پاینده ایران
همرزمانم، هان باشمایم !

*گر نخواهی حق، آسان توان زیست
*باشد که حقیقت بماند حتی اگر زندگی نابود شود
*زنده آن هایند که پیکار می کنند که می جنگند و در زندگانی خویش به پیروزی نمی اندیشند
خبرهای چند روز پیش حکایت از آن دارد که دو تن از هوادران پان ایرانیست خوزستان به دست ماوران اطلاعات وامنیت کشور بازداشت شدند. خبر کوتاه بود ابولفضل عابدینی نصر و کسری الاسوند ساعت 12 روز ۲۲/8/86 توسط عناصر امنیتی در نزدیکی محل دفتر روزنامه بهارسبز دستگیر شدند. هنوز از دلیل این بازداشت اطلاع چندانی در دست نیست ولی همین اندازه می توان گفت: که ابولفضل عابدینی به دلیل انعکاس و پوشش خبری مطالبات و تجمعات اعتراض آمیز کارگران هفت تپه بازداشت شد و سرور کسری الاسوند نیز به دلیل جویا شدن دلیل بازداشت عابدینی به ستاد خبری اطلاعات مراجعه می کند و به هنگام معرفی خود، ایشان نیز دستگیر می شوند. درتمام این مدت به این موضوع می اندیشیدم که این دو اکنون در چه شرایطی هستند و حال به عنوان یک هم اندیش چگونه می توان برای آن ها چیزی نوشته و سخنی گفت وقلمی زد و از آن جا که اصولا جوانان وطن دوست در میان انبوهی از دشمنان زندگی می کنیم کوشیدم مطالبی را جهت روشن شدن این موضوع و رویداد بیان کنم.
1- همانطور که در بالا آورده شد ادعای ماموران اطلاعات و امنیت برای بازداشت این جوانان پر شور میهن پرست این بوده که قرار بوده کارگران هفت تپه دگر بار برای مطالبات خود تظاهراتی را بر پا دارند ولی معلوم نکردند که هنوز واقعه ای اتفاق نیفتاده که کسانی را به این بهانه بازداشت کرد؛ چگونه شما به خود حق می دهید که کسانی را با این منطق به زندان بیندازید.اگر چه اعتصاب و مطالبه ی حق جزو حقوق اساسی کارگران است و شما حق ندارید آن ها را از حقشان بازدارید و به این بهانه به سرکوب هر آزاده و حق طلبی بپردازید. به راستی مطالبات به حق کارگران هفت تپه چه رقمی را در قبال میلیاردها تومانی که در فلسطین،لبنان،عراق و کشورهای آمریکای لاتین پرداخت می کنید، تشکیل می دهد.
2-اگر همانطوری که درخبرها آماده بود علت بازداشت این دو هم رزم، پوشش خبری تجمعات کارگران هفت تپه باشد می بایست از عناصر امنیتی حاکمیت فرقه ای پرسید راستی وظیفه یک روزنامه نگار و ژورنالیست متعهد در قبال این دادخواست ها و طلب حق کردن ها چیست؟ آن ها حتما بلافاصله جواب می دهند(البته حاکمیت مدت هاست که به هیچ پرسشی، پاسخ نمی دهد ولی بر فرض محال) آقا ایشان با بنگاه های سخن پراکنی بیگانه مصاحبه کردند و آن ها نیز این موضوع را هدف قرار داده و مثل همیشه علیه امنیت کشور و نظام توطیه می کنند اما به عنوان یک انسان آزاده و در اینجا به عنوان یک فردایرانی وطن پرست از آن ها می پرسم مگر شما فضایی و هوایی را برای نفس کشیدن باقی گذاشته اید، مگر رسانه ایی، روزنامه ای ویا رادیو تلویزیونی، آزاد در طول حکومت شما وجود داشته که اخبار مردم و ملت زجر کشیده ی ایران را بدون هرگونه سانسور پوشش بدهد، البته وقتی که هیچ فضای نفس کشیدنی برای میهن پرستان باقی نگذارده اید، عابدینی و دیگرانی همچون او مجبور می شوند که در فضای غبار آلودی چون رادیوهایی که البته از نظر نگارنده چندان هم به فکر ملت ایران و منافع ملی ما نمی باشند، به ناچار و تنها از روی وظیفه ژورنالیستی خود خبر این گونه دادخواهی ها را به گوش ملت ایران و یا وجدان های بیدار بشری برساند. بی گمان عملکرد نابخردانه آقایان درعرصه ی خبر و اطلاع رسانی باعث شده است که خبرنگار متعهدی چون عابدینی مجبور شود با این رسانه ها که البته حق بزرگی بر گردن پدید آورندگان روز واقعه دارند(رادیو بی بی سی را که در روزهای پر شور انقلاب حتما به یاد دارید که چگونه همچون دایه ی مهربانتر از مادر وکاتولیک تر از پاپ، داد انقلابیون را خیلی پررنگ تر و پر شور تر از آن چه بود به گوش جهانیان می رساند) به مصاحبه،گفتگو و پوشش خبری آن اعتراضات به حق که از سوی کارگران تهیدست نیشکر هفت تپه و درمانده از همه جا، که چندین ماه نانی نداشتند که بر سفره خانواده ی خویش نهند بپردازد. راستی وظیفه و تعهد یک خبرنگار و ژورنالیست به غیر از بیان مطالبات مردم و رساندن پیام آن ها به هیات حاکمه چه چیز دیگری می تواند باشد. خوب می دانم که در این استان تعداد بسیار زیادی هستند که در امر مطبوعات و خبرنگاری به فعالیت مشغولند ولی آن ها را چنان وابسته به سازمان های دولتی و تبدیل به مزدوران قلم به دست و بی مسوولیت و بی تعهد در قبال مصالح ملی کرده اید که جرات بیان کردن این خواست های به حق و قانونی تعدادی کارگر زحمت کش و سخت کوش میهنمان را نداشتند.
3- موضوع دیگری که ذهن ها را به خود مشغول کرده این است که اگرعابدینی به جرم این گونه فعالیت های مطبوعاتی و خبرنگاری دستگیر شده است آیا نباید همان گونه که در قانون اساسی آمده است در دادگاه مطبوعات و با حضور هیات منصفه عادل محاکمه شوند. حتی اگر جرم ایشان سیاسی باشد؛ قانون اساسی در بند 168 خود در این مورد تصریح کرده است که دادگاه باید با حضور هیات منصفه برگزار شود نه در دادگاه های انقلاب. البته تاریخ 28 ساله ی حاکمیت فرقه ای به خوبی و روشنی ثابت کرده است که هیچ گاه حاضر نخواهد شد که جرم سیاسی را تعریف کند یعنی این که ممکن است خود نگارنده پس از نوشتن این مطلب به جرم اقدام علیه ی امنیت کشور بازداشت شوم چرا که هیچ تعریفی درباره جرم سیاسی در این کشور با این همه نهاد های متعدد قانون گذار و موازی با یکدیگرنشده است ؛ مگر این که عنوان جرم سیاسی باید در این کشور همچون شمشیر دوموکلس عمل کند و هرگاه خواست بر فرق هر که حاکمیت از او دل خوشی نداشت فرود آید این همه نوعی ازحکومت کردن است.
***
سال ها پیش روانشاد دکتر محمد رضا عاملی تهرانی (که به دست انقلابیون مجنون کشته شد) گفته ای عمیق و ژرف بیان داشت: گر نخواهی حق، آسان توان زیست.
عابدینی به راحتی می توانست همچون تعدادی از همکاران (البته هستند خبرنگاران متعددی همچون ایشان که همچنان شرافتمندانه درحال ایفای مسوولیت خویشند) که مشغول ثنا گویی و مداحی برای ممدوحان خود هستند چشم از این فریاد ها و مظالمی که برعده ای از هموطنان خود و کارگران بی دفاع می رود فرو بندد و یا سکوت پیشه نماید و پیشه خود را نان دانی کند برای تامین آینده و زندگی فردی خویش، ولی او چنین نکرد چون که دارای سرشت و اندیشه ی ناسیونالیستی بود البته نگارنده تنها روی سخنش با روش و منش ایشان نیست، چرا که تا آن جا که تاریخ ایران را خوانده ام و مبارزات وطن پرستان و دوستان پان ایرانیست را به یاد دارم آنان نیز همیشه و همه جا از حقوق به یغما رفته این ملت ستم کشیده چه توسط هیات حاکمه ی فاسد و چه از سوی استعمارگران خون آشام و چه از سوی زورمندان داخلی دفاع کرده اند و همچنان به عنوان مبارزین راستین و آگاه به نیاز های ملی جامعه ی بزرگ ایرانی در این مسیر به کوشش و مجاهدت خویش ادامه می دهند. چنین است که سال ها پیش در کتاب مقدس بنیاد حزب پان ایرانیست چنین فرازی آورده شد: درک حقیقت،گفتن حقیقت و پیروی از حقیقت هر کس آنگاه که با حقیقت زندگی که به نظر پان ایرانیست ها چیزی به جز احقاق حقوق از دست رفته این ملت ستم کشیده ایران در درازنای تاریخ نیست، آشنا شود، آن گاه معنای مبارزه و زندگی کردن را درمی یابد تا آن جا که می دانم همیشه شعار و فرمان تاریخ چنین بود: باشد که حقیقت بماند حتی اگر زندگی نابود شود چرا که زندگیِ بدون حقیقت چیزی به جزبندگی وبردگی نیست.
مبارزه ما ادامه خواهد داشت چرا که جز جدایی ناپذیر زندگی ماست. ما در هر شرایطی پان ایرانیست هستیم چه در زندان چه در میدان. هیچ فرقی ندارد، چرا که بودن را و چگونه زیستن را فرا گرفته ایم. امروز عابدینی ها و کسری الاسوند ها به زندان می افتند، فردا دیگری از ما. ولی آن که چشم به مبارزه دارد ناامید نمی شود، به راه خویش که به آن ایمان دارد ادامه می دهد چرا که: زنده آن هایند که پیکار می کنند که می جنگند و در زندگانی خویش به پیروزی نمی اندیشند. آن ها چشم به افق ها دور دارند آرمان خواه این گونه می اندیشد و می زیید. او وسعت نظر دارد همچون کوهی است که به دشت می نگرد و از شکوه و از عظمت و بزرگی خود لذت می برد و چه چیزی بالاتر از چنین زندگانی، چه معنای والاتر ی برای چنین روح های بزرگی می توان تعریف کرد.
عشق ما روان است در دفاع همه جانبه از فرد فرد این ملت ستم کشیده، عشق ما نامیرا است همیشگی و پا برجا است . چه دشمنی و کار بیهوده ی است در افتادن با چنین جان های شیفته و شعله های فروزانی که عشق به سرزمین نیاخاکی و ملت خویش وباور های خاک و خون را فریاد می زنند.پس باشیم و ببینیم سپیده دمان تاریخ را.
پان ایرانیست های دربند از سرور منوچهر یزدی
پاینده ایران
فنا در آرمان
شاهین فراز دوست 26/8/86
نوامبر 20th, 2007
سخنرانی سرور مهندس کرمانی -نشست حزب پان ایرانیست – 4 آبان 1386 اهواز
برگردان از نوار وتایپ: مزدک
*******
در جهان دو جریان وجود دارد:
یک سیاست هایی در جهان در جهت تجزیه و پراکندگی ایجاد کشورهای کوچک و تجزیه کشور ها قدم بر می دارد و این جهان استعمارگر است که از ضعف کشورهای کوچک می تواند استفاده کند و قدرت خود را در سراسر جهان گسترش بدهد. شما ببینید در اروپا چه اتفاقی افتاد؟ کشور یوگسلاوی از هم پاشید و از دل این کشور دست کم 10 کشور بیرون آمد. “کراواسی ، مقدونیه ، صربستان ، مونته نگرو و اخیراً کوزوو ! هفت هشت کشور از دل آن خارج شده و می شوند.
یک جریانی هم در این دنیا وجود دارد که ما آنها نمی بینیم نمی گذارند ما آنها را ببینیم چون ملت ایران فیلش یاد هندوستان میکند! ملت ایران یادش می افتد چه عظمتی داشته چه قدرتی داشته چه فرهنگی داشته چه وضع و چه شانی در دنیا داشته و حالا به کجا رسیده است ؟برای همین نمی گذارند مگر چین کشوری کمونیستی نیست؟ مگر چین سیستم استبدادی و غیره و غیره که می گویند ندارد؟ ولی ببینید این کشور پس از 450 سال هنگ کنگ را پس گرفت! پس از 254 سال ماکائورا پس گرفت! الان چین تایپه 50 ساله است که یک حکومت است و در سازمان ملل نماینده داشته، حق وتو داشته ولی کشور چین این را به رسمیت نمی شناسد می گوید این جزیی از میهن من هست و باید باشد. پس یک جریان هم در جهت وحدت و یکپارچگی وجود دارد و کشوری مثل چین به این جهت حرکت می کند
پان ایرانیست ها می گویند از آن دو جریان ما دومی را قبول داریم آن جریانی را قبول داریم که به سوی قدرت وعظمت حرکت کنیم.آن جهتی را قبول داریم که آلمان و فرانسه ی دشمنِ تاریخیِ همدیگررا با انگلیس در یک جا مانند اتحادیهء اروپا در کنار هم قرار میدهد که یک قدرت 400 میلیونی ایجاد کنند و بتوانند در مقابل بقیه قدرت های دنیا ایستادگی کنند.ما در آن جهت رفته و به آن سمت حرکت می کنیم. پان ایرانیست ها همین را می گویند.
******
سپاسگذارم از سروران و دوستانی که تشریف آوردند و به ما این سعادت را دادند که در خدمت ایشان باشیم.مانند 50 ،60 سال گذشته دوباره راجع به ملت ایران صحبت کنیم،درباره حق ملت ایران ،درباره حکومت های ایران و درباره ان چیزی که ما پان ایرانیست ها می خواهیم و بیش از 60 سال است که به دنبال آن هستیم مطالبی را با شما درمیان بگذارم.در ابتدا که وارد شدم یاد بیش از چهل سال پیش افتادم که در همین شهر اهواز در خدمت دوستانی بودم همه این دوتان اکنون گرد پیری بر چهره شان نشسته است و من را به آن زمانهایی برد که در سال 1341 برای نخستین بار وارد خوزستان ،شهراهوازو شهر گچساران شدم و برای بیست سال مسئولیت حزب پان ایرانیست را در خوزستان و بویژه شهر اهواز بر عهده گرفتم . پیش از آن هم تلاشهایم را در کهگیلویه بویر احمد انجام میدادم. این را می گویم که بدانید خستگی ناپذیر و با تمام وجود هفتاد و اندی از عمرمان را در راه ایران گذراندیم و باقی را هم در این راه صرف خواهیم کرد.مطالبی را که سرور میرانی فرمودند من سخنانم را در چاچوبی که مورد نظر ایشان بود محدود می کنم. شما سرآغاز را در ابتدا خوانده شد گوش دادید و دیدید که پان ایرانیست ها بیش از 60 سال است که در تمام نشست های رسمی شان اول این سرآغاز را می خوانند و با خدای خویش پیمان می بندند که هیچ گاه مصالح ملت ایران را زیر پا نگذارند و همیشه در راه بزرگی و سرافرازی ایران که به اعتقاد پان ایرانیست ها ایران سرافراز می تواند سرافرازی جهان را در پی داشته باشد،همانطور که در درازای تاریخ ،ایران بسیارچیزها به کشورهای یزرگ جهان و دنیا داده ات مطمئناً پس از این هم ایرانی ها و ملت ایران این قدرت را دارند که این بزرگی ها را از چارچوب مرزهای خود خارج کرده و به تمام جهان صادر کنند. به هر حال ما پان ایرانیست ها چه می گوییم،چه می خواهیم،برای چه دور هم جمع شده ایم،برای چه با حکومت درافتاده ایم؟ برای چه با نظام پادشاهی درافتادیم، برای چه با نظام جمهوری در می افتیم ،چه چیز را می خواهیم جایگزین کنیم؟چه هدفی را دنبال می کنیم.این پرسش را باید واضح و روشن بیان کنیم.هر ایرانی حق دارد نظراتش را درهرجایی و به هر صورتی که صلاح می داند بیان کند.دشمنان هم این حق را باید داشته باشند که بتوانند از امکاناتشان استفاده کنند،ما را محکوم کنند ،با ما جدل کنند، و به ما ثابت کنند که کدام قسمت از نظریاتمان غلط یا نادرست است یا کجای احیاناً به نفع مصالح ملی ما نیست.پس این حق بیان را ما داریم همانطور که این حق بیان را به مخالفان خود می دهیم که آنچه را ما می گوییم مورد ارزیابی و بررسی قراردهند.
جهان امروز دوراه را به طورمجزا و درکنار هم طی می کند. همه دوستان می دانند یک سیاست هایی در جهان در جهت تجزیه و پراکندگی ایجاد کشورهای کوچک و تجزیه کشور ها قدم بر می دارد و این جهان استعمارگر است که از ضعف کشورهای کوچک می تواند استفاده کند و قدرت خود را در سراسر جهان گسترش بدهد. شما ببینید در اروپا چه اتفاقی افتاد؟ کشور یوگسلاوی از هم پاشید و از دل این کشور دست کم 10 کشور بیرون آمد. “کراواسی ، مقدونیه ، صربستان ، مونته نگرو و اخیراً کوزوو ! هفت هشت کشور از دل آن خارج شده و می شوند.اکنون می خواهند یکی از آنها را هم که2 میلیون جمعیت دارد ،جدا کنند. شاید مردم آن منطقه خوشحال باشند، هم زبانند، حرف همدیگررا بهتر متوجه می شوند، همشهری هستند دور همدیگر هستند، حکومت مستقل دارند، صاحب رای در سازمان ملل هم می شوند. شاید برای آنها خیلی هم افتخار آمیز باشد که چنین اتفاقی می افتد. بنابراین یک سری از کشورها که اتحادیه اروپا و آمریکا جزو آنها هستند جهان را به سوی ایجاد کشورهای کوچکتر وکم قدرت هدایت می کنند. امارت متحده عربی در همسایگی ماست حداکثر 2 میلیون جمعت دارد فکر کنید این کشور چی می شود و چه خطری برای آمریکا ایجاد می کند؟…هیچ
بنابر این اگر100کشور مانند امارات متحده عربی درست شود، مثل بحرین درست شود، مثل کویت درست شود، مثل قطر درست شود، مثل ابوظبی، حتا مثل عربستان درست شود برای این کشورهایی که می خواهند در همه جای دنیا منافع خودشان را تامین کنند هیچ خطری محسوب نمی شوند بنابراین سیاست آنها، منافع ملی، استعماگرانه واستثمارگرانه آنها در این است که این کشورها را کوچک تر کنند. حالا در ایران هم شروع می شود؛ می گویند: درخوزستان یک عده هموطن ما هستند که زبانشان هم با ما فرق دارد( درست است ما هم قبول داریم که این اتفاق افتاده ودر میهن ما هست)؛ حالا اینها جدا شوند! بسیار خوب؛ در بلوچستان هم بلوچی ها که کمی زبانشان با بقیه مردم ایران از نظر محلی تفاوت هایی دارد این هم یک کشور بشود!! خوب؛ ترکمن ها هم هستند ترکمنی صحبت می کنند از نظر مذهبی اهل تسنن هستند خوب این ها هم یک کشور دیگرشوند!!! آذربایجانی ها ایرانی اند آریایی اند فرهنگشان با ایران مشترک است ولی بالاخره زبانشان ترکی شده و تفاوتی با بقیه در جاهایی دارند این هم یک کشور جدا بشود!!!! کویر لوت را هم به من بدهند و بگویند خوب این هم برای فارس ها!!!!! این قوم فارس از کجا امده و در کجای تاریخ دیده شد من خبر ندارم. ما یک استان به نام استان فارس داریم و یک شهر شیراز که مرکز این استان فارس است. در آنجا قشقایی ها را می شناسیم، هموطنان خوب ما به زبان ترکی صحبت می کنند هیچ مشکلی هم ما با آنها نداریم. در آذربایجان هم به زبان ترکی سحبت می کنند ولی قوم فارس از کجا آمده، فارس و عرب از کجا آمده، فارس و کرد از کجا آمده، فارس و کرد از کجا آمده است من نمی دانم. حالا لر بختیاری را فارس حساب می کنند یا غیر فارس حساب می کنند؟ تفاوت زبان گیلکی هم به اندازه زبان بلوچی با بقیه است، تبرستانی و مازندرانی هم وقتی صحبت می کند بخاطر لهجه اش شما متوجه نمی شوید. ایران کشوری بوده که در زمان هخامنشیان و قبل از آن تشکیل شده است.از آن طرف سُغد، فُرغانه ،تاجیکستان بگیرید بیاید تا شام وتمام اینها یک کشور پهناور بوده است.در آن زمان جاده رادیو تلویزیون اینترنت وسایل ارتباطی و کتاب و نوشته نبوده و معلوم است که این گونه تفاوت لهجه در اقوام پدید می آید. طبیعی است هر کدام نزدیک یک قوم باشند کمی از آن قوم تاثیر می گیرند. عرب ها ی خوزستان تحت تاثیر اعراب قرار گرفتند. مگر ما نمی دانیم تاریخ خوزستان را. شما هنوز در منطقه کوت عبداله، قنواتی ها را می شناسید که عربی صحبت می کنند و لباس عربی هم می پوشند ولی عرب نیستند خودشان هم می دانند. بدلیل نزدکی با مناطق عرب خیز اینها هم عرب زبان شده اند. اما عرب واقعی هم داریم که ستم بسیار به او کرده و فشارزیادی به او آوردند و او از طرف مناطق سنی نشین در آنسوی مرز به مناطق شیعه نشین درون خاک ایران آمده و در داخل کشور ما سکونت کرده است. داخل کشور ما، با ما هم میهن است فرهنگ ما را قبول کرده است، مذهبش با ما یکیست، آمده و در اینجا با ما در حال زندگی کردن است. ما 75 میلیون ایرانی هستیم و اکنون که 5 میلیون از ما را در کشورهای دیگر دنیا آواره کردند 70 میلیون نفر در ایران داریم. اگر ما 70 میلیون همه با هم متحد و یکپارچه باشیم چه کار می توانیم در این دنیا بکنیم؟ در مقابل آمریکای پیشرفته ی صنعتیِ 300 میلیون نفری چه قدرتی داریم؟ در مقابل روسیه 250 میلیون نفری و قدرتمند چه قدرتی داریم؟ در مقابل اتحادیه اروپای 300 یا 400 میلیونی چه قدرتی داریم؟ در مقابل چین یک میلیاردو دویست میلیون نفری چه ؟؟حال بیایم و از درون این 70 میلیون نفر، 7 یا 8 یا 10کشور هم درآوریم و هر کدام هم چهار یا پنج میلیون جمعیت داشته باشد؛ یکی کویر لوت شود، یکی کشور کردستان بشود ، یکی خوزستان بشود.یکی بشود منطقه دامداری یکی بشود کشاورزی یکی هم مانند خوزستان کمی نفت دارد وقتی هم تمام بشود معلوم نیست چه بر سرش خواهد آمد…خب که چی؟این در جهت منافع کیست؟ این تفرقه ها در جهت منافع کشورهای بزرگ است که به کشورهای مانند ما چشمداشت دارند.
یک جریانی هم در این دنیا وجود دارد که ما آنها نمی بینیم نمی گذارند ما آنها را ببینیم چون ملت ایران فیلش یاد هندوستان میکند! ملت ایران یادش می افتد چه عظمتی داشته چه قدرتی داشته چه فرهنگی داشته چه وضع و چه شانی در دنیا داشته و حالا به کجا رسیده است ؟برای همین نمی گذارند مگر چین نیست مگر چین کشوری کمونیستی نیست؟ مگه چین سیستم استبدادی و غیره و غیره که می گویند ندارد؟ ولی ببینید این کشور پس از 450 سال هنگ کنگ را پس گرفت! پس از 254 سال ماکائورا پس گرفت! الان چین تایپه 50 ساله است که یک حکومت است و در سازمان ملل نماینده داشته، حق وتو داشته ولی کشور چین این را به رسمیت نمی شناسد می گوید این جزیی از میهن من هست و باید باشد. پس یک جریان هم در جهت وحدت و یکپارچگی وجود دارد و کشوری مثل چین به این جهت حرکت می کند.کشوری مثل آلمان در جنگ جهانی دوم شکست خورد تجزیه شد آلمان شرقی و غربی درست کردند.کمونیستی شد رژیم دیکتاتوری شد ولی بالاخره چون این ملت زنده بود در جهت تفاهم و یکپارچگی حرکت کرد و به جایی رسید که دو آلمان یکی شد. ویتنام کشوری کمونیست شد و یک قسمت از آن آمریکایی گردید بر سر آن نزاع در گرفت و 500 هزار سرباز آمریکایی را به آنجا بردند ولی بالاخره دو ویتنام در جهت یکی شدن حرکت کردند. کره الان دو کره است کره شمالی وکره جنوبی هر دو عضو سامان ملل ولی می بینید حرکت هایی می کنند.رییس جمهور این کشور به آنجا میرود و مورد استقبال قرار می گیرد. آنان نیز به این کره آمده و مورد استقبال قرار می گیرند. این دو کشور در جهت وحدت حرکت می کنند مگر ملت ما را چه شده که برود در جهتی که به سود بیگانگان و تجزیه طلبان وقدرت های کوچک ایجادکن است؟ به سود آنان وارد عمل شود چرا در آن جهت گام برداریم؟
پان ایرانیست ها می گویند از آن دو جریان ما دومی را قبول داریم آن جریانی را قبول داریم که به سوی قدرت وعظمت حرکت کنیم. آن جهتی را قبول داریم که آلمان و فرانسه ی دشمنِ تاریخیِ همدیگررا با انگلیس در یک جا مانند اتحادیهء اروپا در کنار هم قرار میدهد که یک قدرت 400 میلیونی ایجاد کنند و بتوانند در مقابل بقیه قدرت های دنیا ایستادگی کنند. ما در آن جهت رفته و به آن سمت حرکت می کنیم. پان ایرانیست همین را می گویند. می گویند اگر نمی توانید تنها بجنگید از قدرت و نیروی خانواده و دوست و فامیلت استفاده کن وقدرتت را زیاد کن. اولین دوستان ما برادرهای ما هستند یعنی همین هایی که در ایران کنونی و در این چارچوب در حال زندگی هستند. عرب، ترکمن، بلوچ،کرد و غیره. حتما باید همه اینها دست در دست یکدیگر زندگی کنند و یک قدرت را بوجود بیاورند و پس از آن چه؟ قدرتمان با هم کم است و نمی توانیم در برابر روسیه و امریکا بایستیم؟ قدرت را اضافه می کنیم پسرعموهایمان را پیدا می کنیم. افغان پسرعموی من است برادر من است. کرد در آن سو در خاک ترکیه و عراق برادر من هم نژاد من هم فرهنگ من است. همهء پیوندهای او با من یکی است. بلوچ های پاکستان درآن سو همین حالت را دارند. تاجیکستانی نیز زبانشان پارسی است فرهنگش پارسی است فردوسی و رودکی را از من بیشتر می شناسد. این نیز در مرهله دوم است که ما پسرعموها و قوم وخویش هایمان را درتمام دنیا جمع می کنیم ویک قدرت بزرگ در این منطقه بوجود می آوریم. چرا 1میلیون و600 هزار کیلومتر باید باشیم(پهنهءمرزهای کنونی ایران)؟چرا به سمت آن پنج و شش برابر که از خاک ایران جدا شده است نرویم؟ برویم وبه آن سمت حرکت کنیم ممکن است درعمر من و شما نیز نرسیم اما مطمئناً وقتی هدف معین شد می رسیم پس از 450 سال چین به آن سمت می رود وبه آن می رسد. ویتنام پس از 30 سال 50 سال جنگیدن رسیده است. بنابراین ما هم میتوانیم برسیم.
ما پان ایرانیست ها در دنیای فعلی خطر را بیشتر احساس می کنیم تا کنون زمین های ما را تقسیم می کردند،اکنون آب دریای ما را نیز دارند می برند. ازآن طرف جنوب ایران، دورترین نقطه ایرانِ فعلی جزایر ابوموسا و تنب بزرگ و کوچک هستند. یک کشور ریز که معلوم نیست استعمارآنرا چگونه در سال 1971 یعنی 35 سال پیش بوجود آورده است؛ادعای آنان را می کند! پنج شیخ نشین دوبی و شارجه و ابوظبی و… را به هم دیگر چسباند وملات آمریکایی و انگلیسی را درهم ریخته و فشردند و کشور امارات عربی متحده را درست کردند. در طول چند هزارسال تاریخ، این جزایر و تمام جزایر خلیج پارس متعلق به ایران و در زیر درفش ایران بوده اند. حالااین حکومتی اصلن وجود نداشته است می گوید من ابوموسا را می خواهم چرا می خواهم برای اینکه اگر ابوموسا دست آنها بیافتد تا نصف بالای ساحل های ما و نیمی از آبها مال آنهاست. درآنجا نفت و گازومنابع طبیعی پیدا شده و دولت های دیگر می خواهند این منابع را ببرند.آمریکا صراحتاً اعلام میکند من در آمریکا منافع دارم! غلط می کنی که منافع خودت در دنیا را آورده ودر خلیج پارس پیاده می کنی.اگر چهارنفرایرانی خاین پیدا نشود که بگوید”ما ژاندارم خلیچ پارس نیستیم” ،(ایران که تمام سواحل شمالی خلیج پارس را دارد ،تمام جزایر مال او بوده و سوابق تاریخی که دراین جا وجود دارد نشان می دهد که این منطقه ایرانی نشین و مورد نفوذ ایران بوده)، معلوم است که آمریکا از آن طرف دنیا می آید و میگوید من ژاندارم هستم،در بحرین پایگاه می گذارم. والان هم قصد دارد در ابوموسا پایگاه بنا کند،ناو جنگی خود را هم به آنجا اورده وخود ما را هم مورد تهدید قرار می دهد. در این هنگام حکام ما نیز به جای آنکه با قدرت و درایت و تکیه بر نیروی من وشما ،باجلب محبت و پشتیبانی من و شما،به جنگ با اینها برود؛ میگوید خب یک چیزی به روسها بدهم و آنها را راضی کنم.دریای مازندران را صرف نظر کنم! ما با روس ها قرارداد داریم،بااتحاد شوروی سابق قرارداد داریم که دو کشور ایران واتحاد شوروی حق دارند به طور مساوی از دریای مازندران استفاده کنند. اتحاد شوروی مرد؟خدایش بیامرزد. حالا وارثان می توانند مال او را تقسیم کنند.او مرده ما که نمرده ایم ما خدارا شکر زنده ایم ما که سلامت هستیم ما که در این دنیا در حال نفس کشیدن هستیم پس چرا ارث ما را تقسیم می کنند چرا بی عرضه ایم؟ چون می گوییم که می خواهند برای ما نیروگاه هسته ای درست کنند.کی؟ روسیه؟ اگر روسیه راست می گوید در قراردادهای گذشته می تواند تجدید نظر کند. بیاید و در قرارداد ترکمانچای تجدید نظرکند،قرارداد گلستان را تجدید نظرکند، قراردادآخال را تجدید نظر کند.تمام سرزمین های جداشده ما را تجدید نظر کرده ودوباره پس دهند.چرا این قسمت که به نفع ایران است باید تجدید نظر شود؟آنوقت حکومت ما هم تسلیم باشد؟چهارتا کشور را دعوت کند که بیایید اینجا و بگوید ترا به خدا این را به پنج تا بیست در صد تقسیم کنید و به ما هم بیست در صد بدهید؟آن وقت من می گویم خیانت می کنید، مُقدم علیه امنیت کشور هستید، هرکس اول این حرف را زد من باید او را به دادگاه ملی ببرم که محاکمه شود؟ آقای خاتمی که این حرف را زد من باید او را به دادگاه ملی ببرم اما دوستان می گویند سرور کرمانی تند می روی؟ منافع ملت ایران است کجا تند می روم؟اگربرد چه حقی داشت کجا کدام مجلس تصویب کرد؟ کدام مردم در رفراندوم و همه پرسی شرکت کرده و قبول کردند؟ جدای از این در مورد خاک و تمامیت ارضی هیچ مرجعی نمی تواند ادعایی داشته باشد؛ قبول کردند که 50 دصد را حاضریم 20 درصد کنیم پس چرا رییس جمهور مملکت به جای ملت ایران حرف می زند چون نماینده ملت نیست،وقتی رییس جمهور بگوید 20 درصد آنان به قدری پر رو شده اند که حرف از 13 درصد می زنند و می گویند ساحل شما گودتر و خط ساحلی تان کمتر است ما در این سو ساحل بیشتری داریم پس سهم شما 11 درصد می شود!! از حالا بحث بین 13 و یا 11 درصد را دارند به هر حال این ها نشان ناشیاستگی حکومت وقت است چرا حکومت این کار را می کند؟ چون تکیه بر نیروی مردم ندارد 30 سال است که به دلیل داشتن حکومت وقدرت پای آن ها بر گلوی حزب پان ایرانیست و احزاب دیگر است که نفس نکشند ، من هم ایرانی هستم من پان ایرانیست هستم و حاظر نیستم از ایران به هیچ جای دیگر بروم. بیاید هرکاری که می توانید با من بکنید.
ولی زور حکومت به روسیه نمی رسد که بگوید بر اساس قرار داد باید نیروگاه را در 5 سال آماده کنید پول آن را هم گرفتید پس چرا نیروگاه آماده نشده است؟ بر اساس قرار داد باید زباله های هسته ای در اختیار ایران باشد ولی دو یا سه سال پیش بر اساس قراردادی دوباره این را هم روس ها از ما گرفتند چرا؟ چون این قسمت مهمترین قسمت است که می توان با آن کار هسته ای انجام داد و جمهوری اسلامی این را هم قبول کرد!!! حالا ادعا می کند که قسط های شما (جمهوری اسلامی) عقب افتاده است کار شما را به انجام نمی رسانم. رژیم به هر طریقی که بوده قسط ها را آماده کرده و حالا ادعای تازه ای بیان شده است. آقای پوتین در همین کنفرانس که مهمان ما بود، رییس جمهور به او احترام گذاشته و می پرسد آقای پوتین شما قول می دهید که نیروگاه هسته ای به زودی راه بیافتد ایشان در پاسخ می گوید: من فقط یک بار در کودکی به مادرم قول دادم!! ببینید رییس جمهور یک کشور جلوی رییس جمهور ما و جلوی خبرنگاران و نمایندگان کشور های دیگر یک همچین بحثی را مطرح می کند و ما هم صدایمان در نمی آید. چرا؟ چون لیاقت حکومت را نداریم، اگر از حقوق ملی دفاع نکنیم، به قول خشایارشاه اگر سر نیزه ی سرباز پارسی دور تر نجنگد در درون خاک خودش به سینه اش فرو خواهد رفت. اگر شما به جنوب خلیج فارس نرفته و نگویی که کویت، بحرین و سواحل جنوبی ازآن ملت ایران است آن وقت امارات دست درازی می کند و می گوید ابوموسی مال من است، اگر ابوموسی را بدهیم می گوید خوزستان عربستان است و از آن ماست اما یادش می رود که در این جا نیز شوش، ایذه، رامهرمزو … تمدن داشته اند و فراموش می کند،آن قسمتی که مورد منفعت خودش هست را می گیرد. حکومت لیاقت ندارد که از حق ملت ایران دفاع کند؟ چرا چین ها حق دارند و ما حق نداشته باشیم. آن ها کمونیست، انتر ناسیونالیست و جهان وطنی هستند ولی می گویند مرگ برای ما مهم نیست و برای به دست آوردن خاک خود می جنگد و سرزمین خود را پس می گیرد اما حکومت می گوید ای پان ایرانیست ها مبادا تظاهراتی در برابر حق پنجاه درصدی ملت ایران در دریای مازنداران انجام دهید، ای داد و بیداد اگر در هر کجای دنیا بودیم به ما جایزه می دادند که ای پان ایرانیست بیا و با تجزیه طلبی در هرجای ایران به مبارزه برخیز. به راستی ما باید در این مکان کوچک دور یکدیگر جمع شویم چرا من در دانشگاه جندی شاپور نمی توانم سخن رانی کنم، چرا نمی گذارند با برادر عرب زبانم در دانشگاه و در یک محیط گسترده تر گفتگو کنم،چرا چندین مجوز به روزنامه های با زبان عربی می دهید ولی نمی گذارید یک روزنامه فارسی میهن پرست دارای مبانی پان ایرانیستی منتشر شود، خوب نتیجه این می شود که جوانان این مرز و بوم گمراه شده و دست به حرکاتی می زنند و سپس آن ها را می گیرد و اعدام می کنید و فکر می کنید که با اعدام این جوان عرب زبان جلوی همه توطئه ها را گرفته اید آخر کشتن آن جوان نا آگاه چه نتیجه ای برای کشور دارد. پدر کشته را که بُوَد آشتی، با این کار مگر می توانی با فرزندانش زندگی کرده و کنار بیایید. راهی جز راه پان ایرانیست وجود ندارد،راهی که پان ایرانیست ها می روند راهی است به سوی وحدت، یگانگی و نیرومندی همه ایرانیان با هر نوع مذهب، لهجه و خصوصیت قومی… چرا اتحادیه اروپا حق دارد اما ملت ایران حق بر پایی اتحادیه کشورهایی ایرانی تبار را ندارد. چرا من هنگامی که می خواهم به کشور بردار خود افغانستان بروم نمی گذارند، چرا به افغانی که برادر من است در ایران اجازه تحصیل نمی دهند، اگر به 5 میلیون ایرانی که در خارج از کشور هستند اجازه تحصیل ندادند شما چه غلطی می کنید.افغان با من هم وطن و همزبان و هم فرهنگ است جزیی از خانواده ی من است اما اکنون از من جدا افتاده و خانه اش ویران شده است ولی به هر روی برادری آن هنوز پا بر جاست. این سیاست ها ضد ملی ما را به کجا خواهد برد. نمی فهمید می دانم، اما وقتی ما می گوییم،گوش کنید و اجازه بدهید سخنمان را بگوییم. حق حرف زدن را به من بدهید (تشویق باشندگان) من از سال 1329 تا کنون در این 57 سال در این خط بوده ام و امیدوارم اگر عمری باقی بود باز هم در این مسیر به مبارزه ادامه خواهم داد و به همه نیز گفته ام مهندس کرمانی ها پان ایرانیست بوده اند، هستند و خواهند بود چرا که پان ایرانیست هست تا تاریخ است تا ایرانزمین هست. اگر قرار است کسی عوض شود ما نیستم آنانی هستند که با پان ایرانیست می ستیزند و آخر نیز در این ستیز ما پیروز خواهیم شد و آنان را عوض خواهیم کرد چه بیگانه باشد چه حاکمیت های فرقه ای.
پایان
به امید ایرانی آباد و آزاد در سایه حاکمیت ملی
پاینده ایران
مزدک
http://paniranist.net/?p=75
نوامبر 13th, 2007
پاینده ایران
این پاسخ نامه چندی پس از درج گفتگوی رامین ناصح ،از سوی سرور فرازدوست اماده گردید ولی درج آن تا امروز به درازا کشید.باید افزوده گردد که بر خلاف اصول مطبوعاتی در نشریه همدلی نیز چاپ نگردید!
مدیر مسوول گرامی هفته نامه ی همدلی جناب آقای شجاع پوریان
با درود و آرزوی تندرستی
به آگاهی شما می رساند از آنجا که در شماره 241 هفته نامه ی سه شنبه 29/3/1386 همدلی و در گفتگویی که آن نشریه با دبیر کانون آینده نگری آقای رامین ناصح داشتند، مطالبی خلاف واقع و به دور از هرگونه سنخیت و سنخیتی به اندیشه ی پان ایرانیسم و حزب پان ایرانیست ونیز ناسیونالیسم ایراد نمودند، خواهشمند است این مطلب و جوابیه را جهت روشنگری هر چه بیشتر و آگاه شدن خوانندگان آن نشریه و تنویر افکار عمومی،درج نموده تا خواننده آگاه خود انصاف را ترازو قرارداده و به داوری بنشیند.
هر دم بت عیار به شکلی به درآمد
***
من به هر جمعیتی نالان شدم
جفت بد حالان و خوش حالان شدم
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار ووصل خویش
***
جای آن است که خون موج زند در دل لعل
زین تغابن که خزف می شکند بازارش
***
سکوت نغزترین شعر روزگاران است
در آن دیار که طوطی سخن شناس افتد
آقای رامین ناصح در گفتگویی با نشریه همدلی و در پاسخ به پرسش های آقای جهانگیر محمودی در باب مشکلات و مسایل قومی در خوزستان به ناگاه بر مرکب سخن می نشینند و به بیان دیدگاه ها وافاضات خود در باب اندیشه ناسیونالیسم و تشکیلات پان ایرانیست می پردازند ایشان در بخش هایی از گفتار خود در این مورد چنین فرمایش می کنند:
پان ایرانیست را جریانی در جهت حفظ وحدت و منافع ملی نمی دانند،عملکردشان باعث بزرگ نمایی فعالیت های قومی است،معتقدند اگر اندیشه و گروه های تجزیه طلب در ایران وجود نداشته باشد، ماهیت وجودی پان ایرانیست به زیر سووال می رود. شعارهای پان ایرانیست و ناسیونالیستی را پوچ و تو خالی می دانند، پان ایرانیسم را به قوم گرایی همراه با بوی تعفن فاشیسم و استبداد زدگی متهم می کنند، آنان را عربده کشانی خشونت طلب هم در گفتار وهم در عمل معرفی می کند که در دهه بیست و سی به اجتماعات روشنفکران یورش می بردند و تجمعات را بر هم می زدند.
در کل اندیشه ناسیونالیسم را فاقد مبانی علمی و بیشتر بر پایه ی احساسات، شعارو شکوه اعتقادات آنان را پوشالین و اندیشه هایشان را مخرب و ضد انسانی می دانند از دیدگاه ایشان؛ناسیونالیسم بیماری دوران کودکی انسان است، این گفته ها همگی ما حصل صحبت های آقای رامین ناصح بود در باب ناسیونالیسم و پان ایرانیسم در گفتگو با نشریه همدلی.
***
در این جا نگارنده اندیشه ی آن ندارد که دیدگاه های کنونی آقای ناصح را به نقد بکشد چرا که هم مجال این کار نیست و همین این که بر این باور هستم که در جهان کنونی عقیده ی هر کس آزاد و محترم است. ولی در همین جا آرزو دارم لااقل در این مرام و اندیشه تازه تر که ایشان پذیرفته اند و گویی می خواهند معنویت گرایی و عرفان را با مدرنیته و دانش امروزی پیوند بزنند، ثابت قدم بمانند، هر چند که رویه ای که ایشان از گذشته تا کنون در پیش گرفته اند، خلاف این این آرزو را بیان می کند.
به هر روی ایشان به بیان مطالبی پرداختند که هیچکدام از آن ها ریشه در حقیقت و واقعیت فعالیت های پان ایرانیست ها، نداشته وندارد. جهت آگاهی خوانندگان به بعضی از اصول و آرمان های پان ایرانیستی اشاره می کنم تا مشخص شود که گفتارهای ناسیونالیستی توخالی و پوچند ویا این که بیان کننده راز و رمز حیات و چگونگی زیست ملت ایرانند:
*هستی بزرگ بر پایه ی اصول و بنیاد هایی استوار است که جلوه و نشانی است از آفریننده ای بزرگ.
*اندیشه و علم و تلاش بشریت، کاشف اصول هستی بزرگ تواند بود و نه واضع آن.
* جنبش و خروش و حرکتی اصیل تواند بود که در مسیر شناخت این اصول باشد.
*آرمان: هدف و نیاز نهایی هر ملت است برای زیست سرافراز در پهنه ی نظام هستی بزرگ و جامعه ی بشری.
* آرمان خواه، پوینده، کوشنده، پیام آور و فنا در اصول آرمانی و مجری کوشش های فردی،خانوادگی و اجتماعی برای رسیدن به آرمان ملت بزرگ ایران است.
* پان ایرانیسم نهضتی است جهان شمول که با اعتقاد به هستی بزرگ به جهان بشری می اندیشد، مکتب ناسیونالیست جهان بینی پان ایرانیسم است.
* پان ایرانیسم جهان شمول است نه جهان وطن.
* ملت بنیاد گرفته بر خانواده و مقوله ای است تاریخی و اجتماعی.
* ملت زنجیره ای ناگسستنی نسل های گذشته،حال وآینده است که با نیاخاک پیوند دارد.
* ملت شکل دهنده جامعه و تاریخ آینده بشریت است، پس جهان جهان ملت هاست.
* حقوق فردی جامعه بشری در واحد ملی و جهان ملت ها تعیین کننده حقوق فردی و اجتماعی است.
* نظام جامعه بین الملل می باید بر اساس شناخت حقوق ملت ها برپا گردد.
* ما به سوی آنچنان نظام سیاسی در حرکت هستیم که همه ی اقوام جامعه ی بزرگ ایرانی تیره های قومی و فرهنگی و مذهبی وابسته به آن را در هر تشکلی بزرگ و همه جانبه قرار دهد ،بنابراین:
در هر بخشی از جامعه ی بزرگ ایرانی مقوله های سیاسی و اجتماعی به هر گونه که باشد می باید در مسیر ایفای این رسالت باشند.
* جلوه های اعمال سیاست پان ایرانیسم در جامعه بشری و جامعه ی ملی چنین خواهد بود:
ضد استعمارـ ضد استثمارـ ضد استبداد
همکاری جهانی آری،قبول سلطه گری جهانی نه
اقتدار جامعه ی بزرگ ایرانی و فرهنگ ایران زمین که چون روح در کالبد است تضمین کننده ی وصول به این آرمان هاست
*نظمی که حزب پان ایرانیست خواهان آن است علیه ی هیچ یک از تیره ها هیچ یک از قومیت ها و هیچ یک از گروه های وابسته به ملت ایران نیست ،نظم فردا نظمی است برای رسیدن به وحدت و آزادگی و اقتدار ورفاه ملت ایران، کسانی که با عظمت و سرافرازی ملت ایران بستیزند نظم پرشکوه و یگانگی طلب ما بر ضد آنان است.
* هیچ گروهی از مردم ایران تافته ی جدا بافته از ملت ایران نیست (1)
آیا این گفتارها توخالیند،پوچند،ضد انسانیند،مخربند،سستند،بوی استبداد و تعفن می دهند،
خاینانه اند،ضد یگانگی ویکپارچگی ملی اند،فاشیستی اند،نشان از نابالغی و کودکی اندیشه را دارند ؟آیا کوشش در جهت اقتدار ونیرومندی و توسعه و ایجاد ایران نیرومند و ارتش قوی و حفظ و حراست از تمامیت ارضی کشور، مقابله با عناصر وابسته به سرویس های امنیتی و تجزیه طلب که سعی در پراکندن تخم نفاق و کینه در میان اقوام ایرانی دارند از دیدگاه آقای عرفان گرای ما نشان از قومیت گرایی و ترویج اندیشه های تجزیه طلبانه دارد.وجدان های بیدار و روان های آگاه، در این مورد داوری کنید و همه این گفتارها را با بیانات آقای ناصح مورد بررسی قرار دهید، تا هویدا شود که چه گروهی و چه کسانی، احساسی و سست و متعفن وپوچ توخالی هستند!!؟
جهت اطلاع بیشتر ونقش وماهیت وجودی پان ایرانیست ها که شما هستیشان را در بود گروه های تجزیه طلب دانسته اید ذکر این مطلب در مورد اندیشه پان ایرانیسم از روانشاد پرویز ورجاوند که به روزگاری نه چندان دور خود را مرید و هم فریاد وی می دانستید وسرمشق مبارزات آزادی خواهانه ی شما و دیگر همفکرانتان بود، شاید بتواند اندکی از پریشان گویی های و سخت احوالی تان بکاهد و شاید دوباره سرود به یاد مستان کنید:
در همین زمان با شکل گیری فرقه دومکرات به وسیله ی اتحاد جماهیر شوروی و برای جدا ساختن آذربایجان به یکباره استثنایی ترین و شگفت آورترین جریان سیاسی و ملی به نام پان ایرانیسم پا به صحنه گذارد، اهمیت و ویژگی این جریان از چند نظر قابل توجه است:نخست آن که بر خلاف دیگر سازمان ها و حزب ها و جریان های سیاسی این تنها سازمانی بود که هسته ی مرکزی و هیات موسس آن را چهره های سیاسی شناخته شده صاحب اعتبار جامعه در زمینه های مختلف تشکیل نمی داد، بلکه جوانان گمنامی بودند که به طور عمده سالیان آخر دبیرستان را می گذراندند و هیچ گروه و جریان مطرحی از آنان حمایت نمی کرد و جز پول تو جیبی خودشان هیچ در آمد دیگری نداشتند… عامل اساسی که موجبات اقبال جامعه و بویژه جوانان و نوجوانان را به این اندیشه فراهم آورد آن بود که بنیاد تفکر این جریان بر هدف هایی روشن قرار داشت که پاسخ گوی حساسیت های ملت ایران بود…. از این رو جریان ملی گرای پان ایرانیسم از بطن جامعه ایرانی برای مقاومت در برابر همه آن چه که می توانست استقلال و یکپارچگی کشور و همبستگی ملی را به خطر بی اندازد سر برآورد و با اقبال نسل جوان تحقیر شده،روبرو گشت و در این مدت توانست در برابر جریان های بیگانه به عنوان یک قدرت نقش آفرینی کند… نهضت پان ایرانیسم نه تنها توانست ایران را از تجزیه ی دوباره نجات دهد بلکه توفیق آن را یافت تا جریان روسی سازی بخش های جدا شده از ایران را در قفقاز و آسیای مرکزی با چالش مواجهه سازد و آمادگی های زیادی را در این سرزمین ها برای حفظ هویت خویش فراهم آورد و سبب شد تا چند دهه بعد اتحاد جماهیر شوروی از هم فرو بپاشد و اگر هوشمندانه عمل می شد تا به امروز زمینه ی لازم برای ایجاد یک اتحادیه بزرگ در فرهنگ ایرانی فراهم شده بود… شک نکنیم اگر موضع گیری های پان ایرانیست ها نبود امروز جزایر سه گانه ایرانی ابوموسی،تنب کوچک و بزرگ سرنوشت دیگری داشت…(2)
بله آقای محترم ،تاریخ را باید به دقت و بدور هر گونه حسادت و تعصب هایی که جز کینه و عداوت سود و فایده ای ندارد، خواند. پان ایرانیسم نه تنها با اندیشه های قوم گرایانه هیچ گونه پیوند و مکمل آن جریانات ضد ملی نمی باشد بلکه اگر هیات حاکمه ای وطن پرست در طول این دویست سال اخیر که هنگامه ی فترت و تجزیه و پراکندگی ملت ایران بود بر کرسی های سرنوشت این ملت می نشست ،نه تنها می توانست قدرت و نیرومندی ملت ایران را دوباره اعاده کند، بلکه بدون تردید سیاست و تدابیری جز مرام و طریقت و اندیشه ی پان ایرانیستی اعمال نمی کرد، ولی افسوس که در طول این دویست سال اخیر ملت ایران و جامعه ی ایرانی همیشه و همه جا از نبود یک هیات حاکمه ملی، وطن پرست ولایق محروم بود و این موضوع مساله ای است که باید در غم نداشتن چنین دولت مردانی به تدبیر و تامل نشست.
و اما در مورد اینکه پان ایرانیست ها می کوشند مساله تجزیه طلبی در این را بزرگ جلوه دهند، نیز آقای ناصح همانند دیگر گفتارهایشان از جاده انصاف و داد پرت شده اند، چرا که در مورد بمب گذاری ها و حوادثی که در خوزستان و دریک دوسال پیش منجر به کشته شدن تعدادی از هموطنان بی گناه ما شد ودر کل ریشه های اندیشه های خلق عربی و تجزیه طلبانه، پان ایرانیست ها همیشه و همه جا بین مردم غیور و براداران عرب زبان خوزستانی با گروه اندکی از وابستگان وفریب خوردگان سیستم های جاسوسی غرب و نیز وابستگان به حزب نژاد پرست بعث صدام، تفاوت قائل بودند وهیچگاه تجزیه طلبان را گروه بزرگ و تاثیر گذار در خوزستان ندانسته اند، بلکه آنان را چیزی به جز مشتی مزدور ومیهن فروش نمی دانند. اما این دلیل نمی شود که وجود چنین گروه ها و دشمنانی که در استان های مرزی ما دست به دسیسه و توطئه و اقدام علیه ی تمامیت ارضی کشور می کنند نادیده گرفته شوند،رسالت هر فرد خویشکار و وطن پرستی است که این جریان ها را مورد بررسی و کنکاش قرار داده و ملت ایران را نسبت به این جریانات آگاه کرده و به حکومت ها زینهار و هشدار داده باشد که هرگاه از اصل و سیاست های ملی و ایجاد همبستگی ملی و ترویج اندیشه های وطن پرستانه دوری کنند، ممکن است نواهای شوم ضد ملی از هر سوی شنیده شنود و هرگاه حاکمیت ها اصل همبستگی ملی را فراموش کنند و اقتدار ملی به خطر افتد، دشمنان ایران زمین چنین فرصت های را بی گمان غنیمت می شمارند و دسیسه آغاز می کنند. البته به احتمال زیاد ،وی چنان غرق در رویاهای عرفانی خویشند که جز از ملکوت بانگی نمی شنوند در همین مورد و در همان روزهای غم انگیز که بمب گذران خون های بی گناه را برزمین می ریختند، مسوول حزب پان ایرانیست درخوزستان در مصا حبه ای با یکی از رسانه های برون مرزی این چنین مسایل را مورد تبیین وبررسی قرار دادند:چنین حوادثی ما را اندهگین کرده است، ما سده ها و هزاره ها در کنار این برادران و خواهران عرب خود، در غم وشادی شریک بودیم، این ها عزیزترین و مخلص ترین مرزداران ما در این کشور هستند. اگر بحث ستم ملی است همه ملت ایران در درازای این حکومت با آن روبرو بودند ،اگر بحث بی عدالتی و تبعیض است این بی عدالتی در طول حکومت آقایان بر همه ی قومیت های ایرانی روا داشته شده است و فریاد همه ی این مظالم و این تبعیض ها و استبداد گری ها بلند است، بنابراین فرقی نیست بین عرب خوزستان با کرد،بلوچ،ترکمن،گیلیک و… به نظر ما هیچ تفاوتی بین آن ها وجود ندارد و تمام کسانی که این به اصطلاح آتش را درصدد بودند و هستند که بر افروزند بسیار کار نابخردانه ای و غلط و خائنانه ای را دنبال کردند که از نظر ما محکوم است و مردم استان ما بسیار هوشیار هستند. ما در کنار همه ی این برادران هستیم،همواره هم از حقوق و استعدادشان حمایت می کنیم و در خوزستان فقط ملاک را شایسته سالاری می دانیم،فرقی نمی کند که برادر عرب،لر،کرد یا به قول خودشان عجم باشند… وشما بدانید برادران و خواهران عرب ما هم کاملا هوشیار هستند.(3)
قضاوت و داوری و عدالت مهمترین خصیصه ای است که می توان انسان ها را و کرامت های انسانی را با آن سنجید، آیا به راستی از این موضع گیری ها بوی تعفن بر می خیزد آیا به قول این شخص گفتار پان ایرانیستی دیالوگی خوشنت آمیز دارد، خوانندگان عزیز بخوانید وداوری کنید.
همیشه تا پیش از گفتگوی این آقا با نشریه همدلی می پنداشتم ایشان از جریانات سیاسی و تاریخ معاصر ایران کم و بیش آگاهی دارند ولی بعد از موضع گیری اخیرشان پندارم را غلط یافتم. شاید هم وی ،به دلیل طریقت تازه وآیین جدید که به هر روی جوانی و جویای نامی نیز بخش از آن می باشد، مقداری گمان زده شده اند که امیدوارم چنین نباشد. عجیب است ظاهرا آقای ناصح گروه های خائن و ضد وطنی چون حزب توده را که چیزی جز جاسوسان شوروی در ایران نبودند ، روشنفکر می دانند در حالی که با توجه به اسناد ومدارک فراوان و نیز اعترافات تکان دهنده سران این حزب بعد از انقلاب و اقرار به خیانت های خود، دیگر حتی برای مردم عادی نیز مسلم مبرهن شده است که این حزب و دسته در چه جهت شنا می کردند و چگونه با رفتار و کردار خود حیثیت و شرافت انسانی را لکه دار کردند. بله آقای عزیز ما هیچگاه از این جهت که توده ای ها داری ایدولوژی غیر ناسیونالیستی بودند با آن ها مخالف نبودیم، بلکه همیشه و همه جا برای پان ایرانیست ها این اصل مطرح بوده است هر که با بیگانه است بر ملت است ، آنان با توجه به اسناد و مدارک فروان در تمامی طول فعالیت های خود همیشه در نقش ستون پنجم سیاست های استعماری شوروی عمل می کردند و همیشه خود را وابسته به کشور مادر و اردوگاه کمونیسم بین الملل می دانستند. راستی آقای ناصح از کی تا حال و با توجه به چه معیارها و ارزش هایی کیانوری ها،طبرزدی ها، رادمنش ها، اسکندری ها و و ابستگان فکری آنان… روشنفکر به حساب می آیند، لااقل برای اطلاع هم که شده بیان می کردید که کی و در کجا پان ایرانیست ها روشنفکری را مورد ضرب و جرح قرار دادند، مگر ملاک روشنفکری و سنجش میزان منور فکر بودن را باید در تعداد سال های عضویت در حزب توده واحزاب زاده شده از بطن آن دانست؟
آقای ناصح با شهامت تمام می گویم آن ها روشنفکر که هیچ بلکه همگی تاریک فکر بودند. عجیب است چه کسی گفته و ترازو قرار داده، صمد بهرنگی و بیژن جزنی را روشنفکر می داند ولی زرین کوب ها و عاملی تهرانی ها و شجاع الدین شفاها در این دایره قسمت نیند؟ بله ، جهت اطلاع شما ما با توده ایی ها همیشه مبارزه داشته وخواهیم داشت، چرا که آن ها در طول مبارزات ملت ایران نقش مزورانه ای را ایفا کرده اند. برای آگاهی شما اگر مرادتان از روشنفکران، توده ای های بی وطن بودند(البته در عرفان گرایی محض هم بی وطنی آرزوی همیشگی است) تنها چند سند را از میزان وابستگی این گروه ودسته به سیاست های استعماری را هویدا وآشکار می کنیم :
« ما برای انگلستان در ایران منافعی قائلیم و بر علیه این منافع صحبت نمی کنیم،عقیده ی دسته ای که من در آن هستم(حزب توده)این است که دولت فوری باید برنامه ای برای دادن امتیاز نفت شمال به روس ها و نفت جنوب با کمپانی انگلیسی وآمریکایی مذاکره شود»(4)
« ما بارها گفته ایم و باز هم می گوییم که استیفای حقوق ملت به دست این مجلس و دولت انجام پذیر نیست این ها همه دلال مظالم استعمارند»(5)
« اصولا چگونه می توانیم صنعتی را که در دست امپریالیسم باشد ملی کرد»(6)
این گفته و بیانات را چگونه ارزیابی می کنید آیای روحیه ی معنویت گرا و عرفان زده ی شما خائنین به ملت ایران را روشنفکر قلمداد می کند؟عجیب است توده ای ها هم همانند شما در مورد ملی گرایی و اندیشه های ناسیونالیستی نظرات یکسانی می دهند:
« ملی چیست؟ملی نقاب سیاسی است که چهره ی داغدار و اندوهگین را می پوشاند،ملی سرپوشی است که قبایح و رذایل را مخفی می کند،ملی هر جور خیانتی را جایز می شمارد و…عقل ملی ناقص،فکر ملی ناقص،منطق ملی ضعیف،زبان ملی الکن،خواهیم بود و اضمحلال ملی را خواهیم دید.»(7)
ودیدیم که تاریخ کدام اندیشه را به زباله دان خود انداخت، آیا آقای ناصح و پیروان اندیشه اش که به هرروی شعارهایی چون برابری و برادری وآزادی و مساوات می دهند نمی ترسند که روزی درجایی و در کنار بنایان آزاد قرار بگیرند، چرا که انترناسیونالیست های چپ و راست هر دو در یک مورد با هم همه عقیده اند و آن هم مبارزه و ستیز همیشگی با اندیشه و روحیه ی ملی گرایانه است، چرا که دیده اند هر گاه و هر زمان در سرزمینی اندیشه های ناسیونالیستی رشد و گسترش یابد، پشت سر آن بیداری ملی و قیام های ملی آغاز می شوند،ملت ها خواستار حقوق به یغما رفته خود از استعمارگران و جهان خوران می شوند.
اینکه گفته اید تمامی جنگ های تاریخ ریشه در اندیشه های ناسیونالیستی و بنیاد گرایی مذهبی داشته نیز قضاوتی شتابزده و نشان از نا آگهی از تحولات و رویداد های تاریخ بشری دارد، حمله تازیان به ایران،تصفیه حساب های خونی حزبی و ایدولوژیک در قرن معاصر توسط دولت های کمونیستی و یا کشته کشتارهای استالین و انقلاب فرهنگی مائو و نیز جنگ ها و کودتاهای رنگارنگ در آمریکای لاتین ریشه در ناسیونالیست دارند؟ نکند از دیدگاه شما خمرهای سرخ، نیز دارای مرام ناسیونالیستی بودند.!!؟ پرفسور هشترودی در جایی گفته کسی که تاریخ رانخوانده حق ندارد در هیچ محفل و مجلسی ابراز نظر کند.
راستی آیا دفاع در برابر متجاوز را دفاع از خشونت وجنایت تعریف می کنید، تاریخ ایران را یا نخوانیده ای و یا این که اعتقادی به آن ندارید زیرا آن چه که از پس تمام تاریخ پرشکوه و افتخار آمیز این سرزمین می توان استنباط کرد آن است که فرهنگ واندیشه ی ایرانی در هیچ دوره ای از تاریخ فرهنگ سوزی نکرد، نژاد کشی به راه نینداخت،کتاب خانه سوزی همچون دیگر اقوامی که در همسایگی ما می زیند را عمل زشت و نادرست می پنداشت. آقای ناصح، ناسیونالیسم ایران را باید در منش بزرگانی چون کوروش بزرگ که نخستین منشور حقوق بشر گیتی را برای هستی به ارمغان آورد،رهنمود های داریوش که می گفت من دوست برده ی دروغ نیستم وسخت بر هوس خویش فرمان روایم، در آموزه های زرتشت پیامبرکه اخلاق را نه از برای پاداش که برای اخلاق می ستاید و راست بودن را بهر راستی ،آرمان برگزیده ی ایرانی می داند،در شهریاری انوشیروان که حتی از پیامبر بزرگ اسلام لقب دادگر گرفته بود،در منش پهلوانان ایرانی همچون رستم،گیو وگودرز و اسفندیار،دراشعار حماسی و حکیمانه ی انوشه روان فردوسی توسی و خرد نامه ی وی شاهنامه،در مبارزات استقلال خواهانه و ضد استعماری بر علیه استبداد واستعمار سیاه خلفای اموی و عباسی توسط گروهی از سرداران و جانبازان و فرزندان ایران زمین همچون بابک ها،مازیارها،یعقوب ها،استادیس ها و سنباد ها و شعوبیه ها،در اشعار حافظ، و خاقانی شروانی و نظامی که در سده ششم قمری می سراید:
همه دنیا تن است وایران دل
نیست گوینده زین گفته خجل
چون که ایران دل زمین باشد
دل زه تن به بود یقین باشد
درکل در زندگانی مبارزان راه استقلال ویگانگی ملت ایران جستجو کرد نه در یک جمله آقای انیشتین که ما خود به خوبی می دانیم چگونه به سرزمین مادری خود خیانت کرده است افسوس که فرصت نیست که داستان زندگی این فرد دانشمند وتکنوکرات بی آرمان را بازگو کنم. نکند، شما نیز می خواهید روش ایشان را در برابر سرزمین مادری ایفا کنید.
به هرحال مشکل ما با کسانی که این گونه با ناسیونالیست و پان ایرانیسم به مخالفت بر می خیزند این است که آنان به تاریخ و باید های سرزمینی نیاخاک،به فرهنگ و خون ایرانی و نیز به آرمان نیرومندی و اقتدار ملت ایران باور و اعتقادی ندارند وتنها آرمان خواه می داند که فدا گشتند در راه آیین و باید های خاک و آموز های خون یگانه و تنهاآرزوست. سخن پایانی آن که ما با افتخار تمام و با ایمان بر آمده از جان خویش همچنان معتقدیم که ناسیونالیسم ایران نیروی محرکه اجتماع و ملت ماست،در سراسر طول تاریخ این نیروی بزرگ اجتماعی است که ما را از مراحل وخیم شکست، نجات داده و به سوی پیروزی برده و از ورطه ی مهیب نیستی به سوی بقا و عظمت رهنمون کرده است:
ای وطن ما عاشق و یار توایم
از دل و جان نگهدار توایم
در دو چشم دشمنانت خاک باد
پرچمت بر قبه ی افلاک باد
در جهان گر بی وطن باید زیست
سخت بر آن زندگی باید گریست
و درد جانکاه بی وطنی و بی لانگی، رنجی است همیشگی و طاقت فرسا،سرگشتگی و گمگشتی از خود بی خود شدن، پوچی و در نهایت خود و خویش را به نابودی فکندن به همراه می آورد بی وطنی بیماری است که سخت علاج پذیر است باید برای کسانی که به چنین بیماری ودرد ورنجی مبتلا گشته اند فقط دل سوزاند و ترحم کرد.
پی نوشت:
1- نگاه کنید به منشور نیرومندی:ملت بزرگ ایران راهنمای مبارزات و کوشش های حزب پان ایرانیسم بنیاد گرفته بر مکتب پان ایرانیسم در بخش های بنیاد های اندیشه ای واصول استراتژیک حزب پان ایرانیسم.
2- یکپارچگی ایران و وحدت ملی ـ پرویز ورجاوند،روزنامه ی شرق 8/8/84
3- گفتگوی ابراهیم میرانی با تلویزیون برون مرزی پارس 6/2/84
4- احسان طبری، روزنامه ی مردم ارگان حزب توده ـ 19/8/1323
5- روزنامه ی به سوی آینده 12/7/1329
6- روزنامه ی مردم و به سوی آینده 5/8/1329
7- روزنامه ی به سوی آینده 21/7/1329
سخنان رامين ناصح در مصاهبه با نشريه همدلي
پاینده ایران
سرباز فنا در آرمان میهن
شاهین فرازدوست 5/4/86
نوامبر 7th, 2007