Archive for نوامبر, 2008

ابوالفضل عابدینی به دادگاه انقلاب دزفول فرا خوانده شد

پاينده ايران

سرور ابوالفضل عابدینی -آریو پندار از یاران مبارز و دلاور ما در حزب پان ايرانيست بار دیگر به دادگاه حاکمیت فرقه ای احضار شد. بیانیه زیر از سوی مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران صادر شده است:

ابوالفضل عابديني خبرنگار و دبير واحد کارگري مجموعه فعالان حقوق بشر در ايران از سوي دادگاه انقلاب شهرستان دزفول احضار شد. دليل احضار عابديني ادامه رسيدگي به اتهاماتش در جريان  اعتصابات کارگري شرکت کشت و صنعت نيشکر هفت تپه  مي باشد  که  در آبان ماه سال گذشته  در دفتر هفته نامه بهار سبز خوزستان به همراه کسري علاسوند توسط وزارت اطلاعات بازداشت و پس از گذشت ۵ ماه  با سپردن وثيقه۵۰ ميليوني تا زمان دادرسي به پروندهموقتاً آزاد شد.
از جمله اتهامات وي به تبليغ عيله نظانم جمهوري اسلامي  ، مصاحبه با رسانه هاي خارجي و تحريک کارگران  هفت تپه مي باشد.در احضاريه اي که اين دادگاه براي وي صادر کرده است آمده است زمان حضور سه شنبه سي ام آذرماه سال جاري مي باشد و نتيجه عدم حضور جلب است ، چنانچه آقاي عابديني در موعد مقرر حاضر نشود دادگاه اقدام به صدور حکم غيابي خواهد نمود.

                               

پيوند بيانيه در تارنماي رسمي فعالان حقوق بشر

بخش سرور ابوالفضل عابدینی

به امید ایرانی آباد و آزاد در سایه حاکمیت ملی

پاینده ایران

1 comment نوامبر 30th, 2008

بیانیه سازمان جوانان حزب پان ایرانیست-اقدامات امارات و سکوت دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی

به نام خداوند جان و خرد

هشدار سازمان جوانان حزب پان ایرانیست نسبت به اقدامات امارات و سکوت دستگاه

دیپلماسی جمهوری اسلامی

ملت بزرگوار ایران ! توطئه های جدی و همه جانبه ای که از سوی کشور جدیدالتاسیس امارات و برخی از دوستان پان عربیستش نسبت به تمامیت سرزمینی ما بوقوع می پیوندد ,در غفلت پرسش برانگیز و بعضا خیانت بار دستگاه خارجه در مرحله ی بسیار حساس و جدی قرار گرفته است. این کشورها می کو شند با رفتارهای دقیق که با منطق حقوقی تنظیم می شود ادعاهای خود را در قبال جزایر ایرانی را در مجامع بین المللی زنده و فعال نگاه داشته و از سوی دیگر وهنی بر حاکمیت تاریخی ایران وارد ساخته و آنرا بعنوان اشغال متخاصمانه ی ایران از سال ۱۹۷۱ معرفی کنند.

این حرکتهای موذیانه و خطرناک در قبال تمامیت ارضی سرزمینی مان با رفتار دستگاههای دیپلماتیک جمهوری اسلامی با همراهی یا سکوت ,تکمیل و پیگیری می شود.بنا به این دلایل بود که سازمان جوانان حزب پان ایرانیست طی بیانیه ی مورخه ی ۱۳/۹/۱۳۸۶خود در خطاب به ملت ایران ,مسوولیت دفاع از تمامیت ارضی و خنثی سازی توطئه های دشمنان را در حد توان بر عهده شناخت و بعد از چند نامه و هشدار بالاخره تصمیم به برگزاری تجمع اعتراض آمیزی در مقابل سفارت امارات متحده به مورخه ۱۰/۲/۱۳۸۷ گرفت .متاسفانه آنگونه که پیش بینی می شد این امر با مخالفت دستگاههای امنیتی و انتظامی و گویا وزارت خارجه مواجه شد و با پافشاری وطن پرستان به مرحله اجرا رسید که البته در کمال شگفتی با برخورد نیروهای انتظامی با مردم معترض مواجه شدیم تا نشان دهند که گروهی از حضور مردم در صحنه در بیم و نگرانی بسر می برند و از هشیاری مردم انتقام می گیرند .ازآنجائیکه سازمان جوانان حزب پان ایرانیست از درگیری میان مردم و نیروهای نظامی و انتظامی در مقابل سفارتی که به ملیت و هویت ما اسائه ادب می کند ابا داشت تا مبادا دستاویزی بدست دستگاههای دقیق دیپلماسی و تبلیغاتی امارات و قطر و … بیافتد با شتاب تجمع پرشکوه و غرور آفرین ملی را پایان بخشید تا درگیریها در مقابل سفارت به وقوع نپیوندد و لذا تن مردم هشیار در خیابان ولیعصر و در فاصله ی اندکی از سفارت پذیرای باتومهای موتورسوارها شد تا دست کم مساله حفظ نظم و ترافیک تلقی شود.

روزهای آتی شاهد تجمع و اعتراض سایر شهرهای ایران از جمله حرکت بسیار با شکوه تبریز در حمایت از تمامیت سرزمینی و نام خلیج فارس بود.در مقابل این حرکت دقیق مردمی دولت امارات نه تنها از کوششهای خود نکاست بلکه برنامه های منظم و حساب شده ی خود را پیگیری کرد و در مقابل , دستگاه دیلماسی ایران بیش از پیش از جایگاه ناشایسته خود دور افتاده و در واقع انفعال پیشه کرد .به شمه ی از این موارد اشاره می کنیم:

1)اتحادیه عرب در حضور آقای متکی وزیر خارجه و سپس امارات متحده عربی به تنهایی شکایتی علیه ایران به اتهام اشغال جزایر به سازمان ملل متحد تنظیم کردند تا اخلالی حقوقی بر روند آنچه اشغال جزایر از سوی ایران می نامند وارد کرده و اسناد تاریخی – حقوقی خود را برای مجامع بین المللی غنی تر کنند .پاسخ دستگاه دیپلماسی ایران بازدارنده و از منظر عزت نبوده است.

2)امارات که در سالهای اخیر توانسته حجم انبوهی از امکانات مالی و انسانی ما را جذب بازارهای اقتصادی و تولیدی خود کرده و سود سرشاری از این راه و نیز از طریق بازصادرات کالا به ایران ببرد,ضربات خود بر اقتصاد ایران را با فشارهای ناروا بر تجار و مسافران و سرمایه گذاران ایران که به نوعی پول و کار آنها با اقتصاد امارات گره خورده بود با محدود سازی فعالیت های آنها و گاها ایجاد شرط و شروط ناموجه برای ادامه فعالیت,تکمیل ساخت.حتی دولت امارات کوشید از طرق مختلف با استفاده از این ابزارها از حساسیت موضوع جزایر در داخل ایران بکاهد!و در ادامه ی این روند قدرت خود را به رخ شهروندان ایرانی بی پناه کشید تا حساب کار بدست اهالی ایرانی مقیم در این کشور بیاید .آنها در اقدامی توهین آمیز نسبت به عزت ,هویت و اخلاقیات ایرانی با مسافران یک هواپیما برخورد کردند که واکنش سرد و سست دستگاه دیپلماسی باعث شرم هر ایرانی است و خواهد بود .وزیر خارجه بعد از مدتی سکوت اعلام کرد”موضوع در دست پیگیری است و به مقامات اماراتی هم منعکس شده است”اظهارات مقتدرانه ی(!؟)این وزیر مملکت بر باد ده که سابقه ی سکوت در مقابل العطیه هنگامی که بصورت مکرر واژه مجعول و کذایی خلیج را بکار می برد در کارنامه ی خود دارد و البته اظهارات مشعشع او در قبال دریای مازندران ,که روی آقا خان نوری را سفید کرد ,چون ننگی در تاریخ به یادگار خواهد ماند ,مشخص نکرد دستگاهی که نمی تواند پاسخی مناسب به اقدامات موهن پلیس امارات نسبت به تیم ملی ,بازیکن و سرمربی تیم ملی بدهد و سخنگوی سابق و سفیر فعلی او در امارات می گوید باید به این مساله ی سیاسی از منظر ورزش نگاه کرد ,پیگیری هایش گره از چه کاری باز خواهد کرد.

3)سازمان جوانان حزب پان ایرانیست به دولت امارات هشدار می دهد که پرونده خود را در پیشگاه ملت ایران سنگین تر از این نکند و ادامه ی حیات نو پا و ضعیف خود را در معرض بادهای تند که ریشه خارهای تنومند تری را برکنده قرار ندهد !زنهار که از مظاهر عدل پروردگار انتقام است!از تک تک رفتارهای امارات بازخواست خواهیم داشت.

4)تکلیف امارات برای ما مشخص است ,آنها هم رویه ی سیاسی و راهبردی خود را در قبال ما تعریف کرده اند و ظاهرا قصد بازبینی در آنرا ندارند اما از این پس طرف ما  و ملت ایران در این قضیه علاوه بر امارات دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی می باشد.سازمان جوانان حزب پان ایرانیست به مسوولین هماهنگ با سیاستهای پان عربیست هشدار می دهد که رفتار آنان را زیر نظر دارد و مورد بازخواست ملی قرار خواهد داد .کوتاهی های دستگاه دیپلماسی بشدت پاسخ داده خواهد شد و از کانالها و ظرفیتهای قانونی نیز برای پیگرد آنها استفاده خواهد شد .دستگاه قضایی نیز باید به هوش باشد و این مساله را بعنوان اقدام علیه امنیت ملی پیگیری کند .دستگاههای امنیتی نفوذ های مرموز و احیانا هماهنگ با این سیاستها را باید کشف و معرفی و خنثی کند.همانطور باید پاسخگو باشد که افزایش فشارهای امنیتی در خوزستان بر روی پان ایرانیستها در حالی که فعالیت منطقه ای پان عربیستی بصورت هماهنگ پیگیری می شود از چه روست؟

5)سازمان جوانان حزب پان ایرانیست از آحاد ملت ایران,استادان و پژوهشگران و اهل قلم و مطبوعات  می خواهد که با پیوند معنا دار و هماهنگ آگاهی های عمومی را بالا برده و حساسیتهای لازم را به منصه ظهور برسانند .

6)ما سپاس خود را نسبت به کسانی که آگاهانه و هشیارانه مسائل ملی را پیگیرند و با هشدارهای لازم و به موقع ترفندهای هماهنگ دشمنان را ناکام می گذارند ,پیش کش می داریم.

                                                                    پاينده ايران

                                                                                سازمان جوانان حزب پان ایرانیست

                                                                    نهم آذرماه ۱۳۸۷

Add comment نوامبر 29th, 2008

اسناد حزب پان ایرانیست – بخش 2

پاينده ايران

ياران گرامي اسناد با اندازه بزرگ و كيفيت بالا اسكن شده اند براي خواندن آنها، ابتدا آنها را ذخيره كرده و سپس به سادگي بخوانيد.

   

  

بايگاني جستاري :اسناد حزب پان ایرانیست

به امید ایرانی آباد و آزاد در سایه حاکمیت ملی

پاینده ایران

Add comment نوامبر 27th, 2008

دانلود کتاب "ما چه می خواهیم" نوشته سرور "محسن پزشکپور- پندار"

پاينده ايران

ما “چه مي خواهيم؟” كتابي از سرور محسن پزشكپور(پندار) بنيان گزار پان ايرانيسم است كه در۱۹ سالگي نوشته اند و يكي از كتاب هاي بنيادين درباره انديشه پان ايرانيسم مي باشد. هم اكنون ويرايش اينترنتي آنرا آماده كرده و خواندن آنرا به همه دوست داران پان ايرانيسم پيشنهاد مي كنم.

۳۳۹ كيلوبايت – ۴۹ رويه- PDF

دانلود يكراست          دانلود از پيوند دوم(مديا فاير)

 آموزش دانلود فایل ( از مدیا فایر)

بخش آغازين کتاب ما چه می خواهیم:

آغاز مبارزه ملی ما : 

آغاز کار نهضت ما بیشتر به پیروی از یک آرزوی قلبی بیان ناپذیر و احساس الهامی تاریخی شبیه بود تا پی ریزی و ایجاد تشکیلات اجتماعی .

احساسی هم آهنگ داشتیم و همه را با خود یار می پنداشتیم ، براهی کشیده می شدیم که از آن بی خبر بودیم و تنها احترامی آمیخته به تقدیس از آن در قلب خود میافتیم .

این احساس ما آمیختگی با تاریخ زندگی ملت ما داشت و تنها در این قسمت روشن تر و آشکار تر بوده ما ساده تر از هر مطلبی به این نکته واقف گشتیم که ایران کنونی میهن حقیقی ما نیست و ایرانیان کنونی تمام هم میهنان ما نیستند .

این دانسته ساده اولین سنگ بنای اندیشه ما گشت و تنها دریچه بود از آن احساس درونی که به زبان می آمد تنها چراغی بود که درمیان آن همه تاریکی پرتویی ضعیف داشت .

این اندیشه ساده چقدر محکم و مؤثر بود و چه نیرومند مغزها را با اندیشیدن و پی بردن راهنما گشت.

صفت دیگریکه از همان ابتدا در میان یاران خود و تؤام با این احساس میدیدیم روحیه مبارزه جو و بی گذشت ما بود .

در محیطی که سراسر ساخته دشمنان است خود را برای مبارزه هر اثر بیگانه ای آماده می دیدیم . ما پای بروی هر آنچه بود می گذاشتیم و از فراز آرمانها و آرزوهای خود بر صحنه نا باب زیست کنونی نظاره می کردیم همه مصمم یکدل و یکزبان فنای هر پلیدی را که هست خواستار بودیم .

میخواستیم و میخواهیم که آیین ایران بزرگ ما با این نظام پست ارتباطی نداشته باشد و از لجنزار کنونی نشانه ای در خود نبیند .

مبارزه ما آغاز شد با یک احساس بی شایبه ، با یک هدف سیاسی مشخص و انحراف ناپذیر و با یک روح رزمجو و بی پروا .

آنچه وظیفه خود میدانستیم این بود که باید این احساس درونی را بیان کرد ، بر آن نامی گذاشت و این فرمان تاریخ و راه سرافرازی رابا شیوه ای شایسته آرمانخواهی به همگان عرضه داشت .

ما به لزوم نهضتی قایل شدیم که منشأ حقیقی آن همان احساس بی شایبه اولیه باشد ، نهضتی که گفته های آن برای ملت ما بحکم تاریخ ما حقایقی غیر قابل انکار خواهد بود .

دیگر در مقابل یک راه اجتماعی قرار گرفته بوریم چند وظیفه خطیر و بزرگ داشتیم:

1 ـ می بایست احساس هم آهنگ ملی را به بیانی که شایسته علوم اجتماعی زمان ما باشد بیان کنیم.

2 ـ می بایست در محیط خفقان آور خود ، در مقابل مردمانی که تشنه راه اصلاح بودند و چون غریقی به هر پر کاهی توسل می جستند دست آویز محکمی بوجود آوردیم می بایست راه حقیقی را به ملت خود آشکار کنیم .

3 ـ می بایست هسته نیرومند یک دستگاه رهبری را پدید آوریم که از یک سو عامل بیداری و آگاهی ایرانیان شود و از سوی دیگر آرمانخواهان را گرد هم آورد و قدرت اجتماعی مبارزات اساسی را تشکیل دهد .

لازم بود آنچه را که به دلهای ما راه می یافت ، آنچه را که احساس می کردیم ، آنچه را که حقیقت نهضت ما بود همانگونه بی پیرایه و ساده بیان کنیم .

کتابی که اکنون در اختیار شماست ، کتاب مختصر « ماچه می خواهیم »، بدین منظور به وسیله محسن پزشکپور در پاییز 1326 نوشته شد .

هنوز تعداد نفرات ما از انگشتان یک دست تجاوز نمی کرد که گرد هم می آمدیم و این کتاب را می خواندیم این کتاب از سودای دل ما حکایت میکرد براستی آنچه بود که می خواستیم نه پیش از آن چیزی داشتیم و نه پیش از آن در این باره چیزی میدانستیم .

جنبش ما در پی ترجمه چند مرامنامه خارجی آغاز نشده بود ، تقلیدی ناشیانه از بیگانگان نبود بلکه نتیجه یک همدردی و هم آهنگی با خون و خواست ملتی بود که ما نیز جزیی از پیکر دردمند آن بودیم . جنبشی بود در سیر حیاتی ملت ما که در اعماق درون ما نیز اثری داشت و ما به سادگی این اثر را منعکس می ساختیم .

« ما چه میخواهیم » یک نوشته و یک کتاب ساده نیست بلکه تأثیر یک نظام نهانی است که در اعماق تاریخ ملت ما سیر میکند و شایسته زندگی پر افتخاریست که بر ویرانه های نظام منحط کنونی بنا خواهد شد .

بايگاني جستاري :دریافت(دانلود) کتاب ، آوا ، نما

به امید ایرانی آباد و آزاد در سایه حاکمیت ملی

پاینده ایران 

Add comment نوامبر 23rd, 2008

احضار میهن پرست خوزستانی "امیر رضا امیربختیار" به اداره اطلاعات

بنا به اخبار رسيده آقاي اميررضا اميربختيار روز پنجشنبه 30 آبانماه 87  تلفني براي روز شنبه به ستاد خبري اطلاعات در اهواز احضار شد.ايشان ديروز شنبه 2 آذر 87 از ساعت 10 صبح بيش از ۵ ساعت مورد بازجويي با چشم بند قرار گرفت. اتهام تفهيم شده به ايشان “اقدام عليه امنيت ملي” مي باشد!

امير رضا امير بختيار از کوشندگان جبهه ملي ايران در اهواز است كه ساليان گذشته نيز مورد بازجويي و تهديد عوامل حاكميت در استان قرار گرفته بود . واپسين مورد دستگيري ايشان در هفتم آبانماه 87 در روز جهاني کوروش بزرگ در پاسارگاد روي داد كه به همراه چند تن از ياران پان ايرانيست خوزستان و نيز سخنگوي انجمن دوستداران ميراث فرهنگي تاريانا خوزستان (آقاي مجتبا گهستوني) به مدت ۳ ساعت بازداشت و مورد بازجويي عوامل اطلاعاتي قرار گرفت. خبر احضار ايشان در بخش فارسي صداي آمريكا و نيز تارنماي كميته گزارشگران حقوق بشر ، خبرگزاری جبهه ملی ایران و خبرگزاري هاي ديگر بازتاب داده شد.

به امید ایرانی آباد و آزاد در سایه حاکمیت ملی

پاینده ایران

Add comment نوامبر 23rd, 2008

سالروز قتل داریوش فروهر از نخستین کوشندگان مکتب پان ایرانیسم

سالروز قتل داریوش فروهر از نخستین کوشندگان مکتب پان ایرانیسم

قتل داریوش فروهر همراه با همسرش پروانه اسکندری در کنار قتل نویسندگان دگراندیش دیگری مانند “پوینده” و “مختاری” لکه ننگی بر دامان حاکمیت فرقه ای


داريوش فروهر- پروانه اسكندري 

کلمات کلیدی:حزب ملت ایران، داریوش فروهر، پان ایرانیسم، جبهه ملی، دكتر مصدق، محسن پزشكپور

داریوش فروهر به سال ١٣٠٧ در یک خانواده مسلمان در اصفهان به دنیا آمد. او از 15 سالگی و پس از آشنایی با مصدق، زندگی سیاسی خود را آغاز کرد و در دوران فعالیت سیاسی خود، پیش از انقلاب ایران بیش از ده بار بازداشت و زندانی شد. تجربه ١5 سال زندگی در زندان، او را سمبلی از مبارزه ساخت تا آنجا که برخی دوستان وی، زندان را خانه دوم او نامیدند.

داریوش فروهر در آذرماه ١٣٢٧ و در سن ٢٠ سالگی همراه دیگر کوشندگان “مکتب پان ایرانیسم ” شد که در آن زمان هسته مرکزی یک گروه سیاسی ملت‌گرا و مبارز بود. کمیته موقت رهبری متشکل از محسن پزشکپور ، حسن علی صارم کلالی ، محمد رضا عاملی تهرانی ، جواد تقی زاده و داریوش فروهر آغاز به فعالیت نمودند.


داریوش فروهر در یکی از سخنرانی های مکتب پان ایرانیسم دهه1320

سه سال بعد در یکم آبان ماه ١٣٣٠و در اوج مبارزات ضد استعماری ملت ایران  “حزب ملت ایران بر بنیاد پان ایرانیسم” از درون مکتب پان ایرانیسم كه در 15 شهریور 1326 تأسیس شده بود، بیرون و داریوش فروهر نیز به عضویت در کمیته موقت رهبری این حزب درآمد.کمیته موقت رهبری حسن علی صارم کلالی رابه دبیری حزب انتخاب نمود و پس ازانتقال محل زندگی ایشان به خراسان داریوش فروهر در سن ٢٣ سالگی به دبیری حزب ملت ایران انتخاب شد.

حزب از كسانی تشكیل می‌گردید كه برای ایجاد حكومتی بر پایه خواسته‌های تاریخی ایرانیان (پان ایرانیسم) گرد آمده‌اند  دارای جهان بینی ناسیونالیستی است و برای دست یافتن به استقلال كامل كشور سرسختانه می‌كوشد؛  هر گونه استعمار را دشمن می‌داند و از حق حاكمیت ملت‌ها در سراسر جهان پشتیبانی می‌كند.

تا سال ۱۳۳۲ بر بنیاد اندیشه پان‌ایرانیسم سه حزب تشکیل شد. حزب پان ایرانیست به رهبری محسن پزشکپور ، پرچمداران پان ایرانیسم به رهبری محمد مهرداد، حزب ملت ایران بر بنیاد پان ایرانیسم به رهبری داریوش فروهر.

در ۱۷ دی ماه ۱۳۳۰عده‌ای به رهبری محسن پزشکپور و زنده یاد دکتر محمدرضا عاملی تهرانی حزب پان ایرانیست را تشکیل دادند.

دلیل این انشعاب ها نحوه موضع گیری در مقابل دولت دكتر مصدق بود. حزب پان ایرانیست پس از قیام سی‌ام تیر 1331 ضمن انتقادهایی که به سیستم داشت هواداری از  پادشاه قانونی وقت و اصلاح نارسایی ها را پیش گرفت ؛ ولی، حزب ملت ایران با مصدق همراه شد و تا آخر از دولت او حمایت كرد. در كنگره سال 1340، عنوان پان ایرانیسم از نام حزب ملت ایران حذف گردید اما همچنان باور به پان ایرانیسم بنیاد جهان بینی حزب را تشکیل می داد. دلیل برداشتن واژه پان ایرانیسم تشابه اسمی با حزب پان ایرانیست و مشکلاتی بود که در این زمینه بوجود می آمد.

عمده ترین کوشش های زنده یاد داریوش فروهر مبارزه بی امان و رودرو با عوامل حزب خائن توده بود. در دوران مكتب پان ايرانيسم مبارزات پان ايرانيست ها در دبيرستان ها و دانشگاه تهران گسترش بسيار مي يابد كه عليه حزب توده قويترين حزب حاضر در صحنه مبارزات آن زمان كه ضمنا آشكارا وابستگي خود را به روس ها اعلام مي كرد دست به مبارزات پر دامنه اي مي زنند .

روانشاد فروهر در کنار دیگر پان ایرانیست ها بیشترین درگیری ها را با نیروهای وطن فروش و بویژه توده ای داشتند که اغلب آنها با زد و خوردهای گروهی شدید می انجامید. شعار همیشگی داریوش فروهر «پان ایرانیست، گورکن بلشویک (اشاره به حزب تود)» بو.:

همچون پان ایرانیست ها و دیگر نیروهای ملی، داریوش فروهر نیز در قیام مردمی برای ملی شدن صنعت نفت با تظاهرات وسیع حزب خود در پشتیبانی از دولت مصدق، همواره در صحنه حضور داشت. در اواخر شهریور سال 1333، تظاهراتی بر علیه قرارداد كنسرسیوم (امینی – پیج) انجام شد كه حزب ملت ایران در آن شركت فعال داشت.

حزب ملت ایران پس از 28 مرداد32، همچنان در سنگر مبارزه علیه رژیم پادشاهی باقی ماند و با نهضت مقاومت ملی همكاری كرد. در سال ١٣٣٩ و با تشکیل جبهه ملی دوم، داریوش فروهر اگرچه در زندان بود اما به عضویت در شورای مرکزی این جبهه انتخاب شد.همچنین حزب ملت ایران در ایجاد جبهه ملی سوم (1344) نقش مهمی داشت. در فروردین 1348، به دنبال شناسایی استقلال بحرین از سوی دولت ایران، علاوه بر حزب پان ایرانیست که سرسختانه با جدایی بحرین مخالف بود و حتا گروه پارلمانی پان ایرانیست دولت وقت (هویدا) را استیضاح  کرد؛ تنها داریوش فروهر ، طی یك بیانیه‌ای مخالفت خود را با این امر اعلام كرد كه بلافاصله نیز دستگیر شد.

در سال 56 در آستانه انقلاب، با تأسیس جبهه ملی چهارم، در قالب این جبهه به فعالیت پرداخت، این جبهه در اموری مثل مبارزه سیاسی، انتشار بیانیه و تكثیر پیام‌های امام خمینی، نقش مهمی ایفا كرد و همكاری گسترده‌ای با دیگر گروههای انقلابی ضد رژیم داشت. به طور كلی حزب ملت ایران، در سال‌های پس از كودتا تا انقلاب 1357، به مبارزه قهرآمیز خود با رژیم شاه ادامه داد، به طوری كه رهبر آن، داریوش فروهر 14 بار به زندان افتاد.[3] 

اشتباه بزرگ

پس از انقلاب بزرگترین اشتباه زنده یاد فروهر که از دید برخی خیانتی نابخشودنی می باشد همکاری با دولت موقت و گرفتن سمت بود.

داریوش فروهر در ٢6 دیماه ١٣5٧ و همزمان با خروج شاه از ایران شاه از ایران، برای ملاقات با آیت‌الله خمینی عازم پاریس شد و ١6 روز بعد همراه آیت‌الله خمینی به کشور بازگشت. او بلافاصله پس از انقلاب، در ٢4 بهمن ١٣5٧ درکابینه دولت موقت به ریاست مهدی بازرگان شرکت کرد و به عنوان “وزیرکار” در دولت موقت ایران مشغول به کار شد. او حقوقی بابت شغل وزارت دریافت نکرد و با استعفای دولت موقت نیز از فعالیت‌های اجرایی فاصله گرفت. در اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری، فروهر خود را كاندیدا نمود كه توفیقی حاصل نكرد.[4]

داریوش فروهر همزمان با آغاز پاییز سال 60 به زندان رفت و پنج ماه زندان را نیز در کارنامه سیاسی پس از انقلاب خود به جای گذاشت. بنا به گفته دوستان و همراهان فروهر، این بازداشت پنج ماهه با کاهش ١5 کیلویی وزن وی همراه بود.

پس از استعفای دولت موقت و حوادث سال 1360 فعالیت حزب دچار ركود شد به نحوی كه فعالیت این گروه به جلسات مقطعی و اظهار نظر در مورد مسائل سیاسی كشور و انتشار بیانیه‌های مختلف محدود شد. پس از روی كار آمدن دولت اصلاحات (1376) فضای باز سیاسی برای فعالیت احزاب تا حدودی شكل گرفت و حزب ملت ایران نیز فعالیت خود را به طور نسبی افزایش داد.

در پاییز ۱۳۷۷ (یکم آذرماه) پروانه و داریوش فروهر از رهبران حزب ملت ایران در خانه خود در شهر تهران به دست مأموران سازمان اطلاعات و امنیت جمهوری اسلامی به قتل رسیدند. شرایط این قتل، فجیع و ددمنشانه بود. قتل فروهرها در کنار قتل شماری دیگر از نویسندگان دگراندیش مانند “پوینده” و “مختاری” موج خشم ایرانیان داخل و خارج از کشور را برانگیخت و افکار عمومی جهان را متوجه وضعیت حقوق بشر شهروندان ایران کرد. هم‌اکنون 10 سال از این رویداد می‌گذرد و تاکنون پرونده قضایی این قتل‌ها به فرجامی نرسیده و ناصر زرافشان، وکیل خانواده‌های قربانیان قتل‌های زنجیره‌ای در زندان بسر می‌برد و پرونده مختومه اعلام شده، بی آنکه عاملان به کیفر برسند و ریشه‌های این قتل بطور علنی افشا گردند.

 

با ترور داریوش فروهر وهمسرش فعالیت حزب ملت ایران محدودتر شد و عملا سازمان کوچکش از هم پاشید چرا که باور بسیاری حزب ملت ایران در دو چهره خلاصه شده بود: داریوش و پروانه فروهر که آنان نیز ناجوانمردانه به دست قاتلین رژیم سلاخی شدند. تاكنون فعالیت حزب به صورت نشست ها محدود و مقطعی، اظهار نظر در مورد مسائل سیاسی كشور و انتشار بیانیه‌های مختلف، ادامه پیدا كرده است.


نمايي از مراسم خاكسپاري فروهرها


داریوش فروهر انسان میهن پرست و بزرگی بود که هر چند اشتباهات بزرگی در حمایت از شورش 57 داشت اما با خون خود این اشتباه و گناه را از خود زدود. روانش شاد باد.

یاری نامه:

1-  تاریخچه نهضت و مکتب پان ایرانیسم ؛ مهندس رضا کرمانی

2-  احزاب و جناح‌هاي سياسي امروز ؛ عباس شادلو

3- احزاب سياسي ايران ؛ محمود تربتي سنجابي

4- تاريخ سياسي بيست و پنج ساله ايران؛ غلام رضا نجاتي

5- دانشنامه آزاد ویکی پدیا 

 فیلم مستند قتل داریوش و پروانه فروهر ( ۵ بخش در يوتيوب)

 

به امید ایرانی آباد و آزاد در سایه حاکمیت ملی

پاینده ایران

1 comment نوامبر 20th, 2008

هشداری که در غوغای انتخابات آمریکا گم شد…!

چگونه مك كين و اوباما بر ضد ايران با هم متحد شده اند؟ این مقاله بسیار مهم است بخوانید…

هشداری که در غوغای انتخابات آمریکا گم شد

در حالیکه مبارزات انتخاباتی در آمریکا در جریان بود و به روزهای اوج خود نزدیک می شد گروهی از برترین مغزهای متفکر سیاسی آمریکا از هر دو حزب جمهوریخواه و دموکرات در فکرانباره ای بنام “مرکز سیاست های دو حزبی (Bipartisan Policy Center) گرد هم آمدند تا در خصوص خطر ایران و نحوه برخورد با این کشور برنامه ای برای رئیس جمهور بعدی، هر کس که می خواهد باشد، تهیه کنند.

گزارش مزبور با عنوان “مواجهه با یک چالش، سیاست آمریکا در ارتباط با برنامه هسته ای ایران” در میان سکوتی حیرت انگیز تهیه و تدوین گردید و به اتفاق آراء توسط تمامی اعضاء مرکز مورد تصویب قرار گرفت. مغز متفکری که هدایت تهیه گزارش را بر عهده داشت کسی نبود مگر یک سوپرعقاب حامی اسرائیل یعنی آقای دنیس راس که من در این مقاله به تفصیل در مورد او سخن گفتم. دنیس راس از طراحان حمله به عراق و از یاران نزدیک یک نئوکان نه چندان خوشنام یعنی پال ولفوویتس است که در کابینه ریگان نیز زیر دست او انجام وظیفه می کرده است.

روح گزارش کمترین تفاوتی با سیاست های جورج بوش از خود نشان نمی دهد و شاید بتوان گفت که شدیدتر و تهاجمی تر هم هست. گزارش برای مقابله با فعالیت های هسته ای ایران پیشنهاد می کند که می بایست “مجموعه ای از سیاست های جدید، ضمیمه یکدیگر، شامل تمهیدات دیپلماتیک، اقتصادی و نظامی” بطور همزمان بکار گرفته شود. “مواجهه با یک چالش” که توسط مایکل روبین (Michael Rubin) یک نئوکان افراطی فعال، و عضو فکرانباره انستیتوی آمریکن اینترپرایز (AEI) انشاء شده و توسط تمامی مشاوران رده بالای آقای اوباما از جمله دنیس راس، چارلز راب (Charles Robb) و اشتون کارتر (Ashton Carter) بدون کم و کاست مورد تائید و تصویب قرار گرفته است با لحنی که کاملا موازی و همسو با سیاست های جورج بوش بنظر می رسد می گوید: “باور ما این است که حمله نظامی گزینه ایست عملی و باید به عنوان آخرین راه حل برای متوقف نمودن فعالیت هسته ای ایران (در دستور کار) باقی بماند.”

“مرکز سیاست های دو حزبی” در گزارش خود می افزاید، “پیشرفت تهران (در زمینه هسته ای) به این مفهوم است که حکومت بعدی آمریکا وقت کم و گزینه های کمتری برای برخورد با این تهدید در اختیار دارد.” یکی از مواردی که صراحتا بعنوان حربه ای برای مقابله با ایران از آن نام برده شده، تحریم و جلوگیری از ورود بنزین به ایران است.

مسئله بسیار درخور اهمیت اینست که در این گزارش آشکارا کمترین اشاره ای به گزارش NIE که توسط ١۶ مرکز اطلاعاتی آمریکا تهیه گردیده و طی آن اعلام شده بود که ایران درگیر فعالیت های مربوط به ساخت سلاح های اتمی نیست، نشده است. این امر می تواند نمایانگر آغاز دورانی باشد که پرونده گزارش مذکور بسته شده اعلام می شود.

ظهور این “گروه توافق” و انحراف بارز آن از پیشنهادات و راه حل های گروه بیکر- همیلتون بار دیگر یادآور این واقعیت تلخ است که احتمالا تفاوت عمده اوباما با مک کین می تواند در روش رسیدن به نقطه نهائی و به عبارت دیگر “تاکتیک محض” بوده باشد. در حالیکه میلیون ها آمریکائی با آرزوی رسیدن به جهانی متفاوت در پشت کاندیدای دموکرات گرد آمدند. الیت قدرتمند آمریکائی در صدد است که از این موقعیت چشمگیر برای رسیدن به هدف نهائی یعنی دست زدن به یک تهاجم نظامی علیه ایران استفاده کند.

گزارش مواجهه با یک چالش با تکرار پی در پی خطر دستیابی ایران به سلاح اتمی، پیشنهاد می کند که رئیس جمهور جدید آمریکا باید بلافاصله و بدون فوت وقت، حضور نظامی آمریکا در خلیج فارس را تقویت کند. چشمهای انسان با خواندن یک بخش از گزارش از شدت حیرت گرد می شود چرا که کمترین همخوانی با شعارهای انتخاباتی اوباما ندارد. گزارش می گوید: “این امر (تقویت حضور نظامی در خلیج فارس) باید همان روز اولی که رئیس جمهور وارد کاخ سفید می شود آغاز گردد بخصوص که احتمالا جمهوری اسلامی و نیروها و جریانات وابسته به آن در تلاش خواهند بود که (عزم) حکومت جدید را محک بزنند. اتخاذ مواضع (نظامی) در خلیج فارس باید توسط آمریکا و متحدان آن و با فرستادن ناوگان و گروه های ضربت جدید و هم چنین مین روبها و ادوات دیگر جنگی شکل گیرد.”

اما آنچه که در میان هیاهوی کر کننده انتخابات گم شد مقاله ای بود که در شب انتخابات در نیویورک تایمز منتشر گردید. مقاله نیویورک تایمز هشداری بود در خصوص این اجماع دو حزبی در واشنگتن و اینکه از این پس باید منتظر یک سیاست بسیار تهاجمی در ارتباط با ایران بود. مقاله از این سخن می گفت که در حالیکه مردم در غوغای مبارزات انتخابات و اخبار مربوط به آن غرق شده بودند، در پشت صحنه، برجسته ترین مشاوران مک کین و اوباما با یکدیگر به توافق رسیدند که رئیس جمهور بعدی خط مشی فشار و آماده شدن برای حمله نظامی را پی گیری کند.

در بخش آغازین مقاله مزبور که توسط خانم کارول گیاکومو (Carol Giacomo) و به عنوان نگاه سردبیر منتشر گردید می خوانیم: “آنچه که این روزها در واشنگتن مشهود است اینست که مطالعات، تحلیل ها و تفسیرها، ملاقاتها و جلسات، کنفرانس ها و بحث های داخل کنگره از سوی افرادی منطقی از هر دو حزب حول محور گزینه نظامی همراه با اقدامات جدید دیپلماتیک علیه ایران دور می زند.”

مقاله نیویورک تایمز ما را از سخنان یکی از نزدیکترین مشاوران اوباما یعنی ریچارد دنزیگ (Richard Danzig) آگاه می کند که گفته است “حمله به ایران گزینه وحشتناکی است اما چه بسا که در یک جهان وحشتناک ما ناچار به انتخاب یک گزینه وحشتناک شویم.”

خانم گیا کومو نویسنده طراز اول نیویورک تایمز اضافه می کند، آنچه که مرا نگران می کند اینست که ما درست در همان مسیر پیش از جنگ عراق گام برمی داریم. آنروزها در حالیکه همه ما در شوک حوادث ١١ سپتامبر بسر می بردیم در واشنگتن برنامه حمله به عراق ریخته می شد. پیش از آنکه آمریکاییها بدانند که چه چیزی در حال وقوع است حلقه های سیاسی به نتیجه رسیده بودند که باید صدام از میان برداشته شود. من که آنروزها خبرنگار سیاسی رویترز بودم امروز احساس مسئولیت می کنم که چرا هیچ کاری برای توقف این تجاوز فاجعه آمیز انجام ندادم.

بحران عظیم و بی سابقه اقتصادی امروز در آمریکا ممکن است که رنج و محنت میلیون ها انسان را رقم بزند اما برای گروهی که در واشنگتن نیروی تعیین کننده ای در تعیین سیاست آمریکا در امور خاورمیانه به شمار می روند موقعیتی است استثنائی که از شوک موجود در جامعه استفاده کرده و در میان سرسام ناشی از بحران موجود تکلیف خود را با حکومت ایران یکسره کنند، بی توجه به اینکه چگونه میلیون ها انسان در ایران و سپس در منطقه و حتی در خود اسرائیل آماج جنگی بی انتها و خونبار قرار می گیرند.

این جنگ، جنگ بر سر تصاحب زمین نیست که بتوان به سادگی با توافق و سازش آنرا به پایان آورد. جنگی است که نیروی محرکه آنرا ایدئولوژی تامین می کند و لذا در صورت آغاز، پایانی بر آن متصور نیست. بیهوده نبود که رابرت گیتس وزیر دفاع آمریکا هشدار داد که حمله به ایران باعث خواهد شد که ما نسل جدیدی از جهادی ها را خلق کنیم تا آنجا که نوادگان ما نیز در همین آمریکا خود را درگیر جنگ با دشمن خواهند دید.

فراموش نکنیم که نائومی کلاین در “دکترین شوک” با دقتی خیره کننده به ما در خصوص پدیده شوم شوک درمانی هشدار داده است. فضائی که امروز در آمریکا حاکم است زمینه دست زدن به یک شوک درمانی را مهیا کرده است.

مقاله جالب دکترين شوک را مي توانيد در اينجا مطالعه کنید.

سرچشمه:شهیر بلاگ 

با سپاس از دبیرخانه جنبش آذربایجان برای یکپارچگی و دمکراسی که  این نوشتار را برای ما فرستاد. 

بايگاني جستاري :دسيسه هاي ضد ايراني

به امید ایرانی آباد و آزاد در سایه حاکمیت ملی

پاینده ایران

Add comment نوامبر 19th, 2008

کودتای خزنده ی قطر – ابوظبی برای به چنگ آوردن جزایر ایرانی

کودتاي خزنده ی قطر – ابوظبي براي به چنگ آوردن جزاير ايراني


يادداشتي از دکتر پيروز مجتهدزاده


توطئه ترور شخصيت من از سوي برخي و تلاش آنان براي سانسور کردن من در مطبوعات وضع را به صورتي در آورده است که من امروز حتي براي هشدار دادن به دولت کنوني در رابطه با خطر تظاهر دوستي شيوخ قطر و ابوظبي با تهران در راه واقعيت بخشيدن به يک کودتاي خزنده براي تصاحب جزاير تنب و ابوموسي، دشواري دارم.
اين دشواري تماماً ناشي از تلاش عوامل ياد شده براي سانسور کردن من در رسانه‌ها، به ويژه مطبوعات است. آقايان توجه ندارند که وقتي امارات متحده عربي اتحاديه عرب را وادار مي‌کند، وزير خارجه آقاي احمدي‌نژاد را احضار کرده و در حضور او عليه ايران به اتهام “اشغال جزاير تنب و ابوموسي” به سازمان ملل متحد شکايت مي‌نويسند و يا خود راساً و در راستاي همان اتهام عليه ايران، به سازمان ملل متحد شکايت مي‌برند، دوست ايران نيست، بلکه با اين گونه اقدامات خصومت بار، خود را دشمن سوگند خورده ايران معرفي مي‌کنند. ما بايد دقت کنيم که ابوظبي در همان حال مي‌کوشد به کمک عوامل شيخ قطر خود را دوست ايران معرفي کرده و در تلاشي آشکارا مزبوحانه مي‌کوشد دولت ايران را فريب داده و در وضعيتي قرار دهد که به خيال خود سندسازي‌هایي را براي به ثمر رساندن کودتاي خزنده خود و براي به چنگ آوردن جزاير ياد شده ايراني واقعيت بخشد. وزارت خارجه ما گويا توجه ندارد که ماجراي کشاندن آقاي احمدي نژاد به اجلاس سران شوراي همکاري خليج فارس در سال گذشته (1386) و انتشار بيانيه پاياني آن اجلاس توطئه‌اي بود که از طرف شيخ قطر و دست نشانده ضد ايرانيش “العطيه” در مقام دبيرکلي آن شوراي همکاري و عواملش در وزارت خارجه ايران تدارک ديده شد.
در بيانيه ياد شده آمد که “اين اجلاس” – اجلاسي که رئيس جمهور ايران در آن عضويت داشت – “جزاير تنب و ابوموسي را متعلق به امارات متحده عربي مي‌شناسد. يعني سند سازي در اين زمينه که رئيس‌جمهور ايران هم رسماً اعلام کرده است که جزاير تنب و ابوموسي به شيخ ابوظبي تعلق دارد جلوتر از آن، در دولت آقاي خاتمي، معلوم نيست که در نتيجه چه قول و قرارهائي قطر و ابوظبي به نيروهاي مسلح خود در ماه ژوئن 2004 دستور دادند به آب‌هاي ساحلي ايران در اطراف جزيره ابوموسي حمله برده و شماري از اتباع ايراني را از آن مناطق ربوده و به دوحه، ابوظبي و دوبي برده، آنان را مورد ضرب و شتم قرار داده، محاکمه کرده و يک تن را هم کشتند و وزارت خارجه ايران همه مقررات و قوانين ملي و بين‌المللي را زير پا گذاشته و حتي از يک اعتراض مختصر نسبت به اين تجاوز مسلحانه هم خودداري ورزيد. ثبت اعتراض در اين موارد در سازمان ملل متحد مي‌تواند در پرونده‌سازي‌هاي دشمن موثر افتد، تا نه تنها جلوي تکرار جسارت را بگيرد، بلکه از استناد جستن نسبت به حادثه به عنوان “تلاشي ملي براي ايجاد انقطاع در اشغال جزاير توسط ايران” جلوگيري شود. از آن حيرت‌انگيزتر اينکه آقاي وزير خارجه وقت (دکتر خرازي) که از سفر خارج به تهران بر مي‌گشت، در فرودگاه مهرآباد به رسانه‌هاي ملي دستور داد در‌باره آن حادثه هيچ نگويند و ننويسند. چرا؟ معلوم نيست! هنوزهم نه کسي توضيحي در آن مورد داده است و نه کسي علاقه به شنيدن توضيحي از طرف ايشان نشان مي‌دهد. نامه‌هاي اعتراض من به مراجع بين‌المللي، به ويژه اتحاديه اروپا و عمل به مثل اعلام و تبليغ نشده سپاه پاسداران قطعاً نمي‌توانست ارزش حقوقي لازم را در پر کردن جاي خالي يک اعتراض رسمي دولتي را نزد سازمان ملل متحد داشته باشد.
در ادامه اين بحث لازم به يادآوري مي‌دانم که ابوظبي و قطر بازگشت قانوني جزاير سه گانه به ايران در نوامبر 1971 را “اشغال” آن جزاير از سوي ايران اعلام کرده و تبليغ مي‌کنند، و در نتيجه مطالعه بحث‌هاي حقوقيتاريخي ما درباره تلاش ايران در 68 سال اشغال اين جزاير توسط بريتانيا (1903 تا 1971) به نام شيوخ شارجه و راس‌الخيمه براي ايجاد اعتراض به اشغال، اخلال در اشغال، و انقطاع در اشغال، مدتي است که به اين نتيجه رسيده‌اند که در اقدامي مزبوحانه، عمل به مثل کرده و در به اصطلاح اشغال اين جزاير توسط ايران اعتراض و اخلال و انقطاع ايجاد کنند. آنها با طرح شکايات واهي و غير منطقي از ايران به سازمان ملل متحد مي‌کوشند به خيال خود نسبت به “اشغال” جزاير توسط ايران “اعتراض” خود را به ثبت رسانده و مستند نمايند، مي‌کوشند با کشاندن رئيس‌جمهور جمهوري اسلامي ايران به اجلاس سران شوراي همکاري خليج فارس و صدور بيانيه ياد شده به نام رئيس جمهور ايران “اخلال” حقوقي خود در اشغال جزاير توسط ايران را به ثبت رسانده و سند سازي کنند، مي‌کوشند که از راه حمله نظامي به آب‌هاي ايران در اطراف ابوموسي و ربودن اتباع ايران “انقطاع” در اشغال اين جزاير توسط ايران را به ثبت رسانده و سندسازي کنند و حيرت انگيزتر از همه اين که نه تنها وزارت خارجه ايران به هيچ يک از اين موارد اعتراضي نکرده و نمي‌کنند و با عدم اعتراض به دشمنان

Add comment نوامبر 17th, 2008

برگزاری نخستین همایش شاهنامه خوانی بختیاری در اهواز

با درود و به پایندگی ایران زمین

گزارش و عکس:میلاددهقان

نخستین همایش شاهنامه خوانی بختیاری 24 آبان ماه ۱۳۸۷ در اهواز برگزار شد. این همایش که با همت انجمن دوستداران میراث فرهنگی “تاریانا” خوزستان و با همکاری گروه “آذرخش بختیاری” و با مجوز اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی اهواز در تالار اجتماعات “گِیتِ بوستان” برگزارشد شاهد حضور بیش از سه هزار نفر ازعلاقمندان به شاهنامه بختیاری بود. 

                      
 برنامه که در ساعت 5 عصر با سخنان نایب رییس انجمن دوستداران میراث فرهنگی تاریانا خوزستان آغاز شد .مجتبی گهستونی با اشاره به سروده ای اندیشمند توس ، فردوسی بزرگ که سی سال از بهترین سالهای زندگی اش را برای نگارش سپری کرد تا زبان پارسی همچنان جاودانه بماند گفت: سروده یی که برخاسته از جان و اندیشه مردم ایران است و داستان هایش سینه به سینه و پشت به پشت در گذر پیشینه پر فراز و نشیب میهنمان ، جابه جا شده و امروز در دست من و تو قرار دارد. به همین دلیل در گذر سده ها ، این سروده ارزنده ، پاسدار زبان و ادب و فرهنگ ما بوده و به راستی نشانه ” هویت ملی ” ما ایرانیان است. ایشان با اشاره به اینکه انجمن دوستداران میراث فرهنگی تاریانا خوزستان افتخار دارد ، شاهنامه خوانی بختیاری را به عنوان یکی از سه سبک برتر شناخته شده سرایش شاهنامه خوانی در ایران را به همشهریان عزیزعرصه نماید افزود: انجمن دوستداران میراث فرهنگی تاریانا خوزستان بر آن است تا با تلاش برای ثبت این یادگار ملی به عنوان میراث معنوی ایرانیان در شمار فهرست آثار ملی به این شاهکار عظیم معنوی هویت دیگری بخشد.  
امیر آرمین دبیر همایش با خوشامد گویی به باشندگان با اشاره به اهمیت سنت شاهنامه خوانی در قوم بختیاری که ریشه در باورهای کهن و مجموعه آیین های باستانی ایران زمین دارد از تلاش همه کسانی که برای برگزار شدن این همایش کوشش نمودند سپاس گزاری کرد.
 

بهمن سلیمانی نخستین شاهنامه خوان از روستای سی مِیلی مسجد سلیمان بود که به اجرای برنامه پرداخت.پس از ایشان سامان فرجی شعر “میراث” از دفتر اخر شاهنامه ی زنده یاد مهدی اخوان ثالث را خواند و در ادامه خواننده جوان پاپ مهزیار همتی ترانه ی خلیج همیشه پارس را اجرا نمود.شاهنامه خوانان دیگر همایش آقای اسدی و نوربخش احمد زاده از ایذه ، پژمان طهماسبی و امیر مکوندی از سی میلی مسجد سلیمان ، بودند.

خانم مهشید نقاش زاده از مقام و شخصیت زن ایرانی و حضور همپای آنان کنار مردان در همه صحنه های اجتماع  و همچنین لزوم الگوبرداری زنان جامعه از فرهنگ غنی ایران وشخصیت های برجسته زنان در شاهنامه سخن گفته و درباره موسیقی شوشتری و مقام شاهنامه خوانی که در مایه شور و دشتی خوانده میشود توضیحاتی دادند که آقای محمدپورعلی نیز از روستای راهدار بخش رستم و اسفندیار را به شوشتری برای شرکت کنندگان اجرا کردند.

در میان برنامه ها قطعات دستمال بازی و نواختن ساز و دهل با شادی و همراهی بسیار گرم حاضرین همراه بود .

 

آقای عبدالعلی قصامی مجسمه ساز درباره ساخت مجسمه  فردوسی که نشان همایش نیز بود چنین گفت: تندیس فردوسی از جنس چینی است که5/7 تن وزن و سه متر ارتفاع دارد که با 4000 ساعت و سه ماه کار آمده شده است و قرار است با همکاری شورای شهر در یکی از میادین شهر اهواز نصب شود.

تصویری از مجسمه فردوسی اثر عبدالعلی قصامی


در ادامه برنامه گروه موسیقی کورش اسد پور، شیروان نصرالله پور(به سرپرستی استاد علی حافظی) ، گروه موسیقی امیرفریدون خردمهر و گروه موسیقی نوراله مومن نژاد به اجرای برنامه های خود پرداختند که اجرای دو آهنگ از زنده یاد مسعود بختیاری (بهمن علاالدین) توسط کوروش اسد پور با تشویق بسیار زیاد حاضرین همراه بود.

                               

از بخش های زیبای دیگر همایش، اجرای نقالی شاهنامه « بخش زال و رودابه » توسط بانوی شاهنامه خوان تهمینه باروتی بود.

تهمینه باروتی در حال اجرای نقالی شاهنامه

همچنین نقالی شاهنامه با اجرای زیبای نقال کم سن سال، نیوشا احمد زاده با استقبال گرم حاضرین و تشویق های پیاپی آنان همراه بود.نیشوشای نوجوان با مهارت و زیبایی بخش “گذشتن سیاوش از آتش” را اجرا کرد که با کف زدن چندین باره حاضرین در میان اجرا روبرو شد.                                               

نقال نوجوان شاهنامه نیوشا احمد زاده - پدر ایشان سمت راست دیده می شود

نخستین همایش شاهنامه خوانی بختیاری با پخش سرود غرور انگیز ملی “ای ایران” و برخواستن و هم صدایی جوانان به کار خود پایان داد.

نکته بسیار مهم در این همایش استقبال خوب مردمی و همراهی و ابراز احساسات پیاپی حاضرین در سال بود که نشان دهنده پتانسیل های بسیاری در این زمینه های برنامه های ملی است و امیدواریم سرآغازی بر همایش های بعدی باشد و شاهد چنین برنامه هایی با استان خوزستان در جهت گسترش فرهنگ ایرانی باشیم. در پایان از همه دست اندرکاران و مسئولین برگزاری سپاس گزاری می کنیم.

دختر بختیاری با لباس محلی بختیاری  

دختران بختیاری با لباس زیبای محلی 
 
  
 

برگرفته از: روزهای بی عزا (میلاددهقان)

به امید ایرانی آباد و آزاد در سایه حاکمیت ملی

پاینده ایران

3 comments نوامبر 16th, 2008

پاسخ به یک هم میهن کرد

یکی از هم میهنان کرد در رایانامه ای که برای من فرستادند پرسش هایی را در باره کردها بیان داشتند که در اندازه توان به کوتاهی به ایشان پاسخ دادم . ازآنجا که مایل بودم دیگر یاران و دوستان از این پرسش و پاسخ آگاهی یابند متن آن را در زیر آورده ام.

دوستان عزیز و رفقای گرامی سلام و درود و خسته نباشید به تک تک شما عزیزان. من یک سوال دارم خدمت شما همه احزاب ایرانی ، شما که اینقدر که برای خاک ایران تعصب دارید برای مردمانش هم تعصب دارید؟


آريا“ي گرامی هم میهن کرد من درود بر شما بسیار خرسند شدم از اینکه پیام مهر آمیز شما به من رسید. درددل هایی را که نوشته بودید می دانم و این زخم بر پیکر تیره کرد همیشه بوده و روزی به یاری یزدان و با همت ایرانیان بهبود خواهد یافت. درباره نوشته های شما سخن بسیار و پاسخ بس دراز است اما به چند مورد آن می پردازم.درباره ایران دوستی و اینکه چرا خاک برای ما این اندازه ارزش دارد و آیا مردم روی این خاک هم برای ما ارزش دارد می توانید این نوشتار من در پاسخ به یکی دیگر از هم میهنان را بخوانید. البته ایشان یک کمونیست است و با اندیشه های ملی مخالف است اما پاسخ همان است که برای ایشان نوشتم. برای خواندن روی پیوند روبرو کلیک کنید. پرسش چپ ، پاسخ راست !


پرسیده اید : چرا هر وقت به بک کرد برخورد می کنید فورا در ذهنتان یک تجزیه طلب خطور میکند و همیشه این کلام رو نوک زبانتان است؟


در بخش دیگر باید بگویم ما هیچ گاه کردها را جدایی خواه ندانسته و می دانیم وبذر این تفکر مسموم از سوی حاکمیت فرقه ای در میان جامعه ایرانی پاشیده می شود و میهن پرستان پان ایرانیست همیشه با این اندیشه مخالفت داشته اند.چرا که همیشه تلاش داشته است که بین اقوام ایرانی پیوند برقرار بنماید و یکی از آرنگ های ما برپایی دولت اتحاد اقوام جامعه بزرگ ایرانی است که بی شک کردهای گرُد سهم مهمی در آن دارند.در برابر این اندیشه حاکمیت فرقه ای قرار دارد که با انواع برچسب ها تلاش در ایجاد تفرقه داردبلوچ ها قاچاقچیکردها آدم کشافغانی ها دزد و….امیدواریم روزی این بذر کینه ونفرت برای همیشه در پهنه جامعه ی ایرانی بخشکد.


پرسیده اید چرا هر حکومت که سر کار می آید روز اول خشت مبارزه با کردها و ظلم کردن به کردها را می چیند؟

این به این دلیل است که هیچ گاه یک دولت کاملا آگاه به مسائل و باید ها و نباید های ملی بر سرکار نبوده است تا بیابد که مسئله کردها در کنار اقوام دیگر مسئله حیاتی ملت ایران است و همیشه افراد فاسد در این دستگاه ها تلاش در گسستن پیوند کردها با ایران و ایرانی بوده اند که البته همیشه نیز در این راه شکست خورده اند.از دید ما چاره مشکل در برپایی یک دولت پان ایرانیستی در جامعه ایرانی است که به همه حقوق تاریخی و ملی همه ایرانیان آگاه است.

چرا با کردها مانند اقوام دیگر در ایران برخورد نمی شود؟


هم میهن گرامی اتفاقا این حکومت با کردها مانند اقوام دیگر برخورد می کند! کدام تیره و قوم ایرانی از سوی حاکمین مورد احترام و پشتیبانی قرار گرفته که کردها چنین انتظاری دارند؟ شاید یکی از شوندهای این برخوردها نوای آزادی خواهی و حق طلبی کردهاست و اینکه هیچ گاه در برابر ظلم سرخم نکرده اند؛ که این گونه سرکوب ها را در پیش دارد و در یکی از دردناک ترین رویدادها جوان میهن پرست فرزاد کمانگر به اعدام محکوم می گردد(کلیک کنید: بیانیه حزب پان ایرانیست در حمایت از فرزاد کمانگر آموزگار کرد) البته این مورد بیشتر مربوط به سی سال حکومت فعلی جمهوری اسلامی است که اصولا با همه مردم از همه اقوام این برخورد را می کند و هیچ بخش از ملت ایران را از خود نمی داند چرا که خود این حکومت ماهیت غیر ایرانی و بیگانه با منافع ملی دارد. هنگامی که این تفکر بیگانه به ملیت بر مسند کار قرار گیرد بر پایه همان ناآگاهی تاریخی برخورد می کند که هوده و نتیجه آن ، پرسش امروز شما و بسیاری از هم میهنان دیگر است و این رنجشی که در نوشتارتان پیداست.


کردها بیشترشون در 4کشور پراکندن. ایران ، عراق ، سوریه ، ترکیه و قسمتی از ارمنستان و لبنان و اسراییل ولی بیشترشون رو ایران تعصب خاصی دارن اللخصوص کردهای عراق ولی متاسفانه ایرانی های دیگه رو کردها این حس رو ندارن و همشیه از خودشون می رونن و تردشون می کنن.می دونید همیشه کردها سپر و پاسدار مرزهای ایران بودن در هر زمانی و هر حکومتی که سر کار بوده مرزبانی از خاک جزو افتخارات ما بوده ولی متاسفانه هیچ نامی از کردها نمی برید. “با تشکر آریا


آریای گرامی با بخشی از موارد برشمرده ی شما هم رای و با برخی مخالفم .اگر برخوردی بوده از جانب سیاست های غلط حکومتی بوده و نه مردم ایران که گفته اید کردها را از خود رانده اند؛ مردم در این بین نقشی نداشته اند در باره مرزبانی ایران نیز سخنی کاملا بجاست و از کردها و دیگر اقوام مرز نشین جز این چشمداشتی نیست. در پایان باید یادآوری کنم ، حساب حزب پان ایرانیست با هر حزب ناسیونالیستی دیگر در ایران جداست و حساسیت نسبت به سرنوشت کردهای همیشه ایرانی همواره یکی از اصول بنیادین در اندیشه ما بوده است. دوست گرامی در حزب پان ایرانیست همیشه دفاع از کرد به عنوان دفاع از شرافت ایرانی یاد می شود و هم میهنان کرد در رستاخیز ملی به پرچمداری حزب پان ایرانیست همیشه جلودار بوده اند و دراستان های کرد نشین همیشه کرد در صفوف آهنین میهن پرستان پان ایرانیست خودنمایی می کردند.شما اگر به بیش از 60 سال کوشش های حزب پان ایرانیست توجه کنید می بینید که ما همواره پشتیبان کردها به عنوان یکی از اصیل ترین اقوام جامعه بزرگ ایرانی بوده ایم و هیچ حزبی مانند ما پشتیبان کردها نبوده است.رهبر بزرگ کرد زنده یاد ملا مصطفا بارزانی که پیوند بسیار خوبی با سرور محسن پزشکور رهبر حزب پان ایرانیست و دیگر اندامان حزبی داشته است (از اینجا عکس سران حزب پان ایرانیست و ملامصطفا بارزانی را ببینید ) آرمان شاهنشاهی ایران را در سر می پروراند و یک پان ایرانیست بوده و برای کنگره پنجم حزب پان ایرانیست پیام تبریک هم فرستاد و همچنین این جمله ایشان همیشه به عنوان یک اصل از سوی ما بیان شده است : “هر جا کرد است آنجا ایران است. ملا مصطفا بارزانی“. کردها فرهنگ و تاریخ مشترک با ایران داشته و تاریخ کردها از تاریخ ایران جدا نیست و پادشاهی مادها نیز از همین قوم بزرگ برخواسته است.دوست گرامی نکته مهم برای شما و دیگر خوانندگان گرامی است است: این جدایی ها و تفرقه ها در 200 سال گذشته باعث تیره روزی همه ایرانیان گردیده است و به همین دلیل اندیشه پان ایرانیسم در پی یک اتحاد همه اقوام ایرانی و بازگشت بخش های جدا شده ایران به آغوش مام میهن می باشد چرا که جز این نخواهیم توانست قدرت و اقتدار گذشته را بازیابیم و بتوانیم به مشکلات کنونی چیره شویم. تنها یک راه برای پایان دادن به سرگشتگی های نژاد ایرانی مانده است:

پان ایرانیسم آرمان ماست.

برای آگاهی بیشتر و دیدن تارنمای پان ایرانیست های کردستان روی بژی ایران کلیک کنید.

 

به امید ایرانی آباد و آزاد در سایه حاکمیت ملی

پاینده ایران

Add comment نوامبر 13th, 2008

شهر باستانی هرمز اردشیر همین جاست

پاینده ایران

هرمز اردشیر همینجاست

شهر باستانی هرمز اردشیردر مسیرو مترو اهواز  

 

پس از مطرح کردن وجود لایه های باستانی ومقداری سفال های شکسته در میدان دروازه اهواز،محل احداث یکی از ایستگاههای قطار شهری در آذر سال 1386 که مطبوعات اقدام به چاپ مطلبی در این خصوص نمودند تا به امروز مسائل واتفاقات مختلفی به وقوع پیوست که در بخشی از این مطلب که بنا به ضرورت دیگری نوشته شده است خواهیم پرداخت. طی یک سال اخیر پس از طرح مسائلی پیرامون وجود شهر باستانی هرمز اردشیر در مسیر قطار شهری و دیگر محلات باستانی اطراف این پروژه علی رغم همکاری های متعددی که با انجمن دوستداران میراث فرهنگی تاریانا خوزستان و دیگر تشکل های همسو مثل کانون فرهنگی لر بختیاری ایرانیان صورت گرفت شاهد هجمه های مختلفی به اعضای هیئت مدیره انجمن بودیم. طی چند روز گذشته انعکاس مطالبی از سوی رئیس پروژه باستان شناسی کشورو مدیر عامل قطار شهری اهواز باعث شد سخنگو و نائب رئیس انجمن دوستداران میراث فرهنگی تاریانا خوزستان به طرح موضوعاتی پیرامون سخنان این دو مقام مسئول بپردازد. پاسخ قاطعانه انجمن به رئیس پژوهشکده باستان شناسی کشور که مدعی شده بود «در میدان دروازه آثاری از وجود هرمز اردشیر یافت نشده» در روزنامه صبح کارون وخبرگزاری ایسنا و بسیاری دیگر انعکاس یافت که در ادامه می خوانید:

**********

سخنگوی انجمن دوستداران میراث فرهنگی تاریانا خوزستان :

اظهارات رییس پژوهشکده باستان شناسی کشور بی اساس است اهواز چهار هزار سال تاریخ دارد چرا سازمان میراث فرهنگی اصل پرونده ثبتی هرمز اردشیر را منتشر نمی کند؟

 سخنگوی انجمن دوستداران میراث فرهنگی تاریانا خوزستان به اظهارات حسن فاضلی نشلی رییس پژوهشکده باستان شناسی کشور که به منظور بازدید از کاوش باستان شناسان در میدان دروازه به اهواز آمده بود واکنش نشان داد. مجتبی گهستونی گفت: فاضلی نشلی در حالی از انجام کاوش در منطقه دروازه برای یافتن بقایای شهر تاریخی هرمز اردشیر طی 2 ماهه گذشته سخن می گوید ، که انجام این کاوش ها از 20 روزگذشته آغاز شده است. وی گفت: من اعتقاد دارم که این مقام مسئول ماموریت دارد که پرونده هرمز اردشیر را برای همیشه ببندد، چرا که ایشان نمی خواهند قبول کنند که هرمز اردشیر در سال 1310 به شماره 43 ثبت شده و محدوده آن را درون شهر اهواز ذکر کرده است. چرا که ایشان در گفت و گوی خود با خبرنگاران گفته است: اين كاوش‌ها بر اساس اظهارات دوستداران ميراث فرهنگي انجام شد. از سوي اين افراد گزارش وجود يك شهر تاريخي كه آدرس دقيق آن مشخص نشده به سازمان ميراث فرهنگي كشور ابلاغ گرديد. گهستونی بیان داشت: باستان شناسان چگونه توانسته اند طی بیست روز مسیر 23 کیلومتری و 28 ایستگاه را که طبق قرارداد باید کاوش کنند بررسی نمایند و به این نتیجه برسند که این محدوده تاریخی نیست. مگر این باستان شناسان چند گمانه زده اند. سئوال من از آقای فریادیان مسئول هیات باستان شناسی این است که چرا به جای اینکه گمانه ها را به سمت جنوب ایستگاه یعنی از دروازه به سمت راه بند که در اصل بر روی تپه قرار دارد بزنند ، به سمت شمال که زمین تخت است هدایت کرده اند. وی در واکنشی دیگر به سخنان فاضلی نشلی که گفته بود بر اساس بررسی های ما و با ادامه روند کار برای ما ثابت شد که در منطقه مذکور و در ایستگاه مترو هیچ گونه اثر تاریخی وجود ندارد گفت: بررسی های ما و گفت و گو با آقای فریادیان این موضوع را ثابت کرد این تیم کارشناس که هیچ نیروی بومی در آن مشغول به کار نیست برای کار دیگری به خوزستان آمده اند. قطعا دعوت از خبرنگاران برای مشاهده یک سری مکان از قبل تعیین شده بدون آنکه خیلی از این عزیزان از محتویات ماجرا اطلاع داشته باشند اصلا وجاهت ندارد. گهستونی فعالیت مترو را به دلیل کم کاری سازمان میراث فرهنگی برای نجات بخشی شهری که از سوی این سازمان اعتقادی به وجود آن نیست را غیر واقعی عنوان کرد. این افراد مسئول اگر واقعا دلسوز تاریخ اهواز هستند بهتر است که محتویات اصلی اسناد پرونده هرمز ادشیر را که در سال 1310 به ثبت رسیده است را منتشر کنند تا همگان به حقیقت سخنان انجمن دوستداران تاریانا خوزستان که با هیچ کس حاضر نیست بر سر تاریخ معامله کند پی ببرند. سخنگوی انجمن دوستداران میراث فرهنگی تاریانا خوزستان دریافت 30 میلیون تومان از قطار شهری برای انجام کاوش های باستان شناسی را بی اساس عنوان کرد و گفت: براساس پیگیری های صورت گرفته شده و اظهارات مدیرعامل فعلی قطار شهری اهواز در یک جلسه مشترک با انجمن و سخنان بعضی از نزدیکان رییس سازمان میراث فرهنگی خوزستان اعتبارات اختصاص به کاوش های باستان شناسی 200 میلیون تومان است. وی در ادامه با اشاره به سخنان این مقام مسئول که گفته بود كساني هم كه گفته‌اند در اين منطقه شهر هرمز اردشير وجود دارد، اشتباه كرده‌اند چون اين منطقه در طول دوران خود فاقد آثار تاريخي باارزش بوده است، گفت: در هر منبع تاریخی هر فرد غیر کارشناسی که مراجعه و مطالعه نماید مشخص می گردد که اهواز تاریخی 4 هزار ساله دارد و در زبان اَکدی و بابلی ، هل تم تی نامیده می شد و در زمان اشکانیان نام فعلی اهواز “تاریانا” بوده و در دوره ساسانی بعد از نبرد اردشیر بابکان با اردوان پنجم تاریانا توسط اردشیر اول تجدید بنا شد و نام این شهر به “هرمز اردشیر” تغیر یافت. این شهر در دوره ساخت به دو قسمت بازرگانان و پیشه وران و در قسمتی دیگر اشراف و ثروتمندگان زندگی می کردند که به بخش اول آن “هوجستان واجار” و به بخش دوم “هرم شیر” می گفتند. وی افزود: در زمان ورود اسلام به ایران ، هرم شیر توسط اعراب مورد حمله قرار گرفت و از بین رفت و بخش دیگر که هوجستان واجار نامیده می شد به دلیل رونق تجارت ، هوجستان واجار به نام عربی “سوق الاهواز” تغیر نام یافت. سخنگوی انجمن دوستداران میراث فرهنگی تاریانا خوزستان تصریح کرد: تایید باستان شناسان اعزامی از تهران در چند مرحله به خصوص در تاریخ شانزدهم دی ماه مبنی بر باستانی بودن لایه ها ی مشاهده شده در میدان دروازه ، شکل گیری شهرها و تمدن های بزرگ در مجاورت رودخانه ها به خصوص رودخانه کارون ، وجود بقایای چندین سد بر روی رودخانه کارون به خصوص در زیر پایه های پل سیاه ، وجود گور دخمه در حصیر آباد، وجود تپه های باستانی در آسیه آباد و خرمکوشک ، وجود پایه ستون های متعدد در اهواز قدیم ( عامری) ، استقرار مناطق حصیر آباد، عامری، سخیریه و آسیه آباد بر روی تپه از جمله دلایل وجود یک شهر تاریخی در مسیر قطار شهری است. مجتبی گهستونی از مسئولین میراث فرهنگی درخواست نمود که به دلیل سیاست های غلط که روزی در آن خصوص غبطه خواهیم خورد ، میراث فرهنگی را قربانی نکند ، چرا که وظیفه سازمان میراث فرهنگی نجات بخشی و حفظ آثار و محوطه های باستانی است. وی یادآور شد که هم اکنون به طور شدید به سه تپه باستانی در حصیر آباد، خرمکوشک وچُنِیبِه اهواز خسارت وارد شده است.

آثار یافت شده در مسیر مترو اهواز(دروازه)   حفره های قنات در عمق چندین متری یافت شده در مسیر مترو اهواز

اما پاسخ به سخنان مدیر عامل قطار شهری که در تاریخ پنج شنبه 16 آبان ماه 1387انعکاس یافت :

1-      بیان سخنانی غیر کارشناسی و خلاف واقع از سوی مدیر عامل قطار شهری به هیچ وجه در شان فردی که خود خوزستانی است و ظاهراً دلش برای تاریخ فرهنگ این استان می سوزد نیست(اشاره به تیتر،ایستگاه دروازه محل دفن زباله بوده است).

2-      برابر بخشنامه 62180/10 مورخ 5/3/75 استانداری خوزستان کلیه دستگاههای دولتی قبل از اجرای پروژه های عمرانی موظف به استعلام از سازمان میراث فرهنگی در خصوص وجود یا عدم وجود آثار فرهنگی تاریخی در محدوده اجرای پروژه می باشند. متاسفانه قطار شهری اهواز به این وظیفه قانونی عمل نکرده است. اگر استعلامی هم انجام داده باشد ضرورت انتشار آن وجود دارد.

3-      یافت نشدن آثار و لایه های باستانی در منطقه دروازه ( که بر روی این موضوع اختلاف نظر وجود دارد) به معنای عدم وجود یک شهر باستانی نیست.

4-       انجمن دوستداران میراث فرهنگی تاریانا در اولین روزهای آغاز به کار باستان شناسان در مسیر قطار شهری ضمن تماس با رئیس هیات ،قول همکاری را برای به نتیجه رسیدن این موضوع داده که البته ایشان عنوان داشتند تا بعد از کاوش ها ومطالعات مورد نظر هیچ کس حق حضور در حین کاوش را ندارد( که البته وعده ایشان با حضور فاضلی نشلی وخبرنگاران محترم زیر پا گذاشته شد).

5-      مدیر عامل قطار شهری در بخشی از گفتگوی خود با صبح کارون اظهار داشته است که باستان شناسان بی غرض به اینجا آمده و گفته اند میدان دروازه باستانی نیست. این در حالی است که صورتجلسه 16/10/86 که با حضور 5 کارشناس زبده وباستان شناس برجسته سازان میراث فرهنگی کشور و 2تن از معاونان سازمان میراث فرهنگی خوزستان و 2 کارشناس مسئول قطار شهری امضا شده است بر باستانی بودن منطقه تاکید و به انجام گمانه زنی های باستان شناسی تاکید می کند.

6-       آیا مدیر عامل قطار شهری که سعی میکند خود را دلسوز میراث قلمداد کند نباید درگفت وگوی خود از دلسوزی انجمن تاریانا برای مشخص گردیدن واقعیت سخن می گفت: چگونه ایشان به خود اجازه می دهد که دوستداران میراث فرهنگی را مغرض وکارشناسان سازمان میراث فرهنگی را بی غرض معرفی کنند. آیا تلاش انجمن تاریانا ویا هر دوستدار میراث فرهنگی برای اطلاع رسانی،حفاظت وصیانت ار تاریخ ،فرهنگ وتمدن باشکوه ایرانی مغرضانه است.

7-       ایشان در بخشی از گفت وگوی خود اظهار داشته که طی گمانه زنی های متعدد، تکه های سفال مربوط به زمان حال است در حالی که سرپرست هیات کاوش چندین بار در دیدار با اعضای هیئت مدیره انجمن تاریانا گفته اند اگر چه اینجا هرمز اردشیر نیست اما سفال ها مربوط به دوره هخامنشی است .

8-      هلاکویی در بخش دیگری گفته میدان دروازه محل خرید و فروش سفال وکوزه بوده است که باید گفت: اگر این مکان اینگونه بوده است که ایشان فکر می کند پس چرا اثری از مغازه های سفال وکوزه فروشی نمی بینیم. شاید منظور ایشان محل های خریدو فروش کوزه وسفال مربوط به دوره ساسانی و اردشیر بزرگ می باشد که ظاهراً کارشناسان بی غرض سازمان میراث فرهنگی نتوانسته اند یا نخواسته اند قدمت آن را اعلام نمایند.

9-       وی در اظهار نظر غیر مستند دیگری گفته اند: در سال 1310 پژوهشگری از اهواز رد شده واز وجود شهر هرمز اردشیر خبر داده است. قابل توجه آقای هلاکویی اینکه در سال 1309 بعد از تصویب حفظ آثار ملی، ثبت آثار تاریخی کشور آغاز و در سال 1310 شهر هرمز اردشیر نه توسط پژوهشگری عبوری بلکه توسط هیات باستان شناسی فرانسوی که در خوزستان مشغول به کار بوده این شهر ثبت می شود. صدالبته اینکه شهر هرمز اردشیر را به طور کامل دیده اند ولی کسی نیست که با مراجعه به مرکز اسناد فرانسه ،اسناد و مدارک موجود این شهر را پیگیری نماید.

10-   اما ایشان در بخش دیگری از گفت وگوی خود سخن از انتشار گزارش نهایی کاوش بعد از بررسی کامل 24 ایستگاه یه میان آورده اند حال این سوال پیش می آید که چرا پس از بررسی یک گمانه ودر آغازین روزهای کاوش اقدام به جنجال خبری کرده وچرا آقای فاضلی نشلی که خود یک فرد علمی است تحمل نکرده و نتیجه کاوش را به بعد از فصل کاوش (که 45 روز است) موکول نموده است آیا این اقدام سازمان میراث فرهنگی ومصاحبه شما به عنوان مدیر عامل قطار شهری برای موج سازی وهجمه بر علیه دوستداران میراث فرهنگی ننبوده است. آیا این اقدام شما زمینه ای برای کسانی که همواره تلاش می کنند عنوان” گهواره تمدن “و”بهشت باستان شناسی” را از خوزستان بربایند فراهم نمی کند. به راستی اعلام تاریخی نبودن مسیر قطار شهری و پشت نیروگاه زرگان که ادعای دیگر انجمن تاریانا بوده است به معنای چیست؟

11-   انجمن تاریانا با مطالعه بیش از 60 منبع موثق تاریخی که برای مطالعه همگان موجود است وگفت وگو با کارشناسان وباستان شناسان بی غرض تر از کارشناسان مورد نظر آقای هلاکویی همچنان بر وجود شهر هرمزاردشیر در مسیر قطار شهری ودیگر محلات اطراف آن اعتقاد دارد.

12-   وجود گور دخمه های حصیر آباد وتپه های صنایع فولاد ،وجود تپه های باستانی در آسیه آباد،استقرار محلات قدیمی اهواز در حاشیه کارون وجود پل ساسانی (معروف به پل بندشادُروان) در زیر پایه های پل سیاه و وجود نهر “دستجرد” یا “دستگرد” در اهواز قدیم گواه وجود هرمز اردشیر ویا دیگر شهرهای تاریخی در اهواز فعلی را می دهد .

13-   مشاهده یک محوطه باستانی در خرمکوشک یک هفته پس از اظهارات آقای نشلی و یک روز پس از سخنان آقای هلاکویی که برای اولین بار در این جوابیه به آن اشاره می شود وهمچنین درخواست معاونت حفظ واحیای سازمان میراث فرهنگی خوزستان (متولی ثبت آثار) مبنی بر ضرورت ثبت پایه های پل ساسانی در زیر پل سیاه (واقع در رودخانه کارون) وهمچنین نجات بخشی پایه ستون های موجود در منطقه عامری همچنان گواه وجود شهر هرمز اردشیر در مناطق از پیش گفته شده را می دهد. در پایان ضمن تشکر رسانه های دیداری و شنیداری ومردم فرهیخته که دوستداران میراث فرهنگی را همراهی می کنند از کسانی که ناآگاهانه دوستداران میراث فرهنگی را تنها می گذارند درخواست داریم حداقل اگر حمایتی نمی کنند ، خیانت نکنند.

مجتبی گهستونی- سخنگوی انجمن دوستداران میراث فرهنگی تاریانا خوزستان

به امید ایرانی آباد و آزاد در سایه حاکمیت ملی

پاینده ایران

Add comment نوامبر 12th, 2008

یک میلیون امضای ایرانی…

پاينده ايران

امضاهاي تومار اينترنتي (پتيشِن) خليج فارس از

 مرز يك ميليون گذشت..!

امروز تعداد امضاهاي پِتشين(تومار اينترنتي) براي پاسداشت نام تاريخي شاخاب (خليج پارس) از مرز يك ميليون امضا گذشت و اين دادنامه در بالاي فهرست ۱۰ پتيشن برتر جهاني جاي گرفت.بر همين اساس شركت گوگل بايد هر چه زودتر نسبت به برداشتن نام جعلي و غير حقيقي خليج عربي از برنامه گوگل اِرت خود اقدام كند. اين پيروزي را به همه ايرانپرستان شاد باش مي گوييم.

 1040۰۰۱Total Signatures

 
براي ديدن فهرست امضاها  روي خليج هميشه پارس كليك كنيد.
 
در همين باره در تريبون آزاد پان ايرانيست در خوزستان:
 
 به امید ایرانی آباد و آزاد در سایه حاکمیت ملی

پاینده ایران

Add comment نوامبر 10th, 2008

Previous Posts


تازه ها :

پیوندها

بایگانی‌ها