اینجا تهران نیست…

سپتامبر 5, 2010

از : فرهاد باغبانی

در این چند سالی که از عمرگذشت و دوران جوانی طی شد چه هنگامی که جنگ بود و چه در روزهای آرام پس از آن که همه جا سخن از سازندگی، آبادانی، آبادگری و مبارزه با فقر و بی عدالتی بود همیشه دل خوش به این بودیم که در خوزستان تنها فقط یک مشکل اساسی و غیر قابل حل وجود دارد، آن هم دغدغه تابستان و تحمل حداقل 7 ماه گرمای بالای چهل تا پنجاه درجه که آن هم تقدیر الهی و طبیعی بوده و ربطی به انسان و آدمیان نداشته است و در ازای این گرمای طاقت فرسا خداوند به ما خوزستانی ها آب های فراوان و رودخانه های روان مثل کارون، دز، کرخه و جراحی…،دشت ها و مراتع سرسبز برای کشاورزی ودامداری و جلگه پهناور وکوه های سربه فلک کشیده مانگشت و بختیاری،طبیعت زیبا و متنوع آب و هوایی، میراث فرهنگی گران بها که اینجا را بهشت باستان شناسان کرده بود و حتی تنوع زیست محیطی و داشتن جانوران و حیوانات کم یاب ونایاب و در میدان صنعت که نفت، گاز و پتروشیمی و داشتن صنایع سنگین مثل شرکت فولاد و کارخانه های سیمان و سد های بزرگ و بسیاری از این دست به همت فرزندان میهن ایجاد شده بود… ما به همه این ها دل خوش بودیم و تازه همین آب و هوای گرم وخشک گاهی پسین روز و شب هنگام همراه می شد با بادهای شمالی و نسیم ملایمی که از سطح کارون پر آب می گذشت، لختی آرامش و آسایش برای اهالی این خطه از مردمان خون گرم ایران با خود به همراه می آورد، اما نمی دانم چه شد و تفسیر شوم آه که بود که به ناگهان طبعیت با ما خوزستانی ها و یا حتی ایرانی ها قهر کرد و دست غیب، مشتی ستبر بر سینه ما نامحرمان زد و راحتی و سرمستی به ما خوش نیامد و به جای باد و نسیم شمالی، گرد و غبار بسیار غلیظ همراه با هزاران میکروب و آلودگی بر زندگی ما اضافه شد بر گرما و دمای گاه بیش از 50 درجه ای خوزستان و بویژه اهواز و شاید اگر اشتباه نکرده باشم نزدیک 5 سال است که هر روز و هر ساعت قبل از خارج شدن از خانه ابتدا پنجره را اندکی باز می کنیم تا از دریچه مشرف به خیابان، ابتدا اطمینان حاصل کنیم که آسمان پاک است یا غبار آلود، حتی اگر اندکی صافی هوا در آسمان دیده شود با نگاهی شوق زده از خانه خارج می شویم و می رویم به سوی آغاز یک روز تازه. ولی بیشتر وقت ها غلظت گرد و خاک در هوای خوزستان به حدی است که گاهی میدان دید را تا 100 متر کاهش می دهد و ذرات معلق در هوا  به چندین برابر از حد استاندارد می رسند و حتی وقتی می خواهیم با ماشین از خانه خارج شویم احتمال تصادف و یا برخورد با عابر پیاده آن هم در روز می رود و حتی مجبوریم چراغ اتومبیل را روشن نگه داریم. قبلا شاهد مه بامدادی بودیم و اینک هوای نارنجی همراه با ماسک و سر و صورتی پوشیده از گرد غبار همیشگی تابستانی، پاییزی، زمستانی و بهاری.

البته در این مورد رسانه ها و روزنامه های محلی گاهی مطالبی می نویسند که انگشت شگفتی بر دهان خواننده می برد، راست و دروغ بر عهده راویان و قلم به دستان …

مثلا طبق گزارش روزنامه ی محلی روزان از مهرماه 86 تا پایان همان سال 31 مورد پدیده ی گرد وغبار محلی با میانگین ماندگاری 46 ساعت در خوزستان روی داده است، ضرب و تقسیم را از سال سوم دبستان خوب یاد گرفته ایم…این در حالی است که از ابتدای سال جدید که با هزار وعده و وعید مسوولین آن را آغاز کرده بودیم تا کنون 22 مورد پدیده گرد و غبار با میانگین 60 ساعت را به چشم نابینا شده دیدیم، یعنی از ابتدای سال تا کنون 55 روز گرد وخاکی (نیمی از روزهای سال گذشته). خوب دنیا دارد به سرعت همین گرد خاک ها به شتاب پیش می رود و ما چرا از این قافله عقب بیفتیم فردا همین آمار و ارقام باعث می شوند که بعضی بگویند از سال گذشته تا کنون شاهد رشد50 درصدی گرد وغبار در استان خوزستان بوده ایم تازه از برنامه پیش بینی شده خیلی خیلی جلو افتاده ایم. 

اصلا هم مهم نیست که  در سال گذشته به گفته ی مدیر مر کز فوریت های پزشکی استان در همین روزهای 27 تا 28 خرداد ماه 250 نفر به علت هوای آلوده به بیمارستان مراجعه کردند و حتی دو نفر در تاریخ فوق به علت مسمومیت تنفسی جان خود را از دست دادند(روزان 17 تیر 87) خوب تابستان را گذشته اند برای سیر و سفر، بهترین راه حل  خانم ها به آقایان مسافرت  است نه مهاجرت!!!

وقتی تالاب ها را خشک می کنیم، با اره برقی به جان جنگل ها می افتیم، باز خدا پدر هیزم شکن را بیامرزد که بردرخت تازه جوانه زده تبر نمی زد، وقتی که در مسیر رودخانه ها چه فرقی می کند دجله باشد یا فرات،آمودریا باشد یا سیردریا یا همین کارون (کودک چابک ما) مرتب انشعاب می زنیم تا بعضی باغ ها را سیراب کنیم و یا پشت سر هم سد، بند و آبگیر و حوضچه می سازیم تا رودها، دریاچه ها، تالاب ها و هورها را یکی پس از دیگری خشک کنیم، وقتی با بی رحمی هر چه تمام تر اکوسیستم و زمین مادر همه ی انسان ها را به دست خود و برای امیال خویش نابود می کنیم باید هم شاهد طغیان و نفرین طبعیت باشیم. وای جنگل را بیابان می کنیم، کاش سهراب زنده بود و می دید که دیگر آبی نیست تا آن را گل کنیم. راستی یکی بر سر شاخ بن می برید.

اندکی خبرها مربوطه را مرور کنیم:

* دلفین ها و نهنگ ها خودکشی می کنند.

* کارون خسته و بیمار است.

* زاینده رود نازاست.

* رطوبت و نم اثر ثبت جهانی شده پاسارگاد و آرمگاه کوروش بزرگ را نابود می کند.

* دریاچه ی پریشان خشک شد.

* جاده ها از تالاب انزلی و کوه سپید پای در بند دماوند می گذرند.

* هورها و تالاب ها در خوزستان یکی پس از دیگری خشک می شوند.

* باغ ها و جنگل ها نابود و به جای آنها ساختمان های آسمان خراش ساخته و زندگی سلولی و هسته ای آغاز می شود.

و پس از همه ی این خبرها و هشدارهای ناگوار، ناگهان دیو خشکسالی همان که داریوش  هخامنشی 2500 سال پیش هشدارش را به ما داده بود و دعایمان کرده بود که خداوند این سرزمین را از دشمن، اهریمن و خشکسالی، بپاید، بی رحمانه به سراغ ما می آید و سپس گرمای فرساینده، همراه با گرد و غبار غلیظ آلوده یاد آور بیابان ها بی کرانه ی ایران مرکزی و بادهای سوزان سیستان پس از خشکسالی مداوم رودخانه هیرمند ودریاچه ی هامون می شود؛ سیستان مهد دلیران که باغ ها و جنگل هایش را ناصر خسرو به زیبایی  هر چه تمام تر توصیف کرده است،  سیستان سرزمین رستم دستان و یعقوب لیث که داستان ها و دلاوری های مردمانش زبانزد است به مرور زمان و به دست خود به کویر و زمین های غیر قابل کشاورزی تبدیل کردیم.

باغ ها از بی آبی می میرند، چشمه ها از سرچشمه خشک می شوند چون آنقدر کارخانه آب معدنی در بالا دست ساخته ایم که دیگر آبی به پایین دست نمی رسد خوش به حال بالا نشینان. ازآینده از کویر و بیابان از شن، ماسه، زندگی غبار آلود،از بی آبی وخشکسالی همه در رنج و هراسیم.

اما تا کنون اقدامات پیشگیرانه ای هم برای مقابله با گرد و خاک در نظر گرفته شده است:

* طراحی،تولید و توزیع ماسک مناسب این گرد وغبارها،بیشتر ماسک هایی که هم اکنون دربازار موجودند برای استفاده های خاص طراحی و ساخته نشده اند بنابراین با توجه به دانه بندی ذرات باید نسبت به طراحی و تولید ماسک ویژه ی هر منطقه اقدام نمود.

* افزایش سهمیه ی شیر یارایه ای و توزیع شیر ارازن قیمت در استان های دارای آلودگی و توصیه به مردم به نوشیدن شیر بویژه در زمان های اوج آلودگی و گرد وغبار شدید.

* برای جلوگیری از نفوذ گرد و غبار فزاینده به استان خوزستان تثبیت شن های روان در غرب استان پیشنهاد می شود و در درازمدت هم طرح کمربند سبز شهرستان اهواز باید اجرا و احیا شود.

* تاسیس مرکزی تحقیقاتی ویژه در این مورد ضروری است و در این باره معاونت علمی وفن آوری ریاست جمهوری که رسالت اصلی آن  کمک به تحقیقات کاربردی است و بودجه کلان وکافی دردست دارد باید در این زمینه به دانشگاه های مادر استان خوزستان توجه وِیژه داشته باشد.(1)

 البته این طرح ها و برنامه ها زمانی اثر بخش و قابل اجرا خواهند بود که امیدوار باشیم همزمان این گرد و خاک ها البته خیلی کمتر ازکم به تهران و پایتخت نشینان برسد که رسید،تا شایدصدای آه و ناله ی مردم خوزستان به گوش آن ها برسد، تا فکر و چاره ای بیاندیشند. بیخود نگفته اند در پس هرغمی شادی و هرگریه ای، خنده ای نهفته است، اگر گرد وغبار به تهران نمی رسید، شایدسازمان محیط زیست اینقدر به فکر چاره جویی، سفرهای دیپلماتیک و خبررسانی فوری نمی افتاد! البته همه جای ایران سرای ماست خوزستان، تهران، اصفهان و شیراز … همه نور دل و چشم دیده ایرانند، ولی مردم خوزستان از تبعیض و بی عدالتی بسیار دل آزرده شده اند. مردم خوزستان می گویند: چرا در این چند سال که گرد و خاک دل و دیده ی ما را غبار آلود کرده بود هیچ خبری از تعطیلی مدارس و ادارات و یا اطلاع رسانی دقیق درباره چگونگی جلوگیری ازحوادث و اقدمات پیشگیرانه برای مقابله با بیماری های احتمالی ناشی از گرد وخاک نبود؟! ولی وقتی خبر گرد و خاک به پایتخت رسید همه بانگ بر آورده اند و سر و کله ی خبرنگار جنجالی برنامه خبری و پر بیننده ی 20:30 پیدا شد تا رییس سازمان محیط زیست را با طرح پرسش هایی به چالش بکشد و البته ما شهرستانی ها هم چقدر خوشحال و خوشبخت که گرد وغبار به پایتخت رسید تا در این میانه و در لابه لای خبرها یادی هم از مردم خونگرم و با شرم و حیای خوزستانی بکنند حالا اگر علاوه بر گرد و خاک کمی عنصر مثل توریم،آرسنیک،سرب،روی، نیکل، آهن و مواد زیانباری از این دست وارد گلو و ریه ما بشود هیچ اشکالی وارد نیست، مگر نه اینکه بسیاری از مردم ما از کمبود آهن و سایر مواد معدنی اندکی در رنجند…

این پدیده با همه گلایه ها ودغدغه ها مزایا و مواهب بسیاری هم دارد مثلا پرنده ها کمتر می پرند تا خدای ناکرده در هوای گرد و خاکی خوزستان ناگهان سقوط نکنند، کاهش تصادفات رانندگی و کاهش مصرف بنزین در یک روز نارنجی و غبار آلوده را در نظر بگیرید که چقدر مصرف سوخت بهینه می شود آن هم در سال اصلاح الگوی مصرف(2). تازه افزایش سفرهای تابستانی را هم در نظر داشته باشیدکه باعث گرم تر شدن محفل خانواده های خوزستانی می شود و شاید درکاهش آمار طلاق در استان موثر افتد تنها چشم با بصیرت و  عقل با فر و هوش می تواند اینگونه دقیق پدیده ها و رویدادها را در کنار هم بچسباند!

اما دربرابر این گرد و خاک برخی از ما یعنی مردم و نهادهای غیردولتی  به دولت پیشنهاداتی هم داده اند تا کمکی کرده باشند هر چند کوچک آن هم در برابر اقدامات سترگ و بزرگ دولت:

تنها راه رهایی از گرد وخاک و جلوگیری از افزایش آن کاشت درخت است (یکی نیست  بگوید با کدام آب،بارانی هم که در راه نیست) این سازمان های و نهادهای غیر دولتی دوستدار محیط زیست و میراث فرهنگی از دولت می خواهند به کارزار کاشت یک میلیارد درخت سازمان ملل بپیوندند. همچنین یک سال ونیم است که پوشش گیاهی جنوب عراق که البته یکی از سیاست های نژاد پرستانه حزب بعث و صدام حسین برای شیعیان آنجا بود بیشتر از گذشته در حال نابودی است و به دلیل از بین رفتن این پوشش گیاهی همه ی گرد وخاک ها از عراق و عربستان با یک نسیم و وزش نرم از جایشان بلند می شوند تا ما خوزستانی ها را خاک بر سر کنند. باز هم می گوییم باید طرح کمربند سبز خوزستان هر چه زودتر اجرا شود. پس راهی جز این نیست، درخت بکاریم تا هوای پاکیزه و آسمان نیلگون داشته باشیم. فکر کنم ماجرای عبرت انگیز پیرمرد و خسرو پرویز را شنیده باشید که در جواب شاه که از او پرسیده بود چرا درختی می کاری که سایه و ثمره ی آن را به دلیل سن زیاد نخواهی دید گفت:

دیگران کاشتند و ما خوردیم              ما بکاریم تادیگران بخورند

کمی هم درهمین مقال و مجال تیترهای رسانه ها و روزنامه ها را با هم بخوانیم تا آرام بگیریم و راحت و آسوده روی مبل و کاناپه لم داده و پا روی پا بیاندازیم که بله تنهای تنها نیستیم که  بسیاری به فکر ما خوزستانی های  خاک بر سر شده هستند :

*ادامه گرد وغبار در استان خوزستان(شبکه ی خبر)- 29 تیر87

* گرد و غبار خارجی همچنان میهمان کشور است(روزنامه ی همشهری)-25 تیر87

*گرد و غبار خوزستان را جدی بگیرید(روزنامه ی همشهری)-21 تیر 87

* تاثیر هوای غبار آلود خوزستان بر تشدید بیماری آسم (خبرگزاری مهر)-  20 تیر 87

* گرد و غبار غلیظ با پنج برابر حد مجاز در خوزستان (شبکه خبر)- 18 تیر87

* نماینده رامهرمز در تذکر کتبی به محمود احمدی نژاد و متکی: تیم قوی دیپلماسی برای بررسی علل آلودگی هوای خوزستان تشکیل شود (خبرگزاری فارس) -12 تیر 1387

* گرد وخاک شدید در خوزستان (واحد مرکزی خبر)- 11 تیر 87

* اگر گرد وغبار خوزستان به تهران برسد… (سایت تابناک)

(هشدار بسیار جدی است تهران خوزستان نیست، تهران ایران است، خوزستان هم تهران نیست اینجا اگر گرد و خاک، گرمای ناشی از خشکسالی و بی برقی و دستگاه های مدرن تصفیه آب خانگی نباشند گویی ما جنوبی ها یک چیزهایی کم داریم…عجیب و باور نکردنی است!)

* گرد و غبار شدید مناطق شمالی را فرا گرفت (خبر پارسیان)

(البته منظور شهرهای دزفول،شوش،اندیمشک و گتوند است  از این شمال با آن شمالی که مد نظر بعضی هاست (فرشته،شمیران و قیطریه و..) فرسنگ ها فاصله است.)

* سرپرست هواشناسی خوزستان: گرد وغبار در این استان در حال افزایش است(ایرنا)- 18 اردیبهشت87

* گردغبار خوزستان را تعطیل کرد(روزنامه همشهری)- 12 اردیبهشت 87

* غبار سرخ خوزستان را فرا گرفت (تارنمای خورنیوز)-11 اردیبهشت87

* سلامت چهارمیلیون خوزستانی در خطر(خورنیوز)- 4 اردیبهشت87

* غلظت گرد و خاک در خوزستان به 18 برابر حد مجاز رسید(همشهری)-31 فروردین 87

* افزایش گرد وغبار 10 برابری در خوزستان(شبکه خبر)- 14 اسفند 86

* الودگی هوا در سوسنگرد 10 نفر را روانه ی بیمارستان کرد(روزنامه ی همشهری) ا اسفند 86

*غبار سرخ بر فراز اهواز(روزنامه ی همشهری)-11 اردیبهشت 86

حدیث عشق نامکرر است، چه موضوعی به غیر از این گرد و غبار و البته جنگ و دفاع مقدس می توانست به این اندازه خوزستان و مردمانش را بر سرزبان ها بیاندازد. کار حتی به جایی رسیده است که رسانه های بیگانه هم هراز گاهی و بعد از ورود گرد و غبار یادی از ما خوزستانی ها می کنند. باز هم سپاسگزاری و ادای دین و ابراز محبتی به تهران که اگر تاریخ دقیق تیترها و عنوان های خبری را به دقت نگاه کنیم تازه متوجه می شویم که حداقل 3 سال است که خوزستان با مساله ی گرد و غبار بسیار شدید درگیر است و در این مدت هم هیچ کسی لام تا کام حرفی نزد و چاره ای نیندیشید اما تا پای این از ما بهتران تهرانی به ماجرا باز شدخواه ناخواه همه خبرها و نگاه ها به خوزستان و حتی کمی آن طرف تر یعنی میان رودان جلب شد و کامران نجف زاده خبرنگار جوان جویای نام، رییس سازمان محیط زیست را در برنامه 20:30 سووال پیچ کرد که البته سرکارخانم ریاست محترم سازمان محیط زیست هم پاسخ های دندان شکن و بسیار مستدلی به ایشان دادند و در این میان موضوع خوزستان واین گرد وخاک های چند ساله و عدم بی توجهی مسوولین به این مساله نیز چند بار توسط خبرنگار و خانم رییس مطرح شد. نگفتم گرد و خاک برای ما نعمت ها و ثمرات بسیار داشته است اما حیف وصد افسوس، نیست چشمی بینا و عقلی سلیم تا ببیند این همه موهبت و ناز و تنعم را…

و در پایان:

دراین سرای بی کسی، کسی به در نمی زند

به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند

 

1-به نقل از سایت تاریانا وابسته به انجمن دوستدران میراث فرهنگی خوزستان پیشنهاداتی از دکتر علیرضا زاراسوندی استادیار زمین شناسی اقتصادی دانشگاه شهید چمران و دکتر بابک مختاری استادیار شیمی آلی دانشگاه شهید چمران

2- این نوشته سال گذشته در مجله كارو پیمان انجمن شركت های ساختمانی خوزستان به چاپ رسیده شوربختانه امروز می بینیم اراده ای جدی برای رفع این معضل وجود ندارد و از عدم بودجه كافی برای مهار گرد و غبار سخن به میان می آید.

Entry Filed under: نوشتارها. .



Leave a comment

hidden

Some HTML allowed:
<a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>

Trackback this post  |  Subscribe to the comments via RSS Feed


تازه ها :

پیوندها

بایگانی‌ها