'Uncategorized'

نماهنگي به مناسبت سالگرد درگذشت دكتر ابراهيم ميراني

پاينده ايران

Add comment ژانویه 28th, 2011

بررسی شیوه ی فدرالیسم قومی و پیامدهای عملی شدن آن در ایران

بررسی شیوه ی فدرالیسم قومی و پیامدهای عملی شدن آن در ایران

آرمین بهروزی

[email protected]

تاکنون درباره ی فدرالیسم قومی( قومی می گویم چراکه هر زمان برای ایران نسخه ی فدرالیسم می پیچند منظورشان همان فدرالیسم بر اساس واحدهای قومی است) و لزوم ایجاد آن در ایران برای نیل به آزادی و دموکراسی و رفع ستم بر قوم های ایرانی نوشته های بسیاری خوانده ایم یا گفتگوهای بسیار دیده و شنیده ایم که بیشتر آن ها از سوی تجزیه طلبهای قومگرا و یا حزبهای دموکرات چپگرا که در عمل تجزیه طلب می باشند بیان می شود هرچند دموکرات بودنشان را نیز چندان نمی توان باور کرد چراکه ایدئولوژی آن ها در عمل چیزی ارائه نخواهد کرد مگر دیکتاتوری وحکومت پلیسی توتالیتر. این ایدئولوژی تا بدین روز جز این ثابت نکرده است و امتحان خود را در بسیاری از کشورها پس داده است . برهمگان روشن می باشد الگوی این به ظاهر دموکرات ها همچنان لنین و مائو و آرمانشهرشان اتحاد جماهیر شوروی یا جمهوری خلق چین است؛ آن ها همچنان در پی دیکتاتوری پرولتاریا هستند- دیکتاتوری تک حزب تمامیت خواهی که به بهانه ی رفع ستم از پرولتاریا وبه نام آن ها، به بسط قدرت سرکوبگر خویش اقدام می کند- و همچنان بر خلاف منافع ایران و ملت ایران گام برمی دارند .جدای از این در میان شخصیت های ملی نیز هستند کسانیکه نسخه ی فدرالیسم قومی را برای ایران فردا تجویز می کنند که یکی از آن ها شاهزاده رضا پهلوی می باشد. همه می دانند یکی از صفت های نیکوی شاهزاده، دموکرات بودن اوست و تلاش ایشان برای همگرایی همه ی اندیشه ها، حزب های سیاسی و روشنفکران ایرانی در جهت آزادسازی ایران، برگرفته از همین خوی انسانی اوست ولی متاسفانه شاهزاده گاهی برای رسیدن به این هدف و جلب نظر برخی بازنده های سیاسی و گروه های قومگرا بدون داشتن درکی عمیق، سخنانی به زبان می آورند که با کلی گویی خود، ناآگاهیش را در آن زمینه به اثبات می رساند. به گمان نگارنده ایشان و مشاورانشان شناخت درستی از شرایط اقلیمی و قومی ایران وهمچنین پراکندگی نشستگاه قوم های ایرانی ندارند وگرنه هیچ زمانی این شیوه را برای آینده ی ایران پیشنهاد نمی کردند. بدین دلیل برای روشن شدن پیامدهای پیاده کردن شیوه ی فدرالیسم قومی در ایران لازم دیدم که به نگارش نوشته ی پیش رو بپردازم. از آن روی که این نوشته ممکن است کاستی هایی در بر داشته باشد از آگاهان انتظار می رود تا برای همه فهم شدن شیوه ی فدرالیسم قومی به روشنگری دراین زمینه بپردازند.این نکته گفتنی است که نگارنده ساکن خوزستان می باشد و شناخت بیشتری از این بخش از ایران دارد.

(بیشتر…)

Add comment دسامبر 1st, 2010

سخنرانی سرور حجت کلاشی -تهران شهریور1386

این سخنان حجت کلاشی مسئول سازمان جوانان حزب پان ایرانیست در شصتمین سالروز بنیاد مکتب پان ایرانیسم در تاریخ 15 شهریور 1386 در دفتر حزب پان ایرانیست در تهران ایراد شده است. فایل ویدیویی را به گنجایش 9 مگابایت از اینجا دریافت کنید. یا در یوتیوب ببینید.

 « ملت ایران نه نیاز به ولایت سلطانی دارد نه نیاز به ولایت ولی فقیه. کسانی که می خواهند برای مردم ایران، ولایتی ترسیم کنند- اعم از ولایت سلطانی یا ولایت فقیه – یا تاریخ نخوانده اند یا اگر عقلشان در بستر تاریخ دچار جمود نشده باشد مطمئناً روح جدید تاریخ ملت ایران را متوجه نشده اند.»

 

 به نام خداوند جان و خرد پاینده ایران این روز پرشکوه [بنیاد مکتب پان ایرانیسم] گرامی را به تمام ملت های ستم دیده جهان، ملت بزرگ ایران، یاران و مبارزان پان ایرانیست، و همه باشندگان در این نشست و به سرور پندار تبریک و شادباش می گویم. شش دهه ی پیش حادثه ای در تاریخ ملت ایران به وقوع پیوست [بنیانگذاری مکتب پان ایرانیسم] و کسانی که در این نشست هستند و ملت ایران به نحوی با این پدیده و حادثه تاریخی ارتبط برقرار کردند و به نوعی به این پدیده منتسب هستند. همه صدایها، نواها، آیین ها و رفتارهایی که در این نشست و در این شش دهه به وقوع پیوسته از این حادثه تاریخی برخواسته است.حادثه ای که باید در بستر تاریخی ملت ایران معناشناسی بشود و این مسئله مطرح بشود که چه دلیلی وجود داشته که این پدیده تاریخی به وقوع پیوسته است؟

(بیشتر…)

Add comment اکتبر 5th, 2010

سرور ابوالفضل عابدینی ممنوع تماس شد!

هرانا؛ افزایش فشار با ممنوعیت غیرقانونی تماس برای ابوالفضل عابدینی


5شنبه 7 مرداد1389

خبرگزاری هرانا – ابوالفضل عابدینی نصر خبرنگار و فعال حقوق بشر روز گذشته در اقدامی غیر قانونی و در تداوم اعمال فشار بر این زندانی از حق تماس تلفنی منع شد.

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، این اقدام در حالی صورت می گیرد که این خبرنگار از سه هفته پیش تا کنون ممنوع الملاقات شده بود.

عابدینی به شدت از ناراحتی قلبی رنج میبرد و چند روز پیش برای مداوای بیماری انفولانزا به بهداری زندان کارون اهواز منتقل شد اما با بی توجهی به سابقه بیماری قلبی وی فقط با مقادیری دارو وی را راهی بند خود کردند .

عابدینی تا کنون چندین بار برای مرخصی تقاضای کتبی ارائه نموده است، اما دادستان اهواز هر بار با این درخواست ها مخالفت کرده بود .

چندی پیش نیز وی به خاطر شرایط بد جسمی و بیماری قلبی درخواستی مبنی بر انتقال به تهران تنظیم و به دادستانی اهواز ارسال کرد ، که درپیگیریهای خانواده و وکیل این روزنامه نگار در بند به آنها اعلام شد نامه مذکور ناپدید شده است

هنوز دلیلی برای اعمال این گونه فشارها به وی اعلام نشده است .

Add comment جولای 29th, 2010

نگاهی کوتاه و گذرا بر کتاب حزب پان ایرانیست 1330- 1388

نوشته  فرامرز رضایی  مراغه ای

موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی که موسسه ای مطالعاتی به ویژه در عرصه تاریخ نگاری دوران همروزگار به شمار می رود،در یکی از آخرین آثار خود اقدام به انتشار کتابی با نام «حزب پان ایرانیست» به قلم آقای مظفر شاهدی نموده است.

این موسسه پیش از این نیز کتاب هایی در مورد سایر احزاب ماننده حزب توده، سازمان مجاهدین خلق، فدائیان خلق، مردم ، ملیون و ایران نوین نموده بود.

با چاپ این اثر، شماره کتاب هایی که از سوی موسسات وابسته یا نزدیک به دولت پیرامون حزب پان ایرانیست منتشر می شود به سه جلد رسید.

در این مجال کوتاه قصد نقد و بررسی تمامی این کتاب 570 صفحه ای را نداریم و بررسی همه مواد آن باید به آینده موکول شود. اما پرسش ها و اشکالاتی در مورد این اثر در ذهن هر خواننده ی بیدار و هوشیاری، می تواند ایجاد شود که برخی از آن ها را در سطور زیر خواهیم آورد و تصور می رود پاسخ به هر یک از این پرسش ها نقدی کوتاه و گذرا باشد بر کتاب حاضر.

خبر انتشار کتاب مزبور این امید خام را بیدار کرد که شاید چنین اثری، متفاوت از آثار قبلی بتواند در مورد پان ایرانیسم و حزب پان ایرانیست اطلاعات بهتر و گویاتری را ارائه دهد. البته در همان ابتدا نام ناشر و سابقه آن و وابستگی های «موسسه مطاعات و پژوهش های سیاسی» چنین امیدی را برطرف نمود.

در حالی که دو اثر قبلی نوشته آقای رزمجو و دکتر شهلا بختیاری نسبت به اثر حاضر با سو گیری کمتری نگاشته شده بودند، کتاب اخیر تصویری بارز از تاریخ نویسی دولتی و فرمایشی و یا شاید بتوان گفت اطلاعاتی – امنیتی را به نمایش گذاشت. نویسنده خیلی زود فراموش نمود که لازمه ی تاریخ نویسی عدم سوگیری و بی طرفی است و بسیار زودتر از آن چه که بتوان تصور کرد سخنش به قول بیهقی به تعصب و تزید و خامی انجامید و هراس از داوری آیندگانش به وادی غفلت سپرده شد!

1 – نویسنده گرامی ، در تمام کتاب تعریفی مورد قبول و علمی و عام از ناسیونالیسم به دست نمی دهد و بیان نمی نماید که ناسیونالیسم معیار و مورد پذیرش از دید وی چه نوع ناسیونالیسمی است، اما در بخش نتیجه گیری کتاب به صراحت تمام تلقی پان ایرانیست ها از ناسیونالیسم را به چالش می کشد!

2- نویسنده در مقدمه کتاب از گردانندگان و اعضای قدیمی حزب شکوه دارد که چرا تا کنون خاطرات خود را مدون و مکتوب یا آن ها را منتشر نکرده اند !

شاید بتوان دلیل آن را در دردسرهای بیشماری که دوستان دیگر نویسنده، برای پان ایرانیست ایجاد کرده و می کنند (از قبیل حبس، بازداشت در حین مراسم ختم، اخراج از دانشگاه، سلول انفرادی و…) جسجو کرد. پان ایرانیست ها از معدود احزاب اپوزیسیون هستند که در درون مرز فعالیت می کنند و هیچگاه از مزاحمت های آقایان فارغ نبوده اند. اما لازمه تنظیم خاطرات، خاطری آسوده و فکری بی مشغله است. در ثانی تصور نمی رود در فرض تنظیم خاطرات، نهادهای سانسور حکومت و جو امنیتی حاکم بر انتشار کتاب اجازه نشر چنین خاطراتی را دهد. در حالی که آقایان از تشییع پیکر پان ایرانیست ها و مراسم ختم آن ها نیز هراس دارند و با شرکت کنندگان در ختم پان ایرانیست های قدیمی در فرودگاه اهواز برخورد می کنند آیا ممکن است اجازه چاپ چنین کتاب هایی را بدهند!؟

3- یکی از منابع مهم کتاب حاضر، خاطرات فردی است به نام آقای ناصر انقطاع. وی در دهه بیست همراهی های با پان ایرانیست ها داشت ولی به علل اختلافات ِ آن دور به سازمان پان ایرانیست (به رهبری محمد مهرداد) پیوست و بعدها نیز به حزب ایرانیان نزدیک شد.حزب ایرانیان از کسانی تشکل می شد که به علت هواداری از تجزیه بحرین از جمع پان ایرانیست ها طرد شده بودند. انقطاع بعدها به همکاری به فرهنگستان زبان فارسی پرداخت.

روشن است که خاطرات فردی که دشمنی 50 ساله با حزب پان ایرانیست و رهبری آن دارد چه اندازه می تواند مفید فایده و مستند باشد. این خاطرات سرشار است دروغ ها و افتراهای بدون دلیل و مدرک است که از چشم آقای مظفر شاهدی پنهان نمانده است.نویسنده کتاب ادعاهای ناصر انقطاع را به بدون ذره های شک و شبهه پذیرفته است و فرازهایی از آن را به مثابه یک سند مهم در کتاب خود آورده است.روشن است که تاریخ نویسی بیطرفانه چنین رویه ای را هرگز نمی پذیرد.

4- نویسنده بارها در مورد دیدار دکتر عاملی تهرانی و محسن پزشکپور با خانم میس لمبتون (شهروند انگلیسی ساکن در ایران) سخن گفته و شایعه ای که در اواخر دهه 20 بر سر زبان ها انداخته شده بود را مطرح نموده است. به این ترتیب خواسته است بر رابطه پان ایرانیست ها با انگلستان اشاره رود!

نخست این که چنین دیداری هرگز صورت نگرفته است و محسن پزشکپور در همان زمان نیز چنین شایعه ای را تکذیب کرده است. البته جناب ناصر انقطاع به علت دشمنی شخصی با پزشکپور از کسانی است که چنین شایعه ای را هم در آن زمان و هم در این دوران تقویت می کرده است.

دوم آن که بر فرض دیدار، آیا ملاقات و حتی تعامل با یک فرد، دلیل بر وابستگی خواهد بود؟ در این صورت آقای آیت الله بهشتی به عنوان یکی از رهبران فعال انقلاب باید وابسته به امریکا باشد و انقلاب 57 نیز یک انقلاب امریکایی خوانده شود. زیرا کسی نیست که از ابعاد روابط جناب بهشتی با امریکایی ها و ملاقات های وی با نمایندگان بلند پایه امریکا آگاهی نداشته باشد!

سوم آنکه، هویت میس لمبتون نیز برای ما روشن نیست و حتی به درستی دانسته نیست که این فرد چه کسی بوده و چه نقشی داشته است. به هر حال نویسنده دوست دارد مانند همه سازمان ها و احزاب مخالف دولت در ایران، حزب پان ایرانیست را نیز شاخته دشمنان نظام و تحت نفوذ ایادی استکبار معرفی نماید! ولی نمی دانیم چرا راه دشوار را پیش گرفته است. اسناد محرمانه دولت انگلستان نزدیک یکسال پیش آزاد شده و در دسترس محققان است. نویسنده اگر از ادعای خود مطمئن بود می توانست به اسناد مربوطه مراجعه کند و مستندات وابستگی پان ایرانیست ها را منتشر نماید؛ تا سیه روی شود هر که در او غش باشد.

5- نویسنده دوست دارد در عین حال حزب پان ایرانیست را وابسته به ساواک و دربار بداند. اما در کتابی که ادعا می کند بر پایه اسناد ساواک تنظیم شده حتی یک برگ در مورد چنین وابستگی آورده نمی شود و تنها به مقالات توده ای های مخالف (که حتی سایر گروه های چپ را به ساواک منتسب می کردند) استناد شد. جالب آن که وابستگی حزب توده به ک گ ب چیز جدیدی نیست و همگان می دانند که این آقایان از طریق چه دولتی تغذیه می شدند! اما نویسنده ی تاریخ نگار ما برای اثبات ادعاهای خود به مقالات بدخواهان یک طیف سیاسی روی آورده است. ولی شگفت آنکه از ضربه های کاری که همین ساواک و حکومت پهلوی به حزب پان ایرانیست زده اند سخن به میان نیاورده است.

این تناقض در کتاب حاضر جا به جا رخ می نمایاند که چرا حزبی که ادعا می شود ، وابسته به دربار است، نخست وزیر را استیضاح می کند و چرا بعد از شکست طرح استیضاح ارگان مطبوعاتی اش تعطیل می شود و چرا تابلوهای حزبی پایین کشیده می شود؟ و چرا شاه به هنگام پخش نطق پزشکپور در مجلس از رادیو و تلویزیون از خشم راه می رود و ناسزا می گوید و علم نیز وی را دلداری می دهد که؛ بگذارید صدای اقلیت شنیده شود! (رجوع کنید خاطرات علم).

نویسنده به این پرسش نیز پاسخ نمی دهد که اگر حزب پان ایرانیست یک حزب فرمایشی و درباری بود، چرا پس از سقوط شاه هم چون سایر احزاب فرمایشی (مردم، ملیون، رستاخیز) منحل نشد و سی سال است به زندگی سیاسی خود ادامه می دهد.

البته هنگامی که روش تاریخ نویسی فرمایشی و اطلاعاتی بر یک کتاب به اصطلاح تاریخی حاکم شود، چنین تناقض هایی نیز طبیعی خواهد بود. چرا که تاریخ نگار به هر قیمت و با هر دلیل سست و بی پایه می خواهد، سفسطه های خود را ثابت نماید.

6 – یکی از اهداف کتاب حاضر خدشه دار نمودن چهره محسن پزشکپور، سیاست مداری که همه عمر خود را وقف جامعه ی ایرانی کرده است، می باشد.در این کتاب در هر فرصت با دلیل یا بی دلیل تلاش شده است که چهره پزشکپور مخدوش جلوه داده شود.

پزشکپور یکی از محترم ترین سیاست مردان مخالف دولت است که نه تنها میان اکثریت قریب به اتفاق میلون ایران محترم است بلکه سیاست مردان مخالف نیز از وی به نیکی یاد می کنند.

البته طبیعی است که هر سیاست مداری بخواهد بازی سیاست را با اصول آن پیش ببرد و برنامه های خود را نه بر اساس احساس بلکه بر اساس مصلحت و واقعیت پیش ببرد. در سراسر کتاب هر جا که فرصتی پیش آمده نویسنده عزیز تلاش نموده است تا به هر بهانه محسن پزشکپور را محکوم نماید و این مورد نیز نقش بیطرفانه تاریخ نویس را مختل کرده و این روش سبک نیز اثر وی را تا اندازه زیادی از استناد و اعتماد تهی می کند.

7- نویسنده تلاش دارد مستقیم و غیر مستقیم اعلام دارد که حزب پان ایرانیست جایگاه توده ای نداشته و ندارد و هیچ یک از سرشناسان اجتماع نسبت به آن رغبتی نشان نداده اند.

البته بر آمدن بیش از 10 وزیر و معاون وزیر و نماینده مجلس از درون مکتب پان ایرانیسم و تعداد زیادی از روشنفکران بعدی (سیاوش کسرایی- احمد اشرف و…) از آن درون آن روشن می کند که پان ایرانیست ها از سال 1325 تا 1357 تا چه اندازه در اجتماع سیاسی موثر نبوده اند. افراد مورد وثوقی چون لاجوردی ها و خانواده کبریت ساز توکلی در دبستان پان ایرانیسم تحصیل کرده اند. دایوش همایون (وزیر فرهنگ و اطلاعات)، داریوش فروهر (وزیر کار دولت موقت)، دکتر عاملی تهرانی (وزیر فرهنگ و اطلاعات در دو دوره)،صفارپور (معاون وزیر)، هوشنگ طالع (نماینده مجلس و بورکرات)،پرویز ورجاوند (وزیر آموزش و پرورش دولت موقت)، علینقی عالیخانی (اقتصاددان وزارت اقتصاد و بازرگانی وقت و ویراستار خاطرات علم) مهندس رضا کرمانی (شهردار پیشین خرمشهر) و ده ها تن دیگر که اکنون در خاطره نیستند از مکتب پان ایرانیسم گذر کرده اند.

از سوی دیگر خود نویسنده در بخش هایی از کتاب افشاء می کند که پسر سناتور فلان و فرزند سناتور بهان در بین پان ایرانیست ها دیده می شدند ولی در سطور بعد “فرموده ها از بالا” را بازتاب می دهد.

البته شاید دریافت و درک ما و ایشان از منتفذین اجتماعی و اشخاص محترم متفاوت باشد. ممکن است ایشان کسانی که به خاطر کیک و ساندیس و کپن حاضر به هر کاری هستند را به عنوان افراد صاحب منصب و محترم می دانند. اما اگر روزی لیست هواداران نوجوان و جوان پان ایرانیسم در دهه ی بیست منتشر شود ایشان خواهند دید که کسانی که امروز از ایشان با نام دبیر مجمع یا حاج آقا و … یاد می شود هوادار کدام گروه در نهضت ملی بوده اند.

8- نویسنده در اواخر کتاب اشاره می کند که کوشندگان این حزب هم اکنون انگشت شمار اند و هیچ گاه نیز تاثیر اجتماعی نداشته اند (کلیشه ای که برای همه سازمان ها و احزاب اپوزیسیون به کار می رود).

بنابراین ای کاش آقایان وقت خود را با نوشتن کتاب برای کسانی که انگشت شمار اند هدر نمی دادند و سه کتاب قطور جهت شناساندن این گروهک منتشر نمی کردند.

نویسنده در فراز های بعدی می نویسد که این حزب مجله داخلی منتشر می کند ولی این پرسش در ذهن خواننده ایجاد می شود که یک حزب با افراد انگشت شمار چه نیازی به مجله داخلی دارد؟

9 – بسیار جالب است که کسانی که دائم دم از شهادت و حماسه های دفاع مقدس می زنند، برای مخدوش کردن چهره میهن پرستان دست به دامان مهمل گویی های عوامل صدام حسین می شوند. در بسیاری از موارد دیده شده است که دوستان بازجو و مستنطق ، هنگامی که می خواهد پان ایرانیست ها را محکوم کنند می فرمایند در زمان جنگ تحمیلی شما کجا بودید؟! نمی دانم مگر سایر افرادی که در جنگ شرکت داشتند با پرچم حزبی به جبهه می رفتند و در پیشانی شان نام سازمان سیاسی شان نقش بسته بود که از ما هم چنین انتظاری است و آیا مگر رهبران سیاسی همین دولت و حکومت در زمان جنگ به عنوان پیاده نظام در خاکریزها حضور داشتند که از لیدرهای سایر احزاب انتظار حضور در جبهه را دارند؟

وانگهی مگر قتل عام هایی که دوستان راه انداخته بود اجازه می داد که کسی فردی به عنوان مخالف در کشور باقی بماند! به هر حال در ظاهر دوستان نسبت به جنگ و ارزش های جنگ حساسیت دارند، اما در باطن شاید برای برخی چنین نباشد. زیرا»

زیرا بخش قابل توجهی از استنادات کتاب گزارش ها و سخنرانی های بلندگوی حزب بعث عراق یعنی بخش فارسی رادیو بغداد است.

رادیو بغداد در اواخر دهه ی 40 برنامه هایی را به تبع سیاست های ناصر و صدام حسین علیه ایران آغاز کرده بود و به دلیل حمایت پان ایرانیست ها از کردهای عراق و شیعیان این سامان در برنامه های رادیویی حملاتی متوجه حزب پان ایرانیست می شد که سراسر ناسزا به پان ایرانیست ها و ایران و ایرانیت بود.در این برنامه حتی به جای خلیج فارس از عبارت خلیج یاد می شد. نویسنده کتاب این سخنرانی ها در یک بخش طولانی از کتاب به عنوان دلایل باطل و ناحق بودن پان ایرانیست ها آورده است و تلاش کرده است از این مهمل بافی های بعثی ها به سود خود استفاده نماید و حتی زحمت آوردخ عبارت فارس را در داخل کروشه در برابر نام جعلی خلیج به خود نداده است تا در حق ایرانیت سنگ تمام گذاشته باشد و در کنار مبارزه با پان ایرانیسم با تمامیت ارضی نیز به مجادله بپردازد!

نمی دانم شاید وظیفه پان ایرانیست ها باشد که بیایند و از برخی از نهاد ها و موسسه های دولتی به خاطر عملکرد خود معذرت خواهی کنند و بگویند: بسیار شرمنده ایم که علمکرد سیاسی ما در آن دوران صدام حسین بعثی را خوشنود نمی کرد. انشاء الله رفتار ضد ملی و کتاب مستطاب شما روح ایشان را شاد خواهد نمود.

البته اگر از پیش می دانستیم که دوستان بر این اندیشه اند که از موضع دشمنان ایرانیان کتابی بر علیه پان ایرانیست ها بنویسند، مجموعه ای کامل از نوشته ها و بدگویی های فراماسون ها، تجزیه طلب های رنگارنگ، صهیونیست ها، بعثی های سوریه و عراق و… بر علیه خود را در اختیار حضرات قرار می دادیم تا همه نیروهای ضد ایرانی را خوشحال نمایند.

بسیار جالب و عبرت آموز است که در اوج تبلیغات کشورهای عربی برای تشکیل اتحادیه خلیج عرب ، موسسه ی وابسته به یک نهاد امنیتی بار مانند دولت هویدا از حقوق برادران عرب خود دفاع نماید و همت تامی در گسترش نام جعلی برای خلیج فارس صرف نموده و بدگویی های بلندگوی تبلیغاتی صدام حسین را به عنوان سند ناحق بودن ایران دوستان منتشر نماید.

البته بحث به همین جا نیز ختم نمی شود، نویسنده در بخش های پایانی از حمله چند ولگرد عرب و احتمالا عراقی به منزل محسن پزشکپور در فرانسه (اواخر سالهای دفاع مقدس)با آب و تاب فراوان سخن می گوید و می خواهد نتیجه بگیرد که چنین حملاتی می تواند نشانه ای بر ناحقی محسن پزشکپور باشد.نویسنده به قدری از حملات بعثی ها به پان ایرانیست ها خوشحال است که خواننده تصور می کند با یک نویسنده عراقی و بعثی و سلفی طرف است نه یک ایرانی! به هر حال نویسنده و موسسه متبوع وی می توانند به دوستی و حمایت بعثی ها و سایر برادران عربشان دلگرم باشند. زیرا: هر کسی کو دور ماند از اصل خویش/باز جوید روزگار وصل خویش.

علیرغم همه تلاش های مشتی شیخک عرب و حامیان داخلی آن ها ملت ایران هرگز ذره ای حقوق و منافع ملی عقب نشینی نخواهد کرد. هنوز خون شهیدان ایران زمین در جنگ با جهان عرب و غرب خشک نشده است و هنوز پیکر شهدای وطن از زیر خاک بیرون کشیده می شود، ولی کسانی که ادعای جنگ و شهادت و جانبازی دارند این گونه به راحتی برای منکوب کردن ایران دوستان پشت صدام حسین و بلندگویش پنهان می شوند!

10- مکتب پان ایرانیسم در سال 1326 به مشارکت جوانان ایران دوستی که بعد ها هر یک در کشور صاحب نام و منصبی شدند تشکیل گردید و حزب پان ایرانیست امروزی در سال 1330 پایه گذاری شد. پان ایرانیست ها هیچگاه ادعا نکرده اند که از اشتباه مبری و عاری بوده اند. هر حزب و سازمان سیاسی ممکن است دچار اشتباه شود و چاره اشتباه ها نقد منصفانه و عادلانه است.

آن چه در میان پان ایرانیست ها اهمیت دارد، نه حزب و نه سازمان سیاسی و نه مسائل شکلی، بلکه ایران و منافع ملی است. ما عاشقان ایران و ملت آنیم و این عشق ازلی گاه و بیگاه باعث خشم دشمنان مهین می شود. تا کنون نوشته های زیادی برای منکوب کردن ملیون به ویژه پان ایرانیست ها منتشر شده است. هدف اولیه از این کتاب ها، دل سرد کردن جوانان از گرایش به سوی ناسیونالیسم ایرانی و ملیت می باشد. شعارهای خودجوش مطرح شده در جنبش سبز ملت ایران برای احقاق حقوق دموکراتیک خود، دارای رنگ و بوی ملی و ناسیونالیستی نیز بود. از همین رو آقایان تلاش دارند به صورت جدی و به زعم خود با کار ویژه های فرهنگی باعث ریزش نیروهای ملی و عدم اقبال عموم و سردرگم کردن آنان شوند. این کتاب نیز در قالب همین موضوع قابل ارزیابی است.

طرفه آن که بخش بزرگی از جوانان خواننده این دست از کتاب ها، سره را از ناسره تشخیص داده و از اطلاعات کتاب برای شناخت پان ایرانیسم و خط فکری آن استفاده می کنند و بهتان ها و افتراء ها را به کناری می نهند. دوستان شاغل در موسسات مطالعاتی شعور ملی ایرانیان را به پشیزی نمی گیرند و آنان را فاقد قوه تمییز و شعور می پندارند. این تصور که هر چه به خورد مردم داده شود، جواب گو خواهد بود، خیال خام و باطلی است.

پان ایرانیست ها آرزو دارند، همه احزاب و گروه های سیاسی ایران (از چپ تا راست) بتوانند در محیطی آزاد و دموکراتیک به بیان ایده ها و اندیشه ها و آرمان های خود بپردازند و از اقبال خودجوش جوانان میهن به سازمان و گروه های ملی (اعم از جبهه ملی ، سایر گروه های پان ایرانیست،حزب مشروطه و دهها گروه ملی آشنا و آشنای دیگر) خرسند است.

Add comment ژوئن 25th, 2010

درفش ملی

شیرو خورشید

درفش ملی ایران

Add comment ژوئن 25th, 2010

بیانیه سازمان جوانان حزب پان ایرانیست پیرامون حکم سرور شاهین زینعلی

به نام خداوند جان و خرد

پاینده ایران

شعبه ی 26 دادگاه انقلاب سرور شاهین زینعلی را به دوسال و 91 روز حبس محکوم کرد.سازمان جوانان حزب پان ایرانیست این حکم را به مانند اغلب احکام صادره علیه فعالان سیاسی،مغایر با اصول قانونی ،آزادیهای مدنی و مبانی عدالت دانسته و متذکر می شود با پروژه ی زندان نمی توان مردم را از مطالبه ی حقوق ملی خود باز داشت .خیزش و خواستهای مردم ایران تنها برخاسته از مبارزات و ائتلافهای میان احزاب و گروههای سیاسی نیست که با حذف آنها بتوان اوضاع را کنترل کرد و بر آن سرپوش نهاد بلکه ملت ایران به آستانه ی آگاهی رسیده اند که دیگر نمی توان آنها را به وضع سابق باز گرداند و لذا دیگر ایران را نمی توان بصورت پادگانی با سرکوب و خفقان اداره کرد.این نوع از احکام کما اینکه تا کنون نتوانسته مانع از فعالیتهای قانونی و ملی ما شود از این پس نیز نخواهد توانست مانعی باشد;اما اصرار بر این رویه ی سرکوب جامعه ایرانی و دمیدن بر شعله های خشونت و سرکوب چیزیست که نسبت به آن عاقلان پند سر دندانه دهند .وجدان اگاه ایرانی ناظر اعمال شما و بازداشت گسترده فعالان سیاسی – اجتماعی خود و از جمله نرگس محمدی مادر دو کودک خردسال است و متناسب با اعمال شما حکم تاریخی خود را صادر و قضاوت خود را تمام خواهد کرد.شما هم باور کنید می توان آزاد بود در سرزمین آزادگان.

پاینده ایران
سازمان جوانان حزب پان ایرانیست
27 خرداد ماه 1389 خورشیدی

Add comment ژوئن 24th, 2010

هرانا؛ دو سال و نود و یک روز حبس تعزیری برای شاهین زینعلی

خبرگزاری هرانا – صبح روز چهارشنبه 26 خردادماه، شاهین زیعلی از سوی شعبه 26 دادگاه انقلاب به ریاست قاضی پیرعباسی،به دو سال و نود و یک روز حبس تعزیری محکوم کرد.

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، حکم صادره در خصوص این روزنامه نگار و فعال سیاسی حاکی از 2 سال حبس به جهت اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور از طریق عضویت در حزب پان ایرانیست، 91 روز حبس به جهت فعالیت تبلیغی علیه نظام از طریق شرکت در تجمعات غیر قانونی منجر به اغتشاش، و مصاحبه با رسانه های بیگانه و پرداخت مبلغ یک میلیون و پانصد هزار ریال جزای نقدی می باشد.

شاهین زینعلی پس از چهار ماه بی خبری از پرونده خود اول خرداد ماه به شعبه بیست وششم دادگاه
انقلاب تهران برای کسب اخرین دفاع احضار شد که به درخواست محمد مصطفایی وکیل مدافع ایشان جلسه رسیدگی به تاریخ 22 خرداد ماه سال جاری موکول شد.

حکم دو سال و نود و یک روز حبس تعزیری برای این روزنامه نگار با سابقه به وکیل ایشان به صورت حضوری و شفاهی ابلاغ شده است.

این روزنامه نگار 29 ساله که در تاریخ 7 دیماه 88 در منزل شخصی خود بازداشت و راهی بند 240
زندان اوین شده پس از گذراندن بیش از سه هفته بازداشت در انفرادی وزارت اطلاعات با تودیع وثیقه یک میلیارد ریالی موقتا ازاد شد.

هنگام بازداشت نیز منزل وی مورد بازرسی کامل قرار گرفته که تمامی مدارک شناسایی وی از جمله
پاسپورت، وسایل شخصی، کتاب های تخصصی روزنامه نگاری و ارشیو خبری ایشان توقیف شد و با گذشت بیش از پنج ماه نیروهای امنیتی از بازگرداندن وسایل مذکور امتناع می ورزند



Add comment ژوئن 20th, 2010

برگزاری راه پیمایی به مجوز نیاز ندارد/ آرش کیخسروی

سال گذشته پس از برگزاری راه پیمایی ها و تجمعات مردمی ،برخی از مسوولین کشوری در اظهارنظرها  یشان این گونه مراسم را صرفا به دلیل عدم اخذ مجوز ، غیر قانونی اعلام و مقامات قضایی نیز با استناد به همین استدلال نسبت به صدور حکم محکومیت برای شرکت کنندگان در راه پیمایی ها اقدام نمودند.

در آن زمان دو مطلب درباره این که آیا راه پیمایی مردمی به کسب مجوز نیاز دارد یا خیر ؟ نوشته و استدلال نمودم ، راه پیمایی مردم با توجه به اصل 27 قانون اساسی ، قانون احزاب (اگرچه به موضوع ارتباط پیدا نمی کند) و نظر مورخ 25/4/1360 شورای نگهبان که جای توضیح و تفسیر باقی نمی گذارد نیازی به کسب مجوز ندارد و از مخالفین این نظر و موافقین کسب مجوز پرسیدم بر اساس کدام ماده از کدام قانون آزادی برگزاری راه پیمایی را محدود به اخذ مجوز می نمایید؟

(* چه کسی درست می گوید؟ روزنامه صدای عدالت چهارشنبه 17 تیر 88 صفحه 2* مجوز نیاز نیست ، ضمیمه روزنامه اعتماد ، چهارشنبه 4 آذر 88 صفحه 2)

پاسخ چه بود؟

در تاریخ 2 دی ماه 88 سید صولت مرتضوی معاون سیاسی وزارت کشور در گفتگو با خبر گزاری ایلنا درباره اصل 27 قانون اساسی و این که راه پیمایی بدون حمل سلاح نیاز به کسب مجوز ندارد گفت: کیفیت اجرای این اصل را قانون مشخص می کند و بر اساس مواد 31و34 قانون فعالیت احزاب اگر احزاب بخواهند تجمعی داشته باشند حتما باید به استناد قوانین موضوعه برای کسب مجوز درخواست بدهند.

این اظهار نظر در حالی صورت می گرفت که قانون احزاب مصوب سال 1360 ، 19 ماده بیشتر ندارد و اشاره به مواد 31 و 34 قانون فعالیت احزاب صحیح نمی باشد.

در تازه ترین اظهار نظر ، محمود عباس زاده مشکینی مدیر کل سیاسی وزارت کشور ، به مواد 30 ، 31و 32 تصویب نامه شماره 30530 مصوب سال 1360 اشاره و در چندین مورد با استفاده از کلمه قانون به جای تصویب نامه اصرار می ورزد که گروه ها می باید درخواست خود را به وزارت کشور اعلام نمایند و تکلیف مردم را هم مشخص نمی کند.

آنچه از این اظهار نظرها مشخص می شود این است که مقامات کشوری از ارائه ماده قانون مصوب مجلس که صراحتا انجام راه پیمایی ، مطابق با آن منوط به کسب مجوز شده باشد ناتوان هستند و آنچه که مستند اظهار نظرهای ایشان است مواد آیین نامه و تصویب نامه های دولتی است که صددرصد با قانون اساسی در تعارض بوده و فرقی هم نمی کند که در زمان چه مسوولی به تصویب رسیده است.

ضمنا مدیر کل وزارت کشور در همین مصاحبه مطبوعاتی با ادبیاتی نامتعارف ، برخی از احزاب را از بازی قایم با شک بر حذر می دارد که به نظرم درست نیست ، چرا که آن اداره کل خود با این اوصاف به سنگ قلاب کردن مراجعین مشغول است.

نتیجه آنکه با توجه به صراحت اصل 27 قانون اساسی و نظر به اینکه مطابق با اصل 9 هیچ مقامی حق ندارد به نام حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور آزادی های مشروع را هر چند با وضع قوانین و مقررات سلب کند ، برگزاری راه پیمایی به مجوز نیاز ندارد و شایسته است افرادی که به پاسداری از اصول قانون اساسی سوگند یاد کرده اند در این زمان به دفاع از حق اساسی مردم بپردازند تا مطابق با اصل 56 آحاد ملت بتوانند در تعیین سرنوشت اجتماعی خویش مشارکت نمایند و حقوق اساسی آنها در خدمت منافع فرد یا گروهی خاص قرار نگیرد.

 آرش کیخسروی، حقوقدان

بازتاب ها:

 هرانا   آفتاب   اطلاعات دات نت   ایران پرس نیوز   نیوز ایران   موشکاف   عصرجدید

دسته بندی جستاری:نوشتارهای پان ایرانیستی

Add comment ژوئن 17th, 2010

احضار پان ایرانیست های خوزستان به اداره اطلاعات

پاينده ايران

اين خبر در خبرگزاري هرانا چاپ شده اما مشخص نيست چرا برخي اخبار پان ايرانيست ها ناقص و نيمه چاپ ميشوند و يا نامي از پان ايرانيست بودن انان نميرود. سرور دهدار يك روز نيز بازداشت اطلاعات بود كه در اين خبر نيامده است.همچنين چندي پيش سرور فرشيد قجاوند و سرور غلامي نيز در اداره اطلاعات بازجويي شده بودند.


هرانا؛ احضار دو فعال سیاسی به اداره اطلاعات خوزستان

يكشنبه 23 خرداد 1389 

خبرگزاری هرانا – حسن حیدری و امید دهدار دو تن از فعالان سیاسی خوزستان به اداره اطلاعات احضار شدند.

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ابتدای هفته گذشته 16خرداد 1389 ماه آقای حسن حیدری فعال سیاسی خوزستانی ساکن آبادان به اداره اطلاعات این شهر  احضار شده و از سوی مامورین امنیتی مورد بازجویی قرار گرفت.آقای حیدری مسئوليت تشكيلات حزب پان ایرانیست درشهر آبادان را بر عهده دارند.

همچنين 5 شنبه 20 خرداد ماه مسئولین اداره اطلاعات ضمن تماس با امید دهدار از اعضاي سازمان جوانان حزب مذکور ساكن اهواز، روز جمعه به اداره اطلاعات احضار و مورد بازجویی قرار گرفت.

آقای دهدار پیشتر در بهمن ماه 1388 پس از خاکسپاری دکتر میرانی از فعالین سرشناس ملی و مسئول حزب پان ایرانیست در خوزستان نیز به اطلاعات احضار شده و مورد بازجویی قرار گرفته بود.

خبرگزاري هرانا  

دسته بندی جستاری: اخبار روز

Add comment ژوئن 14th, 2010

سرور محمد(کیوان) زارع با قرار وثیقه از اوین آزاد شد

هرانا؛ محمد زارع آزاد شد

خبرگزاری هرانا – محمد زارع از بازداشت شدگان در نمایشگاه بین المللی کتاب و فعال سیاسی از زندان اوین آزاد شد.

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ماه گذشته و در جريان برگزاري نمايشگاه بين المللي كتاب در تهران محمد زارع از فعالان سیاسی به همراه 3 تن ديگر توسط حراست نمايشگاه بازداشت شدند.

مامورين حراست ايشان را به ماموران امنيتي اداره اطلاعات تحويل داده و راهي اوين كردند. آقای محمد(کیوان) زارع پس از چند هفته بازجويي و حبس دربند 240 و انفرادي 209 اوين  چندي پیش با قرار وثیقه 50 میلیون تومانی آزاد شد.

خبرگزاري هرانا

بیانیه سازمان جوانان حزب پان ایرانیست  پيرامون بازداشت سرور زارع

دسته بندی جستاری: اخبار روز

Add comment ژوئن 14th, 2010

ایرانی فرزند میهن خویش است- نوشتاری از حجت کلاشی

ايراني فرزند ميهن خويش است

به نام خداوند جان و خرد

پاینده ایران

حجت کلاشی*
روشن است که دولت مستقر خود از نظرات جین شارپ و انقلابات مخملی برای مقابله با مطالبات مردمی بهره می گیرد و همینطور بحران موجود را در چارچوب آن می فهمد.فرآیند ونتایج انتخابات شرایط امکانی برای بروز اعتراضات گسترده بویژه در تهران فراهم آورد.وجود عناصری از مولفه های دموکراتیک از جمله مکانیسم انتخابات در بافتار سیستم ، اجبار ملزومات و ضرورت شرایطی برای تحقق آن بویژه در جامعه ی فعلی ایران،برای زمانی حداقل محدود توان ماشین سرکوب را کاهش و در نتیجه مجالی برای ظهور نارضایتی های ژرف و سرکوب شده فراهم کرد.اعتراضات مردم ایران تنها نتیجه ی مجموعه کنشهای هیات حاکمه در فرآیند انتخابات نیست بلکه ریشه ی نارضایتی ها در نقطه ایست که فرآیند انتخابات یکی از نمودهای آن بنیادهاست.این بنیاد ها با ماهیتی مدام در حال هست شدن است که با نمود یافتن در نسبتی که با زندگی واقعی مردم می یابد،موجبات نارضایتی تدریجی و سلب اعتماد پایه ای از نظام را سبب و بحرانهایی دامنگیر آن می شود.
از این نقطه و درجهت حذف مساله ی اصلی ، حکومت می کوشد تمام اعتراضات را صرفا به نتیجه انتخابات پیوند زده و آنرا نیز نتیجه فریب افکار عمومی از راه “دروغ بزرگ”مطرح کند و به سمت مهندسی افکار و جنگ نرم پیش برود; در حالی که مردم ایران به آستانه فهمی رسیده اند که قابل بازگشت نیست!آنها به این فهم رسیده اند که نظام حاضر- بصورت سیستماتیک و ذاتی -بالقوه و بالفعل با ارائه ی فرمولهای تثبیت یافته توان کنترل و حذف آراء را داراست و آگاهانه با طرح شعار “رای من کجاست” به دهلیزی توجه دارند که این آراء در مسیر آن می تواند اثر خود را از دست بدهد.
از آنجائیکه نگاه امنیتی موجود توانسته اشراف و شناخت خوبی نسبت به انقلابهای مخملی که در اطراف ایران رخ داده بیابد،می کوشد با تمام توان و با تکیه بر برخی عناصر موجود در اعتراضات که شباهتی با حرکتهای مخملی دارند،کل اعتراض و حرکت را در صورت انقلاب مخملی قالب بندی کندتا بتواند مبتنی بر شناخت خود از پدیده ،با روح و شکل مخالفت ها به مبارزه بپردازد و گذار نرم را انقلاب مخملی قلمداد کند;از اینروست که طی مهندسی معکوس اقدام به پیاده کردن بسیاری از آموزه های انقلاب مخملی علیه حرکتهای اعتراضی کرده است.بعنوان مثال جین شارپ می گویددر اعتراضات مردم می بایست بر تعداد کشته شدگان تاکید و از سوی دیگر عوامل خشونت را شناسایی و با تبلیغات مناسب جهت تخریب روحیه اعلام کنند (نقل به مضمون)حال با اندکی دقت متوجه می شویم که این راهکار توسط خود دولت در جهت مقابله با حرکت های مردمی و مسالمت آمیز مورد خشونت واقع شد،حاکمیت از کشته شدن تعداد بسیاری از طرفداران خود سخن گفت و کوشید از طریق تلویزیون به شناسایی عده ای از -به قول آنها- اغتشاشگران از طریق خود مردم پرداخته و سپس از دستگیری آنها سناریوی کامل ساخته و به نمایش بگذارد.از سوی دیگر سعی در انحراف مساله ی کانونی اعتراضات که همانا احقاق و تثبیت حقوق شهروندی و حق تعیین سرنوشت ملی است،به نقطه دیگر و کوشش در جهت ارزش زدایی از ویژگیهای فکری آن می باشد.از اینرو هیات حاکمه از موضع اتهامی خود به پشت موضع برخی آموزه های دینی نقل مکان کرده تا بتواند مساله را به حق و باطل تاویل و وجهی از مشروعیت را جانشین مشروعیت از دست داده قرار دهدو همزمان بتواند با تکیه بر ارزشهای عمومی و سنتی جامعه از چهره ی لایه هایی از مخالفین – بدون توجه به منطق مخالفتها-ارزش زدایی و با چالش مواجه بسازد.با تکیه بر این فضای ذهنی است که بسیاری از اقدامات از جمله تفسیر حادثه عاشورا و …در سابق و اقداماتی در چند روز اخیر به انجام می رسد.
آنها می کوشند ابتکار عمل را بدست گرفته و اعتراضات و معترضین را از موضع مدعی و حمله به موضع متهم و دفاع انتقال دهند.آنها می خواهند صدای اعتراض را بصورت طیفی و رگه ای درآورده و به جای مبارزه با صدای واحد آنرا از درون منشور عبور دهند و مهار و کنترل را نه در حوزه تنیدگی ها بلکه در خروجی منشورها دنبال کنند.بعنوان نمونه طرح کنترل حجاب و استاندارد سازی آن (!؟)نه از این روی به انجام می رسد که جامعه هر چه بیشتر به نوعی از قرائت از اسلام نزدیک شود و اهداف اولیه انقلاب اسلامی تحقق یابد و مدینه فاضله ای اگر بتوان فاضله اش (!)نامید ظهور یابد;بلکه علاوه بر جستجوی پایگاهی میان قشری از روحانیت و اقشار اجتماعی ، می کوشد نقد طبیعی مخالفین را که نسبت به منطق و نتیجه چگونگی انجام امور و … صورت می گیرد را در چاچوب مخالفت با”ارزشها”،دین و در نهایت خداوند معرفی و در پشت مباحثی به شدت دینی و حساس پنهان دارد تا خود را از حوزه ینقد محوری و اصلی ،دور و مبحث را هر چه بیشتر به عرصه ی نبرد “حق” و “باطل” سوق دهد و به عمد پا در وادی بنهد که در “غیبت مفاهیم نو “،مفاهیم قدیم بصورت کاملا ابزاری در خدمت توجیه خشونت و اعمال قدرت مورد استفاده ی مبتذل قرار می گیرد.باید توجه داشت که “مفاهیم نو” چنان مضمونی -در بستر تاریخ- در ذهن عمومی ایرانی یافته است که با خود کیفیتی خاص از زندگی و انتظارات و در نتیجه الزاماتی از جمله حقوق
ی به همراه آورده که قدرت رسمی حاضر،نمی تواند در چارچوبهای منتج از آن تولید و اعمال گردد و محملی مستحکم بیابد.از اینروی جنبش می بایست بطور جدی به بنیادهای خود که بر آن روئیده و بر آن بقاء می یابد ،وفادار بوده و در کنار اعلام مواضع مقطعی و بشدت فعال ،گذاره های زیر بنایی خود را طرح و بیشتر از همیشه بطور آگاهانه به عبارات و الفاظ برخواسته از آن تکیه و ترویج کند.گذاره ی”ایرانی فرزند میهن خویش” است و از زاویه ای دیگر هر ایرانی ، ایران هست; مبدایی است برای اینکه بدانیم،حق تمشیت و از سویی فاعل اداه ی امور به دست تک تک ایرانیان است که از این زاویه و از منظر سیاست در این مقام شهروند نامیده می شوند وهیچ تئوری نمی تواند این مسولیت و حق برخاسته از آن را نقض کند!

* فوق ليسانس علوم سياسي – مسئول سازمان جوانان پان ايرانيست

برگرفته از تارنماي رسمي سازمان جوانان پان ايرانيست

دسته بندی جستاری:نوشتارهای پان ایرانیستی

Add comment ژوئن 13th, 2010

Next Posts Previous Posts


تازه ها :

پیوندها

بایگانی‌ها