستان و تعدادي سايت ديگر تبلیغ و تکثیر می شوند و نفرت نژادی در سراسر مطالب آن ها منعکس می باشد؟

* منظور شما از به کار بردن استان عربستان به جای نام تاریخی خوزستان در رسانه های عمدتا وابسته به دولت های خارجی چیست؟

* درصورت تاکید بر نام عربستان آیا تاریخ و نوشته های عهد کهن و کتیبه ها نیزبا سخن شما همنوا وهمرای هستند؟!

* آیا در طول تاریخ درخوزستان به جز قوم عرب ایرانی دیگر اقوام سکنا نداشته اند؟ پارس ها، بختیاری ها، شوشتری ها، رامهرمزی ها، بهبهانی ها، دزفولی ها…آیا این همه تنوع قومی در خوزستان را میتوان نادیده گرفت و سخن از استان عربی با نام مجعول عربستان راند؟!

* در برنامه هایی که در رسانه های عربی زبان مانند العربیه وبی بی سی عربی به عنوان کارشناس مسايل عرب شرکت می کنید بارها از واژه مجعول خلیج العربی استفاده کرده اید. استفاده از نام«الخلیج» یا «خلیج العربی» جز دشمنی آشکار و معارضه با تاریخ و غرور ملی ایرانیان چه معنای دیگری خواهد داشت؟

* در خوزستان چفیه قرمز بر سر کردن نشان از تظاهر به وهابی گری است. آیا شما هم با سر کردن چفیه سرخ رنگ، مبلغ وهابی هاي عربستان شده اید؟!

* اگر خود را یک ایرانی دارای حقوق شهروندی می دانید و به تمامیت ارضی ایران می اندیشید، چرا تاکنون سخن و موضعی از شما در برابر یاوه گویی های امارات درباره جزایره همیشه ایرانی نشنیده ایم؟! نکند همچون شیوخ حاشیه خلیج فارس این جزایر همیشه ایرانی «تنب بزرگ،تنب کوچک و بوموسا» را حق خاندان آل نهیان می دانید. حتی یک کلام اعتراضی نسبت به سرکوب گسترده برادران شیعه در بحرین توسط خاندان آل خلیفه و اشغال این سرزمین توسط ارتش آل سعود از شما نشنیدیم. آیا شیعیان بحرینی به دلیل مذهبی که دارند، برادران عرب شما محسوب نمیشوند یا چون خاندان مرتجع  آل سعود قصد تغییر جمعیتی جزایر بحرین به سود وهابیون رادارد، مهرسکوت بر لب زده ايد؟

*چرا تاکنون یک سطر مکتوب يا یک کلام شفاهي نسبت به تضییع حقوق زنان عرب در منطقه خاورمیانه بویژه آل سعود در عربستان و یا حتی زنان زحمتکش عرب خوزستانی از شما نشنیده ایم. آیا آن ایرانی هایی که در عربستان اعدام شدند مشمول قوانین حقوق بشری مورد اعتقاد شما نمیشوند؟ حتی در مورد سنتهای ارتجاعی و نگاه سلفی گري حاکم بر زنان در عشیرههای عرب مقاله ای نمی نویسید و سخنی نمیگویید. نکند مقوله ی جهان شمول حقوق بشر را نیز تقسیم بندی قومی، نژادی، جغرافیایی، سیاسی و ایدولوژیک کرده اید.

4-     آقای بنی طرف شما سالها در ایران زندگی کردید، کتاب چاپ کردید، در روزنامه های خوزستان و حتی نشریات سراسری مطلب مینوشتید، ازسوی نمایندگان مجلس شورای اسلامی تقدیر شدید، درخانه احزاب وزارت کشور سخنرانی کردید، در مناظرههای بسیار شرکت میکردید، در همایشها و سمینارهای گوناگون دیدگاههای خود را مطرح می کردید، ولی آیا کسی بابت این  همه حضور در محافل و مجالس وابسته به هیات حاکمه اتهام اطلاعاتی بودن را به شما مي زد؟! شما آزادانه در خوزستان و در نشریاتی چون فجر(کارون امروز) مصاحبه های چند صفحه با آقای مهدی مکارمی  انجام میدادید و حتی با استناد به سخنان بی مسوولانه آقای خاتمی در سازمان ملل: سخن از ملیتهای ایرانی میگفتيد. وقتی که مسوول وقت تشکیلات حزب پان ایرانیست در خوزستان زنده ياد «دکتر ابراهیم میرانی» قصد پاسخگویی به نظرات و دیدگاه های شما را داشت همان روزنامه عليرغم مصاحبه با ایشان و تا امروز تحت تاثیر فشارهایی که بر روزنامه وارد مي آمد از چاپ و انعکاس دیدگاه های پان ایرانیستها در برابر اندیشه های خلق عربی جلوگیری به عمل آورد.

5-     راستی بفرمایید اگر ستم قومی فارسها بر علیه عربها در خوزستان اعمال میشود پس چگونه است که در دومین دوره شورای شهر اهواز هر 9 نفر اعضای آن از برادران عرب بودند و یا حتی در همین دوره پیش 3 نفر نماینده مردم اهواز در مجلس شورای اسلامی عرب بودند. در این دوره نیز ترکیب دو به یک سود نمایندگان عرب است. همین حضور نمایندگان عرب در مجلس شوراي اسلامي و شوراهاي شهر و روستا نشان دهنده حضور گسترده برادران و خواهران عرب اهوازی در پای صندوقهای رای میباشد. برخلاف پارسها و یا بختیاری ها که در این چند ساله کمتر پای صندوق هاي رای رفتند… نوعی قهر و اعتراض به وضع موجود در هنگام انتخابات در میان رای دهندگان غیر عرب در اهواز مشهود است. راستی یادتان هست که وزیر دفاع ایران به مدت هشت سال یک عرب ایرانگرا بود. شاید بنا به دیدگاه ایديولوژیکی و نه حقوق بشری، ملاک عرب بودن برای شما تنها آن عده اندک از فریب خوردگانی هستند که جز معارضه با تمامیت ارضی ایران و دشمنی با فارسها  و گسترش نفرت قومی هدفی در سر ندارند!!! از ديد شما عرب اصیل کسی است که در خیابان های اهواز بمب منفجر می کند!!!

6-    گفته اید حزب پان ایرانیست درخوزستان آزاد است. یادمان باشد هر شهروند ایرانی و همچنین احزاب به شرطی که مخل به مبانی اسلام نباشند و مشی مسلحانه نداشته باشند، از حق فعالیت آزاد قانونی  فعالیت برخوردارند و باید به عنوان شهروندان ایران از همه حقوق تصریح شده در قانون اساسی جمهوری اسلامی برخوردار باشند و برای احقاق و اعاده حقوق ملت و برقراري حکومت قانون تلاش و کوشش مدنی و مطالبه محور را سرلوحه فعالیت های خود قرار دهند. حتی اگر برخی نهادهای قدرت با این خواست مدنی مخالف باشد ولی تاکید بر گفتمان مطالبه محور حول گفتمان شهروند محوری تنها راه رسیدن به دمکراسی و جامعه مدنی است. با مبارزه مسلحانه و عملیات های بمبگزاری آنچنان که در سال 1384در اهواز شاهد بودیم، تنها نهادهای مدنی و نیروهای دمکراسی خواه متضرر شده و در مسلخ خشونت؛ قربانی اسلحه خواهند شد. با این همه شما حقیقت را نمی گویید. پان ایرانیست ها درخوزستان آزادانه فعالیت نمی کنند، پان ایرانیستها در خوزستان دفتر سیاسی ندارند، از داشتن روزنامه و ارگان حزبی و حتی برگزای کنگره های قانونی خود محرومند. پان ایرانیستها  حتی به اندازه شما در همان دوران اصلاحات اجازه نداشتند در روزنامه ها مقاله و مطلب بنویسند و درهمایشهای دولتی و نیمه دولتی و یا خانه احزاب به ایراد سخنرانی بپردازند!!!

7-      راستی کدام اندیشه مبلغ فاشیست است؟ آنکه میکوشد با استفاده از احساسات برادران عرب نوعی کینه توزی و دشمنی و نفرت قومی از فارسها! در بین آنها بپراکند؟ آنکه بر طبل استقلال طلبی اعراب (بخوانید تجزیه طلبي) میکوبد یا اندیشه ای که سخن از یگانگی و اتحاد همه اقوام و تیره های ایرانی را آرمان و فلسفه وجودیش می داند. اندیشه ای که میگوید:«ما همه شهروندان ایرانیم.» معتقد به حقوق برابر و یکسان برای همه اقوام و تیره های ایرانی بلوچ، کرد، آذری، عرب، فارس و…مي باشد؛ اندیشه ای که در منشور سربلندی ملت ایران به صراحت می نویسد«هیچکدام از مردم ایران تافته جدا بافته نیستند»همه اجزای یک پیکره مانا و پایا به نام ملت ایرانند و از نظر اجتماعی و قانون هیچگونه تفاوت، نابرابری جنسی، قومی و نژادی با یکدیگرندارند. اندیشه ای که میگوید:«همه  از تبار ایرانیم» و در برابر قانون از حقوق مساوی برخورداریم. درواقع تک تک آحاد ملت ازحق مشاع و برابر در سرزمین مادری خویش برخوردارند، دریک جمله «ماهمه ایرانیم.»

8-      ناسیونالیست افراطی را معنا کنید. آیا براداران ایرانی عرب که در جنگ هشت ساله و دفاع مقدس از ناموس ایران، وطن خویش در برابر صدام بعثی جانانه دفاع کردند و خونشان در راه ایران ریخته شد، از جریان ناسیونالیستهای افراطی هستند؟ چون با فارسهای بیگانه برعلیه سردارقادسیه همدست شدند متهم به شوونیست بودن و خاک و خون پرستی هستند؟ آیا آنها از نظر شما خیانت به باورهای ملت واحد عربی، ناصر، صدام و قذافی کردند؟ آیا شما صدام را همچون سایر بعثی ها شهید قوم عرب می دانید؟ لطفا از اعراب کویتی که صدام به کشورشان تجاوز کرد، نيز پرسش کنید.

9-     به هرحال میدانیم که خوب میدانید، پان ایرانیستها در این سالها با چه مصايب، مخاطرات و دشواری هایی در ایران مواجهه بودند، ولی ما هرگز قصد مظلوم نمایی و بزرگ نمایی نداشته و نداریم. اگر یا بازداشت شدیم، به زندان رفتیم و کشته شدیم، بدون خواستم هیچ مابه ازایی همه را برای معبود خویش ایرانِ مظلوم و بی پناه کردیم. حتی همان سایت سازمان جوانان حزب پان ایرانیست هم که به آن اتهام وارد کردید، شوربختانه در ایران فیلتر است.

10- با مظلوم نمایی گفتید پان ایرانیست ها تحمل 15 دقیقه برنامه را نداشتند؛ ما تحمل 1000 ساعت شنیدن را هم داریم. خود بهتر می دانید در این سالها برای بیان دیدگاه ها و نظرات قوم گرایانه خویش، تا چه میزان از امکانات رسانه هاي بیگانه بهره برده اید. رسانه هایی که تاکنون حتی حاضر نشدند در برابر شما یکی از فعالان حزب پان ایرانیست در خوزستان را بنشانند تا رودرو به هرکدام از القايات و شبهات شما پاسخ داده شود.

11- آن که باد میکارد لاجرم توفان درو میکند. آنان که در اهواز بمبگزاری کردند همه یا وهابی و یا وابستگان فکری لجستیکی به حزب بعث بودند. بین آنها و مطالبات به حق و شهروندمحور برادران ایرانی عرب هیچگونه سنخیت و نسبتی وجود ندارد. بمبگزاران حتی خواسته های مدنی شهروندان عرب ایرانی را به مسلخ بردند. حتما میدانید در جریان بمبگزاریها درخیابانها و مراکز دولتی اهواز چه تعداد عرب زبان به شهادت رسیدند، آیا نسبت به این شیوه و عملیاتهای ضد انسانی و حقوق بشری تا کنون واکنشی از سوی شما صورت پذیرفته است؟ آیا عملیاتهای خرابکارانه آنها را تقبیح میکنید یا این نوع مبارزه را که باعث ریخته شدن خون بی گناهان بسیاری شد، عملی مدنی و مردمی از سوی خلق ستم کشیده عرب «اقلیم الاحواز»؟! برعلیه فارسهای اشغالگر عربستان!!!؟ دانسته و آنرا تاييد میکنید؟

12- خود را مسوول و دبیر کانون مبارزه با نژاد پرستی و عرب ستیزی در ایران میدانید. حتما به سایتهای «العربستان و الاحوازیه» سرمی زنید. آنها به گونه ای بسیار سازمان دهی شده دیدگاه ها و تفکرات قوم گرایانه ضد تمامیت ارضی ایران را تبلیغ و پوشش خبری دروغین می دهند. در آن سایتها اندیشه های فاشیستی، انتقام جویانه، ضد فارس و دشمن با تاریخ و فرهنگ ایران به وفور ديده مي شود. نسبت به مطالب تفرقه افکنانه و نژادپرستانه این سایتها تاکنون چه واکنشی از خود نشان داده اید؟ آیا ما نژاد پرستیم یا سایتهایی که نامشان برده شد؟ چه کسی براي بزرگان ایران زمین تهمت شوونیست و نژادپرست را بارها تکرار کرده است؟ شما همسو با اندیشه های سلفی، رجعت به سنت ارتجاعی و با تفکر کینه ورزانه بزرگان تاریخ ایرانزمین همچون فردوسی، کسروی، صادق هدایت، بزرگ علوی و… را ضدعرب و شوونیست معرفی می کنید. راستی برای نخستین بار چه کسانی حمله ور شدند؟

متجاوزایرانیان نبودند. ایرانیان همواره درموضع دفاع مشروع از سرزمین و تبار خویش درطول تاریخ قرار گرفته اند.

به هرحال این سخن پایان ندارد. امیدوارم با حوصله و صبورانه و بدون برچسب زنی و تهمت پراکنی به هرکدام از این پرسشها با تکیه بر منطق مباحثه و کلام پاسخ درخور و شایسته بدهید.

و کلام پاياني…باور بفرمایید جناب بنی طرف، تجزيه ايران به این سادگی ها نخواهد بود…!!!

پاینده ایران ـ خوزستان- فرهاد باغبانی

پيوند دايمي به اين نوشته

3 comments جولای 10th, 2012

چهره های ضدملی با سوابق تجزیه طلبانه و کارنامه های دروغین در صدای آمریکا

نوشته فرهاد باغبانی

دربرنامه هفته ی گذشته «صفحه آخر» صدای آمریکا با اجرای مهدی فلاحتی سیاست های اپوزیسیون سازی ودشمنی با تبار ایرانی از طریق مانور خبری برای چهره های ضد ملی با سوابق تجزیه طلبانه، آشکار و هویدا شد.

در این برنامه با دعوت از« یوسف عزیزی بنی طرف» و چهره سازی و استفاده ازعناوین چون دبیر مبارزه با نژاد پرستی وعرب ستیزی در ایران! ناشیانه سعی در تلقین نوعی نابرابری قومی و نژادی در ایران هم از سوی برنامه ساز و همه از سوی مهمان برنامه شده بود. بر همین اساس ذکر مواردی ضروری و مهم به نظر می رسد:

۱- در این مصاحبه «عزیزی بنی طرف» هموطنان خود یعنی اصفهانی ها را عرب ستیز معرفی کرد، آن هم با دلیل این که در مسابقه ی فوتبال بین باشگاه سپاهان اصفهان و یکی از باشگاههای عربستان، تماشاگران جانب باشگاه و میهن خویش را گرفتند و گاهی وقت ها حریف را هوو می کردند.

ببینید این استدلال چقدر ضعیف و تهی از هرگونه باور پذیری است.ایرانی ها عرب ستیزند چون در فلان مسابقه فوتبال باعربستان به تشویق تیم خودی پرداختند؟

وی همچنان در برابر دوربین های صدای آمریکا چشم در چشم مخاطبین ایرانی سخن از اقلیم اهواز می راند(اقلیم درمعنای عربی یعنی سرزمین وکشور برای اطلاع بیشتررجوع کنید به جلد دوم کتاب تاریخ فرهنگ ایران پس از اسلام نوشته دکتر محمد محمدی).

بنی طرف با تاکید بر این که خوزستان در سال ۱۹۲۵ (همچون بعثی ها تاریخ را به میلادی عنوان می کند) به اشغال حکومت ایران توسط رضا شاه درآمد، می کوشدخوزستان وبویژه شهرستان اهواز را سرزمینی اشغال شده توسط فارس ها برای بیننده ترسیم نماید.

۲- بنی طرف همصدا با مجری در این برنامه سعی می کند که عملیات های مسلحانه و بمب گزاری عده ای از عناصر فریب خورده وابسته به  وهابیت وحزب بعث را که باعث کشته و زخمی شدن ده ها تن ازهم وطنان بی گناه ما درخیابانهای اهواز گردید را به عنوان قیام خلق عرب و حرکتی مدنی و مسالمت آمیز برعلیه شوونیسم فارس دراقلیم اهوازمعرفی نماید.

وی همزمان با ترفند خاص واستفاده از واژگانی چون فقرعمومی،تبعیض ونابرابری قومی وستم فارس ها، سعی در بزرگ نمایی “شیخ خزعل” به عنوان قهرمان عرب به ببینده وبویژه برادران عرب ایرانی دارد.

همچنین وی در تلاش ست با استفاده از تاکتیک های رسانه ای و با سواستفاده از احساسات قومی برادران عرب ایرانی این گونه به ببینده القا می نماید. گویی استفاده از نام تاریخی «خوزستان» توسط ملت و دولت ایران عملی است ضد موازین بین المللی و ضد انسانی و از نشانه های اشغال سرزمین های عربی است. یعنی تدوین سناریویی از پیش طراحی شده و همسان سازی از نوع اشغال سرزمین فلسطینی ها توسط یهودی ها و تشکیل کشور اسراییل. بنی طرف با القای این سخن نادرست، اصرارمی ورزد که عربستان – نقل بنی طرف – سال ها دارای حکومت مستقل و دارای پرچم و ارتش جداگانه بوده است و این رضاه شاه بود که با یوروش و اشغال نظامی این سرزمین را به تصرف فارس ها در آورد.

خودمختاری شیخ خزعل از نوع وضعیت اقلیم کردستان عراق، ترسیم نوعی جغرافیای سیاسی موهوم وخیالی برای خوزستان،  قلب تپنده و توفنده ی ایران زمین و جعل تاریخ آن هم درسیمای فردی که دررسانه ای بیگانه به عنوان کارشناس مسائل عرب معرفی می گردد تاسف آور است.

جالب این که مجری برنامه هم نوا و هم آو با این سخنان دروغین بنی طرف می شود و درقامت یک هوادار دو آتشه با سخنان مجعول کارشناس مسائل عرب همراه می شود واین کارنامه ای است به دروغ که درسیمای بنی طرف و فلاحتی در صدای آمریکا به تصویر ونمایش کشیده می شود.

۳- بنی طرف همزمان در همین گفتگوی جهت دار، خرمشهر را “محمره” نامید و سخن از ستم فارس ها چه در رژیم پهلوی و چه در جمهوری اسلامی راند.

در عوض حتی یکبار از سوی مجری برنامه پرسشی مطرح نشد که آقای بنی طرف شما مستند به کدام دلایل سخن از نژاد پرستی و نابرابری های قومی در ایران می کنید.؟ 

۴- “مهدی فلاحتی” مجری است با سابقه گرایش سیاسی چپ. وی در این گفتگو در تلاش بود با روش های بسیارغیرحرفه ای مسیر بحث را درجهت امیال و خواسته های قوم گرایانه ی “بنی طرف”  هدایت کند.

جای تاسف دارد رسانه ای که خود را آزاد معرفی می کند، این اندازه به دور از رسالت ژورنالیستی خود عمل کرده و جانب دارانه وارد موضوعی با زوایه های متعدد سیاسی و اجتماعی شود.

۵- به هر روی هر اندازه رسانه هایی از این دست از افراد قوم گرا با گرایشات گریز از مرکز هم چون “بنی طرف “ها  در برنامه های چون “صفحه آخر” دعوت کنند، در مقابل ملت ایران هوشیارنه تر در برخورد با اخبار و تفسیرهای این گونه رسانه ها واکنش از خود نشان خواهند داد.

۶- باردیگر به عنوان یک از پیروان طریقت ایزدی(نهضت مقاومت ملت ایران در طول تاریخ) و کسی که ذره ذره یاخته ها و سلول هایش مالال مال از عشق وشیدای به میهن است، ملت ایران را چونان گذشته به هوشیاری وآگاهی ملی و تاریخی فرا می خوانم تا در این مسیر و با کسب خود آگاهی ملی و شناخت ضرورت ها و نیازهای آرمانی میهن، باردیگرسرزمین مقدس و اهورایی خود را از گزند دشمنانی با سیمای دروغین حقوق بشرِ «بنی طرف»

واستفاده ابزاری از رسانه هایی چون صدای آمریکا برای همیشه در امان و ایمن نگاه داریم.

۷- هم میهن توطئه ای بزرگ و گسترده برای میهن ما در حال تدارک است. نقشه ها برای تکه پاره کردن میهن کشیده اند و تئوری آن توسط امثال «برنالد لوییس» انگلوساکسون تدوین شده اند.. استعمارگران سالها پیش درباره ایرن گفته اند: کوچک زیباست.  تنها و تنها با تکیه وگسترش شبکه هوشیاری ملی

می توان ابعاد این دسیسه بزرگ را شناسایی کرد و به مقابله به مثل با حجم وسیع توطئه های ضد ملی برخواست.

 

پان ایرانیست خوزستان :‌ با خبر شدیم سرور فرهاد باغبانی ، از چهره های شاخص حزب پان ایرانیست در خوزستان در غم از دست دادن عموی خود “جمشید باغبانی”‌هستند. از سوی پان ایرانیست های خوزستان به ایشان و دودمان میهن پرستشان تسلیت و دلآرامی می گوییم و شادی روان آن مرحوم را از پروردگار بزرگ مسئلت داریم.

Add comment می 30th, 2012

اطلاعیه مدیریت جدید تارنمای “پان ایرانیست خوزستان”

به نام خداوند جان و خرد

پاینده ایران

در روزهایی که نوروزی دیگر ایرانزمین را به شادی و سرور خوانده است و در شرایطی خطیر که نیاز به مبارزه برای استقرار و گسترش استقلال ، آزادی و حاکمیت ملی در کشورمان بیش از پیش احساس می شود ،  خوشنودیم که بار دیگر تارنمای “پان ایرانیست خوزستان” را با ساختاری جدید به هم میهنانمان پیشکش کنیم.

تارنما با تیم مدیریتی جدید و با ساختاری منسجم تر و کامل تر ادامه کار خواهد داد. مطالب تارنما شامل اخبار مهم کشور و تحلیل آن ها از نظر نیروهای ملی گرا و پان ایرانیست خواهد بود ، همچنین اخبار پیرامون حزب پان ایرانیست ، مکتب پان ایرانیسم و نیروهای ملی گرای ایران را پوشش خواهیم داد. امیدواریم در کنار خبر رسانی از مقالات و یادداشت های هم اندیشان پان ایرانیست و میهن پرست نیز بهره مند شویم.

می توانید جهت انتشار مقالات خود با ما از طریق ایمیل حزب پان ایرانیست – تشکیلات خوزستان مکاتبه کنید : [email protected]

امیدواریم کوشش های ما گامی باشد در راه حرکتی ملی به سوی دموکراسی و آرمان های مشترک مردم سرزمینمان تا رسیدن به زندگی سرفرازانه ی ملت بزرگ ایران در سایه ی حاکمیت ملی.

مدیریت تارنمای “پان ایرانیست خوزستان”

سوم فروردین 1391 خورشیدی

Add comment مارس 23rd, 2012

وظیفه ای که داریم، صیانت از ایران است

نوشته:فرهاد باغباني

در این چند روز که گذشت خبر حمله قریب الوقوع ارتش اسراییل در رسانه های خارجی وداخلی بازتاب گسترده ای داشته است. پس از آن که  نتانیاهو نخست وزیر دست راستی و افراطی اسراییل هشدار داد که تا پیش ازفرارسیدن زمستان باید به ایران حمله کرد،سپس روزنامه گاردین خبر از آماده شدن نیروهای انگلیسی برای حمله به ایران را تیتر زد… اینبار ایهود باراک وزیر دفاع ظاهرا صلح طلب تر و دست چپی اسراییل نیز با ایراد سخنانی به شدت تندتر ازدست راستی ها حمله به تاسیسات اتمی ایران را تایید کرد. خبرها نشان دهند جنگ تازه ای در منطقه می باشد حول محور ایران مظلوم.

در این راستا ذکر مواردی چند مهم وضروری به نظر می رسد:

(بیشتر…)

Add comment نوامبر 14th, 2011

حقایقی درباره نا آرامیهای خوزستان و گروه های جدایی خواه عرب

در فروردین ماه امسال -1390 – بیانیه ای از سوی چند گروه جدایی خواه (تجزیه طلب) عرب صادر شد و در آن مردم عرب خوزستان را به تظاهرات در روز 15آوریل -26 فروردین- دعودت نمودند. پس از آن اخبار ضد و نقیضی از سوی منابعی همچون العربیه، الجزیره، رادیو زمانه و دیگر رسانه ها و اشخاصی ماندد یوسف عزیزی بنی طرف و شیرین عبادی درباره دامنه ی این درگیری ها و تعداد کشته و زخمی شده ها منتشر شد که در این نوشته قصد بررسی دقیق تر این جریانات را داریم. همچنین به بررسی کوتاهی از ماهیت و عملکرد این گروه های جدایی خواه خواهیم پرداخت.

پرچمی که گروه های خلق عرب برای خوزستان برگزیده اند!!!

[videofile]http://www.paniranist.info/wp-content/uploads/2011/06/khalghe-arab_ahvaz.wmv[/videofile]

نشانی فایل تصویری

(بیشتر…)

10 comments ژوئن 6th, 2011

جدایی بحرین و نقش حزب پان ایرانیست : خدمت یا خیانت؟

حزب پان ایرانیست و جریان جدایی بحرین: خدمت یا خیانت؟

پژوهشی از: میلاد دهقان [email protected]

موضوع جدایی بحرین از ایران در سال ۱۳۴۹ آخرین بخش غم انگیز از تاریخ تجزیه ایران زمین از ۲۰۰ سال پیش تا کنون است. آن دوره در فضای سیاسی کشور موافقان و مخالفانی در این باره وجود داشت؛ البته مخالفین جدایی بحرین در بین سیاسیون بسیار اندک و بیشتر به افراد حزب پان ایرانیست محدود بود. حزب پان ایرانیست در دوره ۲۲ مجلس شورای ملی دارای ۵ نماینده بود و مخالفت آنها در این باره از سوی برخی افراد در سالیان گذشته مورد تشکیک واقع شده است که مهمترین آنها کتاب “پنجاه سال تاریخ با پان ایرانیستها” نوشته دکتر ناصر انقطاع می باشد. این کتاب در واقع سرچشمه بیشتر سخنانی است که پیرامون مخالفت گروه پارلمانی پان ایرانیست و لیدر آن محسن پزشکپور با جدایی بحرین و استیضاح دولت امیر عباس هویدا بیان می شود. این نوشته به پژوهش و بررسی این رخداد مهم تاریخ معاصر ایران می پردازد.

در سال ۱۳۴۹ دولت هویدا “گزارشی” را مبنی بر جدایی مجموعه جزایر بحرین از ایران به مجلس شورای ملی آورد که مورد مخالفت شدید گروه پارلمانی حزب پان ایرانیست قرار گرفت. در همین راستا زنده یاد محسن پزشکپور رهبر حزب پان ایرانیست در مخالفت با این گزارش، سخنرانی معروفی را در مجلس بیان کرد و دولت هویدا را برای آنچه خیانت می نامید استیضاح کرد. آقای انقطاع در کتاب خود نوشته است که این سخنرانی نمایشی بوده و از سوی دولت دیکته شده بود. (۱) وی به نوشته ایرج پزشکزاد که زیر عنوان “درباره‌ی شاه و من” تابستان سال ۱۳۷۱ در هفته نامه نیمروز چاپ لندن منتشر شده بود استناد کرده است. (۲)

در این جستار تلاش می شود بر پایه اسناد و مدارک حزب پان ایرانیست و همچنین اسناد ساواک، که در سه کتاب منتشر شده در ایران با موضوع حزب پان ایرانیست(۳) موجود است، به بررسی موضوعات زیر پرداخته شود.

کوشش ها و موضع گیری های حزب پان ایرانیست درباره بحرین از آغاز پایه گذاری تا زمان جدایی آن چه بود؟ آیا موضع گیری های حزب پان ایرانیست و شخص محسن پزشکپور در مجلس هنگام مخالفت با جدایی بحرین نمایشی بود؟ چه کسی متن سخنرانی معروف محسن پزشکپور در مجلس دوره ۲۲شورای ملی سال ۱۳۴۹ در مخالفت با جدایی بحرین و استیضاح دولت هویدا را نوشت؟ وضعیت حزب پان ایرانیست پس از مخالفت با جدایی بحرین چگونه بود؟ دیدگاه امروز  حزب پان ایرانیست درباره بحرین چیست؟

(بیشتر…)

1 comment می 21st, 2011

ماشین سرکوب و یاغی گریهای آل سعود بر علیه مردم منطقه باید مهار شود!

در سال ۱۹۱۵ م بود که دولت بریتانیا با قراردادی منطقه ی نجد و حجاز را به عبدالعزیز واگذار کرد. از آن پس آل سعودِ کوچیده به منطقه، همچون فاتحانی بیگانه به کمک انگلیسی ها و بعدها آمریکا بر ثروت هنگفتِ بر آمده از فروش نفت و درآمد ناشی از حج چنگ انداخت. حاکمان وهابی شبه جزیره، مردمان بومی آن منطقه را که بیشتر مذهب مالبکی و شیعه (۴۰-۳۰%تعداد شیعیان) دارند را از حقوق سیاسی و اجتماعی بی بهره کرده و قیمت بالای نفت و درآمدهای نجومی حج، چنین امکانی و امکان باز تولید مناسبات استبدادی را به این حاکمان بخشیده است. قیمت نفت در مرز صد دلار در نوسان است، و عربستان بطور علنی در حدود ۶ میلیون بشکه در روز نفت تولید می کند که البته مقادیری نیز در خفا و اعلام نشده جهت کنترل قیمت به بازار عرضه می شود. آنها حج را نیز به صورت صنعت توریسم درآورده و علاوه بر آن با کنترل اماکن مقدس مسلمین، شیخیوخیت و زعامتی در قبال دیگر دول عربی برای خود بدست آورده اند و در راستای تثبیت موقعیت خود حرکتهای آزاد یخواهانه ی منطقه را یا سرکوب می کنند یا در سرکوب آنها شرکت دارند و اجازه رشد و توسعه فکری و فرهنگی را از اهالی سرزمین خود و همسایگانشان، سلب کرده اند. قشون کشی آل سعود به بحرین، نشان داد با پایان عمر صدام حسین آنها کسوت گشاد صدام  را به تن کشیده اند و به جای ادعای ارضی، تفاهم نامه ی دفاعی با دولت بحرین را دستاویز کرده اند، اما کدام قرارداد دفاعی بین دو کشوریست که در دفاع از حکومتی در برابر مردمش تفسیر شود؟!

با عنایت به روح این مباحث است که می گوییم می بایست جلوی ماشین سرکوب و یاغی گری آل سعود بر علیه مردم منطقه را بست. اگر نمی توان برای صنعت نفت آن کشور برنامه ای داشت برای مساله حج می توان راهی یافت. اکنون که آل سعود در قبال مردم منطقه و مقدرات و سرنوشت آنها با بی مسئولیتی کامل به تقویت نظامات استبدادی وابسته می پردازد و دستش علاوه برخون مردمان شیعه ی سرزمین عربستان به خون پاک اهالی بحرین نیز آغشته شده است آیا می توان پذیرفت که همچنان اداره ی اماکن مقدسه ی اسلامی در اختیار این قبیله ی فرقه گرا باشد(!؟) انباشت ثروتی عظیم به نفع حکومت استبدادی آیا ظلم به مردمان مظلوم و آزدگان و آزادیخواهان بی دفاع نیست؟ مصرف این ثروت در این مسیر فوق الذکر و یا خاموش کردن هوس خاموش نشدنی سلاطین و فرزندان آنها، در حالی که مردم منطقه طعم تلخ فقر و کمبود ثروت برای توسعه را می چشندآیابا فلسفه ی حج که خواهان عظمت مسلمین است می تواند سازگار باشد؟ از اینرو بنظر می رسد مصلحین و آگاهان می بایست با دمیدن روح آگاهی در منطقه، اجازه ی استمرار تسلط غاصبانه ی یک قبیله یاغیِ فرقه گرا را از این منطقه ی مهم سلب کنند و به سمت تشکیل یک شورایی از تمامی کشورهای اسلامی که باز تابنده ی تنوع فرهنگی ، مذهبی و جمعیتی منطقه باشد، جهت اداره اماکن مقدسه ی مکه و مدینه حرکت کنند. این شورا علاوه بر اینکه امکان سوء استفاده ی ابزاری در جهت مصالح سیاسی یک حکومت خاص را سلب می کند بلکه می تواند در آمد نجومی برآمده از حج را از طریق تشکیل یک صندوق مشترک ،میان کشورهای اسلامی پخش کند. این مطلب مساله ای اساسی برای پرهیزاز هبوط در چاه استفاده ی ابزاری از اعتقادات یک میلیارد و اندی مسلمان است…..

دکترحکمت

پاینده ایران

سازمان جوانان حزب پان ایرانیست

Add comment می 1st, 2011

به‌نام عظمت ایران ایستاده‌‌ایم – نوشتاری از حجت کلاشی

مدت‌هاست که صدای زوزه‌ی گرگان را در آذربایجان (یا پیرامون آذربایجان) می‌شنویم و نسبت به تحرکات پان‌ترکیستی آگاهیم.


سرآغاز این امر درمطامع الحاق‌گرایانه‌ی پیرانه‌سر دولت افول یافته‌ی عثمانی می‌بود که با مقاومت روشن اندیشان و آزادی‌خواهان آذربایجان و دیگر نواحی ایران در آن روزگار، نافرجام ماند تا دولت امپریالیستی شوروی دگر باره فرقه‌ی دموکرات را به هر حیث تجهیز و مهیا کرده و به میدان آورد.

پس از شکست فرقه، اکنون بقایای آن به پوشش صرف پان‌ترکیستی خزیده و تولیدات دستگاه‌های جنگ روانی دولت شوروی را با پشتیبانی دولت خانوادگی علی‌اف‌ها – حلقه‌ی ک.گ.ب – و لابی قدرتمند ترکیه در ایران که در حال حاضر عمدتاً تمایلات اقتصادی دارد و نیز حمایت احزاب برادر بزرگتر در کشور مذکور چون حزب حرکت ملی ترکیه و…. همراهی برخی از عناصر چپ سابق در خواب‌گرفتگی اسف‌بار دستگاه‌های مسوول و گاه همراهی‌های معنادار، به کمک دیگر سازمان‌هایی مانند داک و حرکت ملی و… که دست‌پرورده‌ی همان اراده‌های بیرونی هستند از آذربایجان تا تهران توزیع می‌کنند.

آنها هویت وحدت و تمامیت ارضی میهنمان را هدف قرار داده‌اند. در کمال شگفتی، آنها در اکثر ادارات و سازمان‌ها در پست‌های مختلف و گاه کلیدی جا خوش کرده‌اند. دست‌های پشت پرده و هوشیاری، این آرایش و استراتژی را هدایت غیرمستقیم می‌کنند. چینش‌ها، چینش‌های معناداریست. علاوه بر اینکه برخی از آنها حرکت به سمت راس هرم قدرت را در دستور کار دارند و موفق نیز بوده‌اند، برخی دیگر نواحی میانی قدرت را اشغال کرده‌اند. این دسته اغلب در منطقه الفراغ جنگ میان نیروهای سیاسی حاکم به سر می‌برند و توان تغییر موضع به هر میزان و به هر شدت، دارند. این مساله نشانگر آسیب دیدن هوشیاری ملی از سویی و فلج شدن عصب ارتباطی نهادها و ساختارها با مرکزیت فهم منفعت ملیست، در واقع گسستی بلکه بالاتر، شکافی ژرف میان هشیاری ملی و فرایند اداره کشور و اعمال قدرت به وجود آمده است، بنا براین اغلب قدرت در مجاری جریان می‌یابد که در واقع درخت منافع ملی آبیاری نشود و به پای درختی برسد که شاخه‌ها و در نتیجه میوه‌ی آن در خانه‌ی همسایه است!

(بیشتر…)

Add comment آوریل 17th, 2011

دام جدیدی که تجزیه طلب ها برایمان گسترده اند

نوشته :هم میهن عرب زبان گرامی عبداللطیف عبادی

تصویر بالا: گروه های تجزیه طلب و ضد ایرانی با هم متحد شده اند و به ایجاد و ترویج نفرت متقابل در میان اقوام ایرانی روی آورده اند

اول : یکی از گروههایی که در جهت دشمنی با  ملت ایران و نابودی مملکت ایران فعالیت می کند ، جبههء دموکراتیک احوازهست . احواز نامی هست که اخیرا” توسط این گروه نه بر شهر اهواز بلکه به کل استانهای خوزستان ، بوشهر ، هرمزگان و همهء جزایر خلیج فارس نهاده شده است . گروه جبهه دموکراتیک احواز بطور اساسی برای جدا کردن خوزستان از دامان ایران ، برانگیختن نفرت های قومی در داخل کشور ، برافروختن جنگ داخلی و برادرکشی در میان ایرانیان ، تشویق جوانان عرب ایران به قتل و کشتار هموطنان غیر عربشان ، بمب گذاری ، جنایت ، ترور و نیز اجرای سایر فرمانهایی که از سوی کشورهای بدخواه ایران به آنان ابلاغ می شود ، فعالیت می کند .

(بیشتر…)

4 comments فوریه 18th, 2011

سروده ای در سوگ محسن پزشكپور رهبر پان ايرانيست

جان بخشِ «پان ايران» برفت


روح ايران پر كشيد و از تن ايران برفت

اندر اين اندوه و ماتم از تن ما جان برفت

در شب تار وطن ما دلخوش از شمع رخش

وای بر ما شب نشينان ،شعله رخشان برفت

سالها او از غم  ايران ویران , ناله كرد

حال از دار فنا سوی خدا شادان برفت

عاشق اين آب و خاك وعاشق اين مردمان

دشمن ديوان دون و ياور يزدان برفت

آرزويش اتحاد و شوكت ايران زمين

آه ای ايرانيان!جان بخش «پان ايران» برفت

در دل ايرانيان سرور پزشكپور زنده است

گرچه تصويرش كنون از ديده گريان برفت

«عشقی دوم» ز غم بارد كنون باران اشك

چونكه آن سروِ كهن آذين گرِ بستان برفت

با سپاس از سرور ایرانپرست – عشقی دوم

Add comment ژانویه 9th, 2011

Next Posts Previous Posts


تازه ها :

پیوندها

بایگانی‌ها