Archive for جولای, 2007

تقدیم به روان پاک دو ابرمرد تاریخ ایران زمین

به مناسبت سالگرد درگذشت رضاشاه کبیر(۴ امرداد) و شاهنشاه آریامهر محمدرضاشاه پهلوی(۵ امرداد)

اگر شاه ایران زندگی را بدرود گفت، خدای ایران زنده و جاودانه و نگهدار این سرزمین اهورایی است.

شاهنشه ما زنده بادا           پايد کشور بفرش جاودان
کز پهلوي شد ملک ايران     صد ره بهتر از عهد باستان
از دشمنان بودی پريشان      در سايه اش آسوده ايران
ايرانيان پيوسته شادان        همواره يزدان بود او را نگهبان

پنجمین روز امرداد در آن روز پیمانی میان خدای جهان و محمدرضاشاه پهلوی بسته شد، پیمانی که میان همه‌ي آفریدگان خدا و دادار دارنده‌ی هور و ماه بسته می‌شود. و خدا گفت: برابر سنت‌هایم امروز تو را به سوی خویشتن فرا می‌خوانم، روانت را که بسیار بزرگوار آفریده‌ام در کنار من شاهد خواهد شد که چگونه این اهریمنان دوزخی که نام مرا به مسخره گرفته و به دروغ خویشتن را به من بسته‌اند و خود را نمایندگان من خدای گیتی در زمین قلمداد می‌کنند رسوا خواهند شد.

اي پرچم خورشيد ايران                پرتو افکن بروي اين جهان
ياد آور از آن روزگاري                     کاسود از برق تيغت هر کران
در سايه ات جان مي فشانيم        از دشمنانت جان مي ستانيم
ما وارث ملک کيانيم                     هميشه خواهيم وطن را ازدل و جان

با تو ای شاه نیک‌اندیش، پیمانی بسته خواهد شد که بزودی این اهریمنان نکویی‌ستیز رسوا شوند. جهانیان آنان را خواهند شناخت و آثار شوم‌شان جهان را به تنفر و کینه وا خواهد داشت.

تو ای شاه خوب ایران‌زمین،‌ من اهورای نگهدارنده، با تو پیمان می‌بندم که آیین مردمیت را دوباره بسوی آب و خاکت بازگردانم، با تو پیمان می‌بندم که رسوایی‌های این تبه‌کاران که کشور تو را به یغما خواهند برد سبب گردد تا آیین نیاکانی تو به میهنت بازگشت داده شود، آنهم با دستان همانهایی که ندانسته تو را آزردند.

تو ای شاه خوب ایران‌زمین، اگر امروز به سوی من می‌آیی، شادمان باش زیرا که این سنت جاودانی آفرینش من است که باید همه را به سوی خویش بازگردانم. اما بدان که با مرگ تو سنت نیاکانی مردمت زنده خواهد شد، دشمنانت پشیمان خواهند شد، دوستانت آگاهی بیشتر خواهند یافت. حقیقت‌ها آشکار خواهند گشت، میان اهرمن و فرشتگانم جداسازی و پاکسازی خواهم نمود و ایران این سرزمین من، سرزمین کورش فرزند پاکیزه‌ی من، این سرزمین درخشش بزرگ‌منشانه تو سرانجام به رهایی جاودانه و نابودی کامل دینمردان دروغ‌پرداز و فریب‌کار خواهد انجامید و این پیمانی بود که در پنجمین روز امرداد میان دادار دادگستر و شاهی دادگستر برای رهایی مردمی گرفتار آمده بسته شد، پیمانی که بسیار از مواد آن در این بیست‌و هشت‌ساله گرفتاری مردم ایرا‌ن‌زمین با حقیقت نزدیک گردیده‌ است.

بوديم و هستيم پيرو حق      جز حق هرگز نخواهيم از جهان
با شه پرستي مملکت را      داريم از دست دشمن در امان
ما پيرو کردار نيکيم               روشندل از پندار نيکيم
رخشنده از گفتار نيکيم         شد زين فضايل بلند آوازه ايران

 پاینده ایران 

Add comment جولای 26th, 2007

مزدوران عرب دفترهفته نامه تولید را بهم ریخته و سردبیرآن را تهدید کردند

پاینده ایران

 

مزدوران ِاعراب خلق گرا دفترهفته نامه تولید را بهم ریخته و سردبیر آن را تهدید کردند.

 ماجرا ازآن جا آغاز گردید که هفته نامه تولید مانند دیگر نشریات آزاداندیش خوزستان در یک واکنش شدید و نوشتاری چند صفحه ای پاسخی به سخنان توهین آمیزموسا سیادت درباره ایرانیان که در نشریه عصرکارون درج شده بود(وما آنرادر تارنما بازتاب دادیم)، پرداخت وپس از چاپ این نوشته آقایان جدایی طلب عنان اختیار از کف داده و این اشخاص را برای تهدید به دفتر نشریه فرستادند. نکته تعجب برانگیزهمراهی یک زن در این حادثه بوده است. در پی این جریان قبل از ظهر دیروز با چند نفرازهموندان پان ایرانیست به نشانه ی همدلی و حمایت به دفتر نشریه تولید رفته و این عمل وحشیانه وابستگان به جدایی طلبان عرب را محکوم کردیم. شهریارگراوندی براساس گفته های آقای شهرام گراوندی سردبیرنشریه تولید ایشان بعد ازظهر روزشنبه30 تیرماه برای انجام کارهای خود به دفتر نشریه رفته بودند که در ساعت 3:45 بعدازظهریک مرد تنومند عرب به همراه یک زن وارد دفتر نشریه شده و پس از فحاشی و تهدید ایشان، اقدام به بهم ریختن دفترو شکستن دستگاه نمود.آقای گراوندی که درآن ساعات به تنهایی در دفتر حضور داشتند سریعا به پلیس تلفن کردند ولی مانند همیشه آمدن پلیس افراد مذکور دفتر نشریه را ترک کرده بودند.گراوندی ازهویت افراد اظهار بی اطلاعی کرده وبیان داشتند در صورت مشاهده براحتی چهره آنان را تشخیص خواهند داد.در پرسش ما که گمان شما ازآمران این رویداد چیست، بیان کردند بی تردید این عمل،واکنش به جوابیه ی آنان به نشریه عصرکارون است ولی نمی توان گفت که این کار به دستور سید رسول موسوی مدیرمسئول عصرکارون” بلندگوی پان عرب ها” آن بوده باشد ،ولی بهرحال بیانگر این نکته است که آقایان قوم گرا به هیچ روی قدرت منطقی برای دفاع ازاندیشه های باطل خود ندارند که اگر چنین بود باید به چاپ جواب در نشریات اقدام کرده واز راه قلم زدن به مخالفت برمی خواستند نه اینکه آدم بفرستند و تهدید کنند.ایشان قویاً تاکید کردند که مسبب چنین رویدادهایی سیست های غلط 8 سال ریاست جمهوری آقای خاتمی در پرداختن به مسائل قومی جهت جمع آوری رای و مشروعیت از راه قوم گرایی بوده است، و این همان نکته ایست که ما پان ایرانیست ها بارها آن را بیان کرده ایم. لازم به ذکر است که آقای ماشاءاله براتی سردبیر هفته نامه همدلی نیز یه جهت چاپ چنین نوشته هایی از سوی اشخاص ناشناس تلفنی تهدید گردید.امروز هم روزنامه کارون نوشتار تندی خطاب به حاملان اندیشه های جدایی طلب م شخص موسا سیادت نوشته که در مجالی دیگر نیز آنرا بر روی تارنما خواهم گذاشت اندامان حزب پان ایرانیست در خوزستان چنین حرکت های متوحشانه ای که نشان از منش غیر ایرانی عاملین آن دارد را محکوم کرده و از نیروهای اطلاعاتی و انتظامی انتظار داریم با مسببان این حرکت ها بشدت برخورنماید تا درآینده شاهد این حرکات مذبوحانه از سوی قوم گرایان نباشیم. درفاصله چاپ این مقاله توهین امیز واکنش مطبوعات خوزستان و مردم در زمینه پاسخ گویی به این اراجیف بسیار خوب بوده که درروزهای آینده بیشتراز این جریانات ودفاعیات میهن پرستان مطبوعاتی و یاران پان ایرانیست خواهیم نوشت.

 

پاینده ایران

مزدک

شامگاه 4/5/1386

 

 

Add comment جولای 25th, 2007

تجسم واقعی پلیدی و مصداق واقعی اراذل و اوباش

رژیم جمهوری اسلامی تجسم واقعی پلیدی بوده و آمران و عاملان سرکوب مردم و جوانان ایران، مصادیق واقعی اراذل و اوباش هستند

این گزارش پیشتر در تاریخ شنبه، 29 اردیبهشت ماه 1386 برابر با 2007 19 May از سایت انتگراسیون
http://www.if-id.de/New منتشر شده بود:

خبرگزاری حکومتی فارس در چند روز اخیر با درج گزارشات و تصاویری تحت عنوان “مبارزه با اراذل و اوباش” ابعاد جدیدی از تحقیر انسانی در ملاء عام را به نمایش میگذارد. این تهاجمات و دستگیری ها، نقض آشکار حقوق بشر به صورتی سازمان یافته توسط نیروهای انتظامی و دولتی میباشد.

تصاویری که در آنها نه تنها نفی حرمت و حقوق انسانی یک فرد دیده میشود، بلکه پایمال شدن شرافت و حقوق اولیه یک ملت و به تحقیر و مسخره گرفته شدن آنان در زیر پوتین های پاسداران جمهوری اسلامی را میتوان دید.

اعلامیه جهانی حقوق بشر در زمینه رعایت کرامت انسانی تاکید میکند:

ماده پنجم: احدی را نمي توان تحت شكنجه يا مجازات يا رفتاری قرار داد كه ظالمانه يا خلاف انسانيت و شئون انسانی يا موهن باشد.

ماده ششم: هر كس حق دارد كه شخصيت حقوقي او در همه جا به عنوان يك انسان در مقابل قانون شناخته شود.
ماده نهم: احدي را نمي توان خودسرانه توقيف، حبس يا تبعيد نمود.

با توجه به مبانی فوق باید تصریح کرد: تهاجم نیروهای سرکوبگر رژیم جمهوری اسلامی به جوانان ایران در روزهای اخیر، ادامه همان سیاست تجاوز به حقوق زنان بوده و اهداف سیاسی مشخصی را هم دنبال میکند.

هدف اصلی رژیم در حمله به مردان جوان به بهانه مبارزه با “اراذال و اوباش”، در کنار طرح سرکوب زنان، گسترش جو رعب و وحشت و مجبور کردن مردم به اطاعت و تن دادن به سیاستها و چهارچوبهای ایدئولوژیکی این رژیم است.

رژیم برای رسیدن به این هدف، هر زمان با زمینه سازی های روانی- اجتماعی مسئله ای را بهانه کرده و با راه اندازی تبلیغات در مورد آن، تلاش میکند تا از آن طریق راه رسیدن به اهدافش را هموار کند. بگذارید در مورد این مسئله از زبان رژیم، منظور را روشن کنیم: ( از زبان رژیم بخوانید)

“یکسری زنها هستند که که با پوشش خودشان موجب فساد و فحشاء میشوند، اینها وسیله تهاجم فرهنگی غربی ها و آمریکا هستند. یکسری جوانها هم با حمله به نوامیس ملت، امنیت را از خانواده ها گرفته اند. بنابر این مردم باید خیلی خوشحال بوده و از ما سپاسگزار هم باشند که نیروهای اسلام اینقدر هوشیار و بیداراند که هر توطئه ای را در نطفه خفه کرده و با دستگیری این چرثومه های فساد، امنیت خانواده ها را برقرار میکنند…”

مردم ایران با این فرهنگ عوامفریبانه رژیم جمهوری اسلامی، بخوبی آشنا هستند. همچنین مردم خوب میدانند که رژیم از روز اول حاکمیتش تلاش داشت تا هرکسی را که حاضر نشد با آن همکاری کند، با مارک ها و تهمت های بی پایه و اساس “بی اعتبار” کند. طاغوتی، مفسد فی الارض، جاسوس، منافق، ستون پنجم، اراذل و اوباش و … نمونه هائی از این گونه اتهامات هستند.

این رفتار و روش ها، نشانه عدم حاکمیت یک “حکومت قانون” بوده و نشان میدهد که جمهوری اسلامی بر پایه یک حاکمیت ایدئولوژیک گردش امور را در دست داشته و از استانداردهای جهانی بر پایه حقوق بشر سالهای نوری فاصله دارد. این حاکمیت نه تنها با استانداردهای جهانی حقوق بشر بیگانه است، بلکه بدلیل نقض مستمر، سیستماتیک و برنامه ریزی شده این حقوق در ابعاد وسیع، آنهم در ملاء عام و در مقابل دوربین های عکاسی و فیلم برداری، نظامی ضد ارزشهای بشری است.

“اراذل و اوباش” واقعی چه کسانی هستند؟

صرف نظر از تعاریف و یا مبانی حقوقی، در بیان عمومی “اراذل و اوباش” افرادی هستند که مخل امنیت و آرامش مردم بوده و با اقدامات خوسرانه، فرا تر از قانون عمل میکنند. حتی اگر در خوشبینانه ترین حالت، افرادی را که رژیم از آنها با عنوان اراذل و اوباش یاد میکند، بزه کارانی بدانیم که در دنیای مدرن دولت وظیفه بهبودی و بازپروری آنها را به عهده دارد، آنگاه این سوال پیش میاید که پس براستی اراذل و اوباش واقعی چه کسانی هستند؟

حکومتی که نزدیک سه دهه است که ابتدائی ترین قوانین و استانداردهای جهانی را رعایت نمی کند، حکومتی که هر روز با تجاوز به حریم خصوصی و شخصی افراد، آرامش تک تک افراد جامعه را سلب کرده است، حکومتی که با زور و شکنجه و اعدام و سنگسار و قطع دست در کوچه و خیابان به عربده جوئی پرداخته و مردم را مرعوب میکند، این چنین حکومت و آن نیروهائی که در مشمئزترین شکل، چوب در آستین افراد فرو کرده، سر آنها را از وسط می تراشند؛ به گردن آنان آفتابه میاندازند و در وسط محله ها آنها را چرخانده و تحقیر میکنند و … یک چنین حکومتی در معیارهای جهانی، ناقض حقوق بشر خوانده شده، در زبان عامیانه اما، این رژیم تجسم واقعی پلیدی بوده و آمران و عاملان سرکوب مردم و جوانان ایران، مصادیق واقعی اراذل و اوباش هستند.

پاینده ایران

2 comments جولای 25th, 2007

بهترین نرم افزار برای گذار از فیـلتر حاکمیت فرقه ای

درود بر خوانندگان گرامی.

امروز یکی از بهترین نرم افزارهای گذار از فیلتـر مخابرات را پیشکش شما نازنینان می کنم. این برنامه IranProxy نام دارد که به سادگی توانایی باز کردن سایت های فیلتر شده را داراست. تنها بسنده است که پیش از دیدن تارنمایی که فیلـتر شده این برنامه را اجرا کنید. دیگر از سانسور حاکمیت فرقه ای اثری نخواهید دید و آن صفحه ننگین مسدود بودن سایت!!

این برنامه را بصورت RAR فشرده سازی کرده ام. با برنامه WINRAR می توانید آن را باز کنید.

دریافت برنامه

به امید سرنگونی استبداد و برقراری حاکمیت ملی

پاینده ایران

8 comments جولای 24th, 2007

ایران و عدالت اجتماعی!؟

 

هنگامی که صحبت از عدالت اجتماعی می‌شود،‌ هیچ آدم خردمندی نمی‌گوید از آن کسی که ثروتی، مالی و یا املاکی را به زحمت و در طول یک عمر تلاش شبانه‌روزی و از راه‌های سالم اقتصادی به دست آورده است، بگیریم و به آن آدم تنبل، بی‌کاره و مفت‌خور بدهیم که به تن‌پروری آمخته شده است این عدالت اجتماعی نیست، گسترش بی‌عدالتی است.

هنگامی که گفته می‌شود سه رکن اصلی زندگی، یعنی غذا، مسکن، آموزش، باید به طور مساوی، عادلانه و بدون تبعیض در اختیار همه‌ی انسان‌ها و شهروندان یک جامعه قرار گیرد، منظور این نیست که نیازهای نخستین یک گروه را بگیریم و به گروهی دیگر بدهیم.

هنگامی که گفته می‌شود شیوه پرداخت حقوق‌ها و امتیازات جانبی آن باید بر مبنای لیاقت، شایستگی و نوع تلاش ‌انسان‌ها باشد، منظور آن نیست که حقوق یک رفتگر با حقوق یک نویسنده، استاد دانشگاه، وکیل و یا وزیر باید برابر باشد.

وقتی اعلام می‌کنیم تبعیض در هر امری خلاف حقوق شهروندی و نادیده گرفتن حقوق انسان‌هاست، بنابراین در تقسیم منافع اجتماعی و منابع مالی هیچ کس نباید بر دیگری برتری داشته باشد.

این کدام عدالت اجتماعی است که تعدادی انگشت شمار، تازه از گرد راه رسیده و تاراج‌گر، ده‌ها برج، کارخانه، منابع گسترده‌ی مالی و بالاترین امکانات اداری را در اختیار داشته باشند، اما میلیون‌ها نفر از هم‌میهنانشان در ژرفای فقر و بی‌کاری با زیر پا گذاشتن همه‌ي قراردادهای اجتماعی به فساد و تباهی کشیده شوند و برای گذران زندگی مرگ‌بار خود تن به پست‌ترین کارها بسپارند؟!

این کدام عدالت اجتماعی است که گروهی ویژه، وابسته و متعلق به یک خاندان هزار نفری صاحب ده‌ها مقام و موقعیت بالای اداری و اجتماعی همیشگی باشند و همه‌ي امتیازهای مادی و معنوی جامعه در اختیار آنان باشد و میلیون‌ها نفر از افراد باسواد، متخصص، کارآزموده، تحصیل کرده دانشگاهی و درستکار در پایین‌ترین لایه‌های اجتماعی تنها برای زنده ماندن دست و پا بزنند؟!

این کدام عدالت اجتماعی است که شماری اندک و شناخته‌شده از درآمدهای چند سد میلیون تومانی و میلیاردی ماهانه برخوردار باشند و در برابر آن‌ها میلیون‌ها نفر زیر خط فقر زندگی کنند؟!

این کدام عدالت اجتماعی است که خط فقر از سوی بانک مرکزی ماهیانه 300000 تومان اعلام می‌شود و حقوق میلیون‌ها نفر از بازنشستگانی که عمری را صرف خدمت به این سرزمین مقدس کرده‌اند ماهیانه 130000 هزار تومان باشد؟!

این کدام عدالت اجتماعی است که دو نفر بازنشسته‌ی سازمان تامین اجتماعی،‌ یک نفر با سواد خواندن و نوشتن ماهیانه 260000 تومان حقوق بازنشستگی دریافت نماید و یک نفر با مدرک کارشناسی 40 سال قبل ماهیانه 130000 تومان؟!

این کدام عدالت اجتماعی است که یک بیمه‌شده  در هنگام بیماری حتا نتواند به بیمارستان‌های دولتی راه پیدا کند و یک بیمه‌شده‌ی دیگر با سلام و صلوات در گران‌ترین بیمارستان‌های خصوصی پذیرایی شود؟!

این کدام عدالت اجتماعی است که تعدادی دلال، کارگزار و نزول‌خوار با پا در میانی بانک‌های داخلی مبالغ سرسام‌آوری را در مدتی بسیار کوتاه به عنوان سپرده در بانک‌های دبی و امارات بسپارند و پس از مدتی وام‌های بسیار کلان‌تر از آنچه که سپرده‌اند با بهره‌ای کم‌تر از بهره‌ی بانک‌های داخلی بگیرند، آن را وارد کشور کنند،‌ به صنایع، بازرگانان و مردم نیازمند وام با نزول‌ هزاری 30 تا 40 تومان بدهند و منابع مالی سرزمین ما را تاراج کنند و به جیب مشتی تازی بریزند و در مقابل این تاراج ملی دارایی‌های کشور، دختر و پسر جوان و تازه ازدواج کرده، برای یک نوبت در عمرشان باید ماه‌ها دوندگی کنند و در نوبت قرار بگیرند و ده‌ها نوع تضمین و سپرده بگذارند تا مانند یک گدا 500000 تومان وام دریافت دارند؟!

این کدام عدالت اجتماعی است نفتی که روزی بشکه‌ای 4/5 دلار قیمت داشت، تخم‌مرغش هر عدد 3 ریال بود و امروز که نفت به بشکه‌ای بالاتر از 60دلار رسیده است، قیمت یک دانه تخم‌مرغ 1000 ریال باشد؟!

این کدام عدالت اجتماعی است که فاصله‌ی فقیر و غنی هر ساعت، و هر روز بیش‌تر و بیش‌تر می‌شود، فقر گسترش می‌یابد،‌ تباهی و فساد  اداری و اخلاقی قانون‌مندی جامعه را تهدید می‌کند و ثروت بی‌حساب و کتاب در دستان عده‌ای مشخص و انگشت‌شمار افزون و افزون‌تر؟!

این کدام عدالت اجتماعی است، مردمی که سرزمین‌شان انباشته از اقیانوس، اقیانوس نفت و گاز است و دریا، دریا به تاراج می‌رود،‌ آنگاه دانشجوی دانشگاه آزادش، کلیه‌اش را برای پرداخت شهریه و تامین هزینه‌های زندگی‌اش بفروشد؟!

به امید روزی که سرزمین ما از همه‌ی این نابسامانی‌های اجتماعی رها گردد و همچون دیگر کشورهای پیشرو  در جهان، تیزتک و سمند وَش به سوی عدالت، آزادی و آبادانی گام بردارد.

پاینده ایران

Add comment جولای 23rd, 2007

دانلود سخنرانی سرور پزشکپور در مجلس شورای ملی پیرامون مسئله بحرین

به آگاهی دوستان گرامی می رسانیم که سخنرانی سرور محسن پزشکپور در مجلس شورای ملی به سال ۱۳۴۹ در مخالفت با جدایی بحرین و استیضاح دولت بصورت شش فایل دیداری و شنیداری در چارچوب 3gp برای دانلودآماده شده است که میتوان به سادگی آنها را در گوشی تلفن همراه به نمایش درآورد. برای پخش پرونده ها در رایانه، برنامه Quick Time Player را دریافت کنید. به دلیل گنجایش بالا و سرعت پایین اینترنت در بیشتر ایران این سخنرانی را به شش قسمت کوتاه در گنجایش کم تقسیم کرده ایم تا دوستان به آسانی آنان را دریافت کنند.

همچنین یارانی که مایل به دریافت ویدیو سی دی این سخنرانی تاریخی و یک سخنرانی دیگر هستند رایانامه ای به همراه نشانی خودشان برایمان بفرستند تا سی دی به شکل رایگان برایشان فرستاده شود.

دانلود سخنرانی سرور محسن پزشکپور در مجلس شورای ملی:

بخش یک: 2307 کیلوبایت

بخش دو: 2120 کلوبایت

بخش سه: 2438 کیلوبایت

بخش چهار: 2326 کیلوبایت

بخش پنج: 2407 کیلوبایت

بخش شش: 1516 کیلوبایت

سخنرانی را به شکل کامل در یک فایل  شنیداری wma  از اینجا دریافت کنید

پاینده ایران

19 comments جولای 20th, 2007

حسین شریعتمداری و گفتمان پان ایرانیستی پیرامون جزایر سه گانه و بحرین!

به نام خداون جان و خرد

نوشته ی زیر سرمقاله 18 تیرماه 1386 روزنامه کیهان به قلم سردبیر، حسین شریعتمداری(باید گفت سرور حسین شریعتمداری!!!) است که در آن با ادبیاتی کاملا پان ایرانیستی از تعلق جزایر سه گانه تنب کوچک، بزرگ، ابوموسا و نیزبحرین به خاک ایران، سخن به میان آورده است!!!!. سخنانی که از زمان جدایی بحرین در دهه 40 همواره از دهان پان ایرانیست ها شنیده می شد و اینک به کوشش یاران  نهضت پان ایرانیسم به ادبیات دیگران راه یافت. سرآغاز این نواها سخنان فراموش نشدنی سرور محسن پزشکپور (پندار) رهبر حزب پان ایرانیست در مجلس شورای ملی به هنگام  مخالفت گروه پارلمانی پان ایرانیست با طرح جدایی بحرین بود. آقای شریعتمداری ، این سخنان را به فال نیک می گیریم.

*****************************************************************

آواز کوچه باغی!

“آواز کوچه باغی” اصطلاحی است شناخته شده در فرهنگ قدیم تهران ودر مواردی به صورت ضرب المثل درآمده است.به گفته قدیمی ترها –که امروز تعداشان زیاد نیست-

در آن سال های نه چندان دور که تهران شهر خلوتی بود وپاسی از شب گذشته،سکوت همه جا را فرا می گرفت.افرادی که بهر علت ناچار بودند در ساعات پایانی شب از کوچه های تاریک و خلوت عبور کنندو احیاناً از تاریکی و خلوتی می ترسیدند برای غلبه بر ترس با صدای بلند زیر آوز می زدند. این آوازها به آواز کوچه باغی معروف بود- یا یکی از انواع آوازهای کوچه باغی بود-وهنگامی که صدای عابری با این آواز بلند می شد و چهچهه ی پایانی آن با کلماتی مانند حبیب من…عزیزمن…امان امان و..می پیچید،برخی از اهالی محل که دل ودماغ بیشتری داشتندو انگیزه رهگذر آوازه خوان را می شناختند،سر از پنجره بیرون آورده و با جملاتی نظیر دمت گرم!…دارمت!و…با او همراهی می کردند،یعنی این که نترس! خوف نکن! ما بیداریم…

 

 5 شنبه هفته گذشته وزرای خارجه دفاع و امنیتی کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس در پایان اجلاس سه روزه خود در ریاض،بار دیگر(وبه روال چند ساله اخیر) با صدور بیانیه ای از ادعای مالکیت امارات متحده عربی بر جزایر سه گانه تنب بزرگ و کوچک و ابوموسی حمات کردند و از جمهوری اسلامی خواستند از طریق مذاکره به اختلاف موجود درباره ی مالکیت این سه جزیره پایان دهد!

کشورهای عضوشورای همکاری خلیج فارس(عربستان، عمان، کویت، امارات متحده عربی و قطر) که سابقه ی تشکیل هیچ یک به 100 سال نمی رسد،به خوبی از حاکمیت قطعی ایران بر جزایر سه گانه و اسناد این حاکمیت بلامنازع باخبرند و حتی در دورترین افق های ذهن خویش هم نمی توانند تصور روزی راداشته باشند که این حاکمیت کمترین خدشه ای پیدا کند،بنابر این انگیزه ی آنها از تکرار این اعای واهی و بی اساس هرچه باشد ،احتمال خروج این سه جزیره از حاکمیت ایران نیست،پس ماجرا چیست؟

برای پاسخ به این سئوال ابتدا باید به اسنادی که حاکمیت قطعی ایران بر جزایر سه گانه را نشان می دهد اشاره کرد؛

1. علاوه بر نقشه های متعددی که از دوران یونان باستان (قبل از میلاد مسیح) برجای مانده و در آنها از تمامی جزایر خلیج فارس با عنوان بخشی از سرزمین ایران یادشده است،در سده های اخیر نیز تمامی نقشه های رسمی که از سوی کشورهایی نظیر انگلستان،فرانسه، روسیه، پرتغال، اسپانیا و… تهیه شده و به عنوان اسناد رسمی نگهداری می شوند،جزایر خلیج فارس از جمله سه جزیره تنب بزرگ و کوچک و ابوموسا را بخشی از خاک ایران دانسته اند.از جمله دولت انگلیس که بیش از دو سده در منطقه حضور داشته و درمواردی نیز با دولت های وقت ایران درگیر بوده است،در مجموع23 نقشه ی رسمی از منطقه تهیه کرده است که در تمامی آنها بدون استثناء جزایر سه گانه متعلق به ایران است.

2. در سال 1830 کاپیتان جی.بی.بروکس G.B.BRUCKS از سوی کمپانی هند شرقی وابسته به دولت استعماری انگلیس نقشه ای رنگی از خلیج فارس تهیه می کند. در این نقشه رنگی که نسخه هایی از آن در وزارت خارجه انگلیس ومخزن اسناد سازمان ملل متحد نگهداری می شود،3 جزیره تنب یزرگ و کوچک وابوموسا به رنگ خاک ایران ترسیم شده است. کاپیتان بروکس نزدیک به 12 سال برای تهیه ی این نقشه در خلیج فارس بود.

3.در سال 1835″ساموئل هنل” از سوی دولت نگلیس مامور تعیین حدود کشورها در خلیج فارس می شود.هنل در نقشه ی خود یک خط فرضی در آبهای خلیج فارس ترسیم میکند که جزایر سه گانه در قسمت فوقانی (شمالی) این خط فرضی قرار داشته و متعلق به ایران دانشته شده است.

4. در ژانویه سال بعد(1836) سرگرد “موریسن” جانشین ساموئل هنل،ماموریت او را پی میگیرد و پس از مذاکره با شیوخ خلیج فارس نقشه ای که به تایید آنها رسیده بود را تهیه می کند.در این نقشه ،جزایر سه گانه در عمق بیشتری از خاک ایران قرار گرفته است.

5.در سال 1881 نیروی دریایی انگلیس بار دیگر نقشه ای از منطقه خلیج فارس تهیه می کند که در آن جزایرسه گانه و خاک ایران رنگ مشترکی دارند.

6.در سال 1886 دایره اطلاعات دولت انگلیس نقشه ایران را با رنگ یکسان جزایر وخاک ایران تهیه کرده و در12ژوئن همان سال این نقشه از سوی وزیرمختار انگلیس در تهران به ناصرالدین شاه تحویل داده می شود.

7.در سال 1908،دولت ایران امتیاز استخراج خاک سرخ (سنگ آهن ) رابه ونگهاوس آلمانی می دهد که دولت انگلیس به دلیل تیرگی روابط خود با آلمان، به ایران اعتراض می کند، دولت انگلیس در اعتراض خود خواهان کسب امتیاز استخراج خاک سرخ برای شرکت های انگلیسی است یعنی تایید بر حاکمیت ایران… و از ده ها سند دیگر،از جمله احکامی که دولت های وقت ایران برای انتصاب حکام-استانداران- خود در بندر لنگه که سه جزیره یاد شده بخشی از آن بوده است،صرف نظر می کنیم.

8.اصلی ترین و تنهاترین سندی که امارات برای اثبات ادعای خود ارائه می کند نامه ای است که شیخ یوسف فرماندار ایرانی بندر لنگه در سال 1882 به شیخ حمیدالقاسمی حاکم راس الخیمه می نویسد و در آن به عنوان تعارف و ابراز ادب -که آن هنگام بسیار متداول بوده و در بسیاری نامه های مشابه دیده می شود- نوشته بود؛ابوموسا از آن شماست(یعنی در خدمت شما هستیم!)

نکته در خورتوجه این که شیخ یوسف در ادامه همین نامه خطاب به حاکم راس الخیمه می نویسد «بَلَدَ لِنجِه بَلَدِکُِم» یعنی شهر بندر لنگه هم شهر شماست وعجیب آن که اماراتی ها وقتی به این نامه استناد می کنند جمله ی اخیر را که به وضوح نشان می دهد جمله قبلی فقط یک تعارف بوده را حذف می کنند!

9. در حقوق بین الملل و قوانین مربوط به مرزها و سرزمین ها،حاکمیت یک کشور بر یک منطقه از چند راه به اثبات می رسد. ازجمله«مالکیت تاریخی»،حاکمیت موثر یعنی برافراشته بودن پرچم،نصب حکام،حضور نیروی نظامی و… که تمامی این ملاک ها و معیارهای حقوقی از حاکمیت قطعی ایران برجزایر سه گانه حکایت دارد.

10.در میان کشورهای عضور شورای همکاری خلیج فارس،همراهی بحرین با سایر کشورهای عضو حساب جداگانه ای دارد،زیرا بحرین یخشی از خاک ایران بوده که در جریان یک زدوبند غیرقانونی میان شاه و دولت های آمریکا و نگلیس از ایران جدا شده است و امروزه اصلی ترین خواسته ی مردم بحرین بازگشت این استان جداشده از ایران به سرزمین اصلی و مادری آن، یعنی ایران اسلامی است و بدیهی است که این حق مسلم ایران و مردم استان جداشده آن نباید و نمی تواند نادیده گرفته شود.

11.واکنون با توجه به اسناد یاد شده که از حاکمیت قطعی و بلامنازع ایران بر جزایر سه گانه حکایت می کند، باید به این پرسش بازگشت که انگیزه اصلی کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس از ادعای واهی حاکمیت امارات بر جزایر سه گانه چیست؟ و آیا این ادعا می تواند غیر از وحشت آنان از زلزله ای که انقلاب اسلامی بر حکومت های قرون وسطایی و غیر قانونی آنها انداخته است علت دیگری داشته باشد.تمامی دولت های یاد شده با دخالت مستقیم قدرت های استکباری شکل گرفته اند و مردم کمترین دخالتی در تعیین دولت ،سیاست گزاری ها وتصمیم گیری های آن نداشته و ندارند.از سوی دیگر تمامی دولت های عضو این شورا در میان مردم خود به همکاری با رژیم صهیونستی و دستکم بی تفاوتی در مقابل جنایات این رژیم علیه مردم فلسطین متهم هستند.حاکمان دولت های یادشده به خوبی می دانند که در عصر بیداری اسلامی با الگوی انقلاب اسلامی حاکمیت یک خانواده برسرنوشت مردم و غارت ذخایر ملی، امکان پذیر نیست و از آنجا که لرزه ی منجر به فروپاشی رژیم های غیرقانونی خود را ناشی از الگوی جمهوری اسلامی ایران می دانند و دراین مورد حق دارند! دشمنی با ایران اسلامی را به عنوان یکی از اهداف استراتژیک خود برگزیده اند…و چه گزینش خطرناکی،نه برای ایران،که برای ادامه حاکمیت خودشان.                                                    

حسین شریعتمداری 18 تیرماه 1386

دریافت سخنان سرور محسن پزشکپور پیرامون جدایی بحرین در مجلس شورای ملی

چارچوب پرونده: wma
گنجایش: ۱.۳۴ مگابایت
 زمان پخش: ۲۶ دقیقه

روشنگری:هرچند ما پان ایرانیست ها با این حکومت مخالف هستیم اما آنجا که سخن از منافع ملی و مسئله ی تمامیت ارضی ایران به میان می آید در یک جبهه قرار خواهیم گرفت واین بار طرح مسئله ی بسیار مهم بحرین و جزایر سه گانه واقعا باعث خوشنودی ما شد که بالاخره تلاش های ما باعث شد که از یک تریبون نزدیک به حاکمیت (اگر نگوییم حکومتی) این مسئله به میان آورده شود،آن هم با چنین ادبیاتی. طبق اخبار شنیده شده مفتی های بحرین(معادل آخوندهای ما) حکم قتل حسین شریعتمداری را صادر کرده اند.

** نکته ی دیگر که یادآوری آن بی مورد نیست آنکه امسال اداره ارشاد اسلامی اهواز برای اولین در تاریخ 28 ساله خود جشن تیرگان را در اهواز برگزار کرد!!!! دلیل این رویکرد آن بود که ما از سال های گذشته تا به امروز جشن های باستانی و ملی را با شکوه برگزار کردیم (به عنوان نمونه جشن چهارشنبه سوری در اهواز بود که توسط پان ایرانیست ها با شکوه فراوان و استقبال گسترده ی مردمی در فضای باز برگزار شد).و این بار آقایان خود را از قافله عقب دیدند سعی در جبران  کردند اما ما باز هم یک قدم به جلوتر خواهیم گذاشت.بهر روی خرسندیم که آقایان تکانی به خود دادند. بالاخره حاکمیت باید از خواب غفلت برخیزد و گام در راه ملت ایران بگذارد.

 پاینده ایران

مزدک

26 comments جولای 18th, 2007

جوابیه ای از دکتر منوچهر یزدی پیرامون سخنان بنی طرف و ابراهیم یزدی

نوشتار زیر جوابیه ای است از دکتر منوچهر یزدی، پیرامون گفتگوی دوستانه ی بنی طرف و ابراهیم یزدی که در همین تارنگار درج شد. دوستان گرامی برای آگاهی از آنچه در این گپ دوستانه گذشت می توانند پُست(نوشتار) پیشین را بخوانند. با سپاس فراوان از سرور دکتر منوچهر یزدی که نکات بسیار مهمی را در اینجا یادآور شدند 

منوچهر یزي، به سال 1318 در شهرستان قوچان به دنيا آمد، ديپلم را در مشهد گرفت و براي ادامه ي تحصيل رهسپار تهران شد تا در «دانشسراي عالي تهران» تاريخ بخواند. پس از پايان دانشسراي عالي به سال 1342 به خدمت آموزش و پرورش يزد در مي آيد و در کنار کارهاي فرهنگي و آموزشِ فرزندان ايران در دبيرستان ها، به کارهاي اجتماعي و سياسي نيز روي مي آورد و به اموري چون؛ سردبيري روزنامه ي طوفان، سرپرستي و مربي پيش آهنگي، معاونت انجمن حمايت از زندانيان، رياست فدراسيون دو ميداني، رياست انجمن دبيران علوم اجتماعي، رياست اداره تربيت معلم يزد و دبير مسئول حزب پان ايرانيست در استان يزد و نگارش کتاب هايي چون «نام هاي مرواريد کوير»، «اين جا يزد است»، «آب وسازمان آب در يزد» و … مي پردازد. استاد منوچهر يزدي در انتخابات دوره ي بيست و چهارم مجلس شوراي ملي به نمايندگي مردم اردکان يزد به مجلس راه مي يابد و در کميسيون برنامه و بودجه به همراه ساير پان ايرانيست ها، فراکسيون اقليت را در مجلس شوراي ملي ايجاد مي کنند.
پس از انقلاب 57، کميسيون پاک سازي در وزارت آموزش و پرورش برخلاف تصميم شوراي انقلاب، منوچهر يزدي را به خاطر خدمات ارزنده ي اجتماعي و سياسي ايشان به کشور، مشمول ادامه خدمت مي داند و با ارائه حکم، ايشان را بازنشسته مي کند.از آن زمان تاکنون منوچهر يزدي با آموزش، پژوهش و نوشتن در امور اجتماعي و تاريخي روزگار سپري مي کند. ایشان در حال حاضر از اعضای شورای عالی رهبری حزب پان ایرانیست می باشد.**
*******************************************
عقده هاي نظري

* روياهاي دست نيافتني درباره خوزستان و خليج فارس
* توطئه هايي كه هزينه اش را بيگانگان ميپردازند
* نگاه گزينشي به تاريخ از سوي جدايي خواهان

به لطف سرور مزدك ايران پرست عزيز مصاحبه يوسف عزيزي بني طرف و ابراهيم يزدي را خواندم و از مطالب آن دچار شگفتي نشدم زيرا از سالهاي دور بيگانگان براي به مسلخ بردن وحدت ملي و فروپاشي اقتدار ملت ايران دست بكار بوده اند اما در دوران قبل از انقلاب اين نطفه ها در رحم خفه ميشدند همچنانكه شيخ خزعل فرزند نامشروع و تحميلي بريتانيا در زمان رضاشاه بزرگ و پيشه وري در دوران محمد رضا شاه از دامان ملت ايران زدوده شدند و هر دو پادشاه به همين گناه مورد خشم و بي مهري دولتهاي استعمارگر قرار گرفتند .
اينك مي توان پس از فروپاشي اقتدار ايران دكتر يزدي باني و مسبب آن آشفتگي و عزيزي بني طرف ميوه ان رويداد را كنار يكديگر مشاهده كرد و به نجواهايشان گوش فراداد … !!
عزيزي بني طرف در آغاز گفتگو ميگويد : ( … يكي از مشكلات كنوني جامعه ايران كه هم مشگل تاريخي و هم مشگل امروز ماست – معضل قوميت هاي غير فارس در ايران است )
بيان مشکل تاريخي قوميتها و معضل غير فارس اشاره به حذف نوكران خارجي در زمان رضاشاه و محمدرضا شاه است عقده هايي كه اينك ميتواند در كنار ابراهيم يزدي ها سربازكند واز قوم غيرفارس آنهم به عنوان يك معضل ياد شود و بر زبانها جاري گردد …! !
اما واقعيت تاريخي اينست كه اين معضل تاريخي از زماني براي ملت ايران پديد آمد كه انگليسها بسال 1616 ميلادي برابر 1025 هجري موفق شدند فرماني از شاه عباس مبني بر افتتاح تجارت بين ايران و كمپاني هند شرقي بگيرندو به موجب اين فرمان در شهرهاي جاسك و اصفهان و شيراز تجارتخانه داير كنند و كشتي حامل كالاهاي خود را بنام جيمز وارد آبهاي خليج فارس نمايند .
استقرار انگليسها در بصره آغاز فتنه گريها و اعمال ديپلماسي خون و آتش در اين منطقه از جهان بود و طرح تئوري ستم بر قوميتها از آن زمان مطرح گرديد .
بنابر اين اشاره غمگنانه عزيزي بني طرف به معضل تاريخي و دغدغه خاطر روشنفكران ملت ستيز ريشه در آن حضور دارد وادامه اين پريشان احوالي از آن روي است كه انگليسها در دوران پهلويها موفق نشدند در كنار شيخ نشينهاي قطر و كويت شيخ نشين ديگري بنام شيخ محمره بر پا سازند و عده اي ديگر از دزدان دريايي رابه حكومت و سلطنت و قدرت برسانند …!!
اشاره آقاي بني طرف به مشکل تاريخي كردها در كردستان و تركها در آذر بايجان نيز بر ميگردد به گناه محمدرضا شاه كه توطئه جدايي كردستان و آذر بايجان را خنثي كرد ولي اينك با فروپاشي آن اقتدار فرصت مناسب براي دشمنان وحدت ايران فراهم آمده است تا عقده دل بگشايند و بلند گوي سياستهاي استعماري غرب باشند.
بني طرف در اين مصاحبه بر روي حقوق قوميتها قبل از حقوق عمومي تكيه ميكند و آقاي يزدي براي رد اين ادعا بر حقوق انسانها تاكيد ميورزد … اما در اين مباحثه آنچه كه به حساب نمي آيد حقوق ملت ايران است و بس .
در ادامه آقاي يزدي ميگويد..: … انقلاب بهمن 57 كه ادامه انقلاب مشروطيت بود براي بدست آوردن آزادي هاي اساسي ملت بود يعني حاكميت مردم ، آزادي مطبوعات، آزادي احزاب ، آزادي اجتماعات و ديگر آزاديها …”
بايد از آقاي يزدي سوال شود شما كه پس از فروپاشي نظام قبلي بر كرسي هاي قدرت و حكومت نشستيد چه برنامه اي براي تامين اين آزادي ها داشتيد؟ آيا پافشاري شما براي اعدام وحذف فرماندهان ارتش و متلاشي كردن نظامات اداري و سياسي و اقتصادي كشور براي رسيدن به آزاديهاي انساني مورد ادعا بود…؟ آيا پاكسازي هاي اداري غير انساني و برپا ساختن دادگاههاي تفتيش عقايد و كشتن آدمهاي بيگناه و محاكمه مردان وزناني كه فرصت دفاع از خود نداشتند در جهت تامين آز
اديهاي انساني بود؟
درست است كه نسل دوم وسوم انقلاب خاطره اي از روز هاي شوم دولت موقت بازرگان ندارند ولي نسل اولي ها هنوز زنده اند و مي فهمند حرفهاي شما تا چه اندازه لاف وگزاف است. شما دم از ادامه انقلاب مشروطيت مي زنيد درحاليكه قانون اساسي ابداعي شما كه هم اينك بدان پاي بند هستيد ،گامي استوار ومحكم به دوران قبل از مشروطيت است . فريب كاري هاي روشنفكران ملي و مذهبي در قسمت ديگري از حرفهاي بني طرف آشكار ميگردد آنجا كه ميگويد : …” در قضيه تجاوز اسرائيل به لبنان ، ما در جهان عرب و جهان اسلام و حتي در بسياري از مناطق عالم از آرژانتين تا اندونزي شاهد تحرك وسيعي در محكوميت اين تجاوز و حمايت از ملت هاي فلسطين و لبنان بوديم ولي در ايران بنوعي شاهد كم تحركي توده ها بوديم …
آقاي يزدي براي دلداري به اين ايراني شيفته جهان عرب و كاستن از اندوه ايشان ميگويد : … علايق بسيار عميق عاطفي، مذهبي و انساني ميان مردم ايران با مساله ظلم وستمي كه به مردم فلسطين ميشود وجود دارد و در ذهنيت بسياري از مردم ايران ، اسرائيل يك دولت متجاوز است كه حاضر نيست هيچيك از قطعنامه هاي سازمان ملل را به اجرا بگذارد ….
آقاي يزدي كه در جواني ميان عرب هاي قاهره و لبنان و فلسطين و عراق در رفت و آمد بوده و به فراگيري فنون آدمكشي و تخريب و اعمال تروريستي مشغول بوده دلبستگي عاطفي و عقيدتي ويژه به ياسرعرفات و عبدالناصر داشت، خوب مي فهمد كه بني طرف چه ميگويد و هر دو درد مشترك دارند، هر دو درد جامعه عربي و اسلامي دارند، هر دو از دردهاي درون جامعه ايران فاصله دارند اما شايد لازم باشد براي اصلاح آگاهي شان ياد آوري كنم ، ملت ايران از آن روي به اين جنگهاي حيدري و نعمتي بي اعتنا است كه مي داند مصالح و منافع ايران در هيچ جاي اين جنگ هاي تاريخي و سنتي و قبيله اي قرار ندارد .
ملت ايران ماهيت اين جنگها را مي شناسدو دست قدرت هاي جهان را در براه اندازي اين تراژدیِ نژادیِ خونين مي بيند و خوب ميداند كه حكومتها و دولتهاي موجود درخاورميانه حق ندارند لحظه اي از بحراني تر كردن منطقه و به خون كشيدن انسانها و تخريب آرمانهاي ملي و خنثي سازي جنبش هاي آزاديخواهانه ملت ها دست بر دارند و يا عقب نشيني كنند وگرنه لحظه اي دوام نخواهند داشت …!!
وانگهي ملت ايران چگونه ميتواند حضور جدي فلسطينيها و ساير دولت هاي عربي رادر تجاوز صدام به ايران فراموش كند ؟
ملت ايران پيام هاي مرگ ونيستي كه از سوي كشورهاي عربي و كانون هاي تربيت تروريست و بلند گوهاي رسانه اي در قبل و بعد از انقلاب به كشور ما سرازير بود از ياد نمي برد .
ملت ايران صداهاي اخلال گرانه تلويزيون الجزيره را در قطر ميشنود و مي داند كه گروهك تجزيه طلب “جبهه آزادي خلق عرب “در لندن استقرار دارد و روشنفكراني از نوع بني طرف آ ن را محكوم نكرده اند.
روشنفكران ملي و مذهبي حتما اطلاع دارند كه در امارات متحده عربي با چاپ نقشه اي در دفاتر دانش آموزان ، استان هاي خوزستان و هرمزگان و بو شهر و حتي استان فارس و درياي عمان رابا عنوان عربستان از ايران جدا كردند و نه تنها شما اعتراضي نكرديد بلكه دولت جمهوري اسلامي نيز با ذلت و خواري از كنار آن عبور كرد و همچنان سيل دلارها وحمايت هايش را به سوي سرزمينهاي عربي در جنگ عليه صهيونيسم گسيل مي دارد ..!
روشنفكراني كه در دامان جريانهاي عربي و ضد ايراني آموزش ديده اند قادر به درك و فهم اين تراژدي تاريخي نيستند و گمان مي كنند بقول ابراهيم يزدي علايق عميق عاطفي و مذهبي و انساني بين ايران و جنگهاي نژادي برقرار است… زهي خيا ل باطل …
ملت ايران هنوز زمزمه هاي خليج عربي يا بقول بني طرف خليج ايران و عرب !! را از آن سوي آبهاي خليج فارس مي شنود و هيچيك از دولتهاي عربي تا بحا ل به پوشالي بودن اين توطئه اذعان و اعتراف نداشته اند و بنظر ميرسد اين دولت هاي آبكي را هرگونه كه قدرتهاي استعماري بخواهند ميتوانند به بازي بگيرند و جيب شان را از دلارهاي نفتي پركنند ، و درراه تربيت روشنفكران چپ وراست و ايدئولوگ هاي عربي و اسلامي و براه اندازي جنگهاي فرقه اي و ديني و بر انگيختن احساسات عربي … هزينه كنند .
بنابر اين مصالح و منافع ملي ما در كف زدن براي جنگهاي از پيش طراحي شده قرار ندارد زيرا كشته ها مالِ منطقه ی ما و پولها از آن جنگ افروزان خواهد بود پس بر شماست كه ازشعور اين ملت بياموزيد واگر قادرنيستيد با اين خيمه شب بازيهاي هولناك مبارزه كنيد لا اقل دم فروبنديد و از ملت ايران انتظار نداشته باشيد به كاروان رنج و درد ملت ها بپيوندد .
عزيزي بني طرف درادامه بحث ميگويد : …به بهانه نام خليج فارس ما شاهد موج اهانتها به عربها بوديم …”
موج اهانتهايي كه اين روشنفكر عرب زبان از آن ياد ميكند و آن را به مجموعه عربها تسري ميدهد اعتراضاتي است كه بنام حفظ ارزشهاي عربي و يا پاسداري از حقوق عربها ، ارزش هاي تاريخي و حقوق ملت ايران را زير سوآل برده و آتش نفاق و پراكندگي قومي را دامن ميزنند و نا جوانمردانه ناسيوناليسم ايران را هدف قرار ميدهند و با طرح مفاهيم اختراعي از قبيل ” مليت ها ” و ” ستم مضاعف قوم ها ” و ” حكومت فدرال ” به همه اقوام و تيره هاي ايراني كه در يك سرزمين مقدس قرنها كنار يكديگر زيسته اند و فرهنگ و تمدن درخشاني راپديد آورده اند ظلم ميكنند و حركت ملت ايران را بسوي ” حاكميت ملت ” به چالش مي كشند .
بني طرف همچون كسيكه تاريخ و جغرافياي ايران را نخوانده و نميشناسد براي جا انداختن باورهاي نادرست خود قرنها حيات ملت ايران را ره

22 comments جولای 15th, 2007

گفتگوی دوستانه ی!!بنی طرف(هوادارپان عربیسم) با ابراهیم یزدی(نهضت آزادی) درباره مسایل قومی و اعراب

پاینده ایران

مترجم از متن عربی: فرید واحد

این گفتگوی دوستانه! چند ماه پیش در منزل دکتر ابراهیم یزدی دبیرکل نهضت آزادی ایران در تهران انجام گرفت. در این گفتگو با دیدگاه های یزدی و  نیز بنی طرف درباره مسایل مهمی همچون مساله قومیت ها(نه ملیت ها چون کل اقوام ایرانی یک ملت واحد به نام ملت ایران هستند) در ایران، موضوع خلیج فارس و دیگر مسایل جامعه ایران آشنا می شویم. دیدگاه های ابراهیم یزدی در واقع دیدگاه های نهضت آزادی و به نوعی دیدگاه های بخشی از نیروهای معروف به ملی – مذهبی نیز هست. متن عربی این گفتگو توسط یوسف عزیزی بنی طرف در شماری از پایگاه های اینترنتی عربی منتشر شده است. در واقع از مصاحبه اصلی فقط دو سوال که اولی مربوط به مساله هسته ای و دومی در باره ی وضعیت بد اقتصادی و مسائل مربوط به نفت است و قدری کهنه به نظر می آمد حذف شده است .بنی طرف طی سال های گذشته با شخصیت های مختلف سیاسی و فرهنگی از محمد علی عمویی و سیمین بهبهانی و جلال طالبانی گرفته تا عبدالعزیز حکیم و عماد الدین باقی و محسن میردامادی گفتگوهای مفصلی انجام داده است که در رسانه های عربی و فارسی چاپ و منتشر شده است.   

*******************************************

عزیزی: یکی از مشکلات کنونی جامعه ایران که هم مشکل تاریخی و هم مشکل امروز ماست، معضل “قومیتهای غیرفارس” در ایران است. ما در یکی دو سال اخیر شاهد نا آرامی های و قیامهای عربها در خوزستان ،کردها در کردستان ، و ترکها در آذربایجان بودیم. و حتی نا آرامی هایی در بلوچستان رخ داد دیدگاه شما ونهضت آزادی نسبت به این معضل چیست ؟

راه حلش را درچه می بینید ؟

 

یزدی: آنگاه که حقوق یک ملت نادیده گرفته می شود و ما می گوییم که برای حاکمیت ملت و حقوق ملل مبارزه می کنیم این از نظر ما هر ایرانی، عرب باشد، کردباشد، بلوچ باشد، ایرانی است. بنابراین ما خودمان را موظف به دفاع از حقوق همه ایرانیان می دانیم، اما شما می دانید که این فشارهایی که هست منحصراً برروی عربها یا کردها یا ترکها نیست. آقای اکبر محمدی نه کرد بود نه ترک بود نه عرب بود، ولی بالاخره در زندان بوده و به دلیل وضع نا مساعد زندان اعتصاب غذا کرد و اینها بی توجهی کردند واین فرد در زندان از بین رفت. یا خانم زهرا کاظمی، او شیرازی بود. سخن من این است، وقتی که فشارهای سیاسی بالا می گیرد طبیعی است که مردم اعتراض می کنند، اعتراض مردم در نهاد های گروهی آنان ظاهر می شود، آنهایی که کارگرند اشتراکات فکری و ذهنی بیشتری دارند به شکل جمعی اعتراض می کنند آنهایی که در دانشگاه هستند به دلیل حرفه دانشجویی و فضای جغرافیایی و ذهنی که وجود دارد به شکل جمعی به عنوان دانشجو اعتراض می کنند. طبیعی است که قومیتها در اینجا نقش پیدا می کنند. عربها به دلیل اینکه در یک فرهنگ ویژه مناسبی قرار دارند، آنها به شکل یک قوم عرب می خواهند اعتراض کنند یا کردها یا ترکها، اما این به این معنا نیست که یک ظلم بخصوصی روی عربها هست که روی فارسها نیست، متاسفانه اینجا ظلم همه گیر است، همه دچار ظلم سرتاسری هستیم.

(بیشتر…)

Add comment جولای 15th, 2007

نرمش در جزایر سه‌گانه و ادعای عجیب سعودی‌ها درباره فروش اهواز توسط انگلیس به ایران!

پاینده ایران

 

برخي نرمش‌ها درباره جزاير سه‌گانه منجر به گستاخي برخي منابع سعودي شده و روزنامه «الجزيره» عربستان در تحليل تازه‌اي مدعي شد اهواز توسط انگليسي‌ها به ايران فروخته شده است!!!

 

                                                               ****

به گزارش سرويس بين‌الملل «بازتاب»، اين روزنامه چاپ رياض، روز دوشنبه در يادداشتي با ژست ضداستعماري و ضدانگليسي، با اشاره به اين ادعا نوشت: آيا نيروهاي استعمارگر حق دارند دولت ديگري را اشغال كرده و جزئي از زمين‌هاي دولت تحت استعمار خود را به دولت ديگري بفروشند؟نويسنده مي‌افزايد: قانون به هيچ نيرويي اجازه نمي‌دهد كه زميني را اشغال كرده يا به استعمار خويش درآورد و يا دولت ديگري وضع آن زمين را تغيير دهد. طبق قانون، تمام اقدامات استعمارگران و حاميان آنها كه باعث مي‌شود نيروهايي امور منطقه‌اي را اداره ‌كنند يا دولت‌ها را تغيير دهند، موقتي است و پس از استعمار، اقدامات باطل استعمارگران پايدار نمي‌ماند. همان گونه كه بسياري از نيروهاي سلطه‌جو بر زمين‌هايي تنها با اشغال و نيروي نظامي يا تباني و خريد سيطره پيدا كردند و آنها را جدا كردند. وي براي نمونه به سه جزيره ايران اشاره مي‌کند و مي‌گويد: جزاير سه گانه امارات عربي: تنب بزرگ و تنب كوچك و ابوموسي كه به گفته محمدعلي حسيني، سخنگوي وزارت خارجه ايران، در سال 1970، هنگامي كه انگليس ساحل خليج عربي! را همانند پادشاهي عمان و دولت امارات عربي و قطر و بحرين به استعمار گرفته بود، شاه ايران، رضا پهلوي، آنها را از انگليس خريد!!!!!!! نويسنده آنچنان ناشيانه جملاتي را به سخنگوي وزارت خارجه ايران نسبت مي‌دهد كه حتي نام شاه سابق ايران در سال ۱۹۷۰ را غلط عنوان مي‌كند.

وي سپس مي‌افزايد: البته اين ادعا كه انگليس اين سه جزيره را به شاه ايران فروخته، پذيرفته نيست. چون انگليس حق ندارد جزئي از وطن و اراضي را كه حق تصرف در آن را ندارد، بفروشد و بنابراين ورثه شاه ايران و حكام ايراني نمي‌خواهند موضوع بازگشت جزاير سه‌گانه امارات را به محاكم جهاني ارجاع دهند، حال آن‌كه دولت امارات عربي چنين خواسته‌اي دارد و حكم قانون هم در اين زمينه روشن است. اين نويسنده در ادامه مي‌گويد: سرپيچي حكومت ايران و عدم موافقت آن براي تحكيم دولت‌ها، به خاطر ترس از سر باز كردن قضيه سيطره دولت ايران در عهد شاهنشاهي بر مناطق عربي ديگر مانند امارت «احواز»! است كه آن را هم انگليسي‌ها به شاه ايران فروختند و امير آنها «شيخ خزعل» پس از يك مهماني‌ كه در كشتي جنگي انگليسي برگزار شد، آن را تسليم كرد و تاريخ اين ماجرا دور نيست، همان زماني كه قبايل عربي مثل بني كعب پس از نيرنگ انگليسي‌ها به اميرشان، خود را به ايران ضميمه كردند. نويسنده خيال‌پرداز در پايان نتيجه‌ مي‌گيرد كه: پس آيا ايرانيان از اين‌كه قضيه جزاير سه گانه امارات در محاكم جهاني گشوده شود و نتيجه آن همانند قضيه عروبت بحرين به سود دولت امارات عربي رقم خورد، مي‌ترسند؟ يا مي‌ترسند قضيه سلطه بر شهر عربي «احواز»! باز شود و براي همين، ايران سرپيچي مي‌كند و به هر كسي كه براي اعاده حق خود همانند مطالبات دائمي كشورهاي عضو شوراي همكاري خليج عربي! تلاش كند، تهاجم مي‌كند؟در حال حاضر انگيزه هاي سياسي سعودي ها، آنچنان آنان را از واقعيات دور كرده است كه حتي فرصت آن كه سري به تواريخ عمومي خودشان هم بزنند، ندارند. همه مي دانند كه وقتي حضرت محمد (ص) مبعوث شدند، نه تنها سواحل جنوبي خليج فارس زير سلطه ساساني ها بود، بلكه يمن هم زير سلطه ايرانيان بود. آن زمان عربها هيچ دولتي نداشتند. بعدها هم هميشه سواحل جنوبي خليج فارس و از جمله جزائر سه‌گانه زير نظر دولتي بود كه در ايران حكومت مي كرد.مثلا زمان آل بويه تمام منطقه سواحل از بصره تا بحرين و عمان زير نظر دولت آل بويه بود. در دوره‌هاي بعد هم سلجوقي ها و دولتهاي محلي ايراني در شيراز و بهبهان بر آن ناحيه حكومت مي كردند. دولت مشعشعي هم كه دولتي ايراني و مستقر در شوشتر و دزفول بود، بر اين مناطق تا بصره تسلط داشت. زمان شاه اسماعيل دولت مشعشعي به دولت صفوي پيوست. جالب است بدانيم كه قرنها عربها حتي يك دولت محلي هم نداشتند و زير سلطه ايراني ها يا عثماني ها بودند.زماني كه عثماني ها به عراق آمدند، هيچ مرز مشخصي نبود. آنان با زور تلاش كردند اين منطقه را از تسلط ايران خارج كنند. قبل از عثماني ها، قراقويونلوها و آق قويونلوها كه در تبريز دولت داشتند، حتي بغداد را هم زير نظر خود داشتند. در دوره ايلخانان هم بغداد پايتخت زمستاني آنها بود. زماني هم كه دولت عثماني مستقر شد، مرز ايران و عثماني كاملا معين بوده و هيچ گاه در هيچ زماني خوزستان از ايران جدا نبوده است.از ابتداي صفويه به اين سوي تقريبا مرزها مشخص شد. شيخ خزعل هم يك ايراني بود و خودش در خرمشهر بود. او رهبر يك قبيله محلي بود و زماني كه انگليسي ها آمدند و مثل حالا كه دولت‌هاي عربي را بازي مي دهند، روساي عشاير را هم بازي مي دانند هر يك از روساي قبايل ايراني در خوزستان تلاش مي كرد با آنها كنار بيايد. زماني انگليسي ها به اين نتيجه رسيدند كه رضاشاه را سر كار بياورند و بساط عشايري را برچينند. (مدیرتارنگار: عجب! حتماً انگلیسها دلشان برای این خاک سوخته بود که مردکی مانند شیخ خزئل را به دست رضا شاه از میان بردارند!؟ این هم متاسفانه از بزرگ ترین دروغ های مسخره ی کتاب های درسی رژیم جمهوری اسلامی است که رضا شاه را دست نشانده انگلیس می دانند،درحالی که همگان به این نکته خستو (معترف) هستند ،این فرد میهن پرست و پدر ایران نوین شخصیتی ضد انگلیسی داشت وحتا دریکی از روزها رضاشاه بزرگ نماینده دولت انگلیس را با لگد از اتاق خود بیرون می کند! و به جرم میهن پرستی مورد خشم دولت استعمارگر انگلیس قرار گرفت و در آخر دوران سلطنت به جزیره موریس تبعید گردید.) همين امر سبب شد تا آنها نه تنها خزعل را بلكه روساي بختياري و ديگران هم از ميدان بيرون كنند و همه چيز را به دست دولت مركزي دادند .معناي اين كار اين نبود كه مثلا اهواز به رضا شاه فروخته شده است. نويسنده نادان آن مقاله اصلا تاريخ نمي داند. حالا كه اينها در پرتو دولت امريكا و انگليس به نان و نوايي رسيده‌اند فكر مي كنند مي‌توان هر لاطائلي را به زبان جاري كرد. داستان اين حرفها مثل همان دروغ بزرگ خليج عربي است كه تا سه دهه قبل هرچه خودشان نقشه چاپ مي كردند خليج فارسي مي نوشتند، اما يك مرتبه شروع به تحريف كردند.(مانند روز روشن است که بی لیاقتی حکومت ایران و ضعف دیپلماسی و منزوی شدن ایران پس از روز واقعه 22 بهمن باعث این گستاخی شیخک های حوزه خلیج فارس گردید.وقتی اقتدار ملت ایران و ارتش شاهنشاهی در بهمن 57 هم شکسته شد راه برای این بیاببان گردها جهت دست درازی به تمامیت ارضی ایران هموار گردید.) آنها تنها بايد بدانند كه اگر همين آمريكا و بوش پدر به كمكشان نيامده بودند، صدام همه را بلعيده بود و فرصت اين اظهار نظرها را پيدا نمي‌كردند.

البته به نظر مي‌رسد وهابيون نژادپرست دلشان براي اعراب هم نمي‌سوزد.والا چرا بايد روحاني محبوب عرب اهوازي را مقابل خانه‌اش به قتل مي‌رساندند؟(خبر آن چند روز  پیش در همین تارنگار درج شد)

 

نظرات کاربران هم خواندنی است:

 

    نويسنده درست مي گويد. از قديم هم گفته اند كه اگر به مرده رو بديد كفنشو خيس ميكنه.. اين شيخ نشين هاي عرب هم كه به واسطه نگهباني از چاههاي نفت انگليس و آمريكا در سرزمين حجاز شكمشان سير شده براي خوش خدمتي بيشتر به اربابان خود براي ايران شاخ و شانه ميكشند.بخصوص در مواقعي كه بدليل بي كفايتي و بي سياستي برخي مسئولين سياسي كشور ايران در جهان متمدن منزوي ميشود. ايكاش مسئولين سياسي كشور كمي درايت ميداشتند و بجاي مجيز گفتن آن شيوخ و عربها با اندكي تلاش و رو راستي و دوري از باند بازي حمايت و اعتماد مردم كشور را بدست ميآوردند تا نيازي به كج كردن گردن جلوي برخي شيوخ بي فرهنگ و بي هويت نمي داشتند.

 

    گذشته را رها کنید. آنچه در حال جریان است واقعا زمزمه های خطرناکی است. از این طرف جزایر سه گانه را داریم که عده ای در کمین آن هستند از سوی دیگر کردستان که در رویای یکپارچگی و پیوستن به خودمختاری کنار آن و تازه عده ای در آذربایجان جریانات پان ترکیستی به راه انداخته اند. اینها یعنی چه؟ یعنی اگر جنگی راه بیافتد دیگر تنها نیروگاه هسته ای نیست که در معرض خطر است بلکه تمامیت کشور دیرپای ایران در معرض تهاجم خواهد بود…خواهش دارم مقامات اندکی جامع تر بنگرند …

 

    وقتی روزنامه کیهان بحرین را مطرح میکند باید کشور منتظر عواقب آن باشد.(ما نفهمیدیم جریان چه بود،اگر کسی از دوستان خبر دارد به ما هم بگوید. «مدیرتارنگار»)

 

    ادعاي اينكه بحرين و … جز ايران است مي تواند باعث پا پس كشيدن اعراب شود چرا كه ترسوترين قوم روي زمين اند. از مسئولين محترم هم ميخواهيم به عقايدشون كمي چاشني ملي اضافه كنند.
فريبرز سپنتا

 

    نویسنده محترم بهتر بود به پایتختی شوش و تیسفون هم اشاره می کردید ، هویت خوزستان هویتی استوار در پیش از اسلام برای ایران و هویت فارس بزرگ دارد . عربستانی های باید پاسخ دهند که چرا آتشکده های شرق شبه جزیره عربی که تا دو ، سه دهه پیش پا برجا بود ویران کردند؟ عربستانی ها گویا نمی دانند بسیاری از مناطق جنوب خلیج فارس تا کنون هم نامهای غیر عربی دارد. در هر حال، گمان می کنم اگر روند توسعه سیاسی و اعطای قدرت بیستری به مدیریت مناطق کشور داده شود دیگر ازاین لاطائلات سعودی ها، نشنویم .
بزرگان کشورمان در مناطق مختلف می دانند که اگر روزی بخواهد تغییرات جغرافیایی رخ دهد این سایر مناطق از دست رفته امپراتوری بزرگ ایران است که باید به استان آنان بازگردد و نه این که پاره ای از این سرزمین عزیزمان جدا شود . البته ، دستیابی به آن نیازمند کاستن از مدیریت هرمی دارد و می توان قطبهای اقتصادی و بانکی و کشاوزی و… را از تهران فاصله انداخت و به استانها واگذاشت تا رونق آینده آن حسرت جدا ماندن از وطن را بر دل فرزندان به اصطلاح کشورهای جدا مانده از وطن دراطراف ایران گذارد .
موفق باشید

 

برگرفته از تارنمای بازتاب

 

پاینده ایران

مزدک

 

Add comment جولای 14th, 2007

در پاسخ دروغ‌های روزنامه عصر کارون

 

به نام خداوند جان و خرد

در پاسخ دروغهای روزنامه عصر کارون به نویسندگی موسی سیادت

 به قلم یک ایرانی

حکیم فردوسی سراینده‌ی پرآوازه و نامدار ایرانی در کتاب شاهنامه درباره‌ی انگیزه‌ی تباهی و تیرگی آداب و اخلاق ایرانیان می‌نویسد:
از آن روز دشمن به ما چیره گشت
                             که ما را روان و خرد تیره گشت
از آن روز این خانه ویرانه شد
                             که نان آورش مرد بیگانه شد
بسوزد در آتش گرت جان و تن
                             به از بندگی کردن و زیستن
اگر مایه‌ی زندگی بندگی‌ست
                            دو سد بار مردن به از زندگی‌ست

آری به راستی چنین است آن هنگام که نویسندگان بیگانه برای تاریخ سرزمین ما نسخه بپیچند و ما به مانند بندگان ایشان سر خم آوریم، این خانه جز ویران‌سرایی نخواهد بود. تاریخ نشان داده است که هرگاه بیگانه به این سرزمین اهورایی نظری افکنده جز فساد و تباهی بهره‌ای برای ما نداشته است. آیا مایه‌ی ننگ نیست سرزمینی که بیش از هفت‌هزار سال پیشینه‌ي تمدن و شهرنشینی دارد، یک نویسنده‌ی آمریکایی(به گفته‌ي امام خمینی از سرزمین شیطان بزرگ) که پیشینه‌ی تمدنش به دویست سال هم نمی‌رسد برای ما ایرانیان تاریخ‌نگاری کند؟!!

جناب موسی سیادت!!، افتخار ما ایرانی‌ها اینست که از جهت تمدن و آداب اجتماعی، دین و خداپرستی و اخلاق همواره پیشرو و جزء نخستین‌ها در جهان بودیم.
جناب سیادت! اگر زیاد علاقه دارند تا از نویسندگانی چون هرودوت سخن به میان آرند، اشکالی در این کار نیست ولی به روشنی روح خشم و تنفر از ایرانی بودن و غرض‌ورزی همراه با نادانی و نا‌آگاهی در نوشتار ایشان هویداست. به گفته‌ی همان هرودوت «مجسمه ساختن و معبد و مهراب برپاکردن نزد ایرانیان مرسوم نیست و کسانی که به چنین اعمالی می‌پردازند به نظر آنان به کار نادرستی می‌پردازند برای آن که آنان(ایرانی‌ها) مانند یونانی‌ها به پروردگاران آدمی شکل اعتقاد ندارند!

دشمنی شما با ایران و ایرانی آنجا بیشتر نمایان می‌شود که از حرمسرای پادشاهی بزرگ به نام کورش یادکرده‌اید!! و مردم ماد و پارس را بی‌رحم خطاب کرده‌اید. شما چگونه در کشوری زندگی‌ میکنید که بیشترین باشندگانش از لر و کرد و بلوچ و آذری که از بازماندگان قوم ماد و پارسیان  هستند و این چنین بی‌شرمانه به نیاکان ایرانیان ناسزا می‌گویید؟!! جای شگفتی فراوان است که این همه وارونه‌‌نمایی را از کجا آورده‌اید؟ از کدام منبع تاریخی اسکندر خونریز و گجسته‌ را ذوالقرنین نامیده‌اید؟!! سخنان پوچ و پوشالی شما بی حرمتی به قرآن مجید و مردم هوشیار و خردمند ایران‌زمین است.

امروز بر شخص بینا پنهان نیست که ذوالقرنین در قرآن مجید اسکندر یونانی نیست، چون صفات آن کاملا نقطه‌ی مقابل همدیگر است. طبری ذوالقرنین را مسلمان یعنی خداپرست می‌داند و می‌گوید:
«چنین گویند که هرگز ملک این جهان،‌ یک سر، کس را نبود مگر چهار تن را: دو کافر بودند و دو مسلمان. و آن دو که مسلمان بودند یکی سلیمان بود و یکی ذوالقرنین، و آن دو که کافر بودند یکی نمرود بود و دیگری بخت نصر…».

درباره‌ی کورش در قرآن آمده:
انا مکنا له‌ فی الارض و آتیناه من کل شیء سببا. یعنی به او قدرت و توانایی اداره‌ی کشور را بخشیدیم و همه گونه راه‌هایی را که برای بنیاد نهادن حکومت و پیروزی‌های خود لازم داشت برایش فراهم ساختیم.

از سبک و اسلوب خاص کلام خدا در قرآن یکی اینست که وقتی فتح یا موفقیت‌های بزرگی را که از سوی کسی صورت می‌گیرد مستقیما به خدا نسبت می‌دهد، چنان که در این آیه آمده می‌خواهد  تاکید کند که امری بزرگ و خارق‌العاده و بر خلاف موازین طبیعی صورت گرفته و تنها موهبت و عنایت خداوندی بوده که چنین کاری انجام پذیرفته است.

حال به بررسی و شرح واژه‌ی ذوالقرنین می‌پردازیم:
جاء فی سوره الکهف ذَکَرَ مِن التاریخ القدیم:
«و یَسئَلونَکَ عَن ذی‌القرنین، قُل سَاتلوا عَلَیکُم مِنهُ ذکرا”. انا مکَنا لَهُ فی الارض و آتَیناهُ مِن کُلِ شَیء سببا فاتَبَعَ سببا. حتی اذا بلغَ مَغرِبَ الشمس وجدَها تَغرُب فی عَین حَمِئه و وَجَدَ عندها قوما. قُلنا یا ذی‌القرنین اما ان تُعَذب و اما ان تتخذ فیهم حُسنا…» (آیات 18 تا 82 سوره کهف)

ترجمه‌ی این آیات چنین است:
«از تو درباره‌ی ذوالقرنین می‌پرسند، بگو اکنون درباره‌ی او با شما سخن خواهم گفت: او را در زمین پادشاهی دادیم و همه‌ي وسایل فرمانروایی را برایش فراهم کردیم، بدین وسیله تا آنجا راند که محل غروب خورشید است و چنان می‌نماید که خورشید در چشمه‌ای که آب تیره‌رنگ دارد فرو می‌رود، در آنجا قومی یافت. به او گفتیم اکنون می‌توانی درباره‌ی آنها به عذاب و ستم رفتار کنی و یا اینکه به رفتار نیکو گرایی. گفت: کسی که بیداد کرد زود خواهد بود که عذاب بیند و پس از آنکه بسوی خدا رفت باز عذابی شدید دامنگیر اوست، اما کسی که ایمان آورد و رفتار نیکو کرد، سزای او نیک است و از طرف خدای نیز در کار او گشایشی حاصل می‌شود. سپس راهی پیش پای او گذاشتیم و او تا بدان جا رفت که خورشید بر‌می‌آید(طلوع می‌کند) و قومی در آنجا یافت که میان ایشان و آفتاب حجابی و پوششی نبود. بدین طریق بدانچه لازم بود از او آگاه شدیم. باز همچنان رفت تا رسید به جایی که میان دو دیوار عظیم بود و در آنجا قومی یافت که زبان نمی‌فهمیدند، آن قوم گفتند یا ذوالقرنین، یاجوج و ماجوج در این سرزمین دست بر فساد و خرابکاری زده‌اند، پول و مال لازم در اختیار تو می‌نهیم تا میان ما و ایشان سدی بنا کنی. گفت: خدای آنقدر به من توانایی داده که از مال شما بی‌نیازم، فقط به نیروی بازو مرا یاری کنید تا بین شما و آنها دیواری بپای کنیم. تخته‌های آهن بیاورید آنقدر که بتوان با آن دو کوه را بهم آورد، پس گفت آنقدر در آن دمیدند تا همچو آتش گردید و سپس به کمک آب آن را به شکل دلخواه درآورده، سد را ساختند، که آن قوم(یاجوج و ماجوج) نمی‌توانستند از آن بگذرند یا در آن رخنه ایجاد کنند. ذوالقرنین گفت: این خواست و رحمت خداوند بود و چون خواست خدای فرا رسد، آن دیوار را ویران خواهد ساخت. خواست و وعده‌ی خدا حق است…» (قرآن ـ آیات 18 تا 82 سوره‌ی کهف)

شان نزول آیات:
از حضرت رسول(ص) درباره‌ی ذوالقرنین پرسشی شده و این آیات در پاسخ پرسش به حضرت نازل آمده است. قِربطی چنین نقل می‌کند: یهود به حضرت گفتند: درباره‌ی پیغمبری که خداوند جز یک بار در تورات از او نام نیاورده است به ما خبری بازگوی.
حضرت گفت: کدام پیغمبر
گفتند: ذوالقرنین

مشخصاتی که در قرآن برای ذوالقرنین آمده:
1ـ کسی که درباره‌ی او از حضرت رسول پرسش‌هایی شده است، پیشتر به ذوالقرنین نامدار بوده، یعنی این لقب یا نام را قرآن به او نداده، کسانی که پرسیده‌آند خود این نام یا لقب را بر او نهاده‌آند. از اینجاست که در قرآن می‌آید:
«و یسئلونک عن ذی القرنین»
یعنی از تو درباره‌ی ذوالقرنین می‌پرسند.
2ـ خداوند کشوری را به کف کفایت او سپرده و وسایل حکمرانی و شهریاری را برایش فراهم ساخته است.
3ـ کارهای بزرگ او عبارت است از سه جنگ بزرگ: اول در غرب تا آنجا که به کرانه‌ي مغرب رسیده است و آنجا را هم که خورشید غروب می‌کند به چشم دیده است. دوم در جنگ مشرق تا آنجا رسیده است که دیگر جز صحرایی خشک و بدون آبادی ندیده است و باشندگان آن نیز بدوی بودند. کار سوم که شاهکار اوست رسیدن به تنگه‌ و دره‌ای صعب‌العبور بوده که از ورای آن تنگه، گروهی پی‌درپی به باشندگان این منطقه یورش می‌آوردند و آنان را غارت می‌کردند. ساکنان این منطقه قوم نامبرده را «یاجوج و ماجوج» نامیده بودند، این قوم بسیار وحشی و بدون تربیت و فرهنگ بودند.
4ـ شهریار(ذوالقرنین) در برابر هجوم این قوم سدی بنا کرده است.
5ـ سد نامبرده نه تنها از سنگ و آجر بوده بلکه آهن و پولاد نیز در آن بکار رفته است و چنان بزرگ و پهناور بود که از هجوم غارت‌کنندگان جلوگیری می‌نمود.
6ـ پادشاه(ذوالقرنین) دادگر و رعیت‌نواز بود و از خونریزی جلوگیری کرده و قوم مغلوب را کشتار نمی‌نموده است. وقتی که به قوم مغرب چیرگی یافت، شکست‌خوردگان گمان کردند که مانند سایر فاتحین مورد شکنجه و بیداد قرار خواهند گرفت اما ذوالقرنین چنین نکرد و گفت که نیکوکاران از آسیب محفوظ خواهند بود و او کوشش خواهد کرد که به داد و دهش، دل‌های آنان را به سوی خود بکشاند.
7ـ به مال و اندوخته‌ی دنیایی نیاز ندارد و آزمند نیست و حتا مغلوبین خواستند برای بنای سد پولی فراهم کنند، از گرفتن آن پول خودداری کرد و گفت خداوند مرا از مال و اندوخته‌ي شما بی‌نیاز ساخته است، تنها به یاری بازوی خویش مرا همراهی کنید تا سدی آهنین در برابر دشمن بنا کنم.

نخستین اقدام کورش و فتح لیدی:
کورش پس از آنکه بر تخت نشست با پادشاه لیدی که کرزوس نام داشت روبرو گردید. حکومت لیدی دست‌نشانده‌ی یونان بود، کورش در این جنگ پیروز شد و از کرزوس خواست که از بت‌پرستی دست بردارد. سپس او را بخشید و کرزوس با کمال آسایش و احترام در حمایت کورش زندگی را به پایان برد. مردم جهان، از این جنگ دانستند که کورش نه تنها یک فاتح نیرومند تازه است، بلکه یک معلم اخلاق نیز به شمار می‌رود و بر خلاف روش پادشاهان گذشته اداره‌ی امپراتوری بزرگ ایران را بر پایه‌ی سیاست اخلاقی قرار داده است.

حمله‌ي دوم به مشرق:
قبایل وحشی و عقب‌افتاده‌ی «گیدروسیا» و «باکتریا» که در نواحی مشرق سکونت داشتند، سر به شورش برداشتند. گیدروسیا شامل سرزمینی است که بین ایران جنوبی و سند واقع شده و امروز به مکران و بلوچستان موسوم است و باکتریا همان بلخ است.

فتح بابل و آزادی یهودیان:
درباره‌ی فتح بابل و آزادی یهودیان از اسارت «بیل شازار» و صدور فرمان جهانی حقوق‌بشر کورش که ذکر آن به تفصیل از نویسندگان و آیات کتاب مقدس تورات درباره‌ی بزرگ‌منشی‌های کورش رفته است، بازگویی آن مجالی بسیار گسترده‌تر می‌جوید که در اینجا نیازی بر بازشکافی آن نمی‌بینم.

گام سوم در شمال فلات ایران و بنای سد یاجوج و ماجوج:
اقدام دیگر کورش حمله به منطقه‌ی کوهستانی شمال و جلوگیری از خرابکاری قومی به نام یاجوج و ماجوج و بنای سد آهنین است. این اقدام در حدود دریای خزر آغاز می‌شود و به کوه‌های قفقاز می‌رسد. در آنجا بین دو کوه دره‌ای است که سد در آنجا بنا می‌شود. قرآن در این باره می‌گوید:
«حتی اذا بلغ بین السدین وجد من دونهما قوما لا یکادون یفقهون قولا» یعنی قومی کوهستانی و وحشی بودند که از مدنیت و فهم و سخن‌گویی بهره‌ای نداشتند. مقصود از دو سد در اینجا دو دیواره‌ای است که به شکل کوه بلند در قفقاز قرار دارد. در شرق قفقاز، دریای خزر راه عبور به شمال را سد می‌کند. در مغرب نیز دریای سیاه مانع از عبور به طرف شمال است. در میانه‌ي این دو دریا نیز رشته‌کوه بسیار بلندی است که در حکم یک دیوار طبیعی بین جنوب و شمال محسوب می‌شود. قبایل شمال برای هجوم به نواحی جنوب هیچ راهی نداشتند جز تنگه‌ای که در میان این رشته‌کوه‌ها وجود دارد، وحشی‌ها از این تنگه به نواحی جنوبی هجوم برده و به کشتار می‌پرداختند. کورش در این تنگه سدی آهنین بنا کرد و بدین وسیله جلوی تازشگران را گرفت. نه تنها مردم قفقاز با ساختن این سد از یورش قبایل شمالی آسوده شدند بلکه همه‌ي نواحی آسیای غربی و شمال مصر نیز از آسیب آنان در امان ماند.

موقعیت اجتماعی ایرانیان و جایگاه زن در ایران باستان:
در تمدن ایران قدیم زن از ارزش حقوقی برخوردار بوده و زنان همه‌ي طبقاب اجتماع از حقوق برابر با مردان برخوردار بودند. به هیچ روی برده‌داری و کارهای زشتی چون لواط که موسی سیادت نوشته در ایران باستان نبوده و ایرانیان هیچ گاه در هیچ‌کاری از یونانیان تقلید نمی‌کرده‌اند. بلکه آنان را دشمنان سرسخت خود می‌دانستند. هیچ‌گاه ارتش و سپاه ایران از اسیران جنگی به عنوان برده استفاده نمی‌کردند و ایرانیان هیچ‌گاه به غارت اموال و دارایی دیگر مردمان نمی‌پرداختند. در ایران باستان زن جایگاه بسیار ارجمندی داشته و در بسیاری از پایه‌های زندگی با مرد همکاری می‌کرده است. در اوستا سرودهایی یافت می‌شود که به یکسان بودن ارزش زن و مرد اشاره می‌کند:
«همت، قدرت، توانایی و پیروزمندی را می‌ستاییم، اهورامزدای رایومند و فرهمند را می‌ستاییم. از بین مردان و زنان کسی که برابر آیین راستی ستایشش بهتر است، مزدا اهورا از آن آگاه می‌باشد. این گونه مردان و زنان را می‌ستاییم.»

دوشیزگان در ایران باستان نه تنها با کارهای خانوادگی آشنا می‌شدند بلکه ریشه‌های اخلاقی و دستورهای دینی را نیز فرا می‌گرفتند و در اجتماع و زندگی فردی از آزادی کنش برخوردار بودند. بنا به گفته‌ی هرودوت: «در زمان هخامنشیان دولت به مردم کمک مالی می‌داد تا بتوانند همسر برگزینند.» مانند آنچه که امروز کمک‌هایی از سوی دولت به نام وام‌های ازدواج و خوداشتغالی به جوانان میهن‌مان داده می‌شود.

جناب موسی سیادت بدانید که در ایران باستان زن شخصیت حقوقی داشت و می‌توانست دارای دارایی باشد و آنها می‌توانستند در سرودن اوستا و انجام مراسم دینی با مردان همکاری نموده و یا خود به تنهایی آنها را انجام دهند. بنا بر نوشته‌ی کتاب «ماتیکان هزار دادستان»(هزار ماده قانون) زنان ایرانی می‌توانستند به کار وکالت بپردازند و حتا با بروز شایستگی بر اورنگ داوری بنشینند.

آنگونه که جنابعالی بی‌شرمانه نوشته‌آید زنان کشاورزان ایرانی جزء حیوانات بشمار می‌رفتند، دروغی شاخدار است و توهینی بسیار بزرگ و نابخشودنی. که شاید برخی از اعراب بدوی پیش از ظهور اسلام این چنین بوده باشند که با پیدایش پیامبر گرامی اسلام به این گونه رسوم جاهلی اعراب و همچون زنده‌ به گور کردن دختران توسط قبایل عرب مهر پایان زده شد.

تهمت بزرگ دیگر جناب موسی سیادت به مردم ایران، نسبت دادن ازدواج با محارم در آیین زرتشت است. این که جناب‌عالی نوشته‌ در آیین زرتشت تعدد زوجات و اختیار کردن همخوابگان و کنیزان مجاز شمرده می‌شد، دروغی بسیار بزرگ است. چرا که نخست باید بدانئ که در دین زرتشت یک مرد اجازه ندارد بیش از یک همسر اختیار کند تا چه رسد به تعدد زوجات!(درست چیزی که در آیین اسلام مجاز است و مانع شرعی ندارد). بنابراین دین زرتشت در این باره از اسلام هم سخت‌گیرانه‌تر عمل می‌کند.

 ایشان باید بداند که ایرانیان باستان به پنج گونه آیین ازدواج داشته‌اند:
1ـ‌ پادشاه زنی: پادشاه زن دختری بود که با خوشنودی پدر و مادر برای نخستین بار ازدواج می‌کرد. 
2ـ چاکرزنی: چاکر زن بیوه‌ای بود که پس از درگذشت شوهر با مرد دیگری ازدواج می‌کرد و یا اگر پادشاه زن نازا بود، شوهر می‌توانست زن دیگری به نام چاکر زن اختیار کند.
3ـ خودسرزن: دختری است که با مردی بدون خوشنودی پدر و مادرش ازدواج کند. در این صورت پدر و مادر میتوانستند آن دختر را از ارث محروم کنند.
4ـ ایوک زنی: در این ازدواج مردی که دارای فرزند پسر نبود، اگر او تنها یک دختر داشت، زناشویی این دختر با نام ایوک‌زن ثبت می‌شد و نخستین پسری که از این زناشویی به وجود می‌آمد به فرزندی جد مادری خود درمی‌آمد. در این نوع زناشویی، چنین می‌پندارند که پدر با دختر خود زناشویی نموده و از او صاحب فرزند شده است. در صورتی که این گونه نیست و این کار در واقع به گونه‌ای زنده نگه داشتن نام جد دختر است.
5ـ سترزنی: زمانی که پسری برومند یا مردی بدون زن و فرزند درمی‌گذشت بستگان او از دارایی‌اش دختری را به زناشویی پسری درمی‌آوردند. تنها شرط این زناشویی این بود که این زن و شوهر پیمان می‌بستند که یکی از فرزندان خود را به فرزند خواندگی شخص درگذشته درآورند. گاهی فرد درگذشته خواهر جوان و دم‌بخت داشت و نزدیکان او همین خواهر را با گواه سترزنی به زناشویی جوان دیگری در‌می‌آوردند و فرزندی که به دنیا می‌آمد را فرزند‌خوانده برادر خود می‌خواند که این موضوع نیز به اشتباه نشانه‌ي زناشویی برادر با خواهر جای انداخته شده است.

حال جناب موسی سیادت، چنین جامعه‌ی پیشرفته‌ای سزاواری این‌همه یاوه‌ها و دشنام‌گویی‌ها را دارد؟ نیک بنگرید که داوری با خوانندگان خواهد بود.

داریوش
17 تیرماه 1386

 

یاری‌نامه‌:
شاهنامه‌ فردوسی
قرآن کریم
ماتیکان هزار دادستان
کورش کبیر نوشته مولانا ابوالکلام آزاد ترجمه محمد ابراهیم باستانی پاریزی
آیین زناشویی زرتشتیان نوشته اردشیر آذرگشسب
اخلاق ایران باستان نوشته دینشاه ایرانی

—————————————————————

پیوست: به روابط روزنامه عصر کارون فرستاده شد.
[email protected]

جایگاه زن در ایران باستان


49 comments جولای 8th, 2007

توهین به فرهنگ ایران و زنان ایرانی در روزنامه ی عصر کارون(استان خوزستان)

پاینده ایران

 

چندی است که تازش به فرهنگ ایرانی از سوی خود فروختگان زیاد گردیده است دراین راستا نوشته ای سراسر توهین به ایران و ایرانی را در زیر می آوریم به قلم موسی سیادت در روزنامه صبح کارون خوزستان.دوستان خود قضاوت کنند.

 

***************************************************************

 

روزنامه عصر کارون (خوزستان) دوشنبه 4 تیر1386 صفحه ی 8 بخش فرهنگ

 

زن دراجتماع ایران باستان و معاصر  

موسی سیادت

 

ویل دورانت مورخ بزرگ آمریکایی در کتاب “تاریخ تمدن” ج 423 :424-1 تا 433 در مورد ویژگی های خاص آداب و اخلاق پارسیان باستان می نویسد….آنچه مایه مایه شگفتی می شود . این است که مردم ماد وپارس با وجود آن دینی که داشتند تا چه حد بی رحم بودند،بزرگترین شاه ایشان داریوش اول درکتیبه ی بیستون چنین می گوید:”فرورتیش دستگیر شدو او را نزد من آوردند؛گوش ها و بینی و زبان او را بریدم و چشم های او را درآوردم. او را در دربارمن به غل و زنجیر کردن تا همه ی مردم او را ببینند. بعد او ار به اکباتان(همدان امروزی) بردم و به دارآویختم و اهورامزدا یاری خود ار به من عطا کرد.

به اراده اهورامزدا قشون من بر قشونی که از من برگشته بود پیروزشد و “چیتر تخم”را گرفته نزد من آوردند،من گوش هاو بینی او را بریدم وچشم های اورا برکندم.اورا در در دربار غل و زنجیر داشتندو تمام مردم او را دیدند.بعد به امر من در “اربل”اورا مصلوب کردند.داستانهای که “پلوتارک” مورخ یونانی در سرگذشت “اردشیر دوم”وحوادث اعدامی که به فرمان وی صورت گرفته نقل می کند نمونه های خونینی را از اخلاق و خوی شاهان پارس را در دوران باستان نشان می دهد.برکسانی که خیانت می ورزیدند هیچ گونه رحم و مروتی روا نمی داشتند.این گونه اشخاص و پیشوایان آنها را به دار می آویختند،پیروانشان را چون بنده می فروختندو شهرهایشان را غارت و چپاول می کردندو پسرانشان را اخته می ساختندو دخترانشان را به اسیری می بردندو می فروختند.در این اواخر نیز پادشاهانی چون “نادر شاه افشار” و “آغا محمد خان قاجار” اسیران خود را مثله می کردندو سپس فرمان قتل عام صادر می نمودندو در صورت مقاومت اهالی شهرها در برابر حمله ددمنشانه آنها فرمان انتقام جویانه ای از مردم صادر می کردند. چنانچه “نادرشاه مستبد و خونخوار درتعدادی از شهرهای مهم ایران به سپاهیان خود اجازه داد تا به مدت سه روز با توسل به عنف به دختران و زنان آن شهرها تجاور کنند و بدین ترتیب مردم مقاوم را به تسلیم وا می داشت”.[1]

شریعت زرتشت چنان نبود که بی شوهر ماندن دوشیزگان و زن نگرفتن پسران مجرد را تشویق کند.ولی تعددزوجات واختیار کردن همخوابگان و کنیزکان مجاز شمرده  می شد و این از آن جهت بود که در یک اجتماع که اساس آن بر سپاهی گری و نیروی نظامی قرار دارد احتیاج به آن است که هر چه ممکن است تعداد فرزندان پسر بیشتر شود…اوستا در این باره چنین می گوید:مردی که زن دارد بر آن که چنین نیست فضیلت دارد ومردی که خانواده ای را سرپرستی می کند بر آنکه خانواده ندارد فضیلت دارد و مردی که پسران زیاد دارد بر آن که چنین نیست برتری داردو ثروتمند برتر از مردی است که ثروت ندارد.اینها همه مقیاس هایی است که مقام اجتماعی متعارف میان ملت های مختلف را تعیین می کند.

خانواده در نظرآنان مقدس ترین سازمان اجتماع به شمار می رفت.زرتشت از اهورا(خدا)پرسیده بود که ای مقدس دادار گیتی جسمانی،آیا دوم خوشترین جای زمین کجاست؟پس اهورا مزداگفت:”هر آیینه جایی که مرد مقدس خانه ای بسازدکه دارای آتش و گاو گوسفند و زن و فرزند و آغل بسیار باشد.پس از آن ،گاو و گوسفند بسیار و آرد بسیار وعلف بسیار و سگ بسیار و بچه های بسیار و اسباب زندگی خوب بسیار باشد”.در آیین زرتشت چون فرزندان به سن رشد می رسیدند. پدرانشان اسباب کار و زناشویی ایشان را فراهم می کردند.دامنه ی انتخاب همسر وسیع بود.زیرا چنانکه روایت شده ازدواج میان خواهرو برادر ،پدر و دختر،مادر و پسر معمول بوده است.کنیزک و همخوابه گرفتن عنوان تجملی داشت که تنها مخصوص ثروتمندان بود.اعیان واشراف چون برای جنگ وکشور گشایی براه می افتادند،پیوسته دسته ای از این همخوابگان رابا خودهمراه می بردند(حرمسرای متحرک). شماره ی کنیزکان حرم شاهنشاهی را در دوره ی متاخر شاهتشاهی میان 329 و360 گفته اند! چه در آن زمان عادت بر این جاری شده بود که جز در مورد زنان بسیار زیبا هیچ زنی از زنان حرم، دوبار همخوابه شاهنشاه نمی شد.ظاهراً زنان وابسته به طبقات متوسط ومحروم برای امرار معاش و تامین زندگی دوشادوش مردان در کارهای کشاورزی ودیگر امور اقتصادی شرکت موثر داشته اندو جز زنان وابسته به طبقات ممتاز دیگر زنان اسیر حجاب و پرده پوشی نبودند.هرودوت می گوید:ایرانیان از مللی هستند که به زودی و با میل از ملل دیگر تقلید میکنند. فی المثل:آنها امرد بازی(لواط و همجنس بازی مردانه) را از یونانیان آموختند.آنها با داشتن چندین زن قانونی می توانندچندین زن زن غیر عقدی خریداری کنند. کنث کورث،مورخ دیگر یونان ضمن توصیف جهانگشایی اسکندر مقدونی(ذوالقرنین) می گوید:اسکندر مقدونی به هنگام یورش به کشورهای شرق از جمله ایران در دوره ی زمامداری “داریوش سوم هخامنشی” از کلاه نظامی شاخدار استفاده می کرد. ازاین جهت اعراب ایشان را به نام “اسکندر ذوالقرنین”نامیدند.

از حرم کوروش یادمیکند و می نویسد:در دنبال قشون شاه تمام زنان قصرملکه با اسب و زنان غیرعقدی شاه که به 365 نفر(به تعداد روزهای سال کشور بابل)بالغ می شدند با پای پیاده به دنبال ملکه درحرکت بودند.[2]

موقعیت زن در ایران باستان: “در تمدن ایران قدیم زن جزو اموال پدروشوهر محسوب می شدو او حق انتخاب شوهر نداشت و از ارث محروم بود وچون اساس عقایدآنها بر حفظ میراث واصالت خانواده بود زن را که در خانه با ازدواج بیرون میرفت ارث نمی دادندتا ثروت خانواده پراکنده نشود.در ایران باستان نیز مادها عقایدی راجع به زنان به شرح زیر داشتندکه قبل از زرتشت(یادآوری می شودکه در طول تاریخ ایران باستان چندیدن زرتشت ظهور کردند،که اولین آنها در عهد حجر(نئوسنگی) میزیست و آخرین آنها در دوره ی ساسانی.مشهورترین آنها “سپیتمان زرتشت” است) [3] و خاصه در عصر ساسانیان که صبقات چهارگانه :روحانیون، جنگجویان، نجبا، صنعتگران و کشاورزان پدید آمدند. در نزد کشاورزان زنان از بهایم(حیوانات)کمتر ارزش داشتند.

پروفسور کریستین بارتِلُمِه ضمن تحقیقاتی که در باب زنان ساسانی نموده می گوید:”درامپراتوری ساسانی بنا برقوانین متداول از قدیم، زن دارای شخصیت حقوقی نبودو در شمار اشیاءمحسوب می شد و تحت قیومت رئیس خانواده که”کدخدا”نامیده می شد قرار داشت و کدخدا حق داشت که کودکان و زنان خود را بفروشد.وی در کتاب خود می نویسد:”وضع زناشویی در آن زمان خیلی بد عمل می شد و از جمله ازدواج های آنان را زوجیت شرم آور استقراضی وزناشویی خواهران با برادران و پسرها با زن پدرها می شماردو طبق اسنادی که ارائه می دهدانکار یا تاویل برخی از زرتشتیان را درباب ازدواج خواهر و برادر بی مورد می داند و می گوید:تعداد زوجات بی “شمار بود که هر مردی می توانست صدزن بگیرد”.[4]

در زمان ساسانیان ازدواج خواهرو یا زن پدر رایج بوده است.ایرانیان ازدواج با خواهر را برای حفظ و نهداری خون خودبا ارزش می دانستند”.[5]

“در زناشویی رضایت پدر شرط بود.دختری که به خانه ی شوی می رفت از پدریا کفیل خودارث نمی بردو در انتخاب شوهر هیچ گونه حق برای او قائل نبودند”.[6]

 

پی نوشت:

1_جامعه شناسی نخبه کشی- علی رضاقلی- صفحه 57

2_تاریخ اجتماعی ایران- مرتضی راوندی – ص 622و623

3_روزنامه شرق شماره«601» شنبه 23 مهرماه 1384-ص 19-امید عطایی

4_ بهداشت ازدواج ازنظراسلام- صفدرصانعی– انتشارات قائم اصفهان 1346- ص194

 و فقط زنها بخوانند- سیداحسان ناصری- 1384-ص 39

5_حقوق زن درتاریخ ملت ها و اسلام- خیراله مردانی-چاپ تهران 14 هجری- ص12

و  فقط زنها بخوانند- سید احسان ناصری- ص39

6_نظام حقوق زن در اسلام- مرتضی مطهری- انتشارات حوزه علمیه قم- ص 249

و  فقط زنها بخوانند- سید احسان ناصری- ص40

و  آنچه یک زن باید بداند- اسداله محمدی نیا-  دفتر تبلیغات اسلامی قم 1371-ص12-

 

*******************************************************************************

دوست میهن پرست و هم اندیشان گرامی خرسند خواهیم شد اگر دیدگاه های خود را در مورد ناسزاهای موسی سیادت بنویسید. نیز اگر خواستید جواب های خود را به رایانامه ی* [email protected] *بفرستید تا با نام خودتان در تارنگار درج شود.

روابط عمومی عصر کارون :06113336711و یا3336712 0611و 3336713 0611

 رایانامه عصر کارون    [email protected]  

نبایدبگزاریم زبان درازی وگستاخی های بی شرمانه ایشان به ایران ایرانی، بی پاسخ بماند. اینجا سکوت کردن خیانت به خود و پذیرش این سخنان و بی حرمتی هاست.

 

پاینده ایران

مزدک

 

30 comments جولای 7th, 2007

Previous Posts


تازه ها :

پیوندها

بایگانی‌ها