هشدار مهم دکتر حمید احمدی درباره سو استفاده برخی کاندیداها از شکافهای اجتماعی قومیتی

می 4, 2009

توضیح ضروری:

این مصاحبه در فروردین ماه سال ۱۳۸۴ صورت پذیرفته است و اشاره مستقیم به شیوه های تبلیغاتی مهرعلیزاده و مصطفی معین داشته است. اما همچنان با گذشت چهار سال، این رویه ناپسند توسط شیخ مهدی کروبی دنبال می شود. بنابر این همچنان هشدارهای دکتر احمدی به قوت و اعتبار خود باقیست.  “تیرداد بنکدار

ايران ،ايرانيان و همبستگى ملى، واژگانى هستند كه همه قوميت ها و اقليت هاى اين سرزمين باستانى را، در طول تاريخ به هم پيوند داده است .
از سوى ديگر، شايد ايران تنها كشورى باشد كه جغرافياى سياسى آن، به مراتب كوچكتر از جغرافياى فرهنگى آن است؛ لذا پاسدارى از اين جغرافياى سياسى و فرهنگى، در زمره اهدافى به شمار مى رود كه مى تواند به افزايش همبستگى ميان ايرانيان و اهالى سرزمين هاى جغرافياى فرهنگى ايران منجر شود.
از آنجايى كه در آستانه انتخابات رياست جمهورى، برخى نامزدها به طرح برخى مسائل قوميتى و اقليتى پرداخته اند، تحليل علمى اين فرآيند و بيان حساسيت ها و خطراتى كه اين گونه حركتها مى تواند براى امنيت ملى به دنبال داشته باشد و ضرورت حركت به سوى افزايش همبستگى ملى، بستر گفت و گوى ما با دكتر حميد احمدى، كارشناس برجسته قوميت ها است كه از نظر خوانندگان مى گذرد.

به اعتقاد شما، آيا انتخابات رياست جمهورى در يك كشور مى تواند به يك همبستگى ملى منجر شود؟

قطعاً بله، اما شرايط دارد. بستگى دارد كه اين انتخابات در درجه اول آزاد باشد. يعنى مردم حق انتخاب دقيق داشته باشند و نامزدها هم خواسته هاى اساسى ملى را به بحث بگذارند. زيرا اگر در يك فضاى آزاد نامزدها مشكلات واقعى يك جامعه را به بحث بگذارند، مى تواند باعث همبستگى ملى شود يا جامعه احساس كند چنين فضايى به وجود آمده است. چنانچه در انتخابات دوره قبل آقاى خاتمى در چنين شرايطى بود كه مردم احساس مى كردند آزادى هست و نامزد مورد نظرى هم وجود دارد كه مى تواند تغييرات مورد نظر مردم را ارائه دهد و حداقل يكى از نامزدها شعارهايى مى داد كه از نظر مردم بر اساس خواست هاى واقعى، منافع ملى و نيازهاى آن زمان جامعه استوار بود. بنابراين مى شود در يك انتخابات چنين فضايى فراهم كرد كه آزادى باشد، نامزدهاى متنوع و گوناگون باشند تا مردم احساس كنند خواست هاى ملى از طريق نامزدها به اجرا در مى آيد.

آيا فرضاً بحث هاى جنسيتى هم مى تواند جزو شعارهاى ملى باشد؟


قطعاً؛ بحث هايى مثل مشكلات اقتصادى مردم ايران، مشكلات منطقه اى و بين المللى ، مسأله جوانان، جنسيتى و زنان، مسائل كلان ملى ما است. يعنى مشكلاتى است كه كل جامعه ما با آن مواجه شده است و مسائل حاشيه اى نيست و مى تواند خيلى ها را در جامعه جذب كند.

در حال حاضر با توجه به اين كه تعدادى از نامزدها، بحث هاى قوميتى را مطرح مى كنند آيا طرح چنين بحث هايى مى تواند به يك همبستگى ملى منجر شود؟

اگر خواسته ها، ملى و سراسرى و طرح مشكلات عام و واقعى مردم باشد در واقع همبستگى ملى يعنى اتحاد همه، پيرامون شعارهاى واحد و كلان و مشكلاتى كه مردم سراسر يك جامعه از شرق و غرب و شمال و جنوب با آن مواجه باشند بنابراين اگر شعارها مشكلات همگانى و ملى مردم را حل كند قطعاً منجر به همبستگى ملى خواهد شد. اما اگر شعارهاى نامزدها روى بخش خاصى از جامعه و به منظورهاى خاص و بدست آوردن رأى باشد، قطعاً مشكل پيش خواهد آمد و شكاف هايى مطرح مى شود كه ممكن است همبستگى ملى را تحت تأثير قرار دهد.

با توجه به شعار برخى نامزدها درباره مسائل قوميتى شرايط انتخابات رياست جمهورى را در ايران چگونه ارزيابى مى كنيد؟


فضايى كه بر اين دوره انتخابات حاكم شده، فضاى خاصى است كه با فضاى دوره قبلى انتخابات رياست جمهورى فرق مى كند. دوره قبل يك روحيه همبستگى ملى و يك فضاى ملى وجود داشت كه در يك نامزد تبلور داشت و شعارها بيشتر سراسرى و ملى بود. البته آن زمان هم جريانات كوچك قوم گرايى بودند كه مى خواستند بحث قومى را مطرح كنند اما جامعه به آن اهميت نمى داد. شعار ها همه ملى بود لذا استقبال سراسرى شد. اما امروز آرايش نيروهاى سياسى و شرايط حاكم بر جامعه به گونه اى شده است كه ديگر آن شرايط فراهم نمى شود. اولاً يك نامزد گسترده سراسرى ملى كه واقعاً داراى تجمع آراء باشد وجود ندارد. ضمن اين كه شرايط حاكم بين نيروهاى اجتماعى پراكندگى ايجاد كرده است. بنابراين در چنين شرايطى امروزه بعضى از نامزدها احساس مى كنند شعارهايى كه در دوره قبل داده شده، به تنهايى پاسخگو نيست. يعنى جامعه نسبت به آن ها پاسخ مساعد قبلى را نمى دهد. چون هشت سال تجربه كرده و شاهد بوده است كه آن شعارهابه اجرا در نيامده است. گذشته از آن شرأيطى حاكم شده است كه بعضى از نيروها احساس مى كنند نمى توانند در مناطق گسترده اى از كشور رأى لازم را به دست آورند. بنابراين بين نامزدها يا جريان هاى سياسى خاص اين تحليل وجود داشته كه امروز با بحث هاى ابزارى بتوانند آرايى را از مناطق خاصى جمع كنند. يكى از آن ها بحث مسائل قومى است كه بعضى از جريانات داوطلب شركت در انتخابات روى آن كار مى كنند.

آيا اين نگرش قومى در انتخابات رياست جمهورى در دنيا سابقه دارد؟

چنين سابقه اى در كشورهاى آزاد و دمكراتيك به صورتى كه امروز مطرح مى شود وجود نداشته است. نگاه امروز و اين دوره انتخابات نگاهى ابزارگرايانه (Instrumentalist) است.

فرضاً بحث هاى قوميتى كه در يوگسلاوى مطرح شد و اتفاقاتى كه به دنبال آن رخ داد، نمى تواند يك سابقه تاريخى باشد؟

مورد يوگسلاوى متفاوت بود. رويكرد ابزارگرايانه برخى جريانهاى امروزى در ايران در ساير كشورها همچون هندوستان و پاكستان روى داده است. تجربه جهانى نشان داده است كه استفاده هاى ابزارى از بحث هاى انتخابات بخصوص در مسائل قومى پاسخ نداده و موفقيت آميز نبوده است. اما جامعه ايران تجربه ندارد و جريانات سياسى در اين زمينه پختگى كافى را ندارند. در اين مرحله بعضى از جريانات، گمان مى كنند با طرح اين نوع شعارها مى توانند رأى آن حوزه ها را به دست آورند و بتوانند در مقابل نيروى حريف تعادل را به هم بزنند. اما اين نگاه درستى نيست.

در واقع مى فرماييد به لحاظ ابزارى نيز نظريه درستى نيست؟


بحث مسائل قومى و ديدگاه ابزارگرايانه به آن، بحث مهمى در علوم اجتماعى است. اتفاقاً يكى از بحث هاى بسيار مهمى كه در تئورى هاى ناسيوناليزم، قوميت و بخصوص قوم گرايى مطرح شده، رهيافت ابزارى و نقش نخبگان سياسى در آن است و بسيارى از تئوريسين ها چون آنتونى اسميت و پل براس و كلاسيك هايى مثل «هانس كوهن» و ديگران هميشه معتقد بودند بحث هاى قومى اصولاً ابزارى است؛ يعنى قبل از اين كه بحث هاى توده اى باشد، نخبگان سياسى در فرآيند قدرت و مبارزه قدرت براى بسيج سياسى اين مسائل را سياسى مى كنند، تا ابزار و حمايت مناسبى عليه يكديگر داشته باشند. البته بعضى موارد نيز اثرات وخامت بار و فاجعه انگيزى به بار آورده است.

مثل هند؟


بله، شبه قاره هند يك ملت بود به نام «ملت هند» كه به لحاظ نژادى، زبانى و بسيارى چيزها منسجم بود. اما نخبگان در اين كشاكش قدرت به مرحله اى رسيدند كه يك جريان از آنها (نخبگان مسلمان) احساس كردند در آينده قدرت را از دست خواهند داد. لذا در سال هاى ۱۹۴۷ كه استقلال هند به دست آمد، احساس خطر كردند. البته تا آن زمان به جز دوره استعمار هند تقريباً قدرت در دست مسلمانان بود، يعنى اقليتى در ميان اكثريت هندو. لذا احساس كردند در فضاى بازى كه ايجاد شده، جريان ديگرى به نام هندوئيسم (ناسيوناليسم هندى) آمده كه قوى تر هم هست و اگر اين فضاى آزاد حاكم باشد قطعاً مسلمانان حاشيه نشين خواهند شد. بنابراين از مسائل قومى كه در آن زمان مذهب بود استفاده كردند و بحث ملت پاكستان را مطرح كردند و در ملت بزرگى مثل هند شكاف انداختند كه به تجزيه كشور و كشتارهاى خونين و چند جنگ خانمانسوز منجر شد. بنابراين نگاه و رهيافت ابزارى، چنين پيامدهاى وخيمى هم دارد. كسانى كه به مسائل قومى ابزارگرايانه نگاه مى كنند، مطالعه دقيق ندارند و لذا شعارهايى را مطرح مى كنند كه به گمان خود مى تواند بسيج سياسى ايجاد كند اما با مشكل ايجاد شكاف در جامعه مواجه مى شوند در واقع ندانسته به راهى گام مى گذارند كه ممكن است پيامدهاى خطرناكى براى همبستگى ملى، خود آنها و كل نظام اجتماعى داشته باشد.

آقاى دكتر! به اعتقاد شما اصولاً ما در ايران مشكلات قومى داريم؟


پاره اى مسائل هست اما در باره آن بسيار اغراق آميز و در آن گمراه نمايى شده است.ما در ايران پراكندگى مذهبى و لهجه اى-زبانى داريم، اما در طول تاريخ اين ها در زير يك چتر گسترده اى به نام «ايران» ، فرهنگ ايران،ميراث سياسى و تاريخ و سرزمين ايران گرد هم آمده و ما را از جوامع ديگرى مثل يوگسلاوى، شوروى، عراق، پاكستان و تركيه متمايز كرده است. در واقع پايه هاى اصلى عناصر سازنده «ملت» در ايران قوى تربوده و هست . عنصر تعريف كننده و سازنده ايران هميشه ملت بوده است نه اقوام. اقوام بخش هايى از ملت هستند كه در هم مى تنند و عامل همبستگى اند. واژه قوم در ايران به معنى خويشاوندى است و به لحاظ تاريخى با آن واژه مدرن «گروه قومى» (ethnic group) كه در غرب است و معنى كشمكش از آن بر مى خيزد كاملاً متفاوت است. در كشورهايى تازه تأ سيسى مثل جمهورى هاى شوروى و يوگسلاوى گروه قومى به معنى (ethnic group) داشتيم چون آنها رادر قرن بيستم به زور و با پاره پاره كردن ساير جوامع به گرد هم آورده بودند. در ايران اينگونه نبوده است و اينجا «اقوام ايرانى» داريم. يعنى گروه هاى خويشاوندى كه در جريان قرنها و هزاره ها در اين سرزمين به گرد هم آمده اندو يك رشته عناصر ملى قدرتمند در طول تاريخ آن ها را با هم متحد كرده وبه صورت ملتى در آورده است كه پويايى هاى خاصى داشته و در مراحل بحران ساز عزم خود رابراى به نمايش در آوردن همبستگى ملى و رهايى نشان داده است. اين پراكندگى وحدت گونه نه تنها در دوره اخيربلكه از دوره هاى تاريخى كهن هميشه وجود داشته و جامعه رادر برابر رويدادهاى ويرانگر نگه داشته است. بنابراين پتانسيل وحدت ملى بسيار قدرتمند است و نخبگان ما بايد توجه داشته باشند كه چنين سرمايه اى را به آسانى مورد حمله ناآگاهانه خود قرار ندهند. ما اقوام ايرانى داشته و داريم اما اينها هيچگاه مانع وحدت ملى نبوده اند زيرا همواره عناصر متحد ساز در ايران قويتربوده اند. در حقيقت واحد تعريف كننده ايران، ملت است نه اقوام.

آيا طرح اين مسائل مى تواند خطرناك باشد؟

قطعاً بله، وقتى نگاه به مسأله ابزارى باشد يعنى گروهها و افرادى صرفاً به دليل آوردن رأى متوسل به اين بحث ها مى شوند، مى تواند زيانبار باشد. بنابراين نه تنها بالقوه مى تواند خطرناك باشد بلكه دامن زدن و مشروعيت دادن به گفتمانى است كه بر اساس يك رشته بنيادهاى عمدتاً نادرست ساخته شده است. بحث شكاف هاى قومى گفتمانى است كه ريشه در عوامل داخلى و بيرونى ۶۰ سال اخير داشته است. بخش مهمى از آن نيز قبل از اين كه از جامعه برخيزد از گفتمان سياسى غيربومى گروه هاى رقيب برخاسته است. يعنى گروه هاى قوم گرا و بعضى از گروه هاى مركزى كه آن را در گذشته مطرح مى كردند تا مردم را بسيج كنند ودر برابر دولت و رقبا حمايت به دست آورند. علت آن هم اين بود كه اين گروه ها حدس مى زنند در بدنه اصلى جامعه ملى به دلايل مختلف حمايت كافى به دست نخواهند آورد. مثلاً حزب توده تا حدى در گذشته و بيش از آن در اوايل انقلاب جريانات چپ همچون چريك هاى فدايى خلق و سازمان پيكاراين مسائل را مطرح مى كردند. آن ها گمان مى كردند محبوبيت دارند اما فشارهاى سياسى مانع به تجلى درآمدن اين محبوبيت بود. لذا در مناطق حاشيه اى مسائل قومى را مطرح مى كردند. چنانكه شاهد بوديم اقدامات آنها در خوزستان، تركمن صحرا، بلوچستان و كردستان به حوادث وخيمى منجر شد. بخشى از اين قضيه مسأله ابزارگرايى بود. بنابراين امروزه هم اين خطر بالقوه وجود دارد. اما معتقدم جامعه ايران امروزه از آگاهى بالاترى برخوردار است و استفاده هاى ابزارى به آن صورت نمى تواند شكاف عمده اى ايجاد كند. و حتى در مناطقى كه اقوام ايرانى زندگى مى كنند واكنش منفى خواهد گرفت.

با توجه به اين كه در همسايگى ما بعضى عناصر بحث هاى قومى را دامن مى زنند، به نظر شما طرح اين گونه مسائل از سوى برخى نامزدها امكان سوء استفاده هايى را در كشورهاى همسايه ايجاد نمى كند؟


بله، هم به لحاظ خارجى و هم به لحاظ داخلى امكان سوء استفاده هايى را فراهم مى كند. وقتى بخشى از يك سيستم يعنى نيروهاى درون يك سيستم خودشان گفتمانى را كه قبلاً در حاشيه بوده و پايگاه مردمى نداشته، ناآگاهانه مطرح مى كنند، مى تواند دو پيامد داشته باشد. اول اين كه به آن گفتمان قوم گراى مبتنى بر استدلال هاى تاريخى نادرست مشروعيت مى دهد و به دام بازى سياسى و استراتژيك آنها مى افتد. براى نمونه به كار بردن اصطلاحاتى نظير «سركوب گسترده اقوام در گذشته»، بحث هايى مثل «پان فارسيسم»، «شهروند درجه دو»، «جامعه كثيرالمله»، «ملت هاى متفاوت ايران»، و اين بحث كه ملت سازى در ايران شكل نگرفته و … در مقالات اخير برخى از طرفداران نامزدهاى رياست جمهورى و يا خود آنها نشان از ناآگاهى و كم تجربگى تاريخى در اين مباحث دارد.دوم اين كه وقتى گروهى از سيستم، براى استفاده سياسى و به گمان خود رأى آوردن چنين مسائلى را طرح مى كند (كه پاسخ هم نمى دهد) گروه هاى قوم گراى داخلى احساس مى كنند يك چتر حمايتى ايجاد شده است كه مى توان از آن در جهت برنامه هاى سياسى قوم گرايانه بهره بردارى كرد. در اين فضا جريانات پشتيبان خارجى هم وارد عمل مى شوند.

كه نمونه آن مسائل خوزستان است؟


به نظر من يكى از عواملى كه به مسائل خوزستان دامن زد همين فضا بود. فضايى كه درون سيستم و نيروهاى درون حاكميتى (چپ و راست فرق نمى كند) آن رافراهم و مطرح كردند . گروه هاى قوم گرا نيزاحساس كردند فضا مناسب است و شروع به فعاليت هايى كردند كه منجر به حوادث خوزستان شد. البته قوم گرايان مى خواستند چنين جريانى را در جاهاى ديگر نيز به راه بيندازند و در آذربايجان غربى نيز چنين حركت هايى شد كه جواب نداد. طبعاً در چنين شرايطى نيروى خارجى حامى آنها هم فعال مى شود، مانند كارى كه شبكه الجزيره مى كرد يا ممكن است كشورهايى كه برنامه هاى الحاق گرايانه عليه ايران دارند از اين بستر استفاده كنند .آنها به اين تحليل مى رسند كه گفتمان قوم گرايانه اى كه تا كنون از آن حمايت مى كردند و درايران پيروان مردمى نداشت ودر حاشيه بود اكنون به «گفتمان يك جريان سياسى» تبديل شده است كه در پى پيروزى در انتخابات است. چنين فضايى باعث آماده تر شدن آن هاو نيروهاى قوم گراى مورد حمايتشان مى شود.

آقاى دكتر! تحليل شما از اصل ۱۵ قانون اساسى كه برخى نامزدها با استناد به آن بحث قوميتها را مطرح مى كنند چيست؟


اين اصل در قانون اساسى اوليه (پيش نويس قانون اساسى ايران) نبود و در زمره خواسته هاى مردمى نيز مطرح نمى شد. در اوايل انقلاب نيروهاى فشارى كه عمدتاً يا چپ يا قوم گرا بودند چنين بحث هايى رادر نشريات و گردهمايى هاى خود مطرح مى كردند .بخشى از اين نيروها توسط افرادى كه در مجلس خبرگان داشتند اين بحث ها را در حاشيه مطرح كردند. ولى جالب اين كه در گفت و گوهاى همان زمان مجلس خبرگان، بحث خيلى عمده اى نبود واز نمايندگان مناطقى چون آذربايجان، كردستان، بلوچستان يا خوزستان در اين رابطه اصرارى وجود نداشت. تنها برخى گروههاى آن را مطرح مى كردند. برخى نيز همان جا هشدارهايى در مورد پيامدهاى اين بحث در همان مجلس در رابطه با وحدت ملى و زبان ملى دادند. به همين خاطر اين ماده به گونه اى مبهم و با شتاب براى گريز از عواقب منفى آن به تصويب رسيد. در واقع ماده ۱۵ اصلى است كه اما و اگر بسيارى دارد به طورى كه مى توان آن را به شكل هاى گوناگون تفسير كرد. خود جامعه نيز آن را بحثى حاشيه اى در نظر گرفت و سراغ آن نرفت. اما همان گروه ها (قوم گرايان) طى اين سال هاو بويژه پس از ۱۳۷۶ به طور مداوم در نشريات حاشيه اى خود آن را مطرح مى كردند اما كسى آن رامشكلى اساسى نمى گرفت و اين جريانات نتوانستند آن را به يك خواسته توده اى تبديل كنند. اما اكنون بخشى از نيروهاى سيستم سياسى حاكم، به گمان اين كه طرح اين اصل مى تواند براى آن ها آراء به دست آورد آن را عمومى كرده اند و به همين دليل بعضى از كانديداها روى اصل ۱۵ تأكيد مى كنند .در حالى كه اين اصل داراى ابهامات فراوانى است ودر عمل تلاش براى اجراى آن بحران اجتماعى گسترده اى را بر سر تفسيرآن و بروز اختلاف نظر ها به وجود مى آورد كه انرژى و توان جامعه و دولت را خواهد گرفت.

مثلا؟

اين اصل مى گويد: زبان فارسى، زبان رسمى ايران در آموزش، نهادها و ادارات است اما مى توان در مدارس ادبيات محلى را نيز تدريس كرد. اما معلوم نيست منظور از اين ادبيات محلى چيست، كدام ادبيات؟ آيا منظور زبان محلى است؟ در اين صورت در چه سطحى ؟ به همين دليل تفسيرهاى متفاوتى از آن شده است. فرضاً گروه هاى قوم گرا مى گويند كه از ابتدا زبان هاى محلى باشد و زبان فارسى نباشد ودر دوره هاى بعد زبان فارسى وارد شود. برخى مى گويند زبان محلى بايد اجبارى باشد و … يك تفسير ديگر مى گويد ادبيات محلى بايد به شكل يك واحد اختيارى زبان محلى آن هم نه در دبستان بلكه در راهنمايى باشد. برخى هم تجربه استفاده زبانهاى محلى در مطبوعات گسترده محلى را كه از سالها پيش جريان داشته و از آن به عنوان ابزار هويت سازى تاريخى و فرهنگى قوم گرايانه ضد ايرانى متمايل به كشورهاى همسايه و بسيج جريانهاى سياسى و اجتماعى ضد ايرانى نظير ماجراى قلعه بابك مورد استفاده قرار گرفته است تلاش براى عملى كردن ماده مبهم ۱۵ به مثابه خارج كردن غول از چراغ جادو است كه جامعه را گرفتار خواهد ساخت و مشكلات اساسى و ملى مردم ايران را تحت الشعاع خود قرار خواهد داد.به نظر آن ها فرضاً اگر اين مسأله به بحث گذاشته شود، يك بحران گسترده در جامعه مطرح مى شود كه اصلاً وجود نداشته و جزو بحث هاى حاشيه اى ايران بوده است. به اين شكل كه حتى در مناطق قومى، توده ها و مردم روى اين قضيه حساس نبودند فقط گروهى از نخبگان خاص به آن حساسيت داشتند.

آيا طرح چنين مسأله اى در شرايط كنونى اين ايجاد حساسيت را كرده است؟

بله. اكنون وقتى خود سيستم يا بخشى از نيروهاى سياسى دولتى و با استفاده از امكانات و حفاظ دولتى در راه اهداف سياسى انتخاباتى آن را مطرح مى كنند، بحرانى را شروع مى كنند كه ممكن است، بعداً قادر به مهار آن نباشند و به شكل بحران اجتماعى-سياسى جامعه در آيد. گفتمانى كه نخبگان قوم گرا در مورد زبانهاى محلى براه انداخته اند و نخبگان حكومتى كنونى نيز با ناآگاهى آن را يك امر مسلم و بى چون و چرا پذيرفته اند، داراى يك پيشينه تاريخى است كه بايد به درستى يا نا درستى استدلالهاى تاريخى آن وقوف كامل داشت. همچنين بايد تاريخ معاصر مبارزه با زبان فارسى و تلاش براى نابودى آن در مناطق همجوار را در نظر داشت و اينكه بخشى از همان بازيگران منطقه اى در يك بازى استراتژيك دامنه تلاشهاى خود را از يكى دو دهه اخير به داخل ايران كشيده اند. مسأله زبان هاى محلى را بايد با در نظر داشتن همه اين نكات ودر شرايط غير سياسى و غير بحرانى جامعه و در زمان قدرت ايران در داخل و خارج كه نتوان از آن بهره بردارى ضد ايرانى كرد و با مطالعه دقيق همه جوانب آن مورد بررسى قرار داد نه در شرايط بحرانى داخلى و خارجى كنونى و با شتاب و سرا سيمگى بدون مطالعه كه پيامدى جز ويرانگرى نخواهد داشت.

قوميت ها نيز مثل همه مردم ايران يك سرى مطالبات اجتماعى دارند كه همه آن ها نيز از يك جنس هستند. براى حل اين مسأله و اين كه چنين احساسى وجود نداشته باشد تا افرادى از آن سوء استفاده كنند، چه بايد كرد؟

بايد خواست هاى ملى مردم ايران كه همه جا يكسان است مطرح شود. مثلاً مسأله جنسيتى يكسان است چه در خراسان، كردستان، تركمن صحرا و … مسأله جوانان، اقتصاد، قدرت ايران در منطقه، در نظام جهانى و … خواست هاى ملى ملت ايران است. فرق نمى كند در آذربايجان يا جاهاى ديگر. بعضى از نامزدها به اشتباه گمان مى كنند بحث ماده ۱۵ مشكل و خواست اساسى يك منطقه است در حالى كه بيشتر استراتژى سياسى يك گروه نخبه قوم گرايى است كه اتفاقاً پايگاه اجتماعى قوى در اين مناطق ندارد. اشتباه كسانى كه نگاه ابزارى به اين قضيه دارند اين است كه شناخت دقيقى از اين مسائل در جامعه ايران ندارند و گمان مى كنند كه اين بحث و مثلاً تأكيد روى حقوق اقوام از بعد اصل ۱۵ و موارد ديگر مى تواند جلب نظر كند. در حالى كه خواسته هاى اصلى، خواسته هاى سراسرى مردم ايران است و اين مسأله مى تواند براى اين نامزدها و بقيه جامعه ايران عواقب منفى داشته باشد.

شما به نامزدهاى رئيس جمهورى كه اين مسائل را مطرح مى كنند چه توصيه اى داريد؟

به نظر من نامزدها بايد خواسته هاى سراسرى را مطرح كنند؛ تأكيد گذاشتن بر شكاف هايى كه خيلى فعال نيست و فعال كردن آن ها، عواقب ناگوارى براى ما دارد.
در واقع مى فرماييد گسل هاى موجود را نبايد فعال كرد؟
البته گسل عمده اى در اين قضيه نيست و معتقدم شكاف هاى اساسى شكاف هاى سراسرى است. فرضاً مسائل مذهبى و بحث شيعه و سنى يكى از شكاف هاى جامعه ايران است و تأكيد بر حل آن و استفاده از اهل سنت و همه شهروندان ايرانى فارغ از مذهب، تبار و لهجه و زبان براى اداره سياسى جامعه خوب است. به هر حال همه مردم ايران شهروند جامعه ايران هستند و همه حقوق برابر دارند، شيعه و سنى، آذربايجانى و خراسانى، كردستانى و خوزستانى با هر زبان و لهجه اى فرق نمى كند. لذا بايد شعارى ملى داده شود كه در عين همبستگى سراسرى، همه به اين حقوق شهروندى دسترسى دارند. اما انگشت گذاشتن روى بخش خاصى از قضيه كه گمان مى كنندباعث رأى آوردن مى شود مثمر ثمر نيست و در درجه نخست به انزواى خود آن جريان منجر خواهد شد. در واقع كسانى كه فكر مى كنند مى توانند از طريق انگشت گذاشتن روى مسائل قومى رأى بياورند، اشتباه مى كنند. زيرا در درجه اول در آن جامعه مورد نظر و حوزه انتخابى به اصطلاح قومى خودشان رأى نمى آوردند و از طرف ديگر در جامعه ملى يعنى بخش هاى اعظم جامعه ايرانى كه روى مسائل ملى خيلى حساس است مطرود مى شوند.

در حقيقت اگر فردى در يك منطقه قومى رأى بياورد نسبت به ساير مناطق پارادوكس پيدا مى كند؟ 

بله. قطعاً ساير مناطق عكس العمل نشان مى دهد. ممكن است در يك منطقه شخصى با اين شعارها درصدى از آراء بخشى ازرأى دهندگان را به دست آورد، ولى پيچيدگى در اينجاست كه در همان منطقه نيز همه اكثريت آراء را به دست نمى آورند چون در آنجا نيز پراكندگى است. در مناطقى چون آذر بايجان، خوزستان، بلوچستان و حتى گلستان ديدگاه قوم گرايانه در حاشيه قرار دارد و نگاهها ملى و سراسرى است و بنابر اين نامزد هاى داراى شعارهاى قوم گرايانه رأى نمى آورند. تنها در كردستان آن هم تا حدى ديد گاه قوم گرا قدرت دارد. در اينجا نيز پراكندگى وجود دارد و يك سرى نخبگان و قوم گرايانى هستند كه با اين نگاه ابزارى مخالفند. بنابراين آن ها نيز حوزه انتخاباتى خود را دارند و عكس العمل نشان مى دهند. لذا ممكن است تنهادرصد كمى در يك منطقه به نامزدى كه طرح شعار قومى مطرح مى كند بيشتر رأى دهندو نه همه حوزه انتخاباتى آن منطقه. مشكل ديگر اينجاست كه كسانى كه اميد داشتند با طرح مسائل قومى آرايى از مناطق خاص را به دست بياورند، اين فكر را نمى كردند كه ديگران نيز ممكن است از اين ابزار استفاده كنند . اين مسأله هم اكنون پارادوكس ايجاد كرده است.

 
به اعتقاد شما، نامزدها با طرح چه شعارهايى مى توانند مقبوليت ملى بيشترى پيدا كنند؟


اشتباه جرياناتى كه به مسائل قومى نگاه ابزارى دارند اين است كه اين بحث ها از ديدگاه آنها خط قرمزنيست ولى از ديدگاه عموم جامعه ايران خط قرمز است. جامعه ايرانى خواسته هايى دارد كه اگر امروز نامزدها آن ها را به طور واقعى مطرح كنند مى توانند جامعه را به دادن رأى تشويق كنند. بالا بردن موقعيت منطقه اى و موقعيت جهانى ايران و بيرون آوردن آن از انزواى بين المللى و رهانيدن از خطر هولناك كشمكش نظامى با قدرتهاى جهانى و منطقه اى. ديگرى بحث ايران و امريكا، موضع ما در قبال مسأله اعراب و اسرائيل و ضرورت در پيش گرفتن يك سياست خارجى مبتنى بر منافع ملى ايران ، بحث اتمى و در داخل رسيدگى به مشكل بيكارى، استثمار هولناك كارگران و كارمندان توسط شبكه هاى اختاپوسى شركتهاى به اصطلاح خدماتى ، رسيدگى به مشكلات اجتماعى و فرهنگى نسل جوان، حقوق نيمى از جامعه يعنى زنان ايران و، مبارزه با از ميان رفتن اصل مهم تحصيلات رايگان در قانون اساسى و از ميان برداشتن بار سنگين شهريه هاى دانشگاهى كمر شكن بر همه خانواده هاى كم در آمد و جلوگيرى از نابودى بنيادهاى علمى در نتيجه رانت خوارى هاى تحصيلى وابستگان به ارگانهاى حكومتى و گسترش بى رويه دانشگاهاى سطحى در هر شهر و شهرستان و …. اين بحث هايى است كه مردم ايران نگران آن هستند. بحث قومى بحثى بسيار حاشيه اى است كه اين ها به خطا فكر مى كنند باعث رأى آوردن خواهد شد. اگر نامزدها بحث هاى محورى و بحث هايى را كه واقعاً مردم احساس كنند جدى است مطرح كنند و نامزدهايى كه شجاعت كافى داشته باشند كه روى مسائل بحرانى امروزه ايران انگشت بگذارند رأى مى آوردند. اما هيچكس اين كار را نمى كند چون براى خود و جريان سياسى حامى وى هزينه آور است. لذا به جاى طرح مشكلات اصلى و واقعى مردم بحث هاى حاشيه اى را مطرح مى كنند…

متأسفانه سيستم هم در مورد خطرات ناشى از قوم گرايى ابزارى حساسيت نشان نمى دهد.

بله، همين طور است. اما مردم ايران حتى در مناطق قومى به اين نكات حساس هستند. مردم احساس مى كنند چون سيستم روى اين مسأله حساسيت ندارد جريان هاى سياسى آن را مطرح مى كنند تا بتوانند رأى بياورند و هزينه اى نيز نپردازند اين در واقع جريان ها بحثى را كه از نظر سيستم خطرناك است اما مردم آن رامى خواهند مطرح نمى كنند و به استفاده كنندگان ابزارى از مسائل قومى روى مى آورند.

چه كسى بايد جلوى طرح اين مسائل (حاشيه اى و قوميت ها) را بگيرد؟

اگر فضا باز باشد و مسائل شفاف شود، سيستم بهينه و نخبگان حساس به مسائل و منافع ملى مانع اين ابزارگرايى فرصت طلبانه مى شوند. بايد روى يك رشته امور مثل حاكميت ملى،منافع ملى و وحدت ملى حساسيت وجود داشته باشد. اما اكنون جامعه نخبگان دچار يك نوع بيمارى آنارشى گونه شده است و فضاى حاكم بر انتخابات با توجه به استفاده ابزارى از مسائل قومى حالت آنارشى و بى نظمى به خود گرفته است. بنابراين هر كسى شعارى مطرح مى كند تا رأى به دست آورد زيرا قواعد بازى روشن نيست كه چه چيزهايى بايد خط قرمز باشد و چه چيزهايى نباشد. در واقع چيزهايى كه نبايد خط قرمز باشد، خط قرمز است و بالعكس يك سرى چيزهايى كه بايد خط قرمز باشد مثل وحدت ملى، خط قرمز نيست زيرا سيستم روى آن حساسيت كافى ندارد. البته در شعار گفته مى شود كه حساسيت دارد، مقامات هم اين را مى گويند اما شناخت كافى ندارند كه مرزهاى اين همبستگى ملى كجاست، چگونه مى توان آن را تقويت كرد و…

برگرفته از تارنماي دانشجويان آزاديخواه ملي

Entry Filed under: Uncategorized. .



Leave a comment

hidden

Some HTML allowed:
<a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>

Trackback this post  |  Subscribe to the comments via RSS Feed


تازه ها :

پیوندها

بایگانی‌ها