Archive for ژانویه, 2008

سخنرانی آیت الله خمینی در 12 بهمن 1357 در بهشت زهرا

امام آمد

متن سخنان آيت الله خميني در بهشت زهرا

در روزهاي آينده ديدن از تارنما را فراموش نكنيد با تصاویر اعدام های ارتشیان و فیلم و صداهای فراموش نشدنی تا روز واقعه(۲۲ بهمن) بروز می شویم  

 

 

ما علاوه بر اينكه زَندگي مادي شما را ميخواهيم مرفه بشَد، زَندگي معنوي شمارا هم ميخواهيم كه مرفه باشد! شما به معنويات احتياج داريد.. معنويات مارا بردند اينها !‌ دلخوش نباشيد كه مسكن فقط ميسازيم. آب و برق را مجاني ميكنيم(!). اتوبوس را مجاني ميكنيم(!). دلخوش به اين‌مقدار نباشيد! معنويات شما را .. روحيات شما را ..عظمت ميديم ..شما را به مقام انسانيت ميرسانيم.. اينها شما را منحط كردند.. اينقدردنيا را پيش شما جلوه دادند كه خيال كرديد همه چيز اين است! ما هم دنيا را آباد ميكنيم هم آخرت را! ‌ يكي از اموري كه بايد بشد همين معناست كه خواهد شد. اين دارايي از غنايم اسلام است و مال ملت است و مستضعفين .. و من امر كردم به مستضعفين بدهند و خواهند داد!‌ و پس از اين هم تغييرهاي ديگر در امور خواهد حاصل شد ‌ لاكن يه قدري بايد تحمل كنيم .به اين نغمه هاي باطل گوش نكنيم! اينها حرف ميزنن، ما عمل ميكنيم!!!‌ اونها شمارو ميخوان دلسرد كنن از اسلام! اسلام پشتيبان شماست! ما پس از اين راجع به بانكها هم طرحهايي داريم ‌ كه از اون وضع رقت بار برگردد. از اون وضع استعماري برگردد. ما بايد تمام اين كاخهاي اين وزارتخانه را .. وزارتخانه ها را كه ميليونها ميلياردها (!)‌ مال ملت دَرش ثبت شده است، بايد اينها تبديل بشَد به كيف معتدل اسلامي! اين فرم فرم خارجيست، فرم اجنبي است! فرم طاغوت است ‌.. در دادگستري كاخ درست شده است ،لاكن دادگستري نيست، دادخواهي نيست، فقط كاخ است!!! بانكها به تدريج بايد تعديل بشد و ربا به كلي قطع بشد! من بايد به مصادر امور بگم كه .. اخطار كنم (!)‌ كه اينقدر ضعف نفس به خرج نديد! دنبال اين نباشيد كه فرم غربي پيدا كنيد! بيچارگي ما اين است كه دنبال اين هستيم كه فرم غربي پيدا كنيم (!)‌،‌ دادگستري ما دادگستري غربي باشد، قوانين ما قوانين غربي باشد.! اينقدر ضعيف النفس نباشيد! اونهايي كه فرم غربي را بر فرم الهي ترجيج ميدن اينها از اسلام اطلاع ندارد! اونهايي كه ميگن نميشد اسلام را در اين زمان پيدا كرد براي اينكه اسلام را نشناختند! نميفهمن چي ميگن! ما مبارزه با فساد ميكنيم. فحشا را قطع ميكنيم .مطبوعات را اصلاح ميكنيم ‌! راديو را اصلاح ميكنيم تلويزون را اصلاح ميكنيم سينما ها را اصلاح ميكنيم ! . تمام اينها به فرم اسلام بايد باشد. تبليغات تبليغات اسلامي، وزارتخانه ها وزارتخانه هاي اسلامي، احكام احكام اسلام، حدود اسلام را جاري ميكنيم.‌ ‌ خوف از اينكه غرب نمي پسندد نميكنيم، غرب ما را خار كرد غرب روحيات ما را از بين برد. ما را غربزده كردند! ما اين غربزدگي را ميزدائيم  تمام آثار غرب را، تمام آثار فاسده ، تمام اخلاق فاسده غربي را تمام نظرات باطله غربي را……خواهيم زداييد‌ ما يك مملكت محمدي ايجاد ميكنيم…..” 

به اميد ايراني آباد وآزاد در سايه حاكميت ملي

پاينده ايران

20 comments ژانویه 31st, 2008

10 بهمن جشن باستانی سده خجسته باد

پاينده ايران

                   

جشن سَدِه از جشن هاي باستاني ايران زمين و يكي از جشن هاي آتش است كه از اهميت زيادي برخوردار بوده است.جشن سده را به پيدايش آتش به دست هوشنگ پيشدادي نسبت داده اند كه فرزانه ي توس حكيم ابوالقاسم فردوسي در شاهنامه ي خويش از آن داستان بدين گونه ياد كرده است:


 

یکی روز شاه جهان سوی کوه
گذر کرد با چند کس هم گروه

پدید آمد از دور چیزی دراز
سیه رنگ و تیره تن و تیزتاز

دو چشم از بر سر چو دو چشمه خون
ز دود دهانش جهان تیره گون

نگه کرد هوشنگ با هوش و سنگ
گرفتش یکی سنگ و شد پیش جنگ

به زور کیانی رهانید ز دست
جهانسوز مار از جهانجو بجست

برآمد به سنگ گران سنگ خرد
همان و همین سنگ بشکست خرد

فروغی پدید آمد از هر دو سنگ
دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ

نشد مار کشته ولیکن ز راز
پدید آمد آتش از آن سنگ باز

هر آن کس که بر سنگ آهن زدی
ازو روشنایی پدید آمدی

جهاندار پیش جهان آفرین
نیایش همی کرد و خواند آفرین

که او را فروغی چنین هدیه داد
همین آتش آن گاه قبله نهاد

بگفتا فروغیست این ایزدی
پرستید باید اگر بخردی

شب آمد برافروخت آتش چو کوه
همان شاه در گرد او با گروه

یکی جشن کرد آن شب و باده خورد
سده نام آن جشن فرخنده کرد

ز هوشنگ ماند سده یادگار
بسی باد چون او دگر شهریار

کز آباد کردن جهان شاد کرد
جهانی به نیکی ازو یاد کرد


نام سَدِه همانگونه كه پيداست از عدد”صد” حكايت دارد كه تعابير گوناگوني از آن گرديده است مانند: رسيدن فرزندان فريدون و كيومرث(نخستين آفريده در استوره هاي ايران) به صد تن و يا ۵۰ روز و۵۰ شب كه از سده تا نوروز مانده است.يكي ديگر از تعابير اين نام اين است كه سده صدمين روز از زمستان در گاهشماري ايران باستان بوده كه به آن” چله كوچيكه” هم مي گويند.(در گاهشماري باستان زمستان ۱۵۰ روز و تابستان ۲۱۰ روز بوده است).

پرشكوه ترين جشن سده پس از يورش تازيان به ايران زمين، در زمان آل زيار و به دست مردآويز (مردآويج) در سپاهان(اسفهان) به سال ۲۸۱ خورشيدي انجام پذيرفت.

مردآویز به عنوان چهره درخشان تاریخ نهضت های ملی بیداری ایرانیان که اندیشه ای جز دستیابی به استقلال ملی و انقراض خلافت عباسی نداشت در بهمن ماه سال 281 خورشیدی در سپاهان ، دستور داد تا با هدف زنده کردن آیین های کهن ایرانی ، جشن سده در دو سوی زاینده رود  ، آن چنان که شایسته نام کشور کهنی همچون ایران است، برگزار شود. برای برگزاری جشن، بزرگان ، بازرگانان ، امیرزادگان ، کشاورزان و مردمی که توانایی داشتند در فراهم آوردن هیمه و خار و مواد سوختنی و نفت اندازی و آتش افروزی و آتش بازی و تهیه خوراک های گوناگون و می ناب ایرانی مشارکت داشتند و به فراخور چندین بار هیزم گرد آورند. از دامنه کوه بزرگی که مشرف بر دشت
سپاهان
است تا فراز آن را  از هیمه و  خار پوشاندند چنان که چون بر آن هیمه آتش افکنند همه کوه به یک باره غرق در نور و شادی شود .در گرداگرد شهر نیز تا آن جا که  مقدور  بود «  گز » توده ساختند و تنه های بزرگ نخل های خشکیده را  از میان تهی ساخته و میان آن را  از نفت و قیر پر کرده و با میله های آهنی به هم پیوند کردند. برفراز این تنه های نخل ، شمع هایی چون ستون قراردادند که فتیله هایی به ضخامت شمع های بزرگ داشت . در سراسر دشت زاینده رود و اطراف سپاهان ، بلندی ، تپه ، کوه  و تل خاکی باقی نبود  که از پشته های خار و هیمه گز و تنه نخل های پرشده از نفت و قیر ، پوشانده نباشد. بادبادک هایی به شکل پرنده های مختلف ساختند  و هوا کردند که به دنبال خود  فانوس یا  شمع های  فروزان را به بالا می بردند و  در آسمان می درخشیدند .

 

                               به اميد ايراني آباد و آزاد در سايه حاكميت ملي

                                                             پاينده ايران

11 comments ژانویه 30th, 2008

6 بهمن ماه سالروز انقلاب سپید شاه و مردم

پاينده ايران

(نوشتارهایی که در درباره خدمات حکومت پهلوی ها در این تارنما درج می گردد چه بسا مایه رنجش گروهی از خوانندگان شود. نخست اینکه این رویداد ها تاریخی است و باید به برخی از آنها چه خوب و چه بد(مانند روز واقعه 7 2بهمن ) پرداخته شود تا نسل جوان از آنچه در گذشته روی داده است آگاهی یابد.دوستان گرامی فراموش نکنید 53 سال حکومت پهلوی اول و دوم جزیی از تاریخ ماست و ما به روایت این تاریخ می پردازیم اگر مستند و درست می گوییم که هیچ… ولی هر آنجاکه پا از جاده ی انصاف بیرون نهاده ایم و یا دروغ نوشته ایم پاسخ دهید و در بخش پیام ها بنویسید.همانگونه که می بینید بخش پیام های تریبون آزاد پان ایرانیست در خوزستان مانند دیگر تارنماهای سیاسی دارای تاییدیه نیست و می توانید آزادانه و با اخلاق پاسخ های خود را در برابر دید همگان بگزارید.)

قدرت من قدرت شماست و قدرت شما قدرت

 یکپارچگی ملت ایران است که امروزه در دنیا مورد

 احترام قرارگرفته است

محمدرشا شاه پهلوی در سخنرانی 6 بهمن 

شاهنشاه فقيد به هنگام تحويل اسناد زمين ها به كشاورزان

شرط الزامی و تخطی ناپذير تحقق يک دموکراسی واقعی در هر کشوری، اين است که آن کشور از اقتصادی نيرومند و سالم برخوردار باشد، و تا وقتيکه چنين پشتوانه ای برای آن تامين نشده باشد دموکراسی آن دموکراسی گرسنه ها و فقيرها، يعنی دموکراسی تشريفاتی بيشتر نخواهد بود. در سال 1922 ميلادی، ايران و ايرانيان با روی کار آمدن حکومت پهلوی در ايران آزمايش مشروطيت را با پی ريزی يک اقتصاد مدرن و منطبق با شرائط جهان قرن بيستم، و نه شرائط قرون وسطائی دوران قاجار، پايه های يک انقلاب واقعی  يعنی تبديل شدن به يک قدرت منطقه ای بطور موفقيت آميز را تجربه کرد؛ قدرتی که در ستون فقرات دنيای غرب احساس شد و لرز بزرگی بر اندام آنها افکند.آنچه در سال 1357 در ايران پيشرو و پويا و بسيار موفق آنروز روی داد و به اصطلاح انقلاب 22 بهمن نام گرفت ازهمه جهات يک بازگشت قهقرائی به سوی قرون وسطی بود، از نظر اقتصادی نيز پيروی از اين فلسفه نبوغ آميز رهبر کبير انقلاب بود که «اقتصاد مال خر است، و اسلام از اين شوخی ها ندارد».

ميان آنچه انقلاب مشروطيت يکصد سال پيش ايران اعلام کرد و در دنباله آن به استناد تاريخ دو مرد تاريخی در دوران پهلوی بنيان انقلاب پيشروئی را در ايران گذاشتند که با آنچه در 27 سال پيش انقلاب اسلامی ايران ناميده شد، بصورتی بکلی خلاف انتظار، تفاوت هست. بگذاريد اين تفاوت را از زبان کسی که منطقا هيچ ايرانی توقع شنيدن آنرا از جانب  چنين کسی ندارد، بشنويم.  زيرا وی سالها سفير تام الاختيار کشوری بوده است که ايرانيان آن را در پشت سر همه آخوند ها و همه توطئه ها و دسيسه های مذهبی خاور ميانه و بخصوص ايران ديده اند و همچنان می بينند. وی در يکی از ديدار های خود با محمد رضا شاه پهلوی،  با لحن ظاهرا شوخی از شاه شنديده بود: «عجيب است که غالب مردم ايران معتقدند که اگر ريش يک آخوند عاليمقام را بالا بزنند زيرا آن خواهند خواند «  Made in England » .!

همين “سفير کبير فقيد” علياحضرت ملکه انگلستان، که نقشی اساسی در وا داشتن شاه به خروج از ايران ايفا  کرد؛  يعنی Sir Anthony Parsons در کتابی بنام “غرور و سقوط” که بعد از مرگ محمد رضا شاه در سال 1984 در لندن منتشر کرده است می نويسد:

«در تمام کتاب خودم، در اشاره به حوادث سال 1979 ايران اصطلاح انقلاب را به کار بردم، زيرا وسعت آن زلزله سياسی که در آنزمان در اين کشور روی داد کمتر از انقلاب فرانسه و انقلاب روسيه نبود. و با وجود اين، با ارزيابی عميق تری در اينباره، ميتوانم صريحا اظهار عقيده کنم که از چهار قرن پيش تا به امروز تنها يک انقلاب واقعی در ايران صورت گرفته است، و آن انقلابی است که به دست رضا شاه پهلوی آغاز شد و بدست محمد رضا شاه ادامه يافت، زيرا در تعبير من مفهوم يک انقلاب از ميان بردن يک نظم کهنه اجتماعی و برقراری يک نظم تازه و کاملا مخالف با نطام کهنه شده پيشين است، و اين درست همان کاری است که به دست رضا شاه انجام گرفت. در اجرای اين انقلاب، بافت سياسی کهنه ايران تغيير يافت. ارتشی مدرن با معيار های امروزی بوجود آمد که عنصر اصلی استقرار امنيت و استحکام سازمان های کشوری بود. قدرت ارتجاعی طبقه روحانيون تضعيف شد و يک دولت مرکزی نيرومند با سازمان های حکومتی دنيای نو بوجود آمد. و مهمتر از همه قدم های نخستين به جانب تبدليل سيستم قرون وسطائی اقتصاد بازار به يک سيستم اقتصاد مدرن صنعتی برداشته شد. اين تحول بخصوص در دوران فرزند او، محمد رضا شاه، در ابعادی بسيار وسيع تر و با شتابی بسيار بيشتر ادامه يافت، بطوری که ايران از صورت يک کشور عقب مانده کشاورزی بصورت کشوری با اقتصاد نيرومند و با سرويس های مصرفی و صنايع بنيادی پيشرفته و در عين حال برخوردار از آموزش عمومی و خدمات فراگير بهداشتی در آمد.»

بر اين اساس، آنچه در سال های 1978 و 79 در ايران انجام گرفت يک انقلاب نبود، بلکه يک ضد انقلاب بود، برای بازگرداندن آن ساختار قرون وسطائی که 60 سال پيش از آن رضا شاه با آن به مبارزه برخاسته بود.  و اين ضد انقلاب ظاهرا توانست چرخ زمان را به مدت لااقل 60 سال به نفع بيگانگان بخصوص انگلستان و کشور های استعمار گربه عقب برگرداند. و بازيگر اين تئاتر سياسی قرن ملايان و مذهبيون و به اصطلاح روشنفکران بوده اند.

آنچه در پيوست می آید نمادی از يک انقلاب است که به حق بايستی آنرا بزرگترين دگرگونی به سود ملت دانست نه آنچه در 22 بهمن1357 (روزواقعه) رخ داد.


پاسخ به تاریخ

نوشته:محمدرضا شاه پهلوی آریامهر  

بخش سوم :انقلاب سفید 
 
 

ارکان انقلاب سفید:

تا 1953 دوازده سال می گذشت که برای بقای ایران جنگیده بودم. قصد داشتم 25 سال دیگر برای تامین بقا و پیشرفت کشور وقت صرف کنم و اینک مایلم مراحل اساسی این مبارزه را تشریح کنم. در سرتاسر این مدت همواره تنها به یک هدف فکر می کردم که نه فقط هرگز آن را پنهان ننموده ام بلکه بر عکس علنا درباره اش سخن گفته ام و آن هدف این بود که ایران را به ملتی متجدد مبدل سازم و نخست رفاه مادی ملتمان را به صورتی فراهم اورم که روی کره خاکی شایسته داشتن آن می باشند و در همان حال، آرمان های اخلاقی و روحی انان را تقویت و حفاظت کنم.

نخستین هدف ها:

می دانستم که خواسته هایم با منافع نیرومند کسانی که حیاتشان به فقر و جهل مردم وابسته است در تضاد می باشد. ولی به رغم فشارهای خارجی و بی ایمانی و تخصیص نادرست منابع مالی عمومی و بی لیاقتی بعضی از حکومت هایمان، سرسختانه به تعقیب وظیفه ای که متعهد به آن بودم ادامه دادم. طی سی  وهفت سال هیچ چیز مرا از انجام وظیفه ام باز نداشت نه گلوله تپانچه و نه رگبار مسلسل.در سال 1943 با وجود جنگ جهانی که در جریان بود و با وجود مشکلات دردناکی که بر من هجوم آورده بود تاکید کردم با توجه به موجبات واقعی و ریشه های بدبختی های عمیقمان باید به این پنج هدف برسیم:

* نان برای همه

* مسکن برای همه

* پوشاک برای همه

* بهداشت برای همه

* آموزش و پرورش برای همه

از تذکر این اهداف به دولت هایی که در پی هم آمدند و رفتند هرگز فروگذار نکردم و سرانجام ناچار شدم حصول این اهداف را با انقلاب سفید بر آنها تحمیل کنم.باید به خاطر داشت که تا تحولات 1960 من به جز فرماندهی کل قوا قدرت قانونی دیگری نداشتم. به محض اینکه قدرت انحلال پارلمان را به دست آوردم یعنی پس از سقوط مصدق می توانستم مراقب باشم که دولتهای جدید و میهن پرستی سر کار بیایند.

با تعقیب 5 هدف فوق رفته رفته برنامه کامل تر و پر محتوی تری را طراحی کردم و در عین حال ضرروی ترین نیازها و و اقعی ترین امکاناتمان را در نظر گرفتم. به این ترتیب بود که نوزده اصل انقلاب سفید یکی پس از دیگری شکل گرفتند. 

   سرانجام تراز پرداخت ها متعادل شد

می دانیم که چرا نخستین برنامه هفت ساله ما که می بایست بین سالهای 1949 تا 1956 عملی گردد فروپاشید. ایران برای مصدق ویرانگر بهای گزافی پرداخت کرد. دومین برنامه هفت ساله که در سال 1954 آ؛از شد حاوی بخشی از برنامه اول بود و هزینه آن در حدود 70 میلیارد ریال ( اندکی کمتر از یک میلیار دلار) برآورد شده  بود.  در  اصل  برنامه  دوم  نیز می بایست از درآمد نفت تامین مالی بشود و لذا می بایست از منابع نفت و گازمان به نحو صحیحی بهره برداری کنیم و میان درآمد و هزینه تعادل برقرار شود. با وقوف بر این نکته برای تحقق برنامه به مدرنیزه کردن زیر بنای کشاورزی اولویت داده بودم. به همین جهت ایجاد سدها و نیروگاه های هیدروالکتریک و شبکه کاملی از کانال های آب رسانی و کارخانه های تولید کود شیمیایی در اولویت قرار گرفتند. طول خط آهن ما تا سال 1985 سه برابر شد در همان سال ما 5000 کیلومتر راه آسفالته و 30000 کیلومتر جاده های درجه دو داشتیم. به علاوه اینها، 2400 کیلومتر از خطوط لوله سراسری ایران نیز مورد بهره برداری قرار گرفت.می شد گفت که ایران به یک کارگاه بزرگ ساختمانی تبدیل شده بود.در همان سال نه تنها دیگر کسری تراز پرداخت نداشتیم بلکه برای نخستین بار در تاریخ ایران جدید مازاد مثبتی هم در آن دیده می شد. ارزش صادرات مان 4 میلیارد ریال بیش از وارداتمان بود.

اصلاحات ساختاری

«ما شیوه اختناق افکار و سلب آزادی های فردی و اجتماعی را برای پیشرفت ظاهری خود برنگزیده ایم. به عکس آنچه ما به عنوان اصول کار خویش برای آینده در نظر گرفته ایم اصلاحات وسیع اجتماعی، سازندگی اقتصادی، توام با اقتصاد دموکراتیک، پیشرفت های فرهنگی، همکاری بین المللی، احترام به معتقدات معنوی و به آزادی های فردی و اجتماعی است….»

در 9 ژانویه 1963در برابر اولین کنگره تعاونی های کشاورزی که در تهران تشکیل شد نخستین شش اصل لازم برای انقلاب را ارائه نمودم:

* اصلاحات ارضی:   تقسیم زمین میان کسانی که در آن  کار می کنند.

* ملی کردن جنگل ها و مراتع

* تبدیل کارخانه های دولتی به شرکت های سهامی و فروش سهام آنها به عنوان پشتوانه اصلاحات ارضی

* مشارکت کارگران در سود کارخانه ها

* اصلاح قانون انتخابات. مشارکت همگانی و به خصوص زنان در انتخابات.

*ایجاد سپاه دانش از سربازان وظیفه فارغ التحصیل تا در روستاها به تدریس بپردازند.این برنامه در اصل برنامه ای عملی بود و در پاسخ به نیازمندی های ما و متناسب با ذهنیت و سنت هایمان و بر اساس اهمیت طراحی شده بود. این شش نکته یا اصل با سیزده اصل دیگر که نخست بر اساس امکاناتمان و سپس در پاسخ به نیازهای تازه ای که از این رهگذر پیدا شده بود کامل گردید.

* ایجاد سپاه بهداشت. ( 21 ژانویه 1964). دانشجویان فارغ التحصیل پزشکی و دندان پزشکی مشمول خدمت وظیفه و پرستاران و غیره به رایگان به خدمت و آموزش در روستاها می پرداختند.

* ایجاد سپاه ترویج و آبادانی( 23 پتامبر 1964) مشمولان وظیفه

برای مدرنیزه کردن کشاورزی در روستاها و شهرها به خدمت می پرداختند.

اعضای این سه سپاه مشترکا به سپاهیان انقلاب مشهور شدند.  زنان و دختران داوطلب به  آنان کمک می کردند.در قانون پیش بینی شده بود که در صورت کمبود داوطلب دختران جوان برای خدمت به میهن در یکی از سپاه ها به خدمت احضار شوند ولی همیشه داوطلب کافی، و اگر نگوییم بیش از اندازه موجود بود.

* تاسیس دادگاه های روستایی مشهور به خانه های انصاف

* ملی شدن آب ها

* نوسازی و عمران شهری با همکاری سپاه ترویج آبادانی                           

* انقلاب اداری و آموزشی

در 1975 این اصول اضافه شد:

* فروش تا حداکثر 49 درصد سهام کارخانه های بزرگ به کارگران. سهام این کارخانه ها را کارگران بااستفاده از اوراق قرضه دولتی که به آنان داده می شد خریداری می کردند و از محل درآمد کارخانه این وام را می پرداختند. (ماه اوت)

* حمایت از مصرف کننده مبارزه با تورم و گرانفروشی از طریق کنترل قیمت ها.

* آموزش و پرورش رایگان و اجباری هشت ساله و ادامه آن مشروط به اینکه فارغ التحصیلان مازاد این هشت سال را که در دبیرستان و دانشگاه ها تحصیل کرده اند به کشور خدمت کنند.(ماه دسامبر)

* تغذیه رایگان برای مادران نیازمند و نوزادان تا سن دو سالگی.(ماه دسامبر)

* شمول تامین اجتماعی و مستمری دوران پیری به همه ایرانیان .(ماه دسامبر)

و سرانجام در سال 1977 دو اصل جدید دیگر هم به کار گرفته شد:

* مبارزه با معاملات سوداگرانه ارضی و اموال غیرمنقول این اصل به منظور جلوگیری از افزایش بی رویه قیمت زمین و آپارتمان  و اجاره بها و … بود.

* مبارزه با فساد و رشوه خواری. 

 

 بخش كوتاهي از يك فيلم در این باره ( 3gp برای موبایل به گنجایش2.5 مگابایت، با برنامهquick time باز کنید)

دانلود سخنان شاه فقید در مورد انقلاب سپید شاه و مردم(MP3 به گنجایش 600 کیلو بایت و زمان 3.5 دقیقه)

 

به امید ایرانی آباد و آزاد در سایه حاکمیت ملی

پاینده ایران

 

19 comments ژانویه 27th, 2008

نتایج نگرسنجی

نتایج نگرسنجی

 
 
به امید ایرانی آباد و آزاد در سایه حاکمیت ملی
 
پاینده ایران
 

Add comment ژانویه 25th, 2008

سالروز عهدنامه ی هرات، 25‍ژانویه 1857 میلادی برابر با 4بهمن 1231 خورشیدی

با دسيسه هاي استعمار انگليس:

۱۵۰ سال پيش در چنين روزي سرزمين آريانا (افغانستان) از ايران جدا شد.

شكست هاي ايران از روسيه و بسته شدن عهدنامه هاي ايران و گلستان تركمانچاي و به دنبال آن نفوذ سياسي روسيه در دربا ايران،باعث نگراني و تشويش سردمداران دولت انگليس و حكومت هند گرديد،براي همين بايسته بود هر چه زودتر افغانستان به صورت حايل و حد فاصل و حريم امنيت هندوستان در آيد.

در همه پيمان هاي كه در فاصلهء سالهاي 1800 تا 1814 ميان دولت هاي ايران و انگليس بسته شده،انگليسيها همواره هرات را جزء جدايي ناپذير ايران شناخته اند.اما همين كه ناپلئون در اروپا شكست خورد انگليس پس از بيست سال توانست نفس راحتي بكشد، سياست خود را دگرگون نموده تصميم گرفت هرات و بلوچستان را از ايرن جدا سازد و حريم امنيت جديد براي هندوستان به وجود آورد و به منظور اجراي اين سياست،شروع به تحريك و اغواي افغانها عليه ايران نمود.

اغتشاش و شورش قبايل افغان به تحريك انگليس،به دليل درگيري فتحعلي شاه قاجار در جنگ ايران و روس بي پاسخ مانده بود. همين كه دوره دوم جنگ هاي ايران و روس به پايان رسيد فتحعلي شاه متوجه شورش ايلات شرقي شد و در سال 1831ميلادي/ 1209 خورشيدي عباس ميرزا مامور سركوب ياغيان گرديد. وي توانست تا 1833م/1211خ خراسان و سيستان و بلوچستان را آرام كند،ولي چون كامران ميرزا، امير هرات از پرداخت خراج سالانه و فرمان برداري از دولت ايران خودداري كرد،عباس ميرزا پسر خود،محمد ميرزا را مامور محاصره ي هرات كرد.در اثرپشتكار محمد ميرزا كار تصرف هرات نزديك به پايان يافتن بود كه خبر مرگ ناگهاني عباس ميرزا و فرمان دشمني محمّد ميرزا از سوي فتحعلي شاه مانع يكسره شدن كار هرات گرديد. قضيه ي هرات با مرگ فتحعلي شاه خاتمه نيافت.”سيمونيچ” وزيرمختار روس،محمّد شاه را به محاصره ي هرات تشويق كرد(1837م/1215خ) ولي محاصره ي هرات به دليل تحريكات و كارشكني هاي “مك نيل” وزيرمختارانگليس و به دنبال آن اولتيماتوم دولت انگليس مبني بر اينكه اگر دولت ايران دست از محاصره ي هرات برندارد دولت انگليس وارد جنگ خواهد شد(1)،دست از محاصره ي هرات برداشت(سپتامبر1838م/آبان ماه 1216خ). نامه محمدشاه به هنگام ترك هرات به سپاهيان خود، دربرگيرنده ي نكات جالبي است كه روحيه او را نمايان مي كند. وي در قسمتي از اين نامه مي نويسد: توپچيان مخلص و سربازان فدوي و سواران جرار بدانيد كه مردن با غيرت و مردانگي، به ذات پاك احديت، بهتر از هزار سال زندگي با تملق است و به قوت اسدالله الغالب، من شما را چنين دانسته و مي دانم كه از همه قشون هاي دول خارجه، تابدارتر زحمت و غيور و ديندار و پاي آبروي دولت را به كارتر مي باشيد. هر چه دارم، براي شما مي خواهم؛ نه دربند خانه و اطاق هاي با زينت و لذت و خوشگذراني هستم. همين قدر از خدا طالبم اذيت هايي كه از همسايگان ازبك و تركمانان به خراسان رسيد، پس بگيرم و ذلت به هيچ كس نكنم. اين منتهاي لذت من است.پس از برطرف نمودن خطر از هرات(2)،انگليس قراردادي با كامران ميرزا منعقد كرده و حكومت وي را بر پايه همين قرارداد به رسميت شناخت(اوت 1839/1217خ). اين كار پيش درآمد جدايي افغانستان بود.

آشكارا مساله ي هرات بين ايران وانگليس حلّ شده بود تا اينكه يارمحمّدخان اميرهرات مي ميرد و پسرش صيد محمدخان به جاي او مي نشيند(1851م/1229خ).هواداري ناصرالدين شاه از صيدمحمدخان و فرمان برداري او از دربار ايران،دولت انگليس را در مورد سرنوشت هرات بيمناك ميكند،و براي نگاهداشتن منافع خود در هندوستان، به “سر جان مك نيل” كاردار خويش در تهران دستور بستن قراردادي با دولت ايران را مي دهد تا به كلّي دست و بالِ ايران از هرات بريده گردد.

مهدي بامداد در جلد چهارم شرح حال رجال ايران،ضمن شرح حال ميرزا آقاخان نوري مي نويسد:«پس از كشته شدن ميرزا تقي خان اميركبير و روي كارآمدن ميرزا آقاخان نوري به دست بيگانگان،نخستين كاري كه در سال1853 ميلادي/1231خ به سود دولت انگلستان و به ضرر ايران كرد و ميرزا تقي خان در هنگام صدارت خويش به هيچ روي زير اين دست خيانت هاي بين اين دو نمي رفت،قراردادي منحوس شده در 15 ربيع الثاني 1269 قمري/1231 خورشيدي با نايب سرهنگ “يوستين شيل” (3) مامورفوق العاده و وزير مختارپادشاهي انگلستان در دربار ايران بست و قبول كرد كه دولت ايران از حق قشون كشي به هرات(يكي از چهار شهر خراسان بزرگ) ممنوع باشد…»

به هر روي در اثر فشار انگليس و اصرار ميرزا آقاخان نوري(4)، ناصرالدين شاه سندي را امضا كرد كه به موجب آن، دولت ايران متعهد مي شد فقط در صورتي كه نيروهايي از قندهار و كابل و يا نقاط ديگر به هرات تجاوز كنند قشوني براي دفاع از آن شهر بفرستد و پس از دفع دشمن وختم غايله،نيروي اعزامي برگردد و در مقابل،دولت انگليس هم متعهد مي شد كه در امور داخلي هرات به هيچ وجه دخالت ننمايد و در صورت مداخله ي دولت انگليس در امور هرات،اين سند باطل خواهد شد.(5)

نمي توان پنداشت كه ميرزاآقاخان نوري ان قدر نادان و احمق بود كه ارزش مُهره ي هرات را در نَردِ سياست ِروز نمي دانست و يا از خيانت خود آگاه نبود. شايد به قول دكترابوالقاسم طاهري،آيا وي در تنگنايي بود كه به حكم ضرورت مي بايست پاداش دو وزير مختار انگليس،”فرانت و شيل” را بپردازد؟

سندي كه ميرزاآقاخان نوري تحويل “شيل” داد و ريشه ي اختلاف هاي بعدي ميان دولت ايران و انگليس شد و در برگيرنده ي شش تعهد بود.بر اساس اين شش بند:افزون بر اين اينكه اندازه ي دخالت ايران در فرستادن نيروي نظامي براي حفظ استقلال هرات در برابر متجاوزان احتمالي آشكار و اندازه مي گرديد، دولت ايران عهد مي كرد كه نماينده ي سياسي دايمي در هرات نگاه ندارد و حكمران هرات نيز از آن پس نماينده اي در تهران نداشته باشد. بجز اين اينها،دولت ايران بدون قيد و شرط پيمان مي بست كه كلّيه اميران هرات را كه در ايران در زندان بودند،آزاد كند و بعد از اين به هيچ روي يه افراد مشكوك به مخالفت با سيّد محمدخان امان ندهد.

بدين روي در ۲۵ ‍ژانويه ۱۸۵۷ ميلادي برابر با چهارم بهمن ماه ۱۳۲۱خورشيدي درادامه دسيسه هاي ضد ايراني جهان استعمار با تحميل زور و امضاي عهدنامه ي هرات ،بخشي ديگر از خاك ايران زمين از مام ميهن جدا افتاد تا همچنان چنگال استعمار كثيف انگليس ايران را پاره پاره نمايد،اما آريانا هنوز ايراني ست.

 

ما همچنان تاكيد مي كنيم:

                      پان ايرانيسم تنها راه نجات ايران به هنگام ضعف و فترت وجدايي….

 

 

پانويس:

1. در همين هنگام ناوگان انگلستان تشكيل شده از پنج فروند كشتي جنگي به فرماندهي دريادار “سرفردريك مِيت لَند”sir Fredrick Meitland  وارد آب هاي ساحلي ايران شده و جزيره خارك را اشغال نمودند.

2. بر اساس فصل دهم عهدنامه ي تركانچاي، روس ها مي توانستند در هر كجاي ايران كه دلشان مي خواست كنسول تعيين كنند و به همين دليل انگليس مايل نبود ايران هرات را در اختيار داشته باشد ،چرا كه تصرف هرات پيش در آمدي بر گرفتن همه ي افغانستان بود و اي كار به روس ها اين امكان را مي داد كه در آن حدود دخالت كند.

3.justin sheill  از افسران انگليسي و اموزگار سپاهيان ايران و يكي از دسيسه گران بر ضد اميركبير بود.

4.به گفته ي محمد محمود(نويسنده كتاب بسيار ارزشمند تاريخ روابط ايران و انگليس)،ميرزا آقا خان قباله ي هرات را_ كه انگليس دروازه هندوستانش مي ناميد_به نام انگليسي ها سجل كرد و واگزار نمود.

5.در مورد مساله هرات  نگاه كنيد به مخزن الوقايع، مقدمه.

 

 

به اميد ايراني آباد و آزاد در سايه حاكميت ملي

پاينده ايران

16 comments ژانویه 24th, 2008

دانلود کتابی ار پروفسور آرتور کریستین سن

پاینده ایران

دانلود کتاب طرح مختصری از فرهنگ ایران

نوشته پروفسور آرتورکریستین سِن

این کتاب در مورد تحولات فرهنگی و سیاسی در ایران تا پیش از جنگ جهانی دوم می باشد که در سال 1937 به دست پروفسور آرتور کریستین سن نوشته شد.

پروفسور کریستین سن(1945-1875) استاد دانشگاه کپنهاگ ، عضو آکادمی سلطنتی دانمارک(آکادمی علوم و ادبیات) وعضو آکادمی سلطنتی بریتانیای کبیر(آکادمی زبان و فرهنگ آسیایی)بوده است.

 

                             به امید ایرانی آباد و آزاد در سایه حاکمیت ملی

                                                          پاینده ایران

 

11 comments ژانویه 21st, 2008

خبری شادی آفرین از برادران تاجیکستانی

مجسمه لنين آخرين نماد حكومت كمونيستي شوروي در تاجيكستان به انباري رفت.

شهردار دوشنبه پايتخت تاجيكستان از انتقال مجسمه ولاديمير لنين كه در بوستان مركزي شهر دوشنبه قرارداشت خبر داد. اين مجمسمه به انبار موسسه هنر در دوشنبه برده شد و به جاي آن تنديس حكيم ابوالقاسم فردوسي توسي قرارداده شد. از زمان سرنگوني حكومت تزاري در روسيه و پيروزي بلشويك ها در اكتبر1917 و تسلط كمونست ها بر بخش هاي جدا شده از ايران مانند بخارا ضربات سهمگيني بر فرهنگ ايراني مردمان آن سامان وارد آمد اما پس از فروپاشي شوروي و امروز شاهد بيداري برادران خود در آنسوي مرزها هستيم.

در همين راستا بايد افزوده شود كه امامعلی رحمانف، رئیس جمهورتاجیکستان نيز در دیدار با فرهنگیان تاجیک درآستانه نوروز86، خواسته بود از این پس او را “امامعلی رحمان” بگویند. ايشان خواستار برانداختن پسوندهای روسی از نام و نسب تاجیکان شد.نام و نسب تاجیکان از زمان برپا شدن حکومت اتجاد جماهیر شوروی سابق در آسیای میانه با پسوندهای روسی ” اف ” و ” یف ” و ” اوا ” و ” يونا ” همراه است و برخی صاحب نظران این امر را بی احترامی به هویت ملی تاجیکان می دانند.نامهای عربی و پارسی با پسوندهای روسی در قلمرو شوروی پیشین که گهگاهی موجب سردرگمی می شود، درواقع بیانگر هویت مردمانی است که عمدتا مسلمان بوده و طی دویست تا 300 سال اخیر به زیر سلطه روسها (اتحاد جماهیر شوروی) در آمدند.نام گذاری به شیوه ملی یا محلی در تاجیکستان گرایشی تازه نیست و دستکم از زمان پرسترویکا و و گسترش اندیشه های آزادی خواهی در اتحاد شوروی آغاز شده است.یکی از مفاد قانون درباره به رسمیت درآوردن زبان فارسی تاجیکی که برای نخستین بار در سال 1989 تصویب شد، احیای تدریجی روشهای ملی نام گذاری در تاجیکستان را در مد نظر دارد.

درود بر ميهن پرستي و شرف تاجيك هاي ايراني كه هنوز عشق به سرزمين مادري و نمادهاي فرهنگ رساي آن در دلشان مي جوشد. آقايان حاكميت فرقه اي كمي هم از برادران مان در آنسوي مرزهاي پوشالي ياد بگيريد.

 

 

به اميد ايراني آْياد و آزاد در سايه حاكميت ملي

پاينده ايران

 

Add comment ژانویه 20th, 2008

قتل ابراهیم لطف الهی دانشجوی سنندجی زیرشکنجه اداره اطلاعات

فاجعه اي ديگر در حاكميت فرقه اي:

ابراهیم لطف اللهی، دانشجوی دانشگاه پیاه نور سنندج زیر شکنجه بازجویان اداره اطلاعات سنندج به قتل رسید.

                               

ابراهیم لطف اللهی به دستور شعبه سوم بازپرسی سنندج، بعد از خروج از جلسه امتحان در روز یکشنبه 16 دی ماه 1386 بازداشت و به بازداشتگاه اداره اطلاعات سنندج منتقل شده بود. خانواده وی روز چهارشنبه گذشته موفق به دیدار با وی شدند. اما از آن تاریخ به بعد علیرغم پیگیری ها و مراجعات مکرر خانواده او به نهادهای ذیربط از مکان نگهداری و دلیل بازداشت وی هیچ اطلاعی به خانواده اش داده نشده است.

طبق گزارشات رسیده اين دانشجو بر اثرشکنجه درحین بازجویی اداره اطلاعات جانش را ازدست داده و مسئول بازجویی وی در اداره اطلاعات سنندج، شخصی  نام “مهدی مولاولی” با نام مستعار “هاتفی” است که گروه وی از سال1378تاکنون در کردستان فعال بوده و بسیاری از محکومین در کردستان با این قصاب روبرو شده اند. نامبرده متولد “سریش آباد” ااز توابع قروه است. انتظار می رود نامبرده به عنوان “جنایت علیه بشریت” و “شکنجه تا سرحد مرگ” به محافل و سازمان های حقوق بشر معرفی گردد. مولاولی جانشین رئیس اطلاعات سنندج و مسئول گزینش وزارت اطلاعات در استان کردستان می باشد. 

جزييات ديگر اين رخداد جنايت كارانه را در ادامه نوشتار بخوانيد:

 

(بیشتر…)

2 comments ژانویه 20th, 2008

انحطاط فرهنگی


 

طبیعت حقیر است، پست است. چون مطابق  برنامه ای از قبل ریخته شده رشد میکند و ماندگاری دارد، چون تصمیم گیرنده نیست، اراده ندارد. انسان هم پست و حقیر است اگر مانند جوهرطبیعی خود رفتار کند. چه آنوقت برده میشود، آنوقت پادوئی میکند، آنوقت برای لقمهء نانی خود را می فروشد. درست به این دلیل نیز فرهنگ و سیستمهای فرهنگی اهمیت پیدا میکنند. نه برای اینکه شعر بگوئیم. نه برای اینکه خوب بنویسیم. نه برای اینکه به حقایق عالم پی به بریم. نه برای اینکه معنی خلقت و زندگی را مورد پرسش قرار دهیم. نه برای اینکه باورها را نهادین کنیم و با مراسم دینی و مراجع و سمبلهای فرهنگی پاسخ دشواریهای زندگی را به عقبا موکول کنیم. خیر! فرهنگ برای این بوجود آمده است تا با مدد آن انسان خود را از این پوستهء پست و حقیر طبیعی برهاند، تا به این فضای تنگ و بی اراده پشت کند و بر سرنوشت از قبل تعیین شدهء خود چیره شود، آنطور که میخواهد بال و پر بزند، خود را ورای طبیعت ببرد، تا صاحب رأی و خرد شود، تا شرایط جمع نشینی را فراهم کند، تا بوسیلهء مراجع فرهنگی و چارچوبهای رفتاری و کرداری ثبات جامعه را تضمین نماید، تا بر دنیای آفریده حاکم گردد.چنین فراگردی را که قرن ها عمر دارد و با پیچ و خمهای متعددی همراه بوده است، تکامل انسان گویند. تکاملی که از حقارت به آدمیت سو دارد. اما در این کوشش باید حقارت را از رذالت فرق گذاشت. انسان حقیر با تربیت و آموزش می تواند یاد بگیرد طبیعت خود را شکل بدهد، تا پیچ و مهره بدست دپگران نباشد، تا وسیله نگردد، تا اراده داشته باشد، تا با عقل و شعور عمل کند، تا فرای طبیعت باشد. اما بعضی ها هستند که به قول سعدی نا اصل اند. تربیت در آنها کاری نیست. با همهء کوششی که بشود باز آدمیت پیشه نمی کنند که انسان باشند، همه را دوست بدارد و به همه مهر بورزند، از کین و آز به پرهیزند که به خصوص از اصول زندگی ایرانیان است. به واقع این گونه افراد آدم نیستند بلکه شکلک آدم را در می آورند. اینها رذل اند.

این رذالت را ما بصورت “افشاء گری ” سالهاست در فعالیتهای  حزب توده ملاحظه میکنیم، که نه تنها ضد انسانیت است بلکه بیانی از نقض حقوق بشر نیز می باشد. متاسفانه پند روزگار هم هنوز بما نیآموخته است این “افشاء گری” توده ای را لعنت کنیم، چرا که این افشاء گری فاجعه ایست که ملیونها جوان را در گورستانها خوابانیده و یا از کشور فراری داده و یا آوارهء جهانی ساخته است.

حفظ حرمت انسانی ارزشی است که اگر زنان ایران نمی توانند آن را درک کنند، لایق سنگسار شدن هستند، لایق اسباب عیاشی مردان و شهوت طلبی ایشان اند. لایق نه دانشگاه رفتن که در مکتب خانه نشستن اند. زنی که در فرانسه و یا بلژیک و یا شهر دیگری غربی زندگی میکند چطور به خودش اجازه میدهد، گستاخانه بر کسانی بتازد که اسباب تحصیل و آموزش او را فراهم ساخته اند. اگر رضاشاه و محمدّ رضا شاه نبودند شما از شدّت تراخم کور بودید. شما نمی دانستیتد فرنگ کجاست. شما نمی توانستید بخوانید و بنویسید. شما در یک کوره ده ،صیغه ی چندم یک بدبخت و بیچاره ی دیگری بودید که از شماها در جالیزها و مزارع کوچک و بزرگ خویش بیگاری می کشید. عظمت اصلاحاتی که به دست پهلوی ها صورت گرفت به حدّی است که نظام اسلامی با همهء کوششی که کرد نتوانست آن را از بین ببرد؛ مدارس را نتوانست برچیند؛ مجلس را نتوانست ببندد؛ زنها را نتوانست خانه نشین کند؛ حجاب اسلامی را نتوانست درتمام کشور مرسوم نماید؛ میز و صندلی را نتوانست کنار بگذارد؛ وزارتخانه ها را نتوانست تعطیل کند؛ ارتش را نتوانست از بین ببرد و بالاخره جلوی آزادگی و رهایی زنان را از زنجیر اسارت مردان نتوانست بگیرد. درست اینجاست که زنان مبارز این چنینی هرگز نه مبارزه را فهمیده اند و نه حقوق حقه ی خود را می شناسند و نه سزاوار این اند که به آنها اصلأ زن گفت. زنان واقعیِ مبارز هیچ گاه اینها را در صفوف خود راه نخواهند داد. چه، آنها که می خواهند با لطمه زدن به دیگران اسم و رسمی پیدا کنند، مشتی زالو صفت، بی عرضه و بی کفایتند. این عناصر جایی در جامعهء پویا و زحمت کش فردای ایران ندارند. زیرا اینها همیشه میخواهند بدون عرق جبین مالک همه چیز ما بشوند. خصلتی که آخوندی است، خصلتی که زنان دعا نویس و رمال و شیاد نیز داشتند. لدا این زنان شاباجیهای رمال و شیاد عهد نظام جمهوری اسلامی ایران اند و سزاوار داشتن لقب “خانم” نستند. اینها رذل هائی هستند که باید به آنها تنها بی حیا گفت.

دکتر ن. واحدی ـ مونیخ، دسامبر2007

 

به اميد ايراني آباد و آزاد در سايه حاكميت ملي

پاينده ايران

                                                

Add comment ژانویه 17th, 2008

26 دی روز خروج شاهنشاه از ایران

 

رفتن درست یا نادرست؟

شاهنشاه آريامهر آخرين دقايق در خاك ميهن-فرودگاه- 26 دي ماه 1357

دیو چو بیرون رود فرشته در آید؟؟؟

 

به امید ایرانی آباد و آزاد در سایه حاکمیت ملی

پاینده ایران

8 comments ژانویه 15th, 2008

نوشتاری از لوموند دیپلماتیک در باره ایران

 

تندروها(واشنگتن، تل آويو، پاريس)سازوبرگ جنگ با ايران را فراهم مي آورند

 

نوشته: سِليگ اس. هريسون Selig S. HARRISON (رئيس برنامه آسيا در مرکز سياست بين الملل در واشينگتن)

از جمله نوشته ها: درسايه افغانستان: ناسيوناليزم بلوچ و وسوسه هاي شوروي، بنياد کارنجي براي صلح بين الملل، واشنگتن ، ۱۹۸۰

برگردان متن:  منوچهر مرزبانيان

آقاي برنار کوشنر گفته است که «بايد خود را آماده بدترين حالت سازيم» و بدترين حالت نزد وي « جنگ است». اين گفته وزير امور خارجه [فرانسه] در باره ايران که انتقادهاي فراواني را هم برانگيخته، پرتوي بر چرخش تازه ديپلوماسي فرانسه انداخته ( سرمقامه اين ماه را مطالعه فرمائيد) و بيش از همه تائيدي بر آن است که ايالات متحده دست زدن به عمليات نظامي عليه جمهوري اسلامي را به طور بسيار جدي در نظر گرفته. در واقع به رغم تمام احتياط هاي معمول و پيچ و تاب هاي لفظي در ضرورت سخت کوشي در طريق ديپلوماسي، کاخ سفيد با صدور مجوز براي عملياتي در داخل کشور «که به خونريزي نيانجامد» و نيز با ياري رساندن به گروه هاي تجزيه طلب عرب و کرد و بلوچ و آذري هم اينک هم آتش مخالفت با ايران را شعله ورتر ساخته است. اين مداخله جوئي خلاف حقوق بين الملل که هيچ نشاني از پشتيباني از مخالفين دموکرات با خود ندارد به «تند روهاي» رژيم حاکم برايران فرصت داده است که موقعيت خويش را استوار سازند و به اذيت و آزار روشنفکران و دموکرات ها بپردازند. با اينهمه سردمداران رژيم در تهران فکر مي کنند که گشودن راه مذاکره با واشنگتن ممکن است. اما لازمه آن پذيرفتن اصل گفتگو درباره تمام موضوعات مورد اختلاف ميان آمريکا و ايران است و باز به اين شرط که واشنگتن از قصد خويش براي «تغيير رژيم» دست بردارد.

***

در نبردي که در صحن دولت بوش درباره سياست ايالات متحده در قبال ايران در گرفته است دو اردوگاه روياروي يکديگر صف آرائي کرده اند. در يک سو ريچارد چيني و همپيمانانش در وزارت دفاع (پنتاگون) و کنگره چنگ و دندان نشان مي دهند که سرنخ آنها را کميته امور عمومي آمريکا و اسرائيل (ايپاک) در دست دارد و بر بمباران نه فقط کارخانه غني سازي اورانيم نظنز بلکه همچنين بر کوبيدن پادگان هاي نظامي ايران نزديک مرز عراق پافشاري مي کنند. در برابر آنها کونداليزا رايس وزير امور خارجه ايالات متحده مايل است با تحکيم و گسترش گفتگو با تهران درباره برقراري ثبات در عراق که در ماه مه در بغداد آغاز شد پیمودن طريق ديپلوماسي ادامه يابد. اما در عوض تعويق تصميم گيري درباره گزينه نظامي، وي ناگزير به مصالحه خطر آفرين تشديد عمليات سري به قصد بي ثبات کردن جمهوري اسلامي تن درداد که رئيس جمهور آمريکا نيزبا صدور فرماني در پايان آوريل ۲۰۰۷ آنرا تائيد کرده است (۱).

ايالات متحده ده سالي است که انجام اين عمليات سري را دنبال کرده اما با نبود پوششي رسمي، سازمان مرکزي اطلاعات آمريکا (سيا) آنرا تاکنون فقط به پادر مياني واسطه هايش پيش برده است. براي نمونه پاکستان و اسرائيل اسلحه و پول به دست گروه هاي ياغي در جنوب شرقي و شمال غربي ايران رسانده اند که در آنجا اقليت هاي سني بلوچ و کرد دير زماني است با قدرت مرکزي شيعه مذهب فارس به پيکار برخاسته اند. مجوزي که رئيس جمهور [آمريکا] در ماه آوريل صادر کرد، تشديد دامنه عملياتي را مجاز مي شمارد که چنانچه «به خونريزي نيانجامد» مأموران آمريکائي مي توانند مستقيما به آنها دست يازند. علاوه بر گسترش سخن پراکني هاي تبليغاتي، کوشش در پخش اطلاعات گمراه کننده و استخدام تبعيديان ايراني در اروپا و آمريکا به منظور تشجيع مخالفت سياسي، اينک در برنامه تازه جنگ اقتصادي، خصوصا دست بردن در نرخ برابري ارز و اقدامات ديگري برتری يافته اند که به درد ايجاد اختلال در فعاليت هاي اقتصادي و بانکي و تجاري ايران مي خورند.

محتواي فرمان جديد پس از گزارش به کميسون هاي اطلاعاتي دو مجلس کنگره که قانون آنرا مقرر داشته آشکار گرديد و اين رويداد اينک مضمون اصلي تمام گفت و شنود ها در تهران است. به نحو شگفت آوري هم محافظه کاران و هم اصلاح طلبان يک دل اند که درست هنگامي که راه بر امکان يک همکاري واقعي در عراق و افغانستان ميان دو کشور گشوده مي شد افشاي اين سند بي وقت و نابجا بوده است. مسئولان بلند پايه وزارت امور خارجه، شوراي امنيت ملي، دفتر رئيس جمهور احمدي نژاد و «صلاح انديش هاي» گوناگون ايراني هم داستان اند که برقراري ثبات در اين دو کشور در حقيقت با منافع تهران همسو است. اينها تشريح مي کنند که همکاري با ايالات متحده فقط در ازاء عادي کردن تدريجي مناسبات ميان دو کشور امکان دارد که خود براين فرض استوار است که واشنگتن از استراتژي خويش در «براندازي حکومت» دست بردارد.

به نظر آقاي امير محبيان سردبير روزنامه محافظه کار رسالت، در عراق «ايالات متحده همانند روباهي است که به تله افتاده. آيا رواست که ما روباهي را آزاد کنيم که [مي دانيم] مي خواهد ما را بدرد؟ چنانچه ايالات متحده سياست خود را تعديل کند، همکاري [ميان دو کشور] ممکن است». در سوي ديگر طيف روزنامه نگاران، به تصديق محمد عطريان فر سردبير روزنامه هم ميهن از نزديکان هاشمي رفسنجاني که در آغاز ماه سپتامبر ۲۰۰۷ به رياست مجلس خبرگان (۲) برگزيده شد «حال و هوا در اينجا به مذاکره و برقراري روابط گرايش دارد. مردم خواستار ثبات اند. از شعار “مرگ بر آمريکا” ديگر کاري بر نمي آيد و رهبران ما اين را خوب دريافته اند. تعارضي که بچشم مي خورد آنست که دو حکومتي که دشمن يکديگرند در عراق و افغانستان مصالح مشترک دارند».دست اندرکاران کشور نخواستند به اين پرسش مستقيما پاسخ دهند که آيا تهران از سازمان هاي شيعي در عراق پشتيباني مي کند يا خير. آقاي علاءالدين بروجردي رئيس کميسيون روابط خارجي مجلس از واشنگتن به سبب حمايت از بعثي ها و ديگر عناصر سني خرده مي گيرد و بدون پرده پوشي اعلام مي کند که ايران قبول تفوق و برتري شيعيان در بغداد را چون ضرورتي براي دستيابي به ثبات مي داند و شرط نخست هرگونه همکاري ميان واشنگتن و تهران.

به زعم اين روزنامه نگاران و بسياري از مخاطبان رسمي شايد يک حرکت مهم کاخ سفيد [در جهت خشنود کردن حکومت ايران] آن باشد که سازمان شبه نظامي مجاهدين خلق را که در عراق استقرار يافته است برچيند. اين گروه در جنگ عليه ايران (۱۹۸۸- ۱۹۸۰) از صدام حسين پشتيباني کرد و هر چند بدنبال تجاوز آمريکا اسلحه را از دست ۳۶۰۰ پيکارجوي اين سازمان گرفته اند اما هنوز به صورت گروهي در پايگاه هائي گرد آمده اند. دستگاه هاي امنيتي آمريکا براي مأموريت هاي جاسوسي و خرابکاري در ايران و بازجوئي از ايرانياني که متهم به کمک به شبه نظاميان شيعي در عراق هستند آنها را به کار مي گمارند و تا همين چندي پيش از فرستنده هاي راديوئي و تلويزيوني در عراق نيز برخوردار بودند. اما پس از فشارهاي تهران بر بغداد اکنون اين فرستنده ها را به لندن منتقل کرده اند. با اينهمه در سال ۱۹۹۷ هنگامي که محمد خاتمي ميانه رو به رياست جمهوري برگزيده شد، وزارت خارجه آمريکا به نشانه آشتي جوئي مجاهدين خلق را به جرم نقض گسترده حقوق بشر به فهرست سازمان هاي تروريستي افزوده بود … آنها همچنان در اين فهرست جاي دارند.

آقاي عباس ملکي مشاور شوراي امنيت ملي شرح مي دهد که برچيدن اين نيروهاي شبه نظامي کنشي بسيار معني دار خواهد بود. اما آقاي علي رضا جعفرزاده رئيس شوراي ملي مقاومت، پيشخوان سياسي مجاهدين مدام در برنامه هاي شبکه تلويزيوني محافظه کار فاکس نيوز ظاهر مي شود و نقشي همانند احمد چلپي هنگام آماده کردن [افکار عمومي] براي تجاوز به عراق را بر عهده گرفته است و مي کوشد پشتيباني کنگره را براي اقدامي نظامي عليه ايران همراه سازد.ناميدن مجاهدين همچون سازماني تروريستي، عزم دولت کلينتون براي گشايش گفتگو با تهران را نمايان مي ساخت. هنگامي که آقاي نيوتن گينگريچ رئيس وقت مجلس نمايندگان توانست اعتباري به مبلغ ۱۸ ميليون دلار براي عمليات سري که «به خونريزي نيانجامد» را به قصد «برانگيختن جايگزيني رژيم کنوني ايران» از تصويب نمايندگان بگذراند، کاخ سفيد سازمان مرکزي اطلاعات (سيا) را به دور انديشي و احتياط وادار ساخت. اما دولت بوش با شتاب راه ديگري پيش گرفت. آقاي چيني که همان نظرات آقاي گينگريچ را دارد توانسته است چند شکاک را قانع کند که هرچه بيشتر تهران را در تنگنا بگذارند در مذاکرات به قصد متوقف ساختن برنامه ايران براي غني سازي اورانيم برگ هاي برنده بيشتري به دست واشنگتن خواهد افتاد.

همدستي پاکستان

دولت تازه سر کار آمده آمريکا براي دستگرمي به طرح بايگاني شده دخالت هائي که «تا به حد خونريزي پيش نرود» جان تازه اي دميد و آنرا بيشتر هم گسترش داد؛ سپس در فوريه ۲۰۰۶ اعتباري به مبلغ ۷۵ ميليون دلار را براي «ترويج آزادي بيان و آزادي جابجا شدن مردم ايران» از تصويب کنگره گذراند. سرانجام در پي تداراک سري به قصد انجام عمليات ايذائي نظامي عليه رژيم برآمد.سهل تر از همه آن بود که پاکستان و اسرائيل را همراه سازند که اسلحه و پول بدست گروه هاي ياغي برسانند که همانوقت ها هم در مناطق بلوچ و کرد نشين فعال بودند. سازمان هاي اطلاعاتي پاکستان اسلحه و پول به جنبش مخالف جندالله تحويل دادند. در سال هاي ۲۰۰۵ و ۲۰۰۶ اين گروه مسلح که در بلوچستان پايگاه دارد، با زنحيره اي از شبيخون ها در زاهدان و در جنوب شرقي کشور تلفات جاني سنگيني به يگان هاي پاسدار وارد ساخت. روز ۲ آوريل ۲۰۰۷ صداي آمريکا مصاحبه اي با آقاي عبدالمالک ريگي رهبر اين جنبش پخش کرد و طي آن وي را «رئيس مقاومت مردمي در ايران» معرفي نمود. بسياري از کساني که با ناسيوناليزم بلوچ (۳) آشنائي دارند و ما با آنها تماس گرفتيم رشته هاي پيوند ميان آقاي ريگي و دستگاه اطلاعاتي پاکستان را تأييد کرده اند. يک خبرنگار کانال تلويزيوني آ ب ث نيز اين ادعا را درست خوانده است.(۴)

دستگاه اطلاعاتي اسرائيل (موساد) هم پنجاه سالي مي شود که با کرد هاي ايران و عراق در تماس است. وجود اين ارتباط حاکي از صحت اطلاعاتي است که سيمور هرش روزنامه نگار آمريکائي گزارش کرده که با آنکه حزب حيات آزاد در کردستان ايران (پژاک) به حزب کارگران کرد ترکيه (پ کا کا) وابسته است که واشنگتن و آنکارا هر دو آنرا سازماني تروريستي قلمداد مي کنند، دستگاه اطلاعاتي اسرائيل «آموزش و تجهيزات» براي پيشمرگان اين حزب فراهم مي آورد (۵). يک کارمند بلند پايه کرد در مصاحبه اي با لي اندرسون روزنامه نگار اعلام کرده است که پژاک از پايگاه هائي در کردستان عراق بهره مي گيرد تا «به پشتيباني مخفيانه ايالات متحده (۶)» به ايران يورش برد. حکومت تهران به تلافي چندين بار پايگاه هاي اين گروه در کردستان عراق را بمباران کرده که اعتراض مقامات بغداد را برانگيخته است.

از لحاظ اقتصادي در خوزستان، استان جنوب غربي کشور و توليد کننده ۸۰% نفت خام کشور است که تهران با جدي ترين خطر بالقوه تهديدات تجزيه طلبي روبروست. شيعه مذهبان عرب اين استان با ساکنان کناره ديگر اروند رود (شط العرب) هويت قومي و مذهبي يگانه اي دارند. فاصله اهواز مرکز استان خوزستان تا بصره بيش از ۱۲۰ کيلومتر نيست که نيروهاي اشغالگر بريتانيا آنجا را پايگاه خود کرده اند، هرچند کنترل اين شهر و استان آنرا اينک به عراقي ها سپرده اند.از ديدگاه تاريخي اين منطقه،شگفتي آور نيست که حکومت تهران دستگاه هاي اطلاعاتي بريتانيا مستقر در بصره را به دسيسه چيني براي به آشوب کشيدن اين استان متهم سازد. در سال ۱۸۹۷ اميران عرب خوزستان به پشتيباني نظاميان و شرکتهاي نفتي انگليس اين استان را از ايران جدا کردند تا از آن تحت الحمايه اي «عربستان» نام و فرمانبر لندن دست و پا کنند که تا پيش از سال ۱۹۲۵ به سرزمين ايران باز گردانده نشد. تاکنون جناح هاي جدائي طلبي که در پهنه استان پراکنده اند نتوانسته اند نيروي نظامي متحدي همانند جندالله بلوچستان به وجود آورند و هيچ نشانه اي هم در دست نيست که ثابت کند اينها کمکي از خار ج دريافت کرده اند. اما همين ها مرتبا ضربات مهلکي به نيروهاي امنيتي دولتي را سازماندهي و تأسيسات نفتي را منفجر مي کنند. چندين جناح در ميان آنها برنامه هاي تبليغاتي به زبان عربي از طريق فرستنده هائي پخش مي کنند که در کشورهاي خارجي استقرار يافته اند. نهضت ملي آزاديبخش احواز [!] که طرفدار استقلال است يک شبکه ماهواره اي بنام احواز تي وي دارد که شماره نمابري در کاليفرنيا را روي صفحه تلويزيوني خود نشان مي دهد (۷). شبکه ماهواره اي ديگري بنام الاحواز تي وي که گردانندگان آن نيز تبعيديان ايراني مقيم کاليفرنيا هستند، به جامعۀ مودت بريتانيا و احواز [!] وابسته که خواستار استقلال منطقه اي براي استان در چهارچوب ايراني فدرال است. (۸)

نزديک به نيمي از ۷۵ ميليون دلاري که واشنگتن در سال ۲۰۰۶ تخصيص داده است خرج صداي آمريکا و راديو فردا و فرستنده هاي ديگري مي شود که تبعيديان ايراني مي گردانند. بيست ميليون دلار نيز به کوشندگان غير دولتي حقوق بشر در ايران و ايالات متحده مي رسد. نيکولاس برن معاون وزارت خارجه اذعان دارد که «فرستادن اين پول ها بطور مستقيم به تهران کاري بس دشوار است. از اينرو ما با سازمان هاي عرب و اروپائي براي پشتيباني از گروه هاي دموکرات در درون کشور کار مي کنيم (۹)». يکي از ايرانياني که سال گذشته در يکي از کارگاه هائي که ايالات متحده در دوبي براه انداخته است شرکت کرده به “نگار عظيمي” روزنامه نگار ايراني– آمريکائي گفته که «آنجا اردوگاهي آموزشي براي تربيت انقلابيوني به سبک جيمز باند بود.(۱۰)

دست کم به چهار دليل تکاپو ها به منظور بي ثبات کردن جمهوري اسلامي و ايجاد تنگناهاي اقتصادي براي واداشتن اين رژيم به دست کشيدن از برنامه هسته اي خويش در جهت خلاف هدف مورد نظر پيش مي روند:

1- اين اقدامات پيش از هر چيز بهانه اي به دست هواداران گزينش سياستي سفت و سخت داده است تا هم ايرانياني را به ستوه آورند که در داخل کشور به نفع آزاد سازي رژيم به فعاليت پرداخته اند و هم روشنفکران داراي مليت دوگانه ايراني و آمريکائي را بيازارند که به بازديد کشورشان مي آيند، مانند خانم هاله اسفندياري از «مرکز بين المللي وودرو ويلسون براي دانش پژوهان» که سه ماه تمام به اتهامات مبهم جاسوسي در زندان به سر برد.

2- واشنگتن با دادن کمک به اقليت هاي سرکش قومي بهانه اي به دست رئيس جمهور احمدي نژاد داده است تا خود را در قباي مدافع اکثريت فارس بپيچد، که با ۴۴% جمعيت کشور در واقع خود اقليت قومي است.

3- ديگر آنکه آقاي احمدي نژاد مي تواند گناه دشواري هاي اقتصاي را که اساسا از ناکارداني و سؤ مديريت وي برخاسته است به گردن تضييقات خارجي بياندازد.

4- و سرانجام آنکه لازمه هرگونه مذاکره اي که بتواند به مصالحه هائي بيانجامد که ثبات و پايداري عراق و افغانستان را در پي داشته باشد دقيقا پايان بخشيدن به تکاپوها به قصد برانگيختن شورش و طغيان و نيز خودداري رئيس جمهور جورج دبليو بوش از انجام تهديدي است که روز ۲۸ اوت ۲۰۰۷ بر زبان آورده بود تا به «فعاليت هاي مرگبار تهران» در عراق «پاسخ داده شود».

به يقين چنانچه تعديلي در صف آرایی نظامي ايالات متحده در خليج فارس پيش نيايد حتي با کاهش فشارها نيز احتمال اندکي وجود دارد که بتوان به مصالحه اي در باره مسئله هسته اي دست يافت. با اينهمه چنانچه اسرائيل بستن همزمان تأسيسات هسته اي ديمونا را مي پذيرفت، شايد تعليق فعاليت هاي غني سازي نطنز امکان پذير مي بود (۱۱). آقاي علي رضا اکبري معاون وزير دفاع در دولت آقاي خاتمي مي پرسد «در حالي که ناوهاي هواپيمابري به خليج فارس مي فرستيد که همه نشانه ها گواهي مي دهند که به سلاح هاي هسته اي تاکتيکي مجهز اند چگونه مي توانيم درباره زدودن سلاح هاي هسته اي گفتگو کنيم. و باز وقتي خود شما از گفتگو در باره ديمونا سرباز مي زنيد چگونه انتظار داريد که ما به مذاکره تن در دهيم

فشار هاي آمريکا بسيار بيش از آنکه پايه هاي رژيم را بلرزه درآورده باشد، کاسه صبر مردم ايران از هر گرايشي را لبريز کرده است. به يقين مجازات هاي اقتصادي از کمک هاي سري به شورشيان بسيار کارآمد تر است. اما فقط هفت بانک از چهل بانک اروپائي و آسيائي که با ايران داد و ستد دارند در پاسخ به درخواست واشنگتن از روابط خود با ايران روي گردانده اند. ايران مبادلات بين المللي خود را بيش از پيش از طريق چهارصد موسسه مالي مستقر در دوبي انجام مي دهد که بيشتر آنها عرب اند.رقم تجارت ميان ايران و امارات متحده عربي امسال به نزديک يازده ميليارد دلار رسيد و استوارت له وي معاون وزارت خزانه داري ايالات متحده هنگامي که (درسخنراني روز ۷ مارس گذشته در دوبي) به تهديد اقدام تلافي جويانه عليه شرکت هائي که با ايران داد و ستد مي کنند سر و دست تکان مي داد در واقع آب در هاون مي کوبيد. دولت بوش به تازگي دست به اقداماتي زده که بيشتر به زيان شرکت هائي است که با پاسداران انقلاب اسلامي و بنياد ها (تشکيلاتي که روحانيون مي چرخانند) معامله مي کنند اما نتايج بدست آمده تاکنون بسيار ناچيز بوده است.همانگونه که يک سفير اروپائي مورد احترام که پيش از اين در تهران مأموريت داشته است خاطر نشان ساخته «همه اين کارها به چه دردي مي خورد؟ چه خاصيت که مدام دستمال سرخي را تکان دهيم که خون ورزو را بيشتر به جوش مي آورد اما وي را از پاي در نمي آورد.»

پانويس ها:

۱ويژه نامه «توفان بر فراز ايران»، منيير دو وآر [شيوه نگرش- از انتشارات لوموند ديپلوماتيک] شماره ۹۴ ژوئن– ژوئيه ۲۰۰۷ را مطالعه فرمائيد. http://www.monde-diplomatique.fr/mav/93/

۲مجمعي از روحانيون، مسئول گزينش ولي فقيه و نظارت بر اعمال وي. در حال حاضر آيت آلله خامنه اي اين سمت را دارد.

۳نگاه کنيد به درسايه افغانستان: ناسيوناليزم بلوچ و وسوسه هاي شوروي، بنياد کارنجي براي صلح بين الملل، واشنگتن،

۱۹۸۰  In Afghanistan’s Shadow: Baluch Nationalism and Soviet Temptations Carnegie Endowment for international Peace, Washington,1980

۴برايان راس و کريستوفر ايشام ، ABC News، ۳ آوريل ۲۰۰۷.

۵«اقدام بعدي»، نيويورکر، نيويورک، ۲۷ نوامبر ۲۰۰۶.

۶ «آقا بزرگ»، نيويورکر، نيويورک، ۵ فوريه ۲۰۰۷.

۷رصد گاه رسانه هاي جهان بي بي سي (bbc world media monitoring) ، ۴ ژانويه ۲۰۰۶.

۸الاحواز نيوز، جامعه مودت بريتانيا و احواز، ۱۱ فوريه ۲۰۰۶: http://www.ahwaz.org.uk ۹شوراي سياست خارجي، نيويورک ۱۱ اکتبر ۲۰۰۶.

 «واقعيت هاي سخت قدرت نرم»، نيويورک تايمز مگزين ۲۴ ژوئن ۲۰۰۷.

۱۱براي اطلاع از بحث و گفتگوئي گسترده تر درباره سازش هسته اي با ايران مقاله «چانه زني از ياد رفته» را در ورلد پاليسي ژورنال [فصل نامه سياست جهاني]، واشنگتن دي سي، زمستان ۲۰۰۶ مطالعه فرمائيد.

 

برگرفته از :تارنمای فارسی لوموندو دیپلماتیک

 

به امید ایرانی آباد و آزاد در سایه حاکمیت ملی

پاینده ایران

 

 

Add comment ژانویه 14th, 2008

نشریه ایران زمین و تارنمای خبری تبریز نیوز

پاینده ایران

نخستین شماره نشریه دانشجویی ایران زمین که از سوی دانشجویان میهن پرست و آذربایجانی دانشگاه تهران منتشر می شود به دست ما رسید.این نشریه را در تهران و تبریز از کتاب فروشی ها بخواهید.

                                          ایران زمین

***********

تارنمای تبریزنیوز دوباره آغاز به کار نمود

خبر مسرور کننده ی دیگر این که خبرگزاری تبریزنیوز دوباره راه اندازی گردید . این پایگاه که به دست میهن پرست آذری “پیمان پاکمهر” در تبریز هدایت می شود از سال ۸۵ فیلتر شده بود. پیمان پاک مهر عضو انجمن صنفی روزنامه نگاران ایران ،عضو فدراسیون بین المللی روزنامه نگاران IFJ و عضوانجمن صنفی روزنامه نگاران آذربایجان شرقی می باشد.

نشانی جدید خبرگزاری تبریز نیوز     http://tabriznews.ir

از سوی جوانان پان ایرانیست خوزستان به پیمان پاکمهر در تبریز نیوز و پیمان اسدزاده در نشریه ایران زمین شادباش می گویم.

                                        

به امید ایرانی آباد وآزاد در سایه حاکمیت ملی

پاینده ایران

2 comments ژانویه 13th, 2008

Previous Posts


تازه ها :

پیوندها

بایگانی‌ها