Archive for مارس, 2008

دانلود فیلم چهارشنبه سوری پان ایرانیست ها در اهواز

پاينده ايران

آتش مهر ميهن  جلوه گر در آتش

 پان ايرانيست هاي اهواز

 

هر كه بر خاك وطن همله برد    بايدش خنجر رستم بدرد

گرچه سهراب بود

آتش جشن چهارشنبه سوري مانند چهارشنبه سوري پيشين دركوي سپيدار اهواز  بدست پان ايرانيست ها آزاده و همچنين هواداران ميهن پرست برافروخته شد.اين مراسم با حضور تعداد زيادي از خانواده ها و همچنين جوانان اهواز و با پخش سرود اي ايران از بلندگو و سخنراني سرور ناصر از ياران ميهن پرست آغاز شد با آتش بازي  و پخش موسيقي و شادي مردم و جوانان ادامه يافت و با خواندن هفت پيمان پايان يافت. بخش هايي از فيلم ها را مي توانيد دريافت كنيد.

دانلود سخنراني پرشور و كوبنده سرور ناصردر جشن چهارشنبه سوري ۱۸.۸ مگابايت- ۱۴ دقيقه

خواندن سرود اي ايران باشندگان و بخش هايي از جشن (چند فايل زيپ شده به گنجايش۴ مگابايت)

خواندن هفت پيمان از سوي سرور برديا   ۴.۵۷  مگابايت – ۳.۵ دقيقه

به اميد ايراني آباد و آزاد در سايه حاكميت ملي

پاينده ايران 

9 comments مارس 29th, 2008

نامه ابوالفضل عابدینى خبرنگار مستقل خطاب به جامعه مطبوعاتى

به نام خداوند جان وخرد

نامه ابوالفضل عابدينى خبرنگار مستقل خطاب به جامعه
مطبوعاتى كشور به ويژه استان خوزستان

 
  ابوالفضل عابدينى ام پيرو مكتب وفرهنگستانى كه انديشمند بزرگ آن شاد روان دكتر محمدرضا عاملى تهرانى در يكى از سروده هاى خود مى گويد :
… كجا نان آرمان بود ….
طى چند سال گذشته در جايى به نام جامعه مطبوعاتى استان خوزستان فعاليت مى كردم . وخوشبختانه هرگز آلوده برخى از بازى ها در اين جامعه نگشتم وازفرصت هاى فراوانى كه دراين مدت با آن بسيار مواجه شدم سوءاستفاده نكردم .
همكارانم به خوبى مى دانند كه چقدر صادقانه ، شرافتمندانه و وفادار به آرمان هاى ملى درجامعه مطبوعاتى استان فعاليت كردم . اما افسوس كه برخى دوستان مطبوعاتى من از رسالت خويش دور افتاده اند
گرچه خبرنگارانى شريف ، متعهدو ايران دوست كه به مصالح مردم مى انديشند در جامعه مطبوعاتى ايران و بويژه خوزستان فراوانند.
در خبر ها همگى شنيديد ابوالفضل عابدينى خبرنگار خوزستانى توسط وزارت اطلاعات دستگير شد. همين يك جمله كافى بود تاماهيت عده اى كه خودرا به اصطلاح روشنفكران خوزستان مى دانندآشكار گردد.زمانى كه درسلولهاى انفرادى بودم ،بسيارى از مطبوعات خوزستان وچند روزنامه سراسرى برخلاف همه مدارك وشواهد و خلاف اصول شرافتمندانه و بدوراز وجدان واخلاق حرفه اى ژورناليستى عمل نمودند ، آنچنان كه سردبير گرامى من در نشريه بهار سبز با رسانه ها مصاحبه اى مى كند و منكر خبرنگار بودنم مى شود . برخى سردبيران و مدير مسئولان نشريات استان نيز آنچان اخبار دستگيرى مرا منعكس كردندو آنگونه برايم جو سازى كرده ،كه هر كس مرا نمى شناخت با خود چنين مى پنداشت كه ابوالفضل عابدينى بدون ترديد يك تروريست است .
عجيب است رييس خانه مطبوعات استان در مصاحبه ى خود با ايرنا گفته بود: (( ابوالفضل عابدينى پرونده اى درآن نهاد مبنى برعضويت درخانه مطبوعات ندارد)) .و همين گفته ايشان كافى بود تا مستندى شود براى رسانه هادر تاييد خبر نگارنبودن من.در مراجعه به اداره كل فرهنگ و ارشاد اسلامى خوزستان متوجه شدم كه اين انجمن بعد از گذشت چندين سال هنوز به ثبت قانونى نرسيده و شماره ثبت ندارد.و بايد از هيات مديره اين تشكل صنفى پرسيد در اين مدت مشغول چه كارى بودند كه موفق به تاييد اساسنامه و اخذ مجوز خانه مطبوعات استان خوزستان نشدند.
گر چه نيازى به اثبات عضويتم در خانه مطبوعات ندارم اما بايد بدانيد در سال 82 با سابقه فعاليت 3 ساله مطبوعاتى عضو اين تشكل صنفى شدم و در مجمع عمومى آن شركت نيز كردم . كارت عضويت خانه مطبوعات براى من صادرشده بود اين موضوع را برخى مديران وقت خانه مطبوعات نيز تاييد مى كنند .
حال از رئيس خانه در شرف تاسيس مطبوعات خوزستان پرسش هايى دارم :
نخست: آيا از ديد شما و رسانه هاى داخلى ، ملاك تشخيص  خبر نگار بودن يك فرد ،عضويت در خانه مطبوعات است؟اگر چنين است پس بهتر است اساسنامه تشكل هاى صنفى را با فرصت بيشترى مطالعه كنيد.چرا كه اصولا عضويت دراين انجمن ها اختيارى مى باشد و خانه مطبوعات هم ازاين قاعده پيروى مى كند. هرگز كسى نمى تواند بگويد: فردى كه درانجمن هاى صنفى ژورناليستى عضويت ندارد خبر نگار نيست .
دوم: چگونه حضرت عالى به فردى كه عضو خانه مطبوعات نبوده ، با هزينه بيت المال و يا بودجه خانه مطبوعات در روز خبر نگار سكه طلا هديه مى دهيد؟ كه براى من چنين كرديد.
مگر شما شيعه نيستيد ،وحكايت آهن گداخته در دست عقيل را فراموش كرديدكه اينگونه به حراج سكه هاى طلا به افرادى كه نام آنها در ليست اعضاء خانه مطبوعات نبوده پرداختيد !؟
بگذاريد هم به شما و هم به ساير مديران مطبوعاتى استان يادآورشوم ، در همان مراسمى كه براى تجليل ازخبرنگاران خوزستانى برگزار شد،خانه مطبوعات وجامعه مطبوعاتى استان در حالى كه مى دانست از سوى استاندار خوزستان بخشنامه اى صادر شده و خبرنگاران را از حضور در جلسات استاندارى منع نمود، سكوت پيشه كرد واين من بودم كه باعث شدم تا اعتراض خبرنگاران به گوش استاندار خوزستان برسد. و باز هم ياد آورى كنم اين من بودم كه در جلسات شوراى شهراهواز در خصوص وضعيت خبرنگاران و عدم پذيرش پيشنهاد يكى ازاعضاى شوراى شهر در خصوص اعطاى بودجه فرهنگى 300 ميليون تومانى به خبرنگاران ، مطبوعات خوزستان و سازمان هاى مردم نهاد (NGO ) و واگذارى آن به برخى نهاد هاى ديگراعتراض كردم.
سوم: آيا مى توانيد بگوييد دراساسنامه خانه مطبوعات استان خوزستان، مجمع عمومى و انتخابات اعضاى هيات مديره اين خانه هرچند سال يكبار برگزار مى شود و هيات مديره براى مدت چند سال از سوى اعضاء انتخاب مى شوند .باز اين پرسش را دارم آيا زمانى كه شما به عنوان رئيس خانه مطبوعات استان در مورد من مصاحبه كرديد.آيا به لحاظ اساسنامه يك عضو عادى قلمداد مى شديد يا همچنان رئيس خانه مطبوعات بوديد؟
با توجه به برگزارى مجمع عمومى خانه مطبوعات خوزستان درمهرماه سال 84 ، طبق اساسنامه ،شما و ساير اعضاى هيات مديره تا مهرماه سال 86 قانونا از مديران خانه مطبوعات محسوب مى شديد . بهتراست يادآورى كنم مصاحبه شما درآذرماه با ايرنايعنى بعد از آن تاريخ مقرر در اساسنامه با عنوان رييس خانه مطبوعات خوزستان انجام شد .آيا اين يك تخلف آيين نامه اى نيست.؟
نكته جالب ديگرى كه بيان عنوان شد در زمانى كه در زندان باز داشت بودم مطالب غير منصفانه سردبير نشريه ى بهار سبز در همان گزارش خبرگزارى ايرنا بود. كه خبرنگار بودن مرامنكرشد . و وقتى با واكنش و ارايه ى مدارك غير قابل انكار دوستان و همفكرانم مواجه مى شود بار ديگر بيان مى كند كه عابدينى ازابتداى فروردين سال 86 تا آبان ماه با نشريه بهار سبز بصورت پاره وقت در امور آگهى ها همكارى مى كرد وى همچنين گفته بود در اين 5 ماهه فعاليت عابدينى با ما ايشان فقط يك بازارياب بوده و اينكه از او با نام دبير سرويس اقتصادى در نشريه نام برده شد ، منظور همان ويزيتور بود ه است نه خبرنگار .
 
اين بار پرسش هايم را از سردبير هفته نامه بهار سبز مى پرسم :
 
نخست : زمان آغاز همكارى من با نشريه بهار سبز ازآبانماه 85 بود نه فروردين 86 .ولى حتا اگر ملاك ، گفته شما باشد آيا از تاريخ فروردين ماه تا آبان ماه مى شود 5 ماه؟!
دوم: شما مى گوييد منظورتان از دبير سرويس اقتصادى همان بازار ياب است . با اين تعبير شما ، حتماً فردى كه بر سرچهار راه ها مى ايستد و فرياد مى زند:”روزنامه ، فوق العاده” در نشريه حضرتعالى حكم دبير سرويس اجتماعى را دارد.
جناب سردبير مى توانم بپرسم نشريه اى با دارا بودن اين گونه سرويس ها و توجيه علمى و حرفه اى شما(!) در خصوص وظيفه دبير سرويس اقتصادى وظيفه واقعى خودتان در آن نشريه بر اساس همان تعريف حرفه اى تان چه بود ؟
جناب سردبير بهتر است نگاهى به آرشيو نشريه بهار سبز بياندازى تا عكس ها و گزارشات مرا ببينى وبد نيست بدانى گزارش مافياى شكركه در نشريه اى كه حضرتعالى مسووليت سردبيرى آنرا به عهده داريد،بصورت تيتراول نشريه به چاپ رسيد،كه يكى از موضوعات مطرح شده در پرونده ام بود ؟
البته به شما حق مى دهم چون آنقدر مشغله كارى (!) داشتى و سرگرم مسايلى بودى، كه متوجه نشدى بازارياب نشريه ات (البته طبق گفته هاى شما!) هم مى تواند بنويسد، هم مى تواند عكس بگيرد،وهم يك خبر نگارى با ارتباطات جهانى باشد .
ياد روزى افتادم كه مرا از زندان براى محاكمه به دادگاه انقلاب بردند. شخص مجرمى محكوم به تحمل 74 ضربه شلاق همراهم بود. هنگام اجراى حكم، فردى كه حكم را اجرا مى كرد خطاب به يكى از همكارانش گفت هر ضربه اش ثواب اخروى دارد و رحمت الهى نصيب انسان مى شود .موقع ضربات پايانى ،سربازى كه در آنجا حضور داشت،تازيانه را گرفت و گفت : بد نيست ما هم از اين رحمت الهى بهره اى ببريم .
آرى . مدير مسئول يكى از روزنامه هاى استان هم بيكار ننشست و چون نخواست از اين قافله عقب  بيافتد، دست به قلم مى شود ، نامه اى به خبر گزارى ها مى نويسد وسابقه فعاليت من در نشريه اش را تكذيب مى كند. چه زود مدير مسئول اين نشريه مزد زحمات ما را داد . ايشان از خاطرش رفته بود چه كسى در كنار سردبير پر تلاشش تمام سعى خود را به كار بست تا هفته نامه اش روزنامه شد.همان فردى كه نشريه اش جايى براى مصاحبه با افرادى قوم گرا وتريبونى براى بيان افكار ى گشت كه قصد تخريب و وتوهين به فرهنگ ملى ايرانيان را داشته و دارند از ياد بردكه به اصرار چه كسانى و كدام نهاد مرا از نشريه اش اخراج كرد.
و اما شما جناب سرپرست خبر گزارى ايرنا .آفرين به شما. حركت شما دست مريزاد دارد .آنجا كه به مصلحت است خبر ويژه مخابره مى كنيد ومى گوييد: ابوالفضل عابدينى نصر در استان خوزستان فعاليت مطبوعاتى داردو خبرنگار بهار سبزاست. و آنجا كه باز هم مصلحت حكم كند جنجال به پا مى كنيد و گزارشات خود را طورى تنظيم مى كنيد كه خبر نگار بودن من به زير سوال رود.
گويا شما و خبرگزارى ايرنا نيز دچارفراموشى و به قول پزشكان الزايمر مزمن شديد .از ياد برده ايد فروردين ماه امسال ( 86 )كه برخى از رسانه ها خبر دستگيرى مرا پخش كردند، خبر نگار آن خبرگزارى در يك روز بيش از چندين باربا من تماس گرفته تابپذيرفتم با خبرگزارى شمامصاحبه كنم ومتاسفانه در گزارشى كه منعكس كرديد، هرگز به بيان مطالب من نپرداختيد، وفقط حضور من در دفترشما برايتان مهم بود .متاسفانه بعد از آن هم به اعتراض من توجهى نشد.
شما هم به آرشيو خبرهايتان نگاهى بياندازيد .تا ببيند كه در آن گزارش مرا خبر نگار چه رسانه اى معرفى كرديد؟
جاى تعجب فراوان داردكه خبر گزارى ايرنا در فروردين ماه گزارشى در خصوص من منتشرمى كندو در آن مرا خبر نگارنشريه بهار سبز معرفى كرده واشاره به سوابق مطبوعاتى من در ساير مطبوعات خوزستان مى كند .ولى در آذرماه گزارش كاملاً متضاد با آن به گونه اى تنظيم و منتشر مى شود و تلاش مى نمايد تا مرا فردى غير مطبوعاتى معرفى كند !
تمامى مدارك و شواهد به خوبى و با صراحت كامل گوياى كتمان حقيقت از سوى دوستان مطبوعاتى ام مى باشد . در استانى كه اين همه از سوى عناصر تجزيه طلب قوم گرا ،گروهاى پان عربيسم و بيگانگان ودشمنان اين آب وخاك و ملت ايران مورد هجوم و حمله قرار مى گيرد، و در جامعه اى كه كمبودها و كاستى هاى فراوان دارد و مطبوعات مى توانند نقشى اساسى و سازنده ايفا كنند، بسيارى از مطبوعات ما ابزارى شدند براى سر پوش نهادن ضعف برخى از مديران ناكارآمدوحتا دامن زدن به مسايل قومى وضد يت با هويت ملى ملت ايران آنهم در سالى كه از آن به عنوان سال اتحاد ملى و انسجام اسلامى ياد مى شود!
يك شبه مديرى كه فاقد هرگونه صلاحيت مديريتى باشد با دادن چند آگهى مى شود مدير نمونه استانى وحتا كشورى . دراين فضاى مطبوعاتى گاه شاهد آن بوديم كه سردبيرويا خبرنگارى به دليل حمايت ازيك مديركل، از معاونين، مسئول روابط عمومى ويا كارمند سازمان وى مى شود. مخالف پيشرفت وترقى افراد جامعه نيستم، ولى آيا ملاك اين گونه انتصابات براساس اصل شايسته سالارى است ويا براى رقم خوردن معادلاتى است كه در آن فقط به منافع شخصى ، جناحى ويا … مد نظر قرار مى گيرد و از مصالح ملت شريف ورنج ديده ايران خبرى نيست!؟
براستى آيا مى دانيد چه رسالتى را بر عهده داريد وچه وظيفه سنگينى بر دوش شما نهاده شده است ؟آيا مى دانيد تريبون در اختيار شما گذارده شد تا به بررسى دردو رنج اين مردم بپردازيد؟ تا خواسته ها ونياز هاى اين ملت را بشنويد و آنها را منعكس سازيد ؟
دوستان و همكاران جامعه مطبوعاتى ، براستى كداميك از شما به شناسايى ريشه هاو عوامل معضلات و آسيب هاى جامعه ايرانى پرداخته وكداميك از شما درخصوص مسايل حساسى چون حقوق تاريخى ملت ايران دردرياى مازندران ( كه وسعتى به اندازه كشور افغانستان دارد)، اروند رود كه هنوز شهيدان ما بر بستر آن آرميده اند، ادعاهاى واهى بيگانگان دررابطه با جزيره هاى ايرانى وحتا نام خليج فارس، به مردم ومسوولان كشوربا توجه به منافع ملى و حقوق تاريخى ملت ايران در خصوص مذاكراتشان با كشورهاى ديگر هشدار داده ايد ؟
براستى كداميك از شما مى تواند بگويد كه در قبال جامعه زحمتكش ، رنج كشيده و بى پناه كارگرى ايران و اين همه كاستى هاى موجود،نقش و وظيفه مطبوعات چيست ؟
كداميك از شما عزيزان مطبوعاتى مى داند كه چند درصد از مردم ايران زير خط فقر هستند؟ چرا اين همه معتاد داريم؟ چرا برخى از جوانان متاسفانه دين گريز شدند؟ دلايل افزايش طلاق چيست؟ و هزاران چراى ديگركه به خوبى مى دانم شما همه ى پاسخ ها را داريد. اما…
اما نمى خواهيد بيان كنيد!چون براى برخى از شما نان آرمان است ونمى خواهيددراين آشفته بازار،آگهى هاى ميليونى را ازدست بدهيد وخود را درگير سازمانها و ارگان هاى دولتى نمى كنيدو با يك رپرتاژوچند كادر آگهى تمام رسالت و وظيفه تان را در مقابل ملت خود فراموش مى كنيد و در برابر هر آنچه كه مى بينيد سكوت اختيار كرده و گاه هم عكس موضوع را بيان مى فرماييد .
سد افسوس به اين جامعه مطبوعاتى.سد افسوس…
در پايان با يد عرض كنم اين نامه را نه براى دفاع از خويش بلكه براى گوشزد كردن وظيفه و رسالتى كه بعنوان افراد وقايع نگار در قبال جامعه بر عهده داريد، نوشتم . وبگويم كه تاريخ در مورد همه ما به قضاوت مى نشيند.اگرقضاوت تاريخ و نسل آينده برايتان مهم است حرمت قلم هايتان را نگه داريد وهميشه همگام با ملت خود باشيد چرا كه هر قدرتى در برابر خواست و اراده ملت محكوم به تسليم است و خورشيد حقيقت هيچ گاه براى هميشه زير ابر پنهان نخواهد ماند.
 
 
 
پاينده ايران
ابوالفضل عابدينى نصر
خبر نگار مستقل
بيست و هفتم اسفند ماه ۱۳۸۶
هفدهم مارس 2008 ميلادى
 
رونوشت :
– وزارت فرهنگ وارشاد اسلامى
– استاندارى استان خوزستان
– اداره كل فرهنگ وارشاد اسلامى استان خوزستان
– انجمن گزارشگران بدون مرز
– انجمن صنفى روزنامه نگاران ايران
– مطبوعات كشورى و محلى  و خبر گزارى ها  وسایت های  اینترنتی
– روابط عمومى هاى سازمان ها و ارگان هاى دولتى و غير دولتى
 
پيوند اين نامه در ايران پرس نيوز
 
                                         بخش ابوالفضل عابديني در اين تارنما
 

Add comment مارس 24th, 2008

نوروز باستانی خجسته باد

جشن باستاني نوروز يادگار پاك نياكان و شراره ي

 فروزان فرهنگ ايران زمين بر ايرانيان خجسته باد

هفت سين ايراني

دانلود سخنان دكتر گلشني در باره نوروز( 1383)

 فرمت تصويري- ۳.۲ مگابايت – ۱۲ دقيقه

****

نوشتارهايي در باره نوروز

نوروز (سرور دکتر عليقلي محمودي بختياري)

سفره ی هفت سین نوروزی(کورش محسنی)

نوروز و آيين‌های آن(دكتر رضا مرادي قياس آبادي)

نوروز: پيدايش آن و برخي از رويدادهايي که در طول تاريخ در اين روز و يا به اين مناسبت روي داده است (دكتر انوشيروان كيهاني زاده)

 

به اميد ايراني آباد و آزاد در سايه حاكميت ملي

پاينده ايران

Add comment مارس 19th, 2008

دانلود سخنرانی آیت اله مطهری + جشن بزگ چهارشنبه سوری در اهواز

پاینده ایران

آیت اله مطهری در باره جشن چهارشنبه سوری سخنرانی بسیار توهین آمیزی داشته اند و در آن همه پدران ما را احمق خطاب کرده و برگزاری این جشن را نشانه خریت دانسته است که برای شنیدن آن و دیدگاه روحانیت به جشن های ایرانی ،آنرا دانلود کرده و گوش دهید.دیدگاه خود را برای ما بنویسید.

دانلود سخنرانی  توهین آمیز آیت اله مطهری در باره چهارشنبه سوری

(گنجایش ۲.۶۳ مگابایت)

جشن بزرگ چهارشنبه سوری در اهواز:

سپیدار- جنب مسجد بلال – ۸ شب

 همراه با آتش بازی- پخش موسیقی های ملی- پذیرایی شربت و شیرینی در محیطی مناسب برای خانواده ها *ورود برای همگان آزاد و مایه خرسندی ماست * بایسته است که جشن باستانی سوری را باشکوه فراوان برگزار نماییم.

 

به امید ایرانی آباد و آزاد در سایه حاکمیت ملی

پاینده ایران

Add comment مارس 18th, 2008

چهارشنبه سوری

چهارشنبه سوری را به گونه ای برگزار کنیم که چهار ستون حاکمیت جمهوری اسلامی از شادی ملت بلرزد.

تصاویر و فیلم های چهارشنبه سوری خود را به نشانی  ۴[email protected] برای کانال یک ایمیل کنید تا از ماهواره برای همه ایرانیان نمایش داده شود.

جشن چهارشنبه سوری

ریشه ها و آیین ها

با سپاس از : کوروش محسنی

 جشن سوری یا چهارشنبه سوری, نام واپسین چهارشنبه ی گاهشماری خورشیدی ایرانی است که شب ِ آن با آیین ها نغزی, به ویژه پَرش از روی آتش همراه است. به این جشن ایرانی در جاهای گوناگون، نامهای گوناگونی نیز داده اند: گول چارشمبه (اردبیل)، گوله گوله چارشمبه (گیلان)، کوله چووارشمبه (کردستان)، چووارشمبه کولی (قروه، نزدیک سنندج)، و چارشمبه سرخی (اصفهان). رسمی بسیار نزدیک با آیین پرش از روی آتش به نام Derendez را ارمنیان ایران در روز تعطیل (14 فوریه) برگزار می‌کنند.

 برخی واژه ی سوری را با سور(=مهمانی, جشن) پیوند داده اند و برخی آن را با واژه ی سرخ همپیوند دانسته اند.(مانند گل سوری=گل سرخ). هر آینه انگاره ی دوم استوارتر است و نام سوری اشاره ای است به خود آتش و رنگ سرخ آن. کاربرد اصطلاح «چارشمبه سرخی» در اسپهان و برابر بودن سور و سرخ در گویش های گوناگون ایران نیز, تایید دیگری بر این دیدگاه است.

 برگزاری

 بهره گیری از آتش در جشن‌ها، تاریخ و پیشینه‌ای دیرین در ایران داشته است. آیین ویژه ی جشن سوری چنین آغاز می گردد که یک یا دو روز پیش از واپسین چهارشنبه ی سال, مردم برای چیدن بوته های گوناگون, خارشتر, خور, گون و ساقه ی برنج(در گیلان) به بیرون می روند و در شهرها با توجه به محدودیت ها, به صورت دیگری ابزار برپا کردن آتش را گردآوری می نمایند. پسین ِ روز ِ پیش از آغاز چهارشنبه سوری, خار و خاشاک و چوب فراهم آمده در حیاط خانه, یا در میدان روستا, یا در خیابان و کوچه, در یک, سه, پنج یا هفت دسته پشت سر هم گذاشته می شود. پس از فرو رفتن خورشید و یا کمی پس از آن, دسته های چوب و خاشاک سوزانیده می شوند, و هنگامی که زبانه های آتش در تاریکی به رقص درآمدند, مردان و زنان از روی آن می پرند و چنین می خوانند: «سرخی تو از من, زردی من از تو». باور توده ی مردم بر این است که با این کار ایشان, برای همه ی سال در برابر ناخوشی هایی و زیان هایی که انسان را رنگ پریده, زرد, سُست و بیمار می کند, ایمن خواهند شد. در برخی جاها(نایین, انارک, خور, ارومیه) آتش را بر پشت بام می افروزند و در برخی جاها این آیین بر فراز تپه ها و کوه ها انجام می شود.

 پس از اینکه همگی خانواده از روی آتش پریدند, آتش رها گشته تا آرام آرام خاموش شود و یا با آب آن را خاموش می کنند. اگر این آیین در خانه برگزار شده باشد, معمولا دختری که هنوز به سن بلوغ نرسیده است, خاکسترها را جمع می کند و با یک خاک انداز به چهار راهی می برد و درآنجا پراکنده می سازد, سپس به خانه بازمی گردد. و آنگاه این پرسش و پاسخ با خانواده که درون خانه هستند رد و بدل می شود: «کی هستی؟» «منم» «از کجا آمده ای»«از یک جشن عروسی». «چه چیزی آورده‌ای؟» «تندرستی».

جشن ایرانی سوری کمابیش در سراسر ایران مرسوم و معمول است. در بیشتر روستاها, نوازندگان ِ بومی –در زمان برگزاری جشن- ساز ِ همراهی کننده ای را می نوازند. آقا جمال خوانساری نویسده ی سده ی 19م, نواختن سازی را در این روز را, برای دور کردن بدبختی پیشنهاد کرده بود. تا سال 1920م که مردم از داشتن جنگ افزار گرم بازداشته شدند, مردان از شکلیک تیر هوایی به نشانه ی افروخته شدن چوب و خاشاک بهره می بردند.

در جاهایی همچون شیراز ، کردستان و آذربایگان ، آداب و آیین ویژه و کهن تری وجود دارد . برای نمونه، سفره حضرت خضر (ع) و یا آب پاشی در سعدیه که ویژه ی شیراز است و یا سفره های خوراکی رنگینی که در کردستان و آذربایگان آماده می شود.

ریشه ها

 شماری جشن «همسپهمدیم» که پس از اصلاح گاهشماری در زمان اردشیر یکم (40-224 م.)، شش روز پیش از نوروز برگزار می‌شد را ریشه ی راستین جشن سوری می دانند.

 انگاره‌ی آیین آتش شدنی است که, از جشن سده برگرفته شده باشد، که جشنی زمستانی بود که در شب 11 بهمن با شادمانی فراوان و با روشن کردن آتش‌هایی بزرگ در زمین های باز یا بر فراز تپه‌ها برگزار می‌شد. به نوشته‌ی ابوریحان بیرونی، در این روز تعطیل (سده) ایرانیان باستان خانه‌های خود را برای دور کردن بلا و چشم بد، بخور می‌دادند تا این که نزد شاهان رسم شد که در این جشن آتش بیافروزند.

 اینکه شماری انگاشته اند, پریدن از روی آتش یا خواندن شعر «سرخی تو از من, زردی من از تو» رسمی ایرانی نیست و توهین به آتش است, آنچنان درست به نظر نمی آید. بی گفتگوست که در ایران باستان نیز برای از میان بردن جانوران ریز و زیان بار و بیماری های واگیردار از آتش به عنوان یک پاک کننده و زداینده ی ناپاکی ها و بیماری ها بهره می گرفته اند و این کار توهین به شمار نمی آمده است . آیین پریدن از روی آتش نیز ریشه در آزمون آتش دارد. برای نمونه گذر سیاوش از آتش و یا آزمون آتش آذرپاد مهر اسپندان هر کدام نشان از جایگاه آتش و آزمون گذر و پریدن از آتش در فرهنگ باستانی ایران دارد.

فردوسی پیرامون گذر سیاوش از آتش می گوید:

ســیــاوش ســیــه را بــه تــنــدی بــتـــاخـــت ***نــشــد تــنــگ دل جــنــگ آتــش بــســاخـــت
ز هــرســو زبــانــه هــمــی بـــرکـــشـــیـــد***کــســی خـــود و اســـپ ســـیـــاوش نـــدیـــد

 آتش انبوهی بوده و سیاوش هم تیز از آن گذشته است. باید دانست که گامهای اسب هنگام دویدن ریختاری پرش گونه دارد. این انگاره که چون در ایران باستان هفته وجود نداشته است, پس وجود نام چهارشنبه بر این جشن، نشانی از ایرانی نبودن آن است نیز بی گمان نادرست است. در ایران باستان هفته وجود داشته است و این سخن سراسر نادرست است. تنها بسنده است به وجود هفت«آهنگ شاهانه»(خسروانی) در زمان ساسانیان اشاره نمود که هر یک در روز ویژه ای از هفته خوانده می شده اند. یا بازی تخته نرد که با بهره گیری از طرحی که ساعات شبانه روز, هفت روز هفته و دوازده ماه سال را بازمی نمود, ابداع شده بود. همچنین اسناد سغدی مانوی به دست آمده, نام های کهن هفت روز هفته را که در دو سامانه ی روزشماری بنیادین به کار می رفته اند گواهی می کنند.

 به امید ایرانی آباد و آزاد در سایه حاکمیت ملی

پاینده ایران

4 comments مارس 17th, 2008

حساب سرانگشتی !

یک حساب سرانگشتی از شرکت کنندگان در انتخابات !

با درود فراوان

بر اساس اعلام وزارت کشور تعداد واجدین شرایط شرکت در انتخابات مجلس هشتم ۴۹ میلیون و هفتصد هزار نفر بوده که از این تعداد ۶۰ درصد مردم ایران در این رای گیری شرکت کردند(یعنی۲۹،۸۲۰،۰۰۰ شرکت کرده اند) باز هم بر اساس گفته های وزارت کشور تعداد صندوق های رای گیری در سراسر کشور ۴۰ هزار صندوق بود اگر بنابگیریم که هر صندوق از ۸ بامداد تا ۱۰ شب بی وقفه رای گیری می کرده است  بنابراین : هر صندوق ۱۴ ساعت و هر ساعت هم ۶۰ دقیقه می شود کلا جمع دقایق رای گیری ۳۳.۶۰۰.۰۰ دقیقه میشود که اگر هر ۲ دقیقه یک رای وارد صندوق شود می شود ۱۶.۸۰۰.۰۰۰ رای !!! خب خود شما اختلاف آمار رای دهندگان با آمار اعلام شده را بسنجید(حدود ۱۳ میلیون) و ببینید که گاهی وقت ها حساب سرانگشتی هم جواب می دهد! از این آمار ۱۶ میلیونی کم کنید کسانی را که در شهرهای کوچک به خاطر نرفتن یک نماینده به مجلس!!!!! به نماینده ای دیگر رای میدهند؛ رقابت های ناسالم نمایندگان در رای خریدن؛ همچنین وجود جو قبیله گرایی ؛آنهایی که از ترس اداره و محل کار و یا اجبار رای داده اند و سپس با خرد خودتان بسنجید که این آرا از کجا بیرون آمده است.

برگرفته از تارنمای:روزهای بی عزا سرور “دهقان”

به امید ایرانی آباد و آزاد در سایه حاکمیت ملی

پاینده ایران

Add comment مارس 16th, 2008

بیانیه تاریخی حزب پان ایرانیست _آنچه هست … آنچه بر ما می گذرد…

پاينده ايران                                     به نام خداوند جان و خرد

 آنچه هست … آنچه بر ما مي گذرد…

1- مرد بي‌همتاي تاريخ معاصر ايران، سرور محسن پزشكپور كه تمامي عمر خود به راه سرافرازي ايران مؤمني پايدار بوده و لحظه‌لحظه‌ي عمر خود برای احقاق «همه‌ي حقوق» ملت ايران بانگ برآورده؛ چندي است با سن 80 سالگي و بيماري ناشي از سكته‌ي مغزي در بستر بيماري است. بستري كه امروز تبديل شده به تريبوني كه محسن پزشكپور از آن، دردها و رنجهاي ملت ايران را لحظه به لحظه، دقيقه به دقيقه و آن به آن بر زبان آورد و سكون و ايستايي نشناسد؛ فرزندان ايران را فرا بخواند كه به ايران بيانديشيد و ياران خود را به كوشش براي پايندگي و سربلندي و سرافزاري ايران!

برخي از ياران حزبي و نهضت پان ايرانيسم بنا به سنت «قدرشناسي» كه برآمده از فرهنگ رخشاي ايراني و سپارش رهبرشان «پندار بزرگ» است بر آن بودند كه بزرگداشتي براي اين فرزند شايسته‌ي مادر ميهن كه در راه آن همه‌ي حقوق اجتماعي‌اش به غارت رفته و خم به ابرو نياورده، برگزار كنند. اين نيت كافي بود كه دستگاه امنيتي با اين فرض كه اين بزرگداشت به كنگره‌ي حزبي منجر خواهد شد؛ دست به ارعاب و تهديد و احضار ياران حزبي بزند!

 

(بیشتر…)

4 comments مارس 13th, 2008

گفتگوی سدای آمریکا با سرور ابوالفضل عابدینی

پاینده ایران

سرور عابدینی

سدای آمریکا با سرور عابدینی درباره وضعیت نیشکر در ایران گفتگویی انجام دادند که در بخش خبرها و نظرها در تاریخ شنبه ۱۸ اسفند پخش گردید. این گفتگوی را می توانید از نشانی زیر دریافت کرده و گوش دهید.

دانلود گفتگوی سرور ابوالفضل عابدینی شنیداری

 (راست کلیک کرده و save target as .. را بزنید،۳۰۰کیلوبایت- زمان: ۴:۲۲)

پیوند این گفتگو در ویدیو گوگل

پیوند این گفتگو در یوتیوب

به امید ایرانی آباد و آزاد در سایه حاکمیت ملی

پاینده ایران

Add comment مارس 11th, 2008

دیوار پادشاهی!(طنز انتخابات)

شركت در انتخابات خيانت است به ايران- بيانيه حزب پان ايرانيست در مورد تحريم انتخابات

دیوار پادشاهی!

 ابوالفضل عابدینی نصر*

توی روستای ما دیوار یکی از خانه های خان ِ آبادی خیلی بلند بود یه روز بُرزو پسرمَد حسن که شرترین جوان آبادی بود همه رو جمع کرد و گفت:بچه ها هر کی از روی دیوار پایین بپره باباش پادشاه می شه دوسه تا از بچه ها داوطلب شدند که برن بالای دیوار و بپرن پایین اما وقتی ارتفاع رو دیدند بی خیال شدند. از بین اونا یکی شون که به قول خودش دل و جراتش از همه بیشتر بود گفت من با خود عهد کردم که بابام پادشاه بشه و یکدفعه خودشو پایین انداخت و به محض رسیدن به زمین چنان فریادی زد که همه فهمیدند پاش شکست. خلاصه چندین سال از اون ماجرا گذشت پاش لنگِ لنگ موند تا همین یکی دو سال گذشته که بر اثر همون ضربه هنگام عمل جراحی مرد بخت برگشته نه تنها باباش پادشاه نشد بلکه به خاطر لنگی پاش هرگز ازدواج نکرد و همون حادثه دوران کودکی باعث مرگش شد.حکایت خیلی ها تو این دورو زمونه مثل همین هم ولایتی ماست.می گید چطور؟!

قبل از انتخابات با بسیاری از کاندیداهای شورای شهر صحبت می کردم و از آنها می پرسیدم چرا کاندید شدید.یکی می گفت می خواهم جلوی باند بازی را بگیرم یکی دیگر هم، اِی ته دلش دنبال پست و مقاوم بود و می گفت می خواهم به جامعه ام خدمت کنم اون یکی هم می گفت اصلاحات هنوز زنده است!

کَل نقی ما هم که در این چند ساله هر چه فرم کاریابی (دولتی و غیر دولتی) را پر کرده و هنوز بیکار بود فرم ثبت نام شورای شهر را هم به قول خودش یکی از تیرهای توی تاریکی دانست و اون رو هم پرکرد و چند صد هزار تومان هم از پدرزنش قرض کرد و تعدادی پوستر چاپ کرد و یه ستاد راه انداخت تا بتونه بعد از سالها بیکاری بالاخره یه کاری پیدا کنه.

چند روز پیش کل نقی را دیدم که یه پوشه زیر بغلش بود و توی این هوای سرد عرق کنان به سرعت می دوید.گفتم ها کل نقی چیه، گفت تقاضای یک وام کردم تا پول بدهی هام به پدر زنم رو بدم آخه اومده زنم را برداشته و برده و گفته تا پولهام را نیاری زنت برنمی گرده خونه! 

* این نوشته و نوشتاری دیگر از سور عابدینی در هفته نامه بهار سبز شماره 77 ویژه رامهرمز در بهمن ماه 1385 چاپ شده بود که یکی از مستندات ما برای اثبات روزنامه نگاری ایشان گردید(اين نوشته در بهار سبز ، كليك كنيد). 

بخش ابوالفضل عابديني
 

به امید ایرانی آباد و آزاد در سایه حاکمیت ملی

پاینده ایران

 

5 comments مارس 10th, 2008

بیانیه حزب پان ایرانیست پیرامون انتخابات

به نام خداوند جان و خرد
تا رسيدن به انتخاباتي واقعي !
 هم ميهن!با توجه به ديدگاههاي اصولي حزب پان ايرانيست مبني بر عدم مشروعيت ملي,قانوني و حتي ديني حاكميت فرقه اي جمهوري اسلامي و همچنين اتخاذ شيوه هاي غيرموكراتيك در برگزاري انتخابات و چرخش قدرت،حزب پان ايرانيست چونان موارد گذشته ، عدم شركت خود را در اين گونه انتخابات كه با مباني ناقص و نادرست برگزار مي شود؛اعلام داشته و بار ديگر ملت ايران را به تلاش و مبارزه براي دستيابي به حقوق واقعي و دموكراتيك خود فرا مي خواند.
پاينده ايران
 حزب پان ايرانيست
اسفند ماه 1386 خورشيدي
 

Add comment مارس 8th, 2008

نامزدها به صف یا نامردها به صف!

 

تنور انتخابات گرم می شود

 

نامردها به صف یا نامزدها به صف!

 

 

سرورمهندس كرماني

مهندس رضا کرمانی(عضور شورای عالی رهبری حزب پان ایرانیست)

 

 

 

تیتر بالا به حروف بسیار درشت تقریبا نزدیک به حروفی که در روزنامه های اطلاعات و کیهان در هنگام تحولات سال 1357 تحت عنوان شاه رفت چاپ شده بود ، در تاریخ 5 دی ماه 1386 به گونه ی اصلی ترین تیتر در روزنامه ی کیهان تهران البته به صورت نامزدها به صف به چاپ رسیده بود.

تیتر بالا به اضافه ی یک نقطه که از سوی یک مبارز ایران پرست به گروگان گرفته شده تا نتیجه ی این انتخابات و عملکرد انتصاب یا انتخاب شدگان مشخص شود به ایرانیان آگهی می داد که انتخابات البته ((آزادترین و دموکراتیک ترین نوع آن در پیش است.))

از زمان تشکیل مجلس خبرگان اول به جای مجلس موسسان و گنجاندن نکاتی مغایر با روش های انتخابی آزادمنشانه در قانون اساسی مصوب آن، هرگز نمی توان ادعا کرد که هیچ یک از انتخاب های هشت دوره ی مجلس و سه دوره ی ریاست جمهوری و نیز انتخابات های شورای شهر به گونه ای آزاد و منطبق بر خواست و اراده مردم صورت گرفته باشد.

جهت آن که بدون ذکر دلیل به عدم سلامت این انتخابات اشاره نکرده باشیم توجه دوست داران حاکمیت ملت و حزب پان ایرانیست را به موارد زیر جلب می نماییم:

در قانون اساسی فعلی جمهوری اسلامی اصول و تبصره های زیر ناقض برگزاری آزاد انتخاب هاست. در قانون فعلی که قاعدتا بایستی برگرفته یا مبتنی بر قانون اساسی باشد گروه بسیاری از ایرانیان که تصور می شده با حاکمان فعلی مخالفت یا رقابت داشته باشند از کاندیدا شدن در انتخابات مجلس ریاست جمهوری و شورای شهر ممنوع شده اند و بدون آن که قبلا در دادگاهی به گونه ای قانونی و عادلانه محکومیت یافته باشند. نمایندگان سابق مجلس شورای ملی ایران ، اعضاء انجمن های شهر و شهرستان و استان قبل از انقلاب و… بدون آن که به صورت فردی پرونده ی آن ها مورد رسیدگی مراجع ذی صلاح و منصف قرار گرفته باشد منع شده اند.

اکنون هم پس از حدود سی سال که از حادثه ای به نام انقلاب می گذرد به مدارک و شرایط لازم برای نمایندگی مجلس شورای اسلامی دوره ی هشتم نظری بیاندازیم.

در قسمت اول مدارک لازم ذکر شده که چندان جای بحث ندارد و اما در قسمت شرایط لازم برای انتخاب شوندگان چنین آمده است ، به استناد ماده ی 28 قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی انتخاب شوندگان هنگام ثبت نام باید دارای شرایط زیر باشند:

1-       اعتقاد و التزام عملی به اسلام و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران

2-      تابعیت کشور جمهوری اسلامی ایران

3-      ابراز وفاداری به قانون اساسی و اصل مترقی ولایت مطلقه فقیه

4-      داشتن مدرک تحصیلی کارشناسی ارشد یا معادل آن

5-      نداشتن سوء شهرت در حوزه ی انتخابیه

6-      سلامت جسمی در حد برخورداری از نعمت بینایی، شنوایی و گویایی

7-      حداقل 30 سال تمام و حداکثر 75 سال تمام

تبصره ی1: داوطلبان اقلیت های دینی مصرح در قانون اساسی از التزام عملی به اسلام مذکور در بند 1 مستثنی بوده و باید در دین خود ثابت العقیده باشند.

تبصره ی2: مدرک تحصیلی لیسانس یا معادل آن به شرط داشتن 5 سال سابقه ی خدمت اجرایی در سطح کارشناسی و بالاتر در بخش های خصوصی یا دولتی و یا پنج سال سابقه فعالیت آموزشی و یا پژوهشی با تائید مرجع ذی ربط و یا سابقه ی یک دوره نمایندگی مجلس می تواند جای گزین مدرک کارشناسی ارشد باشد.

تبصره ی 3: هر دوره ی نمایندگی مجلس شورای اسلامی معادل یک مقطع تحصیلی فقط برای شرکت در انتخابات محسوب می شود.

خاطر نشان می شود طبق قانون انتخابات پس از ثبت نام داوطلبان هیات های اجرایی در ظرف زمانی مشخص به بررسی صلاحیت عمومی کاندیداها می پردازند سپس هیات های نظارت شورای نگهبان بررسی نهایی در خصوص صلاحیت ها را انجام می دهند.

در پایان لیست داوطلبانی که واجد حداقل شرایط کاندیداتوری برای نمایندگی مجلس باشند از جانب شورای نگهبان اعلام خواهد شد.

اکنون که متن شرایط لازم برای کاندیداتوری داوطلبان را به نقل از بیانیه ی رسمی وزارت کشور ذکر نمودیم به بحث درباره ی برخی از موارد و تبصره های آن می پردازیم.

1-      در ارتباط با این بند یعنی(( اعتقاد و التزام عمل به اسلام و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران)) می توان گفت که این بند مغایر بندهایی از قانون اساسی جمهوری اسلامی بوده و خلاف اصل ممنوعیت تفتیش مشخص و جست و جوی عقاید و افکار ایرانیان می باشد. در این مورد می توان التزام عملی به قانون اساسی را از مردم توقع  داشت ولی نمی توان هرگز آنان را وادار به داشتن اعتقاد به نظام جمهوری اسلامی نمود، این وادار نمودن عملا فعالیت تمامی گروه هایی را که معتقد به نظامی غیر از نظام جمهوری اسلامی، مثلا جمهوری تنها یا پادشاهی پارلمانی یا نظام های دیگر باشند ممنوع و متوقف می کند که خلاف حتی قانون اساسی فعلی است.

2-      ابراز وفاداری به قانون اساسی و اصل مترقی ولایت مطلقه فقیه

در مورد این اصل نیز همچنان که در بررسی بند 1 ذکر شد در صورت گرفتن تعهد وفاداری به این قانون اساسی مانع هرگونه تقاضای تجدید نظر در بندهایی از قانون اساسی و اصل ولایت فقیه است گردیده اند حتی با برخی از مفاد قانون اساسی فعلی نیز در تضاد است.

3-      نداشتن سوء شهرت در حوزه ی انتخابیه.

اگر کسی سوء شهرت در هر نقطه ی ایران داشته باشد ضرورت ندارد که او را از کاندیدا شدن محروم نمود بلکه می توان آزادی داد تا مردم بتوانند علل سوء شهرت او را بازگو نموده و مانع از رای دادن آنان به شخص دارای شهر سوء شوند زیرا تشخیص سوء شهرت اشخاص در عهده هیچ کس و هیچ مرجع به غیر از توده مردم نمی تواند داده باشد.

4-      سلامت جسمی در حد برخورداری از نعمت بینایی، شنوایی و گویایی. روح استاد فزایلی دانشمند و روشن دل گرانقدر ایران شاد که اگر امروز زنده بود نمی توانست کاندیدای مجلس شورای اسلامی باشد.

در مورد تبصره ی 1 از بند 7 می توان این نکته را ذکر و بر آن پای فشرد که در مورد ایرانیان به هیچ عنوان به هیچ گروه قومی یا مذهبی نمی توان و نباید عنوان اقلیت داد.

ایرانیان دارای هر دین هر قومیت و هر باوری باشند در صورتی که مورد تایید رای دهندگان قرار گیرند می توانند به عنوان نماینده آنان در هر مرجع و سمتی خدمت نمایند. در ضمن اشخاصی که دارای دین متفاوت باشند نمی توانند در مورد ثابت العقیده بودن افراد مذاهب دیگر اظهار نظر نمایند.

 با توجه به مسائل و نکات آورده شده در فوق روشن است که حزب پان ایرانیست و هواداران و دوست داران پان ایرانیست ها نمی توانند با وجود ایراد های قانونی بسیار به انتخابات و ضایع شدن بسیاری از حقوق ایرانی بودن هم میهنان ما با شرکت در انتخاباتی چنین غیر عادلانه به ویژه آن که تازه با تمام ایرادهای یادآوری شده در فوق عاقبت نیز گروهی که وابستگی و حمایت آنان از گروهی خاص محرز گردیده است باید راجع به صلاحیت کاندیداها آنها نه نظارتی بلکه استصوابی نظر بدهند به آن مشروعیت بخشند.

لذا ما ضمن آن که قضاوت در مورد این انتخابات و نتایج آن را بر عهده ی هم میهنان گرامی وا می گذاریم عدم شرکت خود را در انتخابات ها تا زمان انجام اصلاحات اساسی در قوانین و رعایت حقوق تمام ایرانیان به گونه ای مساوی اعلام می دارد. اما در مورد نقطه ای که از تیتر مطلب به عنوان گروگان برداشتیم صبر می کنیم تا انتخابات انجام شود، گروه نامزدهای تایید شده و ظاهرا انتخاب شده به مجلس شورای اسلامی دوره ی هشتم بروند، آن گاه ببینیم آیا واقعا حتی اندکی هم شده به فکر مصالح ملت ایران هستند یا خیر؟ آیا در بین آنان کسانی خواهند بود که از دبیر شورای امنیت سوال کنند  به چه حقی از خلیج پارس ، از خلیج همیشه ایرانی فارس به نام خلیج دوستی یاد می کند؟

آیا در بین آنان کسانی خواهند بود که از آقای متکی وزیر خارجه جمهوری اسلامی سوال کنند که تا چه حد با کارشناسان و حقوقدانان ایرانی و جهانی مشورت کرده و قراردادهای منعقده بین ایران و شوروی سابق را مطالعه و بررسی نموده اند که از 3/11 درصد حق ایران از دریای مازندران سخن به زبان می آورند؟ ، آیا در بین آنان کسانی خواهند بود که اشخاصی نظیر آقایان را به پای میز محاکمه قسمتی از حقوق ملی خود گذشت بکشاند؟

فقط در این صورت است که می توان عنوان نامزد را بر روی داوطلبان گذاشت.

 

برگرفته از حاکمیت ملت، شماره ی 104، دی ماه 1386،با سپاس از پان ايرانيست كرمان

 

 

به اميد ايراني آباد وآزاد در سايه حاكميت ملي

پاينده ايران

 

 

Add comment مارس 8th, 2008

اعتصاب گسترده کارگران نیشکر هفت تپه وارد دومین روز خود شد

پاینده ایران

گزارش :سرور ابوالفضل عابديني نصر 

16 اسفند 1386     

در حالي كه ديروز فقط كارگران قسمت هاي داخلي شركت نيشكر هفت تپه اعتصاب كردند، امروز همه ي كارگران اين شركت در يك حركت جمعي برسر كار خود نرفتند و اعتراض خودرا نسبت به عدم پرداخت مطالباتشان اعلام كردند.
بيش از 3200 نفر از كارگران شركت امروز پنج شنبه 16 اسفند از ساعت 7 صبح جلوي درب مديريت كارخانه تجمع كرده و خواستار پرداخت حقوق دوماهه گذشته و مزايا ي خود شدند .
گفتني است ديروز در پي اولين روز اين دور اعتصاب كارگران ، مديران شركت بيان كردند كه فردا عيدي و پاداش را پرداخت مي كنند .كه تا پايان وقت اداري امروز اين امر محقق نشد و باعث خشم وعصبانيت بيش از اندازه كارگران گرديد. به گفته ي برخي از فعالان كارگري هيچ كدام از مسئولان شوش و مديران شركت هفت تپه توجهي به اعتصاب ما نكرده و همگي آنان مشغول فعاليت در ستاد هاي انتخاباتي كانديداهاي مورد حمايت خود هستند و كسي به مشكلات ما كارگران توجهي ندارد . همين كارگران با تاكيد به ادامه اعتصاب در روز هاي آينده گفتند : ما تا پايان تحقق خواسته هايمان دست از اعتصاب نمي كشيم و قرار است طي روز هاي آينده كارگران فصلي معروف به ني بر سياه به جمع ما بپيوندند.

به اميد ايراني آباد و آزاد در سايه حاكميت ملي

پاينده ايران

Add comment مارس 6th, 2008

Previous Posts


تازه ها :

پیوندها

بایگانی‌ها